Pages

۱۳۸۸ آبان ۲۴, یکشنبه

فراخوان برای اعزام گروه های حقوق بشر سازمان ملل به زندانهای ایران و بخصوص به زندانهای کردستان


فراخوان برای اعزام گروه های حقوق بشر سازمان ملل به زندانهای سرتاسر ایران و بخصوص به زندانهای کردستان
ما از تمامی سازمانهای حقوق بشری و خیر خواه میخواهیم یک هیئت برای بازدید از زندانهای سنندج سقز بانه مریوان و دیزل آباد کرمانشاه تهران زندان کرج و زندانهای سرتاسر ایران و ملاقات حضوری با زندانیان سیاسی در سرتاسر ایران اعزام کنند حالا بنابر خبری که هم اکنون به دستمان رسیده است رژیم اینبار میخواهد زندانیان سیاسی کرد را بی سر و بی صدا اعدام کند وکلای زندانیان سیاسی کرد را تهدید میکنند اگر خبر اعدام موکلش را پخش کنند باید با سرنوشت زندانیان روبرو بشوند
دوستان آیا در زندانهای کردستان چه میگذرد؟
دوستان عزیز من این احتمال را میدهم که دیروز خبر رسید پدر شیرکو به بیمارستان منتقل شد احتمال دارد رژیم بی سر وصدا شیرکو را بشهادت رسانده باشد باید در این باره کشش نمود دوستان
کردستان بوی خون میدهد دیروز احسان عزیز احسان قهرمان فررزند ملت کرد احسان فرزند تمامی ملت کرد میباشد همه مادران همه پدران داغدار کرد پدر و مادر احسان هستند امروز برادران احسان در زندانهای کردستان جانشان در خطر است اعزام یک هیئت از سوی کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل به کردستان خیلی ضروری میباشد و ملاقات حضوری با زندانیان سیاسی کرد خیلی ضروری و لازم میباشد تا جامعه جهانی از نزدیک از درد و رنج خلق کرد بیشتر آگاه بشوند چطوری به خاطر کرد بودن جوانان ما را میکشند و اعدام میکنند و ما از کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل و شورای امنیت سازمان ملل مسرانه میخواهیم برای ایجاد یک منطقه امن برای حفظ جان کردها در داخل خاک ایران ضروری میباشد و لازم است من از تمامی انسان دوستان طرفداران حقوق بشر میخواهم یک تومار دستجمعی برای سازمان ملل ارسال کنید برای اینکه شورای امنیت سازمان ملل در به اقدام لازم برای ایجاد منطقه امن برای امنیت جانی کردها در داخل خاک ایران ضروری میباشد شما شاهد هستید چطوری دژخیمان آدمکش هر روز جان یک نفر در این سرزمین خونبار میگیرند و به جامعه جهانی گوش فرا نمیدهند ای آنانی که ادعای وجدان و انسانیت میکنید ای انسانهای آزادیخواه پس کجا هستید باید دست به اقدام نمود با تشکر ساموئیل کو کرماشانی
مورخ 15 نوامبر 2009


-----------------------------------------


من سر تعظیم برای زندانیان سیاسی در تهران در تمامی شهرهای ایران پائین می آورم لاکن تنظیم کنندگان این متن خلاف
اصول مبادی انسانی و حقوق انسان میباشد
بله ان انسانی که در تهران شکنجه میشود به خاطر باورهایش آن زنی که مورد تجاوز قرار میگیرد توسط جلادان همه اینها قلب من را می آزارت و
ان دختری که مورد تجاوز جنسی در سز شکنجه قرار میگیرد خواهران ما هستند به خاطر اینکه گفته اند آزادی
در این نامه ای که قرار است امضا کنند و برای دبیرکل سازمان ملل ارسال کنند به هیچ عنوان به اعدام احسان فتاحیان و زندانیان سیاسی کرد در کردستان که محکوم به اعدام شده اند اشاره ای نشده است دوستان عزیز ما ملت... کرد هیچگاه دوستانی در داخل این کشورهای که خاک مارا به اشغال خود در آورده اند و چشمشان کور شده است و کوششان کر شده ......است وقتیکه مسئله ی کرد به میان می آید خوب از تمامی کردهای عزیز و انسانهای انسان دوست عزیز ایرانی درخواست میکنم بخوبی این متن از پیش تعین شده را مطالعه کنید بدانید تبعیض به چه حدی رسیده است ما هیچگاه و هیچ وقت فرق بین یک انسان رنجدیده در تهران با یک کرد رنجدیده در کردستان فرقی نگذاشته ایم این در اطلاعیه هایمان در بیانیه هایمان میتوان دید با درود با انسانهای صاحب وجدان ساموئیل کو کرماشانیrAgainst Executions in Iran Petition
Källa: www.gopetition.com
حضورمحترم دبير کل سازمان ملل متحد، آقای بان کي مون! از جنابعالی استدعا داريم توجه خود را بيش از بیش به وضع زندانيان سياسی

ببخشیددوست عزیزمن فکرمیکنم براتون سوءتعبیر شده
این نامه برای جلوگیری از اعدام همه آدمها انسانها با هرمارکی
بدون تبعیض نوشته شده جدا از تبعیضهای قومی مذهبی زبانی دینی چرا بجای برداشتن این تبعیضها قدمهاتونروبرای رسیدن به آزادی محکمترنمیکنید بااین کارتون بیشتر تفرقه افکنی می کنید؟
من ایرانیم وبه ایرانی بودن خودافتخارمیکنم وبه حقوق تمام مردم کشورم احترام میگذارم
آنکه رفت یادش گرامیست برای زنده های در انتظاردارفکری بکنیم

-------------------

خیلی ممنون دوست عزیزم ما نگفته ایم میخواهیم خاک ایران را تکه تکه کنیم ما یک حق داریم از ما گرفته شده است البته این حق از تمامی مردم ایران گرفته شده است به نظر من متن این نامه توسط وزارت اطلاعات طرحریزی شده است تا در میان مردم ایران تفرقه به اندازند من اینطور فکر میکنم این متن متعلق به وزارت اطلاعات رژیم میباشد برای شناسائی افراد از راه ایمیل و اسم و نام کشور


---------------------------------------------------
انتقال بازداشت شدگان راهپیمایی به زندان مرکزی سنندج
مقارن ظهر روز شنبه 23 آبان آکو کردنسب،عامر گلی،پدرام نصراللهی و فرزاد احمدی از بازداشت شدگان ناآرامی های روز پنج شنبه سنندج پس از تفهیم اتهام در دادگاه انقلاب به زندان مرکزی سنندج منتقل شدند.این در حالی است که آکو کردنسب به هیچ عنوان در ناآرامی های روز پنج شنبه حضور نداشته است و نیروهای حكومتي , بامداد جمعه با یورش به منزل کردنسب اقدام به بازداشت او کرده اند.عامر گلی برادر یاسر گلی و فرزند فاطمه گفتاری نیز که برادر و مادر او دوران محکومیت ۱۵ساله و ۲۴ ماهه خود را در زندان مرکزی سنندج می گذرانند در راهپیمایی اعتراض آمیز حضور نداشته و تنها در گوشه ای از پیاده روی منتهی به میدان آزادی از سمت خیابان فردوسی نظاره گر تجمع بوده است.هنوز از اتهام بازداشت شدگان و وضعیت بعدی آنها اطلاعی به دست نیامده است.


آژانس ايران خبر - ۱۳۸۸/۸/۲۴

-------------------------------------------------------------


تقدیم به خاطره احسان فتاحیان شهید خلق کرد
از طرف آقای
عبدالله مهتدی

تنها یکی از ما
ترجمه شعری از شیرکو بیکس شاعر بلندآوازه کرد
تقدیم به خاطره احسان فتاحیان

شیرکو بیکس (Sherko Bekas)، شاعر نامدار معاصر کرد، اهل سلیمانیه در کردستان عراق و خود فرزند فائق بیکس شاعر معروف نیمه قرن بیستم است. شیرکو در این شعر کوتاه که در سال 1988 سروده است، فرار دسته¬جمعی اهالی یک روستای کرد را از دست بمباران بعثیها به نحوه زنده¬ای به تصویر می¬کشد.
تراژدی در تاریخ کردها کم نیست و جنایات رژیم عراق در قبال این ملت نیز بسیار فراوان و سخت دردناک است. اما سال 1988 در کردستان عراق سال دردناکترین تراژدیها است، سال «انفال» است، سال بمبارانهای شیمیائی، سال ژنوساید بی¬سروصدای کردها در درون جامعه عراق است. سالی است که صدام، همچون هیتلر که برای نابودی نهائی یهودیان «راه حل نهائی» را تهیه دید، برای پایان دادن به موجودیت کردها و همچنین پایان بخشیدن به هرگونه امید آنها به حیات و به آینده، امواجی از حملات شیمیائی به روستاها و مردم بیدفاع را به راه انداخت و این حملات را با عاریت گرفتن ازکلام قرآن و جنگهای صدر اسلام با کفار «انفال» نامید. وجه دیگر انفال و مکمل حملات شیمیائی به مردم غیرنظامی، سیاست «امحای کرد» بود که در مناطق وسیعی از کردستان عراق به آن دست یازیدند. در این پروژه شکار انسانی، اهالی مدنی شهرها و روستاها را، مردان و زنان و بویژه جوانان را، بدون اینکه به دنبال هیچ نام مشخصی باشند بلکه به صرف کرد بودن، دستگیر کرده به زور در کامیونهای ارتشی چپاندند و در لب گودالهائی که در نقاط مختلف عراق حفر شده بود به رگبار بسته و با بولدوزر خاک بر رویشان ریختند و دفن کردند و به این ترتیب صدها گور دسته¬جمعی در این کشور آفریدند. پس از سقوط صدام دهها گور دسته¬جمعی از این نوع در نقاط گوناگون عراق توسط متخصصان کشف وخاکبرداری شد که هویت کردی قربانیان از لباسها و کارتهای شناسائی آنها احراز می¬شد. به گفته آگاهان در این حملات بیش از صدوهشتاد هزار نفر جان خود را از دست دادند. زخم این تراژدی هنوز هم عمیقترین لایه¬های روح کردها را آزار می¬دهد و دهها هزار بیوه انفال و یتیمان انفال امروزه بازماندگان این بربریت مدرن هستند.
باری، قصد فقط آشنا کردن مختصر خواننده با زمان و مکانی بود که شعر در آن سروده شده است. در شعر کوتاه «تنها یکی از ما»، شیرکو بیکس فرار دسته¬جمعی شبانه مردم یک روستا را که شتابان از برابر بمباران می¬گریزند تصویر می¬کند. در آن اشک هست، دود هست، فرار از برابر دشمن مسلح غدار هست، کوفتن باران و سختی راه و فرسایش طاقتها هست، همه اینها هم بدون کوچکترین شعار و تکلف و در قالب تصویرهای شعری گویایی تجسم می¬شود که در آن انسان و رویدادهای پیرامونش به¬سادگی درهم آمیخته¬اند. اما در ژرفنای این مصیبت بی¬پناهانه و بی¬فریادرس، امید و آینده نیز با ظرافت تمام و با رنگی از شیطنت در هیأت نوزاد متولد نشده¬ای که نمادی از تداوم موجودیت و آینده این ملت است سرک می¬کشد، چنانکه در عمق احساس تلخی که از تصویر این همه محنت و رنج به شما دست داده است، بی¬اختیار آهی از سر آسودگی خاطر می¬کشید و لبخندی بر لبانتان نقش می¬بندد.
من این شعر را در سال 1993 از جلد اول دیوان اشعار شیرکو بیکس، صفحه 692، ترجمه کرده بودم اما هیچ وقت آن را در جائی انتشار نداده بودم و اینک در حالت روحی و عاطفی خاصی آن را به خاطره عزیز جانباخته احسان فتاحیان تقدیم می¬کنم تا بدانیم که به قول شاملو «مرگ پایان نیست».
عبدالله مهتدی
سیزدهم نوامبر 2009

تنها یکی از ما
ترجمه شعری از شیرکو بیکس شاعر بلندآوازه کرد

غروب وقتی بود
خود به¬سختی جان به¬در برده بودیم.
مثل بارانی که می¬بارید
ما هم باید بی¬وقفه عمل می¬کردیم.
رشته¬ای از اشک بودیم و به دنبال هم روان بودیم.
ستون دودی درهم و برهم برخاسته از دهکده¬ای بودیم و از کوه بالا می¬خزیدیم.
همه تا مغز استخوان خیس، آب از هفت بندمان جاری.

بینیهایمان ناودان سرمان،
ساقهایمان جویبار بدنهایمان بود.
بچه¬هامان: به پرستو،
زنهامان: به درختهای پائیزی
و پیرهایمان: به اسبهای خسته
می¬مانستند.
همه تا مغز استخوان خیس، آب از هفت بندمان جاری.

در این میان تنها یکی از ما
زیر چتر خود
حتی قطره¬ای باران به خود ندید
و از همه نیز آرامتر بود.
او کودک من بود
که در زیر چتری از پوست شکم مادرش به¬سر می¬برد.
----------------------------------------------------------------------------


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر