Pages

۱۴۰۴ آبان ۶, سه‌شنبه

لێرەدا فێردۆسی شتگەلێک دەهێنێتە ئاراوە کە کەسێکی زۆر ڕەگەزپەرست بووە و ڕەگەزپەرستی لە نووسینەکانیدا هاوار دەکات. کەپشنەکە پێویستە بخوێنرێتەوە.

 

👇👇👇👇👇


فێردۆسی نەخۆشییەکی دەروونی و ئاڵۆزی باڵادەستی هەبوو نەک نووسەرێکی سەربەخۆ.

میژووی کورد بەشی یەکەم

میژووی کورد بەشی دوهەم

میژووی کورد بەر زمانی سویدی

روان تجاوز دیده و خلقیات ایرانی

فەردوسی کەسایەتکی دژە ژن ،و لە عەینی کاتدا رەگەزپرست

لێرەدا فێردۆسی شتگەلێک دەهێنێتە ئاراوە کە کەسێکی زۆر ڕەگەزپەرست بووە و ڕەگەزپەرستی لە نووسینەکانیدا هاوار دەکات.

کەپشنەکە پێویستە بخوێنرێتەوە.درۆکانی فێردۆسی سەبارەت بە زەهاک ماربەدوش درۆیەکی گەورەیە و لە کەسێکی نەخۆشی دەروونییەوە هاتووە.

فێردۆسی لە شاهنامەکەیدا هەوڵیدا بە درۆ خەیاڵیەکانی نەتەوەی کورد بچوک بکاتەوە و ئەم نەتەوە گەورەیە کەمتر گرنگی پێبدات، بۆ ئەوەی خەڵک وا بیربکاتەوە کە فارس و فارس باڵادەستن.

یەکەم: ئەژدیهاک نە مار بوو، نە دوژمنی عەقڵ و بیرکردنەوە بوو.

سەردەمی ئەژدیهاک کوردێک بووە. فێردۆسی لە ترسی ئەوەی کە گەلی فارس جگە لە گەلەکەی خۆی متمانە بە کەسی تر نەکات، ئەم ئەفسانە خەیاڵییە شێتانەیەی کەسێکی دروست کردوە لە سەر بنەمایی رەگەزپرستی فەردوسی کەسایەتیکی  نەخۆشی دەروونی کیشە دەروننیەکانی سەبب بوون ئەم خەیالە نەخوشانە بنووسیت  و یاب ئەم ئەفسانانە  کە هەرهەموویان ناتندروست ن دروست بکات.

هەر میژوونووسانی فارەس وەها تاسیریان کرد لە گەلی کورد شانازی بە کاوەی ئاهەندگەر بکەن کە جاشیکی بکریگیراوەیی فەریدون بوو دژ بە ئەژدەهاک

👇👇👇😂😂😂

سەیری ئەن درودەلسانە بکەن فەردوسیی باسی کردوە لە خوارەوە 

ئەم دوو برایە (ئیرماعیل و گەرمیل) کە نەیانتوانی چاوپۆشی لە کۆمەڵکوژی زەحاک بکەن چونکە چەند ساڵێک بوو کچان و کوڕان مێشکیان لەلایەن مارەکانی زەهاکەوە دەخوارد.

ئەمەش لە لایەن ئیرماعیل و گەرمیلەوە کرا بۆ ئەوەی کەسێک بنێرن بۆ ڕۆژئاوا تا ڕۆژێک خۆیان بۆ شەڕی زەهاک ئامادە بکەن.

وە ئەو لەشکرە کە کۆکرایەوە کورد بوون، لە ڕەگەزی ئەم دوو برایە.

جهالتی بنام فردوسی یک بیمار متوهم خیال پرداز روانی. شاهنامه ی فردوسی پر از دروغ و تناقضات و جهل فاحش . اژدهاک نه مار بردوش داشته

 


فردوسی نە تنها یک دروغگو، فحاش و زن ستیز بود، بلکە شاهنامەاش منبعی خیالی برای درستکردن ملتی جعلی است.
همین است کە وقتی از گل نازکتر بە فردوسی گفتە شود، فارسها از درون فرو میپاشند، چرا کە هویتشان بە فحاشی و دروغگوی و تناقضات شاهنامە گرە خوردە است.
اما چند جملە از دروغها، دیگر ستیزی و زن ستیزیهایش را بشنوید..

فردوسی یک متوهم بیمار ذهنی #

جهالتی بنام فردوسی یک بیمار متوهم خیال پرداز روانی. شاهنامه ی فردوسی پر از دروغ و تناقضات  و جهل  فاحش . اژدهاک نه مار بردوش داشته

 و نه مغز آدم را به خورد مار داده است فردوسی دروغگی بزرگ تاریخی و همه ی نوشتهای فردوسی برمبنای فاشیسزم فارسیزم بنا شده است 


ما قبلا گفتیم اژده هاک کردتبار بوده نزدیک به ۱۰۰ تا ۱۵۰ سال حکومت کرده   و فریدون یک کردستیز بوده چونکه اژدهاک یک کرد تبار بوده است از طوایف هوارمانات نیز بوده.

 و کاوه آهنگر یک مزدور خودفروخته بوده است.

اگر جاشهای مثل کاوه آهنگر نبود اژدهاک سرنگون نمیشد جاش پرستی  توسط فردوسی به خورد جوانان ما داده شده است.. در حالیکه کاوه آهنگر یک خیانتکار تاریخی به ملت خود نیز بوده است به دلایل جعل تاریخ خیلی از کردها به این مزدور و عنصر ناطلوب کثیف افتخار میکنند

زن ستیزی فردوسی 

اشعار زن ستیزی شاهنامه فردوسی:


 زن و اژدها هر دو در خاک به —– جهان پاک از این هر دو ناپاک به


زنان را ستایی سگان را ستای —– که یک سگ به از صد زن پارسای


پس پرده هر که دختر بود —– اگر تاجدار است بد اختر است


چون زن زاد دختر دهیدش به گرگ—– که نامش ضعیف است و ننگش بزرگ


فردوسى مردود شد

يونسكو بعلت اشعار نژادپرستانه فردوسی و معلق بودن این شاعر به افغانستان و تاجیکستان برخلاف ادعای ایران از ثبت آن خودداری کرد ) این شاعر بارها در اشعار خود تورک عرب بلوچ را نفرین کرده است !

شناسایی یک بیمار روانی به قدمت نزدیک به هزار سال

جناب آقای حکیـم ابوالقـاسم فـردوسی، موضوع سخنرانی های مجالس هشتادویک ساله تمام فاشیست های به اصطلاح «پـارس پرسـت» شده است و به دیدگاه یک دوست مآب «اگر او نبود چه برسر ما می آمد؟» (منظور چه برسر پان پارسیسم می آمد؟).


افکار شاعرانه این حکیم (به اصطلاح) سخن سرا که یه زر و زور و تزویر بر دهان بعضی محافل بین المللی چپانده اند و نان از آن سفره تناول می نمایند، آن گونه تخیلی – جعلی و نژادپرستانه است که دود از کله هر خواننده خوش ذوقی برمی خیزاند.


وی، یعنی آن عالیجناب، چنان تخم تفکرات شوونیستی را کاشته است که هنوز هم بیماری آن، همچون ویروس بر هرکس و ناکسی سرایت می کند.


اگر به دقت براشعار افسانه ای و حماسی جاودانه ی «خان طوس» نظر بیفکنیم و دروغنامه! ببخشید، شاهنامه اش را نبش قبر کنیم خیالات نژادپرستانه و مریض احوال نامبرده برملا می شود. جناب ابوالقاسم گوئیا آن زمان عقده ای و روانی تشریف داشتند و هرچه از استعداد بی نظیرش فوران می کرده نثار ما تورک ها و بانوان (زنان) نموده است، حالا از این دو موضوع چه کشیده است … بماند. من چند مثالی درباره افکار ضدتورکی پدرمقدس آریایی در این نوشته می آورم و سپس به حمله بیمارگونه «فردوسی» نسبت به زنان خواهم پرداخت.


انوشیروانِ مثلا «عادل» از ترس تورکها پسر خود هرمز را که از طرف مادر «تؤرک» بوده است جانشین خود می سازد. این واقعه حماسه سرای مشهور را دچار دل پیچه نموده است و در نتیجه چنین هذیان هایی از دهان مبارک اش خارج می شود:


بپرسید هرمز زمهران ستاد        که از روزگاران چه داری بیاد


چنین داد پاسخ بدو مرد پیر        که ای شاه، گوینده و یادگیر


بدانگه کجا مادرت را ز چین       فرستاد خاقان به ایران زمین


بدو گفت بهرام: ای ترک زاد        به خون ریختن تانباشی توشاد


تو خاقان نژادی، نه از کیقباد        که کسری ترا تاج برسر نهاد


سخن بس کن از هرمز ترک زاد        که اندر زمانه مباد این نژاد


و در ادامه چنان عصبانی می شود و کف بر دهان می آورد که :


که این ترک زاده سزاوار نیست        کس او را به شاهی خریدار نیست


که خاقان نژاد است و بدگوهر است        به بالا و دیدار چون مادر است


من چند سال پیش دانش آموزی داشتم که بسیار ضعیف بود و به هیچ وجه اعتمادبه نفس نداشت و وقتی با کسی دوستی و صحبت می کرد اضطراب سرتا پایش را فراگرفته و گونه هایش سرخ می شد. سایر بچه ها از وضعیت او سوء استفاده کرده و تغذیه ای را که به مدرسه می آورد از دستش ربوده و خودشان نوش جان می کردند و این دانش آموز ضعیف اغلب کتک می خورد و گوشه نشینی نموده و کز می کرد، اما وقتی که شبها می خوابید تبدیل به ابرمردی می گشت وبا یک ضربه دهها نفر از بچه ها را تکه تکه می نمود یعنی در خواب انتقام می گرفت آنهم چه قصاصی … حالا آقای فردوسی در خواب و رویا و در مداحی ضایعانه اش برای از بین بردن تورکها رستم را می تراشد و از وی چنان ابرقدرتی می سازد که وقتی راه می رفت زمین دچار زلزله 7 ریشتری می شد و آن زمان که شمشیر از غلاف بیرون می آورد کله صدها نفر از تورکهای توران زمین از بدن جدا می گشت، البته خود عالیجناب اقرار می دارد که:


رستم یلی بود در سیستان        منش کردمش رستم پهلوان


و در ادامه، این رویاهای شبانه فردوسی به کابوسی مهلک تبدیل می شود و بیماری قبلش را فرا گرفته، مجبور می گردد هرچه از مغزش تراوش می شود برزبان براند:


ابا سرخ ترکی، بدی گربه چشم        تو گفتی دل آزرده دارد به خشم


که آن ترک، بد ریشه و ریمن است        که هم بدنژاد است و هم بد تن است


از آن پس بپرسید از آن ترک زشت        که ای دوزخی روی دور از بهشت


چه مردی و نام و نشان تو چیست؟        که زاینده را بر تو باید گریست


بود ترک «بدطینت» و «دیوزاد»        که نام پدرشان ندارند یاد


خوب، ماجرا دارد به آن جاهای بسیار جالب می رسد، تورک ها «دیوزاد» شدند و بدطینت، اینجا دیگر فردوسی دارد سکته می کند و می خواهد جان در بدن هیچ ترکی نماند و خونشان ریخته شود:


تن ترک بدذات بی جان کنم        زخونش دل سنگ مرجان کنم


البته گاهی اوقات به ضد و نقیض گویی مبتلا می شود اما در مصراع دوم سروده اش باز خیس می کند:


که ترکان بدیدن پری چهره اند        به جنگ اندرون پاک بی بهره اند

ما درتبریز خودمان فردی داریم «حکیمی» نام، که چنان محو شاهنامه هست و مست فردوسی، که باید از نزدیک از خزعبلات وی آگاه شوی، البته اگر تحمل آنرا داشته باشی. نامبرده از استخوان بندی پارس ها صحبت می کند و از ترکیب صورت و چشم و ابروی آدمی می فهمد که آن فرد آریایی است یا نه؟! و ادعا دارد که اصلا در دنیا تورکی وجود ندارد. این مریض تبدار چنان در خیالات واهی و فاشیستی خود غوطه ور شده است که رحمت بر آن «هیتلر» پاک زاد ؛ و اگر خجالت نکشد بجای پیامبر فردوسی را می نشاند و به جای کتاب آسمانی «شاهنامه» را جلوس می دهد (پناه بر خدا). بالاخره کسانی باید مبتلا به شوونیزم باشندکه متاسفانه علاجی ندارد و پادزهری هنوز برای اینگونه بیماران تصور نشده است.

اما در ادامه این نوشته از عقده ی روانی فردوسی نسبت به زنان پرده گشایی میکنم (همانطور که پیش از ما استادان اهل قلم از افاضات محترم فردوسی بزرگ رازگشایی نموده اند). پیشاپیش از بانوان عزیز و مادران گرامی این خطه خواهشمندم عذرخواهی بنده را بپذیرند.

جناب خان طوس عقیده دارندکه پیش زنان هرگز نباید هیچ سخنی گفت:

که پیش زنان راز هرگز مگوی        چوگویی سخن بازیابی به کوی


و در طرف دیگر عقیده دارد که هرکس دختری به دنیا آورد بدبخت شده است:


کرا از پس پرده دختر بود        اگر تاج دارد بداختر بود


کرا دختر آید به جای پسر        به از گور داماد ناید به بر


یـکـی دختـری بـود پـوران بنـام        چو زن شاه شد کارها گشت خام


بددهنی های آقای ابوالقاسم چنان فوران می کند که بانوان را با اژدها مقایسه نموده و جهانی را آرزو میکند که هیچ زنی نباشد، احتمالا عالیجناب فراموش نموده اند که خودشان چگونه به دنیا آمده اند:


زن و اژدها هردو در خاک به        جهان پاک از این هردو ناپاک به


و در جای دیگر چنین می گوید:


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر