ارديبهشت.محاکمه معلم قرآن و «امام» به اتهام آزار جنسی يک دختر 11 ساله در استکهلم
ترجمه گزارش خبرگزاری رسمی سوئد.5 ماه مه 2010
يک امام 48 ساله که به کودکان قرآن تدريس ميکند به اتهام آزار جنسی يک دختر 11 ساله که شاگردش بود محاکمه ميشود.
بنا بر کيفرخواست، تجاوز در ماه های اوت و سپتامير ساله گذشته در خانه والدين دختر واقع در جنوب استکهلم صورت گرفته است. مرد 48 ساله مرتب به اين خانه ميرفت و به دختر مزبور و برادر 14 ساله اش قرآن و عربی درس ميداد.
وقتی سرانجام دختر ماجرا را برای والدين خود تعريف کرد آنها فورا با پليس تماس گرفتند. به گفته دادستان مادر کودک نگران بود که بچه های ديگری هم مورد سوء استفاده قرار گرفته باشند.
آزار جنسی عبارت از اين بود که مرد 48 ساله بدن و سينه دختر را لمس ميکرد.
دادستان ميگويد آزار جنسی کودکان مساله وخيمی است، بويژه وقتی که اين عمل در خانه و توسط شخصی صورت بگيرد که بچه به او اعتماد ميکند. به نظر من اين مرد از موقعيت خود سوء استفاده کرده و مجازات او بايد در سطح زندان باشد. به عقيده او شواهد عليه اين مرد بسيار قوی است.
ماجرايی که دختر تعريف ميکند قابل اعتماد است و واکنش دختر هنگام تعريف ماجرا برای والدين با موارد مشابه خوانايی دارد. بچه به شدت متاثر بود و آنقدر خجالت می کشيد که به زحمت جرات پيدا کرد ماوقع را برای والدين خود تعريف کند. برادر بزرگ هم که ديرتر به درس قران پيوسته بود موضوع را تاييد ميکند و بر نزديک شدن بيش از اندازه مرد به خواهرش شهادت ميدهد.
مادر دختر به خبرگزاری سوئد گفت او خودش را به عنوان امام به من معرفی کرد. به نظرمن اين مساله موضوع را جدی تر ميکند. من از کاری که او کرده است به شدت شوکه شده ام.
محاکمه قبل از تابستان در دادگاهی در استکهلم صورت خواهد گرفت. مرد جرم خود را انکار ميکند
ترجمه گزارش خبرگزاری رسمی سوئد.5 ماه مه 2010
يک امام 48 ساله که به کودکان قرآن تدريس ميکند به اتهام آزار جنسی يک دختر 11 ساله که شاگردش بود محاکمه ميشود.
بنا بر کيفرخواست، تجاوز در ماه های اوت و سپتامير ساله گذشته در خانه والدين دختر واقع در جنوب استکهلم صورت گرفته است. مرد 48 ساله مرتب به اين خانه ميرفت و به دختر مزبور و برادر 14 ساله اش قرآن و عربی درس ميداد.
وقتی سرانجام دختر ماجرا را برای والدين خود تعريف کرد آنها فورا با پليس تماس گرفتند. به گفته دادستان مادر کودک نگران بود که بچه های ديگری هم مورد سوء استفاده قرار گرفته باشند.
آزار جنسی عبارت از اين بود که مرد 48 ساله بدن و سينه دختر را لمس ميکرد.
دادستان ميگويد آزار جنسی کودکان مساله وخيمی است، بويژه وقتی که اين عمل در خانه و توسط شخصی صورت بگيرد که بچه به او اعتماد ميکند. به نظر من اين مرد از موقعيت خود سوء استفاده کرده و مجازات او بايد در سطح زندان باشد. به عقيده او شواهد عليه اين مرد بسيار قوی است.
ماجرايی که دختر تعريف ميکند قابل اعتماد است و واکنش دختر هنگام تعريف ماجرا برای والدين با موارد مشابه خوانايی دارد. بچه به شدت متاثر بود و آنقدر خجالت می کشيد که به زحمت جرات پيدا کرد ماوقع را برای والدين خود تعريف کند. برادر بزرگ هم که ديرتر به درس قران پيوسته بود موضوع را تاييد ميکند و بر نزديک شدن بيش از اندازه مرد به خواهرش شهادت ميدهد.
مادر دختر به خبرگزاری سوئد گفت او خودش را به عنوان امام به من معرفی کرد. به نظرمن اين مساله موضوع را جدی تر ميکند. من از کاری که او کرده است به شدت شوکه شده ام.
محاکمه قبل از تابستان در دادگاهی در استکهلم صورت خواهد گرفت. مرد جرم خود را انکار ميکند
http://www.kuriren.nu/nyheter/senastenyt t/artikel.aspx?articleid=5368337
Imam åtalad för sexbrott
STOCKHOLM
En 48-årig imam som undervisar barn om koranen har åtalats för att sexuellt ha ofredat en 11-årig flicka som var hans elev.
Övergreppen ska enligt åtalet ha skett i augusti och september förra året i flickans familjs lägenhet söder om Stockholm. 48-åringen besökte familjen regelbundet och undervisade flickan och hennes 14-årige storebror om koranen och i arabiska språket.
När flickan till slut berättade vad som hänt för sina föräldrar kontaktade de genast polisen.
-Mamman var rädd att fler barn kunde vara utsatta, säger kammaråklagare Eva Kokkonen till TT.
Det sexuella ofredandet bestod i att 48-åringen tafsade på flickan och bland annat berörde hennes bröst.
-Det är alltid allvarligt när ett barn utsätts för sexuella handlingar. I synnerhet när det sker i hennes hem och av en person som hon ska kunna känna förtroende för. Jag anser att mannen missbrukat sin auktoritet och att straffet bör ligga på fängelsenivå, säger Kokkonen.
Hon anser att bevisningen mot mannen är stark.
-Flickans berättelse är trovärdig och hennes reaktion när hon berättade för föräldrarna är typisk för utsatta barn. Hon var mycket ledsen och skämdes så att hon knappt vågade tala om det som hänt. Hennes storebror som kom senare till lektionerna styrker också hennes berättelse genom att vittna om mannens överdrivna närgångenhet mot flickan, säger Kokkonen.
-Han presenterade sig som imam för mig. Jag tycker att det gör brottet värre. Jag är chockerad över det han gjort, säger flickans mamma till TT.
Rättegången kommer att sättas ut i Södertörns tingsrätt före sommaren. Mannen förnekar brott.
http://www.kuriren.nu/nyheter/senastenyt
t/artikel.aspx?articleid=5368337
-----------------------------------------------------------------------------------
نا مه یه ک له شیرین علم هولی
شیرین علم هولی متولد 13 خرداد 1360 از روستای دیم قشلاق در حوالی ماکوست. در اردیبهشت 1387 توسط سپاه پاسداران در تهران دستگیر شد. 25 روز اول بازداشت خود را در مکانی نامعلوم و تحت شکنجه شدید جسمی و روانی گذراند. پس از آن، به بند 209 زندان اوین تحویل داده شد و پس از تحمل 6 ماه حبس به بند نسوان این زندان منتقل گردید. در تاریخ 28 آذر ماه 1388 در شعبه 15 دادگاه انقلاب تهران، که به ریاست قاضی صلواتی برگزار شد به اتهام خروج غیرقانونی از مرز به تحمل دو سال حبس تغزیری و به اتهام محاربه از طریق ارتباط با پژاک، به اعدام محکوم شد. حکم در 13 دی ماه به وکیل وی، ابلاغ شده است، اما روند بررسی پرونده در دادگاه بدوی خارج از اصول قانونی بوده است. به همین منظور درخواست تجدید نظر در حکم صادره را به دادگاه ارائه شده است. اما تا کنون بدون جواب مانده است
شیرین علم هولی در نامه اول به صراحت شکنجه های که بر وی شده است بیان داشته است. اشاره به مواردی از شکنجه های شدید جسمی و روانی کرده بود. متاسفانه امروز عواقب مرگبار آن شکنجه ها در خانم علم هولی بروز کرده است که در این نامه به روشنی به آن اشاره نموده است.
در نامه قبلی هم اشاره کرده بود که بازجوها خیلی تلاش کرده اند که اعتصاب وی را بشکنند، امروز هم سعی میکنند که در زیر فشار و با شروع کردن بازجویی های تکراری از ایشان اعتراف تلویزیونی بگیرند و کُرد بودن خود را انکار و او و خانواده اش را در مقابل هم قرار بدهند.
نشانی وبلاگ شیرین علم هولی
شیرین علم هولی در نامه اول به صراحت شکنجه های که بر وی شده است بیان داشته است. اشاره به مواردی از شکنجه های شدید جسمی و روانی کرده بود. متاسفانه امروز عواقب مرگبار آن شکنجه ها در خانم علم هولی بروز کرده است که در این نامه به روشنی به آن اشاره نموده است.
در نامه قبلی هم اشاره کرده بود که بازجوها خیلی تلاش کرده اند که اعتصاب وی را بشکنند، امروز هم سعی میکنند که در زیر فشار و با شروع کردن بازجویی های تکراری از ایشان اعتراف تلویزیونی بگیرند و کُرد بودن خود را انکار و او و خانواده اش را در مقابل هم قرار بدهند.
نشانی وبلاگ شیرین علم هولی
من گروگانم
دوران زندانیم وارد سه سالگی خود شده است، یعنی سه سال زندگی زجر آور پشت میله های زندان اوین، که دو سال از آن دوران زندان را بلاتکلیف بدون وکیل و بدون وجود داشتن حکمی مبنی بر قرار بازداشتم را گذراندم. در مدت بلاتکلیفیم روزهای تلخی را در دست سپاه به سر بردم و بعد از آن هم دورانِ بازجویی های بند 209 شروع شد. بعد از دوران 209 بقیه مدت را در بند عمومی گذراندم . به در خواستهای مکرر من برای تعین تکلیفم پاسخ نمیداند. در نهایت حکم ناعادلانه اعدام را برایم صادر کردند.
من بابت چه چیزی حبس کشیده ام، یا باید اعدام شوم؟ آیا جواب به خاطر کُرد بودنم است؟ پس میگویم: من کُرد به دنیا آمده ام و به دلیل کرد بودنم زحمت محرومیت کشیده ام.
زبانم کُردی است، که از طریق زبانم با خانواده و دوستان و آشنایانم رابطه بر قرار کرده ام و با آن بزرگ شده ام و زبانم پل پیوندمان است. اما اجاز ندارم با زبانم صحبت کنم و آن را بخوانم و تحصیل بکنم و در نهایت هم اجاز نمیدهند با زبان خودم بنویسم.
به من میگویند بیا و کُرد بودنت را انکار کن، پس میگویم: اگر چنین کنم خودم را انکار کرده ام.
جناب قاضی محترم، آقای بازجو!!
در آن زمان که من را بازجویی میکردید حتی نمی توانستم به زبان شما صحبت کنم و من در طی دو سال اخیر در زندان زنان زبان فارسی را از دوستانم آموختم، اما شما با زبان خود بازجوییم کردیت و محکمه ام کردید و حکم را برایم صادر کردید. این در حالی بوده که من درست نمی فهمیدم در اطرافم چه میگذرد و من نمی توانستم از خود دفاع کنم.
شکنجه هایی که بر عیله من به کار گرفته اید، کابوس شب هایم شده، درد و رنج های روزانه ام در اثر شکنجه هایی که شده بودم با من روزی را سپری میکنند. ضربه ای که در دوران شکنجه به سرم وارد شده، باعث آسیب دیدگی در سرم شده است. بعضی از روزها دردهای شدید هجوم میاورند. سر دردهایم آنقدر شدید میشود، که دیگر نمیدانم در اطرافم چه میگذرد، ساعت ها از خود بیخود میشوم و در نهایت از شدت درد، بینی ام شروع به خونریزی میکند و بعد کم کم به حالت طبیعی برمیگردم و هوشیار میشوم.
هدیه دیگر آنها برای من ضعف بینایی چشمانم است که دائم تشدید میشود و هنوز هم به درخواستم برای عینک پاسخ نداده شده. وقتی وارد زندان شدم موهایم یک دست سیاه بود، حال که سومین سال را میگذرانم، هر روز شاهد سفید شدن بخشی از آنها هستم.
میدانم که شما تنها این کار را با من و خانواده ام نکرده اید، بلکه این شکنجه ها را برعلیه تمام فرزندان کرد و از جمله با کسانی مانند زینب (جلالیان) و روناک (صفارزاده) و ..... به کار برده اید. چشم مادران کُرد هر روز در انتظار دیدن فرزندانشان اشک باران است، دائم نگرانند از اینکه چه اتفاقی در پیش است، با هر زنگ تلفنی وحشت شنیدن خبر اعدام فرزندانشان را دارند.
امروز 12 اردیبهشت 89 است (2/5/2010) و دوباره بعد از مدتها مرا برای بازجویی به بند 209 زندان اوین بردنند و دوباره اتهامات بی اساسشان را تکرار کردند. از من خواستند، که با آنها همکاری کنم تا حکم اعدامم شکسته شود. من نمیدانم این همکاری چه معنی دارد، وقتی من چیزی بیشتر از آنچه که گفته ام برای گفتن ندارم. در نتیجه آنها از من خواستند تا آنچه را که میگویند تکرار کنم و من چنین نکردم. بازجو گفت: ما پارسال می خواستیم آزادت کنیم اما چون خانواده ات با ما همکاری نکردند کار به اینجا کشید. خود بازجو اعتراف کرد که من فقط گروگانی هستم در دست آنها و تا به هدف های خود نرسند مرا نگاه خواهند داشت، یا در نتیجه اعدام خواهم شد، اما آزادی هرگز.
شیرین علم هولی
دوران زندانیم وارد سه سالگی خود شده است، یعنی سه سال زندگی زجر آور پشت میله های زندان اوین، که دو سال از آن دوران زندان را بلاتکلیف بدون وکیل و بدون وجود داشتن حکمی مبنی بر قرار بازداشتم را گذراندم. در مدت بلاتکلیفیم روزهای تلخی را در دست سپاه به سر بردم و بعد از آن هم دورانِ بازجویی های بند 209 شروع شد. بعد از دوران 209 بقیه مدت را در بند عمومی گذراندم . به در خواستهای مکرر من برای تعین تکلیفم پاسخ نمیداند. در نهایت حکم ناعادلانه اعدام را برایم صادر کردند.
من بابت چه چیزی حبس کشیده ام، یا باید اعدام شوم؟ آیا جواب به خاطر کُرد بودنم است؟ پس میگویم: من کُرد به دنیا آمده ام و به دلیل کرد بودنم زحمت محرومیت کشیده ام.
زبانم کُردی است، که از طریق زبانم با خانواده و دوستان و آشنایانم رابطه بر قرار کرده ام و با آن بزرگ شده ام و زبانم پل پیوندمان است. اما اجاز ندارم با زبانم صحبت کنم و آن را بخوانم و تحصیل بکنم و در نهایت هم اجاز نمیدهند با زبان خودم بنویسم.
به من میگویند بیا و کُرد بودنت را انکار کن، پس میگویم: اگر چنین کنم خودم را انکار کرده ام.
جناب قاضی محترم، آقای بازجو!!
در آن زمان که من را بازجویی میکردید حتی نمی توانستم به زبان شما صحبت کنم و من در طی دو سال اخیر در زندان زنان زبان فارسی را از دوستانم آموختم، اما شما با زبان خود بازجوییم کردیت و محکمه ام کردید و حکم را برایم صادر کردید. این در حالی بوده که من درست نمی فهمیدم در اطرافم چه میگذرد و من نمی توانستم از خود دفاع کنم.
شکنجه هایی که بر عیله من به کار گرفته اید، کابوس شب هایم شده، درد و رنج های روزانه ام در اثر شکنجه هایی که شده بودم با من روزی را سپری میکنند. ضربه ای که در دوران شکنجه به سرم وارد شده، باعث آسیب دیدگی در سرم شده است. بعضی از روزها دردهای شدید هجوم میاورند. سر دردهایم آنقدر شدید میشود، که دیگر نمیدانم در اطرافم چه میگذرد، ساعت ها از خود بیخود میشوم و در نهایت از شدت درد، بینی ام شروع به خونریزی میکند و بعد کم کم به حالت طبیعی برمیگردم و هوشیار میشوم.
هدیه دیگر آنها برای من ضعف بینایی چشمانم است که دائم تشدید میشود و هنوز هم به درخواستم برای عینک پاسخ نداده شده. وقتی وارد زندان شدم موهایم یک دست سیاه بود، حال که سومین سال را میگذرانم، هر روز شاهد سفید شدن بخشی از آنها هستم.
میدانم که شما تنها این کار را با من و خانواده ام نکرده اید، بلکه این شکنجه ها را برعلیه تمام فرزندان کرد و از جمله با کسانی مانند زینب (جلالیان) و روناک (صفارزاده) و ..... به کار برده اید. چشم مادران کُرد هر روز در انتظار دیدن فرزندانشان اشک باران است، دائم نگرانند از اینکه چه اتفاقی در پیش است، با هر زنگ تلفنی وحشت شنیدن خبر اعدام فرزندانشان را دارند.
امروز 12 اردیبهشت 89 است (2/5/2010) و دوباره بعد از مدتها مرا برای بازجویی به بند 209 زندان اوین بردنند و دوباره اتهامات بی اساسشان را تکرار کردند. از من خواستند، که با آنها همکاری کنم تا حکم اعدامم شکسته شود. من نمیدانم این همکاری چه معنی دارد، وقتی من چیزی بیشتر از آنچه که گفته ام برای گفتن ندارم. در نتیجه آنها از من خواستند تا آنچه را که میگویند تکرار کنم و من چنین نکردم. بازجو گفت: ما پارسال می خواستیم آزادت کنیم اما چون خانواده ات با ما همکاری نکردند کار به اینجا کشید. خود بازجو اعتراف کرد که من فقط گروگانی هستم در دست آنها و تا به هدف های خود نرسند مرا نگاه خواهند داشت، یا در نتیجه اعدام خواهم شد، اما آزادی هرگز.
شیرین علم هولی
-----------------------------------------------
فراخوان عاجل عفو بین الملل برای نجات دو زندانی کرد از اعدام
عفو بین الملل، با انتشار فراخوانی، نگرانی خود را از احتمال اعدام زینب جلالیان و حسین خضری، که در دادگاه "محارب" شناخته شده اند، اعلام کرد و از همه خواست که با ارسال نامه به مقامات مسئول خواهان لغو احکام صادره شوند.
عفو بین الملل بر این باور است که هر لحظه خطر اجرای حکم اعدام این دو زندانی سیاسی کرد را - که گفته می شود در رابطه با سازمان پژاک دستگیر شده اند - تهدید می کند.
زینب جلالیان 27 ساله، اهل ماکو، اوایل سال 2009 توسط دادگاهی در کرمانشاه متهم به "محاربه علیه خدا" شده و به اعدام محکوم گشت. وی در ماه مارس 2010 از زندان کرمانشاه به مکان نامعلومی منتقل شد.
حسین خضری 28 ساله، در سال 2008 درکرمانشاه دستگیر شد و در تابستان 2009 از سوی دادگاه انقلاب محکوم به اعدام گردید. او نیز در روز 11 آوریل سال 2010 از زندان مرکزی ارومیه به مکان نامعلومی منتقل شد.
هنوز هیچ اطلاعی از علت انتقال این دو زندانی به اماکن نامعوم در دست نیست، و همین امر بر نگرانی ها افزوده است.
افزون بر دو تن یاد شده، 28 زندانی سیاسی و یک زن کرد دیگر دیگر محکوم به اعدام شده اند که همچنان در سلول های مرگ به سر می برند
عفو بین الملل بر این باور است که هر لحظه خطر اجرای حکم اعدام این دو زندانی سیاسی کرد را - که گفته می شود در رابطه با سازمان پژاک دستگیر شده اند - تهدید می کند.
زینب جلالیان 27 ساله، اهل ماکو، اوایل سال 2009 توسط دادگاهی در کرمانشاه متهم به "محاربه علیه خدا" شده و به اعدام محکوم گشت. وی در ماه مارس 2010 از زندان کرمانشاه به مکان نامعلومی منتقل شد.
حسین خضری 28 ساله، در سال 2008 درکرمانشاه دستگیر شد و در تابستان 2009 از سوی دادگاه انقلاب محکوم به اعدام گردید. او نیز در روز 11 آوریل سال 2010 از زندان مرکزی ارومیه به مکان نامعلومی منتقل شد.
هنوز هیچ اطلاعی از علت انتقال این دو زندانی به اماکن نامعوم در دست نیست، و همین امر بر نگرانی ها افزوده است.
افزون بر دو تن یاد شده، 28 زندانی سیاسی و یک زن کرد دیگر دیگر محکوم به اعدام شده اند که همچنان در سلول های مرگ به سر می برند
-----------------------------------
یهكهمین زهنگی كوشتنم لێیدا
لهچهند رۆژی رابردوودا بۆ یهكهمین جار پێیان گوتم، كه تهمهنت چهندی نهماوه، یان بهگوتهی خۆیان مۆڵهتی ههناسهدانم لهم شارهدا نهماوه، بهڵام نه باكم بهمردنه و نه ئازاردان، لهچاوهڕوانی كۆتاییهاتنی مۆڵهتهكهمم تا دیداری بكوژهكانی خۆم بكهم، دوعاش دهكهم مردنێكی تراژیدیام پێببهخشن كه شایستهی ژیانه تراژیدیاكهم بێت. بۆیه ئهم قسانه دهكهم تابزانن گهنجهكانی ئهم وڵاته چ هۆلیسۆسێكن و مردن سادهترین ههڵبژاردنیانه، بۆئهوهی تێبگهن كه ئهوهی ئێمه دهترسێنێت بهردهوامی ئهم رۆژگارهی ئێستایه بۆ نهوهیهكی داهاتوو، نهك مردنی خۆمان، كاری منیش خۆشبهختی برا بچوكهكانمه، نهك خۆم.
زۆر بهسادهییش تاكه هۆكاری نیگهرانی من لهم ههڕهشانه ئهوهیه، كه هێشتا زۆرشت ماون قسهیان لهسهربكهین و ههر ئاوا بهجێیان بهێڵین. بهدبهختی ئهم دهسهڵاته ئهوهیه، كه باكی بهمردنی نهوهكانی خۆی نییه.
دوێنی راگری كۆڵێژهكهم ئاگادار كردهوه، كه شهوی رابردوو ئیهانه و تههدیدی كوشتنیان كردووم، بهڵام ئهو وتی ئهمه كێشهی پۆلیسه، نازانم ئهبێت لهم سهر زهمینه وڵاتێك ههبێت، كه خوێنكارێكی زانكۆکهی ههڕهشهی كووشتنی بكرێت و زانكۆش بێموبالاتانه به دیار ریسوایی خۆیهوه دابنیشێت؟ دهبوو راگرهكهم كهیسی من بكات به كهیسی خۆی، یان خوودی زانكۆ، چونكه من له ئێستادا بهشێكم لهم زانكۆیه، بهڵام ههرگیز تووشی شۆك نهبووم، چونكه دهمێكه دهزانم كه زانكۆی ئهم وڵاته ماڵی ئاسوودهیی ئێمه نین.
دوای ئهوهش پهیوهندیم بهعمید عهبدولخاڵقی بهڕێوهبهری پۆلیسی ههولێرهوه كرد پێمی گووت" لهوانهیه ئهم ژمارهی مۆباییله هی دهرهوهی وڵات بێت، یان كێشهیهكی شهخسی بێت، لهوانهیه چهند جارێكی دیكهش دووباره بێتهوه، بهڵام ههولێر ئارامه و شتی ئاوای لێڕوو نادات".
بهزهردهخهنهیهكی گاڵتهئامێزهوه خهیاڵم كرد بهقسهی جهنابی بهڕێوهبهر بێت لهوانهیه ساركۆزی بێت ئهم ههڕهشانهی كردبێت، ئاخر من چۆن لهگیانی خۆم دڵنیابم، كه چهند رۆژێكه هاوڕێیهكم لهسهر چهند نووسینێكهوه درایه بهر شهق و ناچاربوو، ئهم شارهجێبێڵێت؟
ههرچی بێت من لهم شارهناڕۆم و لهچاوهڕوانی دیداری مردنی خۆم دادهنیشم. ئهزانم ئهمه یهكهمین زهنگی مردنی خۆمه كه لهكۆتاییدا دهبێت بهزهنگێک بۆ گهنجهكانی ئهم مهملهكهته، بهڵام ئیدی ئهمجاره نهسكاڵا تۆمار دهكهم و نهلایهنه بهرپرسهكان ئاگادار دهكهمهوه، ههنگاوێكه ناومه و ئازارهكهشی خۆم ئهیگرمه ئهستۆ، ئیدی بۆ من لهداهاتوودا ههر وشهیهك كه دهینووسم وابیردهكهمهوه، كه دواههمین وشهبێت لهژیانمدا، بۆیه ههوڵ دهدهم هێندهی حهزرهتی مهسیح راستگۆبم لهگوتهكانما، خۆشحاڵیشم، كه ههمیشه شتێكم ههیه بۆ گوتن و كهسانێك نایانهوێت بیبیستن، بهڵام ههركاتێك ئێمه بهچرپه قسه دهكهین ئهوا ئهوان گوێچكهكانیان نائارام دهبن. تا ئهو شوێنهی كه ماوین ئهبێت قسهبكهین، لهو شوێنهش، كه تهمهنمان كۆتاییهات با هاوڕێكهم خاڵێكم بۆ دابنێت و بێته سهر دێڕێكی نوی و سهر لهنوی دهستپێبكاتهوه.
زۆر بهسادهییش تاكه هۆكاری نیگهرانی من لهم ههڕهشانه ئهوهیه، كه هێشتا زۆرشت ماون قسهیان لهسهربكهین و ههر ئاوا بهجێیان بهێڵین. بهدبهختی ئهم دهسهڵاته ئهوهیه، كه باكی بهمردنی نهوهكانی خۆی نییه.
دوێنی راگری كۆڵێژهكهم ئاگادار كردهوه، كه شهوی رابردوو ئیهانه و تههدیدی كوشتنیان كردووم، بهڵام ئهو وتی ئهمه كێشهی پۆلیسه، نازانم ئهبێت لهم سهر زهمینه وڵاتێك ههبێت، كه خوێنكارێكی زانكۆکهی ههڕهشهی كووشتنی بكرێت و زانكۆش بێموبالاتانه به دیار ریسوایی خۆیهوه دابنیشێت؟ دهبوو راگرهكهم كهیسی من بكات به كهیسی خۆی، یان خوودی زانكۆ، چونكه من له ئێستادا بهشێكم لهم زانكۆیه، بهڵام ههرگیز تووشی شۆك نهبووم، چونكه دهمێكه دهزانم كه زانكۆی ئهم وڵاته ماڵی ئاسوودهیی ئێمه نین.
دوای ئهوهش پهیوهندیم بهعمید عهبدولخاڵقی بهڕێوهبهری پۆلیسی ههولێرهوه كرد پێمی گووت" لهوانهیه ئهم ژمارهی مۆباییله هی دهرهوهی وڵات بێت، یان كێشهیهكی شهخسی بێت، لهوانهیه چهند جارێكی دیكهش دووباره بێتهوه، بهڵام ههولێر ئارامه و شتی ئاوای لێڕوو نادات".
بهزهردهخهنهیهكی گاڵتهئامێزهوه خهیاڵم كرد بهقسهی جهنابی بهڕێوهبهر بێت لهوانهیه ساركۆزی بێت ئهم ههڕهشانهی كردبێت، ئاخر من چۆن لهگیانی خۆم دڵنیابم، كه چهند رۆژێكه هاوڕێیهكم لهسهر چهند نووسینێكهوه درایه بهر شهق و ناچاربوو، ئهم شارهجێبێڵێت؟
ههرچی بێت من لهم شارهناڕۆم و لهچاوهڕوانی دیداری مردنی خۆم دادهنیشم. ئهزانم ئهمه یهكهمین زهنگی مردنی خۆمه كه لهكۆتاییدا دهبێت بهزهنگێک بۆ گهنجهكانی ئهم مهملهكهته، بهڵام ئیدی ئهمجاره نهسكاڵا تۆمار دهكهم و نهلایهنه بهرپرسهكان ئاگادار دهكهمهوه، ههنگاوێكه ناومه و ئازارهكهشی خۆم ئهیگرمه ئهستۆ، ئیدی بۆ من لهداهاتوودا ههر وشهیهك كه دهینووسم وابیردهكهمهوه، كه دواههمین وشهبێت لهژیانمدا، بۆیه ههوڵ دهدهم هێندهی حهزرهتی مهسیح راستگۆبم لهگوتهكانما، خۆشحاڵیشم، كه ههمیشه شتێكم ههیه بۆ گوتن و كهسانێك نایانهوێت بیبیستن، بهڵام ههركاتێك ئێمه بهچرپه قسه دهكهین ئهوا ئهوان گوێچكهكانیان نائارام دهبن. تا ئهو شوێنهی كه ماوین ئهبێت قسهبكهین، لهو شوێنهش، كه تهمهنمان كۆتاییهات با هاوڕێكهم خاڵێكم بۆ دابنێت و بێته سهر دێڕێكی نوی و سهر لهنوی دهستپێبكاتهوه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر