Pages

۱۳۸۹ تیر ۱۴, دوشنبه

بر اساس یک گفتگوی است که بنده با حمید نیرژی داشته بودم و بر اساس اطلاعاتی که حمید نیرژی به من داده بود این مقاله نوشته بودم که خودش پیشمرگه حزب بوده این نوشته منتشر شده است بنده هیچ اطلاعاتی در این رابطه ندارم تنها با استناد به گفتهای حمید نیرژی این نوشتها در سال 2010 انتشار یافته است ..قتلعامتعدادی تن از اعضای جنبش اهل حق توسط حزب دموکرات کردستان ایران.



 بر اساس یک گفتگوی است که بنده  با حمید نیرژی داشته بودم و بر اساس اطلاعاتی که حمید نیرژی به من داده بود این مقاله نوشته بودم که خودش پیشمرگه حزب بوده این نوشته منتشر شده است  بنده هیچ اطلاعاتی در این رابطه ندارم تنها با استناد  به گفتهای حمید نیرژی این نوشتها در سال  2010 انتشار یافته است ..قتلعامتعدادی تن از اعضای جنبش اهل حق توسط حزب دموکرات کردستان ایران.
راستی میتوان قتلعام جنبش اهل حق توسط حزب دموکرات کردستان ایران رافراموش نمود در کوه بامو؟ هر کسی  این قتلعام را فراموش کند به ملتش و به خود و به انسانیت خیانت میکند. حمید نیرژی در مورخ 2010.07.05ایشان را در شهر کارلستاد سوئد دیدم خیلی از دست حزب دموکرات کردستان ایران گلایه داشتند و در این زمینه بنده هم انتقاداتی از نحوی عملکرد حزب نمودم که در آن خیلی از اعضای این حزب به سفارتخانه های رژیم میرفتند و سر میزدند و پاسپورت میگرفتند و اما چرا بنده تا بحال گفتگوی بنده با حمید نیرژی منتشر نکرده بودم و سنگینی این مقاله را به گردن خودم انداختم ایشان به من گفتند مردی تنها میباشند و اینجا عشایر زیادی هستند این احتمال وجود دارد حمید را مورد آزار و اذیت قرار بدهند و در این زمینه بنده نیز مقاله ای که سراپا متعلق به حمید نیرژی بود با اسم خودم منتشر نمودم دیدم این حمید آقا زیربه زیر میره پیش اعضای حزب و به بنده چیزهای بد میگویند صدا و ویدئو در دست میباشد که 10 قبل از انتشار این مقاله ایشان برای من تعریف نمودند که گویا  دکتر قاسملو دستور داده است که جنبش وقت اهل حق را خلع سلاح کنند.
حمید نیرژی گفت ایشان خودش در این حمله علیه جنبش اهل حق حضور داشته و شرکت نموده ست  و با چشم خودش دیده است که حزب به جنبش اهل حق حمله نموده است و تعدادی را اسیر و تعدادی را کشته است.
در اوئیل انقلاب 1357 برابر با 1979 ایران که مردم اهل حق هم خیلی از دو طرف مورد ظلم و ستم قرار گرفته بودند چه از طرف برادر کرد مسلمان و چه از طرف دولت مرکزی خواستند برای دفاع از خود یک جنبش سازماندهی کنند متاسفانه جنگطلبی حزب دموکرات کردستان ایران در کوه بامو از دو طرف بنابر توافق بین اطلاعات سپاه پادسداران و حزب دموکرات کردستان از دو طرف به جنبش اهل حق حمله شد و خیلی از اعضای این جنبش توسط حزب دموکرات کردستان ایران قتلعام شدند و خلع سلاح شدند و از طرفی دیگر چون فشار سپاه پاسداران بر روی این جنبش بود خیلی زود به خاموشی سپرده شد و چون هیچ میدیای نبود به آسانی 100 ها نفر از اعضای جنبش اهل حق توسط حزب دموکرات کردستان ایران قتلعام شدند.
در این قتلعام نزدیک به 340 نفر یا زخمی میشوند و یا به قتل میرسند توسط حزب دموکرات کردستان و بعدآ در یک گور دستجمعی در کنار کوه های بامو به خاک سپرده میشوند که تمامی انها از مردم اهل حق بوده اند و در ان هنگام اعضای حزب دموکرات کردستان وقتیکه اعضای جنبش را به قتل میرسانند دست به الله اکبر میزنند و خیال میکنند کافر کشته اند.
بله در یک بیانیه حزب دموکرات اعلام نمود که چندین گروه غییر قانونی در کردستان متلاشی نموده است و کومه له در آن زمان خود را مدافع کارگران و زحمتکشان میدانست در یک بیانیه اعلام نمود که جنبش اهل حق یک جنبش ارتجاعی و مذهبی دست درست سرمایه داری اعلام نمود خلاصه حزب دموکرات کردستان ایران توانست اعضای جنبش اهل حق را قتلعام کند و کومه له هم رفت مهر تائید گذاشت بر این قتلعام.
به نظر ما نباید تاریخ را فراموش نمود و باز نباید گذشته را فراموش کنیم این اعمال حزب دموکرات کردستان ایران با چاقو کشی در کمپ التاش باید مورد بررسی قرار داد که اصلاح شدنی نیست هر وقت دستش رفت دست به قتلعام میزند یعنی دموکراسی به شرط چاقو در درون این حزب هر کسی چاقوش خوب تیز بود کشنده بود او دموکرات واقعی میباشد در داخل حزب دموکرات کردستان ایران.
بله در سالهای 80 میلادی حزب دموکرات کردستان ایران با حمله به مقرهای پیکار رنجبران کردستان میخواست خود را قیم و رهبر تمامی ملت کرد بداند لاکن این خواب خیالی بیش نیست برای تفکر دیکتاتور اندیشان و در این باره در منطقه پاوه توسط یاران توده ای حزب دموکرات کردستان ایران بعدأ به صفوف اطلاعات پیوسته بودند همیشه با حزب دموکرات کردستان ایران در تماس بوده اند و این تماسها بین سران حزب دموکرات کردستان ایران و اطلاعات سپاه پاسداران انجام گرفته است.
در این نشستها از حزب درخواست میشده است که تا میوانند گروه های دیگر در کردستان مثل چپها و احزاب دیگر را سرکوب کنند حتی در این راه اسلحه و مهمات نیز از سپاه دریافت نموده بود حزب دموکرات کردستان ایران برای سرکوب جنبشهای دیگر خوب من بر این باور هستم که حزب دموکرات کردستان ایران به هیچ عنوان به دموکراسی باور ندارد اگر باور داشت خوب دست به برادرکشی نمیزد و هزاران انسان را قتلعام نمیکرد در جنگهای کومه له و دموکرات بیشتر از 2000 پیشمرگ آموزش دیده و کادرهای مهم که میتوانست علیه دشمن به کار برده بشوند توسط این دو حزب شهید شدند و کشته شدند این هم جنایتی دیگر و لکی ننگی بر پیشانی این احزاب برادرکش میباشد و در تاریخ ثبت میشود.
حال کمی درباره رفتن حزب دموکرات کردستان به داخل شورای ملی مقاومت ایران و توافق این حزب فقط بر منطقه سنندج و شهرهای مثل مهاباد حتی نام کامیران در آن نیامده است و بر این اساس دکتر عبدالرحمان قاسملو به داخل شورای ملی مقاومت رفته بود که به هیچ عنوان نام شهرهای جنوبی کردستان را بر زبان نیاورده بود نه اسمی از شهر کرمانشاه آورده بود و نه ایلام خرم
آباد و شهر قصر شیرین سرپلذهاب و حتی نام پاوه در آن نیامده است این اطلاعات در یک تماس با یکی از اعضای شورای ملی مقاومت ایران دریافت نموده ایم.
و حتی بعضی از اعضای شورا متوجه میشوند که دکتر قاسملو مستمرا با نمایندگان رژیم و طرفداران رژیم در تماس بوده است و ازش مشکوک میشوند و دستور اخراجش از شورا صادر میشود و اخراجش میکنند.
حالا هم که ادعای دفاع از مردم شهر کرمانشاه میکند لاکن هیچ کسی که بعنوان نماینده مردم کرمانشاه باشد و توسط مردم شناخته شده باشد در درون این حزب وجود ندارد یعنی آمده است با باند مهتدی دست به کارهای زده است تحت عنوان کمیته برای شهر کرمانشاه که توسط اعضای باند هجری و باند مهتدی درست شده است هیچ بروی در داخل شهرهای جنوبی مثل شهر کرمانشاه ندارد.
البته خیلی چیزها وجود دارد که باید روزی منتشر بشود و در اختیار عموم مردم قرار گیرد که بعضی از این احزاب با وزارت اطلاعات رژیم علیه پژاک و سازمانهای دیگر با ایران همکاری میکنند و در آینده همه چیز منتشر میشود.
نمونه بارز این همکاری خریدن خانه توسط اعضای حزب دموکرات کردستان و اعضای باند آقای مهتدی در ایران میباشد و سفر هواداران این دو حزب به داخل ایران و اوردن
سیگار و چیزهای دیگر و داد وستد نمودن با رژیم میباشد و نامه نگاری اعضای این احزاب علیه پژاک در اروپا که خاک پاشیدن به چشم خویش میباشد اگر کسی علیه برادر کردش نامه نگاری بکند در اروپا.
مرگ و نابودی برای هر چی مزدور و خودفروش میباشد درود بر روح و روان پاک شهدای راه کرد و کردستان.
تف بر هر چی جاش و مزدور میباشد تف بر هرچی خائن و برادرکش میباشد.
با تشکر ساموئیل کرماشانی 
5/7/2010
تمامی نوشته های بالا متعلق و بر اساس گفتگوی که با حمید نیرژی داشته ام نوشته ام
--------------------------------------------------------------

احضار 7 تن از فعالین كارگری اشنویه به دادگاه انقلاب
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری

احضار 7 تن ازاعضای كمیته هماهنگی وفعالین كارگری شهر اشنویه به دادگاه انقلاب ارومیه

بنابر خبر رسیده ، شش نفر از اعضای كمیته هماهنگی به نامهای صمد احمدپور- رحمان تنها - رحمان ابراهیم زاده - فتاح سلیمانی - حسین پیروتی - عباس هاشم پور وهمچنین عیسی ابراهیم زاده از فعالین کارگری شهر اشنویه از طرف شعبه اول دادگاه انقلاب ارومیه احضار شدند و به آنها اعلام شد تا در تاریخ 89/5/2 در این دادگاه حاضر شوند .

قابل ذكر است كه نامبردگان سال گذشته از تاریخ 88/12/8 به مدت 12 روز در بازداشت زندان سپاه پاسداران واقع در ارومیه بودند ، سپس هر كدام با وثیقه 10 میلیون تومانی از زندان ازاد شدند .

ما اعضای کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری احضارو بازداشت فعالین کارگری را محکوم کرده و خواستار آزادی بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی در بند می باشیم .
---------------------------------------------

اعدام دو تن دیگر در زاهدان به اتهام محاربه

خبرگزاری هرانا - دو شهروند بلوچ به نام های "امان اله پوريان فرزند ملنگ" و "يونس رحماني فرزند رئيس" سحرگاه یکشنبه سیزدهم تیرماه، به اتهام "محاربه و افساد في الارض" اعدام شدند.
بر اساس گزارش دادگستری سیستان و بلوچستان، احکام اعدام این دو تن که توسط داگاه انقلاب صادر شده بود در محوطه زندان مرکزی زاهدان به اجرا در آمد.
گفته می شود این احکام توسط مراجع عالی قضایی نیز تایید شده بود.
دادگاه برخی اتهامات نظیر تیراندازی، آدم ربایی و راهبندان مسلحانه در ایرانشهر را به این افراد منتسب کرده است که هیچ گونه از این اتهامات توسط منابع رسمی تایید نشده اند.
-------------------------------------------

آيا جنايت پزشكي هم در كار است

واگذاري بيمارستانها به بخش خصوصي
بهايي كه مردم بايد از جان فرزندان خود بپردازند
بخش كودكان بيمارستان بعث سنندج و درمان قرون وسطايي
آيا جنايت پزشكي هم در كار است
اختصاصي سنه نيوز: در پي شكايات متعدد مردمي از وضعيت درماني بيمارستان بعثت سنندج بر آن شديم تا با بررسي اين موضوع صحت و سقم موضوع را دريابيم به همين خاطر با يكي از پرستاران اين بيمارستان به گفتگو نشستيم تا از وضعيت اين بيمارستان آگاهي پيدا كنيم.اين پرستار مي گويد: نمي خواهم از وضعيت پرسنل درمان و بهداشت دانشگاه علوم پزشكي كردستان بيشتر سخن بگويم.وضعيت رفاهي بسيار وحشتناك است و ما پرستاران مجبوريم براي حداقل معيشت علاوه بر ساعات كاري موظفي حداقل سه شيفت اضافي در هفته هم اضافه كاري انجام دهيم، امنيت شغلي به هيچ عنوان وجود ندارد و مجبور شده ايم از پرستاران همكار مرد بخواهيم با تشكيل گروههاي دو و سه نفره به صورت نامحسوس مراقبمان باشند ماجراي "دكتر محمدكهن" را كه به ياد داريد.سالها در اين دانشگاه به فساد اخلاقي شهره بود به هيچكس رحم نمي كرد چرا بي ناموسي ميكرد كه همه با شنيدن نام او وحشت زده مي شدند تنها پشتوانه اش حراست دانشگاه و عنوان وابستگي رسمي اش به رژيم بود آخر سر هم وقتي ماجراي تجاوز به عنف او به برخي همكاران پايين دستي و همكار موقت افشا شد پس از اخذ نزديك به هشتاد ميليون تومان وجه نقد بازخريد شد و اكنون در جايي ديگر و در بخش خصوصي و در شهري ديگر بي اخلاقي هايش را ادامه مي دهد دانشگاه علوم پزشكي جولانگاه اراذل وابسته به جمهوري اسلامي و وزارت اطلاعات و سپاه و جيره خواران موسوي نماينده ديكتاتور شده است. هر سال دهها مورد استخدام موردي از شهرهاي ديگر داريم سال هشتاد و هشت نزديك به 105نفر از وابستگان جمهوري اسلامي استخدام موردي شدند و تنها پس از6ماه به شهرهاي خود منتقل شدند اخيرا عده اي از پزشكان بسيجي را همموردي استخدام كرده اند و با يك قرارداد غيرقانوني كه سرتاپاي آن تبعيض و به دور از وجاهتهاي همين قانون بي قانون است به پزشكان خانواده حدود 4ميليون تومان و به سايرين در شهرها يك ميليون و سيصدهزار تومان پرداخت مي كنند در حاليكه پزشكان استخدام شده سازمان خدمات كشوري با همين وضعيت به ترتيب يك ميليون وپانصد هزار تومان و چهارصدهزار تومان دريافت مي كنند يكي از احكام اين وابستگان بسيجي را از يكي از همكاران ستادي دريافت كرده ام كه به زودي در ختيارتان خوام گذاشت مثلا براي يكي از آنها نوشته شده است در ازاي450ساعت كار در ماه، ميدانيد يعني چه يعني روزي 17.5ساعت كار.مگر مي شود؟ لابد8ساعت طبابت مي كنند و 9.5ساعت ديگر به امر جاسوسي و آدم فروشي و احيانا خودفروشي مي پردازند.
اين پرستار در ادامه مي گويد: اخيرا در قالب طرح خصوصي سازي اداره امور چند بخش بيمارستان ها را به بخش خصوصي سپرده اند مسوول بخشي كه برنده مزايده شده است(بله درست شنيديد مراقبت از جان انسانهاي بيمار را به مزايده گذاشته اند يعني هركس پول بيشتري بدهد برنده است) در بخش كودكان بيمارستان بعثت سهميه روزانه سرم و سرنگ در اختيار پرستاران قرار داده اند و پرستار هر تعداد بيمار داشته باشد بايد با اين مقدار سهميه سر كند بارها خانواده ها شكايت كرده اند كه سرنگ ها چندبار مصرف هستند اما گوش شنوايي وجود ندارد و مسوولان تاجر پيشه اين بخشهاي واگذار شده مردم را به دروغ متهم ميكنند.
وي ادامه ميدهد: وقتي تمام مسوولان دانشگاه از نوكران موسوي جنايتكار نماينده ولي فقيه خونريز هساتند ديگر همين است. رييس بيمارستان را كه همه ميشناسند يك پاسدار-اطلاعاتي سابقه دار است كه نان بسياري را خون كرده است بقيه روسا هم همچنين يا دزد و يا بي اخلاق و بي ناموس...
اين پرستار شريف ميگويد:چندسال پيش وقتي سيستم اتوماسيون را در بيمارستان پياده كردند همه خوشحال بوديم چون سيستم داروهايي را كه تداخل دارند شناسايي ميكرد تجويز داروهاي فراوان و تداخل دارويي كه ناشي از بيسوادي علمي از يكسو و طمع سيري ناپذير آقايان بود از طرف ديگر كار را به جايي رساند كه سيستم شناسايي تداخل دارويي را از كار انداختند
اين پرستار ميگويد: بسيار پيش آمده است كه پيكر يك بيمار متوفي را چندين روز و حتي يكماه در سردخانه نگاه داشته و به خاطر ناتواني خانوده ها در پرداخت هزينه هاي درمان به خانوده ها پس نداده اند. آخر چه كسي پاسخو است؟ صحبتهاي اين پرستار به دليل نبود وقت و شرايط ايمني ناتمام ميماند.پرستار در لحظه ي خداحافظي ميگويد: راستي! فراموش كردم حراست دانشگاه حتي در توالتها هم دوربين كار گذاشته است سال گذشته 200ميليون تومان براي خريد و نصب دوربين ها هزينه كردند با خنده مادامه ميدهد راست ميگويند تجهيزات اينجا فوق مدرن است اين دوربينها را حتي در ميدان جنگ هم به ندرت ميتوان پيدا كرد و...
به راستي تكليف اين پرسنل سفيدپوش كه حاضر نشده اند خود را به رژيم پليد ولايت فقيه بفروشند چه ميشود؟ تكليف آن متخصص جراحي كه پس از25سال كار هنوز رسمي نشده است و هنوز دستانش به زيرميزي گرفتن آلوده نشده است چه ميشود؟ چه كسي حق فلان متخصص زنان بي اخلاق و ناجوانمرد را كه روزان ميبليونها تومان از مردم زير ميزي ميگيرد و به هيچكس رحم نمي كند را خواهد گرفت؟ متخصصي كه با پشتوانه شوهر خودفروش هلال احمري خود زن باردار در حال زايمان طبيعي را به زور به اتاق عمل مي برد و دستور سزارين ميدهد تا از جان يك نوزاد و مادر در حال مرگش سكه بسازد. متخصصي كه تنها قدرت او دوستي با وزير بهداشت و اهرم فشارش دوستي همسر جنايتكارش با شريعمتداري جنايتكار است.
چه كسي تاوان جان نوزاد حسين آبادي را پس خواهد داد كه به جاي انكوباتور زنده زنده بر روي چراغ والور كباب شد؟ چه كسي حق اين مردم را از معاون پشتيباني اطلاعاتي و رييس روابط عمومي دانشگاه خواهد گرفت كه وسايل يدكي 160دستگاه خودرو اهدايي سازمان بهداشت جهاني به كردستان را به بهاي پانصدهزار تومان در بازارهاي تهران و شمال فروختند؟ و چه كسي حق استادان دانشگاه كرد را خواهد گرفت كه به جرم كرد بودن از دانشگاه اخراج ميشوند و در روز روشن اقدام به استخدام هيات علمي غيربومي ميكنند؟
آمارها نشان ميدهند اكنون كردستان به لحاظ ابتلا به سرطان دومين استان كشور بعد از تهران است و از نظر رشد سرطان نخستين در جهان.همچنين به لحاظ ابتلا به سرطانها ي اطفال مقام اول در دنيا. برخي از پزشكان گفته اند مواردي از بدخيمي در كردستان ديده شده است كه به لحاظ آسيب شناختي منحصر به فرد است و تاكنون در جهان ديده نشده است به هوش باشيم شايد جنايت پزشكي هم در كنار گسترش اعتياد براي اين ملت تدارك ديده شده باشد.
/////////////////////////////////////////

گامی دیگر برای رسیدن به لحظه حمله نظامی به ایران

ترجمه -رضا نافعی:از جمله امضای فرمان اجرای مجازات های مصوبه کنگره امریکا توسط اوباما- بطور سیستماتیک، یکی پس از دیگری به میان کشیده می شوند تا بتوانند بی حاصل بودن آنرا به نمایش بگذارند. دست آخر یگانه راه حلی که باقی می ماند “عملیات نظامی است“. خطر بزرگی که وجود دارد، اینست که دولت آمریکا در چند ماه آینده دست به تحریکات نظامی در دریا بزند و سپس جنگ هوائی علیه ایران را آغاز کند. قطعنامه مصوبه شورای امنیت در نهم ژوئن که بازرسی کشتی های ایرانی را مجاز می شمارد، می تواند زمینه این کار را فراهم آورد. دولت ایران هشدار داده است که در خلیج فارس و تنگه هرمز واکنشی متقابل نشان خواهد داد. وقت آنست که چین و روسیه خود را از “پیوند دائمی” با آمریکا آزاد ساخته و رفتاری مستقل در پیش گیرند.

اوباما روز جمعه، قوانینی تازه ای را که کنگره آمریکا برای مجازات ایران به تصویب رسانده بود امضاء و با باجرا گذاشتن آنها موافقت کرد. این قوانین مکمل مجازات هائی هستند که شورای امنیت سازمان ملل متحد روز9 ژوئن بتصویب رسانده بود. “رابرت گیس”، سخنگوی کاخ سفید روز پنجشنبه اذعان کرد که این تنبیهات وسیله ای تضمین شده برای به زانو در آوردن ایران نیستند. قبل از او هم “لئون پانتا” رئیس سازمان سیا با صراحت گفته بود که به اثر بخشی این اقدامات معتقد نیست.
البته همه این نظرات مانع آن نیستند که اوباما هنگام امضای این قانون جسورانه اعلام نکند: “ما با این تنبیهات ضربه را به قلب توانائی های ایران می زنیم که نتواند هزینه برنامه اتمی خود را تامین کند و به آن ادامه دهد”.
روشن است که این ها حرف های جدی نیست. اگر دولت ایران، آنطور که شما بدون ارائه هیچ مدرکی پیوسته و مکرر ادعا می کنید، واقعا در کار تولید بمب اتمی می بود ، کمبود پول بطور قطع، آخرین مشکلی بود که می توانست مانع این کار شود. اگر آنطور که پانتا، رئیس سیا ادعا می کند ایران فقط دوسال با بمب فاصله دارد، قطعا این تنبیهات اقتصادی قادر نیستند ایران را فلج کنند، بلکه بر عکس بر شتاب کار آنها خواهند افزود. عراق تحت شرایطی بمراتب نامناسب تر از ایران 12 سال محاصره اقتصادی، انزوا و شدیدترین محاصره دریائی را از سر گذراند. بر اثر این خفه گیر شدن اقتصادی و مالی صدها هزار کودک عراقی از پای در آمدند، که از نظر”مادلن اولبرایت”، وزیرخارجه اسبق آمریکا آن اقدامات آمریکا به این تلفات می ارزید.دولت آمریکا که از هم اکنون مطمئن است این اقدامات علیه ایران بی تاثیر است، باچه هدفی این کار را دنبال می کند؟ در واقع این همان تئاتر خالی از محتوائی است که اوباما همیشه بازی می کند: پیشنهاد گفتگو.
امکاناتی که وجود دارند بطور سیستماتیک، یکی پس از دیگری به میان کشیده می شوند تا بتوانند بی حاصل بودن آنرا به نمایش بگذارند. دست آخر یگانه راه حلی که باقی می ماند “عملیات نظامی است”. مخاطره بزرگی که وجود دارد این است که دولت آمریکا در همین چند ماه آینده دست به تحریکات نظامی در دریا بزند و با دامن زدن به آن جنگ هوائی علیه ایران را آغاز کند. قطعنامه مصوبه شورای امنیت در نهم ژوئن که بازرسی کشتی های ایرانی را مجاز می شمارد، می تواند زمینه این کار را فراهم آورد. دولت ایران هشدار داده است که در خلیج فارس و تنگه هرمز واکنشی متقابل نشان خواهد داد. هنوز راهی که ترکیه و برزیل برای میانجیگری مذاکرات مجدد پیشنهاد کردند باز است. برای آنکه این امکان از بین نرود وقت آنست که چین و روسیه خود را از “پیوند دائمی” با آمریکا آزاد سازند و رفتاری مستقل در پیش گیرند.
/////////////////////////////////

گڕ گرتنی زه‌ویه‌کانی ناوچه‌ی" ئاخکه‌ند"ی سه‌قز

له‌ درێژه‌ی ئاگرگرتنی به‌رفراوانی دارستان و زه‌مینه‌ کشتوکاڵیه‌کانی ڕۆژهه‌ڵاتی کوردستان و گوێ نه‌دانی کاربه‌ده‌ستانی ڕژێم به‌ ڕێوشوێنی پێویست بۆ کۆنتڕۆڵ کردنی ئه‌و ئاگرانه‌،18 هێکتار له‌ زه‌مینی کشتوکاڵی له‌ سه‌قز ئاگری گرت.
به‌ گوێره‌ی ماڵپه‌ڕی" سه‌قز نیوز" 18هێکتار له‌ زه‌مینه‌کانی ناوچه‌ی" ئاخکه‌ند"ی سه‌قز گڕی گرتووه‌.
جێی باسه‌ که‌، کاربه‌ده‌ستانی ڕژێم هیچ هه‌وڵێکیان بۆ کوژاندنه‌وه‌ی ئه‌و ئاگره‌ نه‌داوه‌ و گوندنشینانی ئه‌و هه‌رێمه‌ خۆیان ناچار بوون بێئه‌وه‌ی که‌ که‌ره‌سته‌ی پێویستیان هه‌بێت، هه‌وڵ بده‌ن بۆ کوژاندنه‌وه‌ی ئاگره‌که‌.
شایانی باسه‌، ڕۆژی هه‌ینیش هه‌اڵنێری" قه‌سر نیوز" ڕایگه‌یاند به‌ هۆی که‌مته‌رخه‌می کاربه‌ده‌ستانی هه‌رێمی به‌ تایبه‌تی فه‌رمانداری سه‌رپێل زه‌هاو له‌ کوژاندنه‌وه‌ی ئاگر، نزیکه‌ی هه‌زار هێکتار له‌ باخ و دارستانه‌کانی ئه‌و هه‌رێمه‌ ئاگری تێبه‌ر بوو
//////////////////////////////
گزارشي تحت عناوين " چرا نهادهاي اجرايي كردستان در برابر مبارزه با مواد مخدر مقاومت مي كند " " گناه از كيست " " آيا ر‍ژيم خون و جنون و افيون، عامل اصلي گسترش اعتياد در كشور نيست " درخصوص مواد مخدر تهيه كرده بود كه مورد استقبال عموم بازديد كنندگان قرار گرفت. به گونه اي كه در پيام هايي كه به ايميل ارسال شده است بسیاری از بازدید کنندگان از كاركنان اين وبلاگ خبري – تحليلي درخواست نموده اند در صورت امكان، اسامي برخي از عوامل دولتي پخش و توزيع مواد مخدر صنعتي در نقاط مختلف كردستان را فاش کنند تا هم ماهيت افيوني رژيم اسلامي براي همگان آشكار گردد و هم هويت اين افراد براي عموم مردم روشن شود تا اگر مجالي پيش آيد مجازات گردند. هم بنا به رسالت واقعي خويش و نيز درخواست بازديد كنندگان محترم، اين درخواست را به گرمي مي پذيرد و قطع يقين تمام تلاش خود را براي افشاي هويت آنان به كار مي گيرد. در روزهاي آينده منتظر افشاي هويت برخي از عوامل دولتي پخش و توزيع مواد مخدر صنعتي در كردستان باشيد.
////////////////////////////////////////////////////////////

شیوع مصرف کراک و کاهش سن اعتیاد در کرمانشاه

الگو مصرف مواد مخدر در استان از سنتی به سمت شیمیایی و صنعتی در حال تغییر است.
رئیس سازمان بهزیستی استان کرمانشاه می گوید: مراجعات معتادین به مراکز این سازمان حکایت از روند کاهش سن اعتیاد در استان و افزایش احساس خطر دارد، چرا که کاهش سن اعتیاد مصرف مواد پر خطر مانند شیشه و کراک را به دنبال دارد.
به گزارش "کردستان امروز" به نقل ازخبرگزاری ایلنا، محمدرضا اصلاحی به مناسبت هفته مبارزه با مواد مخدر ، با بیان مطلب فوق تصریح کرد: الگو مصرف مواد مخدر در استان از سنتی به سمت شیمیایی و صنعتی در حال تغییر است.
وی در ادامه با ابراز تاسف از اینکه مصرف کراک در قشر جوان شیوع پیدا کرده است، گفت: هرچه سن مصرف کنندگان مواد مخدر پایین تر آید، نوع ماده مصرفی آنها خطرناک تر و روش مصرف نیز سنگین تر است.
این مقام مسئول در ادامه با بیان اینکه بسیاری ازشیشه به عنوان درمان و سم زدایی استفاده می کنند، گفت: شیوع این باور غلط که با مصرف شیشه مرحله سم زدایی ترک اعتیاد را می توانند بگذرانند باعث شده تا عده ای به آن گرایش پیدا کنند.
وی افزود: چون مصرف شیشه در آزمایشات اعتیاد خود را نشان نمی دهد و از نظر علائم بالینی نیز فرد مصرف کننده نشاط دارد، لذا فکر می کند که ترک کرده، در صورتی که اینگونه نیست و مصرف این مواد اعتیاد و عوارض روانی خطرناکی برای فرد دارد.
اصلاحی در ادامه با اشاره به نتایج آخرین پژوهشهای انجام گرفت در استان، گفت: 35 درصد معتادین استان تریاک، 22 درصد کراک، 20 درصد هروئین، 6/18 درصد نوجیزک و آمپولهای تزریقی و بقیه نیز حشیش ،آمفتامین ها و شیشه مصرف می کنند.
وی افزود: بر اساس این پژوهش 9/93 دررصد از جامعه معتادین استان مرد و مابقی زن هستند.
وی گفت: روش مصرف مواد مخدر در استان نیز 61 درصد کشیدن، 9 درصد خوردن، 3 درصد مشامی، 26 درصد تزریقی و یک درصد استنشاقی است.
وی با اشاره به اینکه 56 محل پر خطر تزریق در استان شناسایی شده است، افزود: متوسط سن مصرف کنندگان مواد مخدر در استان 37 سال است.
اصلاحی یادآور شد: این پژوهش نشان داد متوسط سن افراد معتاد با توجه به نوع ماده مصرفی تریاک 50 سال، شیره 49 سال، هروئین 38 سال، کراک 28 سال، تزریق هروئین مایع 27 سال، آمفتامین ها 20 سال، حشیش 26 سال و سایر داروها نیز 27 سال است.
خودكشي يك دختر جوان بر اثر فقر مالي
آژانس خبری موکریان /سرویس اجتماعی
یک دختر جوان پیرانشهری به نام شیوا ش ، در زیر زمین خانه ای که در آن مستأجر بودند اقدام به خودکشی نمود.
گفته می شود این دختر 16ساله به خاطر فقر مالی همراه مادرش مشغول به کار بوده است.
درنوشته ای که ازشیوا بجا مانده دلیل پایان بخشیدن به زندگی اش را نارضایتی از وضعیت خود و عدم علاقه به ادامه ی زندگی اعلام شده است .

جنگنده های ترکيه مواضع شورشيان کرد را بمباران کردند

ايران پرس:به گزارش خبرگزاری فرانسه از انکارا، جنگنده های ارتش ترکیه شب گذشته مواضع شورشیان کرد را در مناطق شمالی عراق در مجاورت مرز این کشور بمباران کردند. هنوز جزییات بیشتری از این خبر مخابره نشده است.روز گذشته اعلام شده بود پانزده نفر در درگیريهای روز چهارشنبه میان ارتش ترکیه و شورشيان کرد کشته شدند.شورشیان کرد پ ک ک در هفته های اخیر حملات خود را علیه ارتش ترکیه تشدید کرده اند. درگیری های تقریبا روزانه در شرق و جنوب شرقی ترکیه روی می دهد.

اعتراف به ناکامی طرح‌های مبارزه با مواد مخدر

شهرزادنیوز: به گفته‌ی دبیر شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر استان قم، 90 درصد معتادانی که در قالب طرح‌های مبارزه با اعتیاد، استفاده از مواد مخدر را ترک کرده‌اند، در مدت زمان کوتاهی مجددا معتاد می‌شوند. وی که در همایش "نهضت فراگیر اجتماعی و پیشگیری اولیه از اعتیاد با تأکید بر رویکرد دینی" سخن می‌گفت، به تلاش دستگاه‌های مختلف اجرایی برای همسان‌سازی سیاست مبارزه با موادمخدر و اعتیاد اشاره کرد و افزود که بنا بر تعاریف جدید دولت، معتاد هم مجرم و هم بیمار محسوب می‌شود و بر این مبنا با معتادان برخورد می‌شود.

گزارشی در باره وضعیت کودکان کار در ایران

خبرگزاری هرانا - گفته می شود تنها در تهران دستکم هفت هزار کودک کار وجود دارد.بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، این رقم که از سوی انجمن حمایت از حقوق کودکان ارائه شده تنها مربوط به کودکانی است که کار آن ها مشهود است و به راحتی در سطح جامعه دیده می شوند. بسیاری از کودکان در کشور، به واسطه ی فقر شدید مجبور به کار در محیط های سخت و سر پوشیده منجمله کوره های آجرپزی و کارگاه های قالی بافی هستند که به دست آوردن آماری حتی نسبی از ایشان تقریبا غیر ممکن است.علی رغم آمار و ارقام ارائه شده درباره ی ریشه کن شدن بی سوادی در سنین بالا ما شاهد افزایش بیسوادی در پایین هرم سنی حتی در پایتخت هستیم که این صحه گذارنده بر بالا بودن تعداد کودکان کار و بهره کشی از آن ها در کشور می باشد؛ کودکان با ورود به بازار کار به دلیل نبود فرصت و عدم تامین هزینه های تحصیلی از سوی دولت یا خانواده مجبور به ترک تحصیل می شوند.فقر، بیکاری و اعتیاد والدین مهم ترین عوامل تاثیر گذار برای روانه شدن کودکان کم سن و سال به بازار کار و درآمد زدایی است.کار کودکان در حالیست که ایشان به دلیل کم سن و سال بودن و عدم نظارت دستگاه ها در بسیاری از موارد استثمار شده و بر اساس ارزش واقعی زحمتی که می کشند حقوق دریافت نمی کنند. بر اساس آمار جهانی چهار نفر از هر پنج كودك كارگر، حقوقی مناسب كارش دریافت نمی كند.جدا از توافق نامه های جهانی، بر اساس قانون کار در جمهوری اسلامی نیز، به کار گماردن کودکان کمتر از 15 سال ممنوع است و به کار گیری نوجوانان 15 تا 18 سال نیز در شغل های سخت و زیان آور ممنوع است.باید گفت كه كودكان در تمام شاخه های اقتصادی جهان فعالند و کمتر حوزه ای یافت می شود كه كودكان در آن فعالیت نداشته باشند.بر اساس گزارش های سازمان بین المللی كار ILO، بیشتر كودكان شاغل در بخش هایی از اقتصاد مشغول به كارند كه در آنها نه قراردادی وجود دارد و نه بیمه. آن ها مثلا یا در زمین های كشاورزی به همراه پدر و مادرشان كار می كنند، یا در كارخانه ها به صورت غیر رسمی مشغولند و یا در خانه ی ثروتمندان كلفتی و نوكری می كنند.
حقوق و آزادي هاي مدني
آزادی‌های شخصی
آزادی‌های شخصی، پوششی بر محافظت آزادی‌های فردی یا شهروندی است. آزادی‌های شخصی در آزادی عقیده، آزادی بیان و دیگر آزادی‌هایی که نمی‌توان هیچ‌کدام را از وجود یا ذات انسان مجزا دانست، تبلور می‌یابد. آزادی شخصی، تضمین‌کننده‌ی آزادی شخصیت انسان در جامعه است که وی را از حبس خودسرانه، بازداشت‌های بدون محاکمه، شکنجه و برخوردهای غیرانسانی مبرا می‌کند.
داشتن آزادی شخصی، به‌وجودآورنده‌ی حق آزادی تشکل، آزادی تغییر مکان و دیگر امتیازات حقوق سیاسی - مدنی و حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی شهروند است. در حقوق بین‌المللی، آزادی شخصی به‌عنوان آزادی امنیت شخصی نیز شناخته شده و دولت‌ها را مکلف به تضمین این آزادی‌ها برای شهروندان کرده است.
آزادی مدنی
در فرهنگ حقوق بشر، اصطلاح «آزادی مدنی» مترادف با «حقوق مدنی» به‌کار رفته است. به‌باور حقوق‌شناسان، آزادی مدنی جوهر حقوق بشر را تشکیل می‌دهد.
آزادی مدنی به‌مفهوم آزادی فردی شهروندان جامعه است که متضمن استفاده از حقوق بنیادی‌شان است. این حقوق بنیادی و مدنی شهروندان، همانا حق آزادی بیان، آزادی وجدان و آزادی عقیده است که زمینه‌ها را برای استفاده از حقوق سیاسی، یعنی حق رأی و حق داشتن آزادی در مشارکت سیاسی جامعه برای شهروندان مساعد می‌سازد. امنیت شهروندی نیز مترادف با آزادی شهروندی استفاده می‌شود.
واژه‌ی امنیت، به‌مفهوم کلاسیک آن، به‌معنی آزادی بدون مداخله‌ی دولت است. این آزادی‌ها که به‌وجود‌آورنده‌ی حقوق و آزادی‌های سیاسی و مدنی هستند، در حقوق بشر به‌نام حقوق و آزادی‌های فردی شهروندان یک کشور نامیده می‌شوند.
فرق اساسی میان حقوق و آزادی‌های مدنی و حقوق و آزادی‌های سیاسی به قرار زیر است:
حقوق و آزادی‌های مدنی
حقوق و آزادی‌های مدنی به دو گروه تقسیم می‌شوند:
نخست، حقوق و آزادی‌های اولیه که شامل آزادی شخص (آزادی فیزیکی در مقابل بردگی)، امنیت (آزادی از تعرض، بازداشت و حبس خودسرانه)، آزادی در زندگی خانوادگی، حق مالکیت و مصونیت منزل و مصونیت دارایی‌ها، آزادی معلومات، آزادی کسب‌و‌کار، آزادی رفت‌و‌آمد (تحرک) و آزادی ارتباطات است. این دسته از آزادی‌ها، حد‌اقل حقوق هر انسان در زندگی عادی و روزمره به شمار می‌آیند و از لحاظ تاریخی پیش از حقوق و آزادی‌های دیگر طرح شده‌اند.
دوم، حقوق و آزادی‌های مکمل است که شامل آزادی اندیشه، آزادی مذهب، آزادی آموزش، آزادی‌های هنری و ادبی، آزادی مطبوعات، آزادی اجتماعات، آزادی انجمن‌ها و... است. این دسته از حقوق در سطح بالاتری از حقوق دسته‌ی اول قرار دارند و در مراحل به‌نسبت مؤخرتری مطرح شده‌اند.
حقوق و آزادی‌های سیاسی
حقوق و آزادی‌های سیاسی شامل حق مشارکت افراد در انتخابات، حق استخدام و تصدی مشاغل دولتی، حق دسترسی به محاکم و دادگاه‌ها و دیگر آزادی‌ها در نیازمندی‌های سیاسی است. منظور از آزادی‌های سیاسی، حق مشارکت مردم در اداره‌ی حکومت است و منظور از حقوق فردی، آزادی‌هایی است که انسان‌ها را قادر می‌سازد تا به‌صورت مستقل و به‌طور مؤثر، سرنوشت شخصی خود را در اجتماع به دست گیرند.
حقوق و آزادی‌های مدنی و سیاسی مکمل همدیگرند. حقوقدانان بر این باورند که داشتن آزادی‌های سیاسی و مدنی لازمه‌ی گذار به دموکراسی، حاکمیت قانون و جامعه‌ی مدنی فعال به شمار می‌رود. پیوند و مشارکت این دو مقوله، باعث محدودیت حاکمیت مطلق دولت می‌شود. این پیوند، محصول قرن دوازدهم است. آزادی سیاسی، به‌معنای آن است که زور در جامعه حکمفرما نباشد؛ مردم و حکومت مقید به قانون باشند و نیروی دولت در اختیار قانون قرار گیرد.
آزادی وجدان
آزادی وجدان، پیوندی ناگسستنی با آزادی مذهب و عقیده دارد. بر اساس این حق هیچ کس نباید به‌خاطر عقیده به مذهب و تفکری مورد تبعیض، پی‌گرد، آزار و شکنجه قرار گیرد. این آزادی را دولت‌ها برای شهروندان تأمین می‌کنند. شهروندان از آزادی کاملی برای داشتن اعتقادات خود و برگزاری مراسم عقیدتی در خانواده و اجتماع برخوردارند. کشور هندوستان مثال خوبی در این مورد است.
حقوق برابر
داشتن حقوق برابر در اجتماع یکی از مهم‌ترین اصول تأمین حقوق بشر در جامعه به حساب می‌آید. بر این اساس، تمام شهروندان جامعه بدون هیچ نوع تبعیض نژادی، جنسی، مذهبی، قومی، زبانی و فرهنگی، از حقوق برابر برخوردار هستند.
مهم‌ترین مسئله‌ای که تاکنون در تعداد زیادی از کشورهای جهان به بحث و جدل و بروز معضلات اجتماعی انجامیده، مسئله‌ی برابر‌ی حقوقی زنان و مردان در جامعه است. مدافعان حقوق زنان در این کشورها مردان را به تصاحب قدرت اقتصادی و سیاسی متهم می‌کنند و سلطه‌ی قدرت مردان در اجتماع را خلاف اصل برابری حقوقی در جامعه می‌دانند.
در بعضی از کشورهای جهان، زنان از درآمد مساوی با مردان برخوردار نیستند، در حالی که مشاغل مشابه مردان دارند. در کشوری چون عربستان سعودی، زنان از ابتدایی‌ترین حقوق انسانی بهره‌ای ندارند. مدافعان حقوق زنان استدلال می‌کنند که معیار رسیدن به عدالت، برابری حقوقی زنان و مردان در تمامی عرصه‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است.
حقوق اقلیت‌ها
به‌باور من حقوق اقلیت مفهمومی سازمانی و تشکیلاتی است که کاربرد آن بیش‌تر در احزاب و سازمان‌های سیاسی تبلور می‌یابد. از منظر حقوق بشر نمی‌توان در یک جامعه‌ی انسانی انسان‌ها را به اقلیت و اکثریت تقسیم کرد. دلیل این امر هم‌ به موضوع «هویت» باز می‌گردد. نسل سوم حقوق بشر با تاکید بر «هویت انسانی» ضمن به رسمیت شناختن تکثر زبان‌ها و فرهنگ‌ها، با تقسیم‌بندی جامعه‌ی بشری بر اساس نژاد موافق نیست.
به همین منظور هم‌میهنان کرد، ترک، بلوچ، عرب، ترکمن، لر و نیز مسیحی، کلیمی، بهایی و ... را نه تنها به‌عنوان اقلیت ارزیابی نمی‌کنم، بلکه آنها را همانند تمامی ایرانیان، لایق و شایسته‌ی تمامی حقوق انسانی می‌شناسم. برای من زبان، فرهنگ، نژاد و اعتقادات دینی و مذهبی، مبنای جدا‌سازی انسان‌ها بر اساس اقلیت و اکثریت نیست. به همین دلیل با تأکید بر کرامت انسانی و با به رسمیت شناختن برابری حقوقی برای تمامی انسان‌ها، چون به حقوق اقلیت در شکل‌گیری منشور حقوق بشر پرداخته شده است، به بررسی این مفهوم می‌پردازم.
مطابق این اصل، اقلیت‌های مقیم در یک اجتماع باید از حقوق یکسان با دیگر گروه‌های بزرگ یا اکثریت جامعه برخوردار باشند و هیچ تبعیض اجتماعی‌ای نداشته باشند. این بدان معنا است که اقلیت‌ها به‌صورت برابر با دیگر شهروندان متعلق به اکثریت جامعه از حقوق فرهنگی (حق آموزش به زبان مادری، حق فعالیت در زمینه‌های هنری، انتخاب محل زیست)، حقوق اجتماعی و اقتصادی (حق کار بدون تبعیض فرهنگی، زبانی و نژادی) و حقوق سیاسی- مدنی (حق رأی، حق انتخاب، آزادی بیان و آزادی وجدان) برخوردار هستند.حميد حميدي/راديو زمانه
شكنجه، ارزش جان انسان ها و جمهوري اسلامي
شکنجه یکی از دغدغه‌های همیشگی بشر بوده است به همین دلیل در ۱۰ دسامبر ۱۹۸۴ سازمان ملل متحد، پیمان منع شکنجه را تصویب کرد، امروز ۱۳۸ کشور جهان این پیمان‌نامه را امضا کرده‌اند و جمهوری اسلامی از امضا کنندگان این پیمان نیست.
متداول‌ترین نوع شکنجه در زندان‌های جمهوری اسلامی تعزیراست. تعزیر در زبان عربی به معنی ادب‌کردن است. آیت‌الله محمد حسینی شاهرودی می‌گوید: «تعزير شرعى عبارت است از ضرب به سوط يعنى تازيانه زدن».
جمهوری اسلامی تعزیر را به‌عنوان شکنجه به رسمیت نمی‌شناسد هر چند با تعریف شکنجه در این پیمان‌نامه تعزیر شکنجه محسوب می‌گردد. در این پیمان‌نامه آمده است هر نوع عمل عمدی که در اثر آن درد یا رنج شدید جسمی یا روحی به فرد به منظور کسب اطلاعات یا گرفتن اقرار از او اعمال شود شکنجه نام دارد.
سه عامل تعریف شکنجه در تعزیر وجود دارد: اول این‌که بازجو عمداً زندانی را آزار می‌دهد؛ دوم این‌که شلاق زدن موجب درد جسمی و روحی فرد زندانی می‌شود؛ و سوم آنکه شلاق زدن برای کسب اطلاعات و گرفتن اقرار است. همه‌ی این عوامل در تعزیر دیده می‌شود. بنابراین طبق تعریف‌های بین‌المللی این عمل شکنجه محسوب می‌شود.
اما شکنجه تنها یکی از عوامل سرکوب در سه دهه‌ی اخیر بوده است. دهه‌ی اول انقلاب دوران خامی و بی‌تجربگی رژیم و خشونت‌های عریان و مستقیم محسوب می‌گردد. دکتر بیژن افتخاری کارشناس سیاسی در امریکا ویژگی‌های دهه‌ی شصت را برمی‌شمارد.
«پس از انقلاب، نظام جمهوری اسلامی به رهبری روح‌الله خمینی به این نتیجه رسید که احزاب و گروه‌های موجود را به صورت سیستماتیک از سر صحنه بردارد و این به قول خودشان پاک‌سازی را از طریق کشتار انجام دادند. در نتیجه در این دوره، شاهد کشتار مخوفی هستیم که اوج آن سال ۶۷ است.
تیمسار فردوست به وجود آورنده و سازمان دهنده‌ی ساواک در رژیم شاهنشاهی بود و دوره‌ی آن را در انگلیس دیده بود. بنا بر آنچه مشخص شده، رژیم جمهوری اسلامی او را نمی‌کشد و نگه می‌دارد و دو نفر از افراد مورد اعتمادش را که یکی سعید حجاریان و دومی شخصی با نام اوچکانلو بوده است، در منزلی کنار آقای فردوست می‌گذارد تا از او راه و روش راه‌اندازی و سازماندهی وزارت اطلاعات را یاد بگیرند.»
قتل عام زندانیان سیاسی
بیژن افتخاری در ادامه توضیح می‌دهد که جمهوری اسلامی چگونه از هر مهره‌ی حکومت پهلوی، تا زمانی که اطلاعات‌شان به نفع بازسازی سیستم اطلاعاتی نظام بود، استفاده می‌کرد:
«من آقای اوچکانلو را در تهران دیدم. می‌گفت: این موضوع ابتدا به عقل آقا سعید که همان سعید حجاریان باشد، رسید که این‌ها به درد می‌خورند. یک‌روز صبح رفتیم به خانه‌ای در نیاوران که فردوست در آنجا زندگی می‌کرد و البته مثلاً در خانه بازداشت بود. به او گفتیم ما با تو کاری نداریم. تو خیلی هم آدم خوبی هستی.
اوچکانلو گفت: فردوست شش‌ماه کلاس برای ما گذاشت. ما با او زندگی می‌کردیم. ایشان می‌گفت بعد از شش‌ماه که ما یاد گرفتیم چه کنیم، اطلاع دادیم که ما با فردوست دیگر کاری نداریم. چندماه بعد به ما گفتند سکته کرد و مرد. البته من احتمال می‌دهم او را سکته دادند و کشتند، زیرا دیگر نیازی به او نداشتند.»
دهه‌ی دوم انقلاب زمانی آغاز شد که حکومت در دهه‌ی نخست یک نسل از روشنفکران، مدیران و فعالان سیاسی را در دهه‌ی ۶۰ که اوج آن در اعدام‌های دسته‌جمعی سال ۶۷ بود، از بین برد. بنابراین به جای حل مساله‌ی زندانیان سیاسی صورت مساله را پاک کرد.
در دهه‌ی دوم شاهد نوع دیگری از سرکوب‌ها هستیم. به این شکل که اعدام‌های عریان و مستقیم در زندان‌ها جای خود را به قتل‌های ناپیدا و مشکوک در جامعه داد و به عنوان قتل‌های زنجیره‌ای معروف شد.
بازی‌های جهانی
این نوع کشتار به دلیل این‌که خارج از زندان‌ها صورت می‌گرفت، می‌توانست حاکمیت را به‌راحتی از پاسخ‌گویی مبرا سازد. هم هی این عوامل از پیچیدگی رژیم و تجربه‌اندوزی او سخن می‌گوید. علاوه بر آن چون سازمان‌های اپوزیسیون کاملاً سرکوب شده‌اند، دایره‌ی دستگیری‌ها تنگ‌تر می‌شود و برخی از خودی‌ها را نیز در بر می‌گیرد.
دکتر افتخاری عوض‌شدن نوع سرکوب‌ها از سوی حاکمیت را در پیوند با عوامل سیاسی داخلی و خارجی ارزیابی می‌کند:
«دهه‌ی ۷۰، دهه‌ی ریاست جمهوری رفسنجانی با سیاست بازسازی کشور و نیز دوره‌ی ریاست جمهوری خاتمی با سیاست برطرف‌کردن تنش‌های بین‌المللی است. در نتیجه برای اینکه بتوانند در صحنه‌ی بین‌المللی مطرح باشند و حرف‌شان شنیده شود و احتمالاً از امکانات بین‌المللی مثل وام‌های کم‌بهره استفاده کنند، مساله‌ی اعدام‌ها را تغییر می‌دهند.
درواقع این اعدام‌ها را به‌جای اینکه در داخل زندان انجام دهند به خارج از زندان می‌کشانند که تحت عنوان قتل‌های زنجیره‌ای و ترورهای خارج از کشور مطرح می‌شود. اوج فضاحت این دوره، همان حادثه‌ی رستوران میکونوس در آلمان بود.
در دهه‌ی ۷۰ حکومت هم‌چنین می‌خواهد با جهان ارتباط برقرار کند و ناچار هستند که به بازرسان حقوق بشر اجازه‌ی سفر به ایران بدهند تا از زندان‌ها بازدید کنند. همه‌ی اینها برای این است که رژیم احساس می‌کند برای بازسازی کشور نیاز دارد که در بازی‌های جهانی نقش پیدا کند.
از سوی دیگر بنا به ضرورت می‌گویند هنوز باید مخالفان را سرکوب کرد، اما به جای اینکه آنها را بگیریم و در زندان اعدام کنیم، در بیرون بکشیم‌شان و بگوییم مثلاً ماشین او را زیر گرفت یا به صورت اتفاقی پیش آمده و رژیم در این کار دستی نداشته است.
تا وقتی که این مسایل، به خصوص مرگ مرحوم فروهرها، برملا نشده بود، هیچ‌کس به آن صورت واکنشی نسبت به این ماجرا به خرج نمی‌داد. بنابراین می‌بینیم در دهه‌ی ۷۰ میزان اعدام‌ها حداقل در زندان به‌نسبت کم‌تر می‌شود، ولی هنوز گرفتن و انداختن به زندان، تحت فشار قرار دادن، ترساندن و ترور افراد مخالف ادامه پیدا می‌کند.»
رشد تکنولوژی وافکار عمومی
دهه‌ی سوم انقلاب، دورانی است که حکومت پایه‌های خود را کاملاً محکم حس می‌کند. در این دوره، پیکره‌ی زخمی اپوزسیون، به خارج از مرزهای ایران پرتاب شده و مخالفت‌های گه‌گاه اصلاح‌طلبان داخل حکومت جدی گرفته نمی‌شود.
جنبش اعتراضی مردم ایران پس از دهمین انتخابات ریاست جمهوری در خرداد سال ۱۳۸۸ حرکتی بود که حاکمیت را کاملاً غافل‌گیر کرد: نسل جدیدی پا به میدان گذاشته بود که زندان‌های ایران را پر از جوانانی کرد که هیچ حافظه‌ی تاریخی از سرکوب‌های دهه‌ی ۶۰ نداشتند.
اما چرا حاکمیت در دهه‌ی ۸۰ قادر به ادامه‌ی اعدام‌های عریان و سرکوب‌های خشن دهه‌ی ۶۰ نیست؟
دکتر بیژن افتخاری تحلیل‌گر سیاسی، ویژگی‌های این دوران را برمی‌شمارد:
«دهه‌ی ۸۰ در پی وقایع تیر ۱۳۷۸ و جنبش دانشجویی، ابتدا با شورش در قزوین مصادف می‌شود. این‌ها از کجا بروز کرده است؟ بر اثر دوره‌ای که فشارها نسبت به گذشته کمتر شده، قشرهای مختلف اجتماعی برای نشان دادن اعتراضات‌شان راهی پیدا کرده‌اند. این اعتراض‌ها باعث می‌شود که در درون رژیم، جناحی که به سرکوب، کشتار و شکنجه اعتقاد بیشتری دارد سعی کند تا تز خودش را پیش ببرد و همین اتفاقی می‌افتد که می‌بینیم.
دو عامل مؤثر در این میان وجود دارد: یکی اوضاع و احوال داخلی و سیاست‌های روز است. در دهه‌ی۶۰ ما چیزی به نام جنگ داشتیم. جنگ به نظر روح‌الله خمینی یک نعمت بود. یکی از نعمت‌هایش این بود که اجازه نمی‌داد افکار عمومی اصولاً به این موضوع توجه بکند.
از آن مهم‌تر این‌که برای افکار عمومی خارج از کشور نیز پشیزی ارزش قائل نمی‌شدند. سیاست آن روز فروش نفت به هر قیمت، تهیه‌ی تسلیحات و ادامه‌ی جنگ بود. نقطه‌ی مقابلش دهه‌ی ۷۰ است، زمانی که سیستم متوجه می‌شود اگر به سمت تنش‌زدایی با دنیای غرب نرود و با آن‌ها معامله نکند، در درازمدت دچار مشکل می‌شود.
در نتیجه تحت این سیاست است که رفسنجانی سیاست بازار آزاد را مطرح می‌کند و آقای خاتمی بحث گفت‌وگو تمدن‌ها را مطرح می‌کند. در این دهه است که شما می‌بینید میزان سرکوب‌ها نه این‌که کم‌تر شود، اما شکل متفاوتی به خود می‌گیرد و به ظاهر قدری کم‌تر می‌شود.
از سال ۱۳۸۴ دسته‌ی دیگری به نام احمدی‌نژاد و سپاه پاسداران وسط میدان می‌آیند و از گفت‌وگو صحبت می‌کنند، اما در عین حال تلاش دارند که با سرکوب داخلی هنوز بر سر قدرت بمانند. سعی می‌کنند سیاست‌های خارجی را به بازی بگیرند. یعنی یک سیاست مشخصی نداشته باشند. در این دهه به نظر من سرکوب‌ها بسیار وحشتناک است که نمونه‌اش را از سال گذشته شاهد هستیم.
در این دوره، یک مشکل بزرگ نیز برای رژیم به وجود آمده است. تکنولوژی روزبه‌روز پیشرفت کرده است و در نتیجه جهان کوچک‌تر شده است. اگر رژیم در دهه‌ی ۶۰ اعدام می‌کرد، اطلاعاتش به‌راحتی به بیرون درز پیدا نمی‌کرد، اما ملاحظه می‌کنید در دهه‌ی ۸۰ هر یک نفری که اعدام می‌کند بابتش باید پاسخ دهد. چرا؟ زیرا تکنولوژی باعث شده است اخبار بلافاصله به همه‌جا برسد.
نمونه‌اش خانم زینب جلالیان که حکم اعدامش تایید شده است. الان ما پیشاپیش از این ماجرا باخبریم. کمپینها و نامه های اعتراضی مختلفی نیز برای این موضوع شکل گرفته است. تکنولوژی مدرن به تقویت افکارعمومی کمک می کند و از همه ی آنها مهمتر تظاهرات داخلی در مقابل زندان ها است. خانواده ی شهدا با پایداری و نترسی جلوی زندان ها می ایستند، تظاهرات می کنند و با یکدیگر همدردی می کنند. اینها بسیار مهم است.»
ارزش جان آدمی
دکتر بیژن افتخاری بر این باور است که حکومت برای جان انسان‌ها و جان انسان ایرانی ارزشی قائل نیست. وی مثال‌های مشخصی در این زمینه مطرح می‌کند و معتقد است در این سه دهه، نوع و شکل سرکوب‌ها عوض شده است ولی پدیده‌ی فشار، سرکوب و خشونت در بن‌مایه خود باقی مانده است:
«علاوه بر سرکوب زندانیان سیاسی، بهتر است سرکوب در بخش داخلی و اجتماعی را نیز بررسی کنیم. ایران خطرناک‌ترین جاده‌های جهان را دارد. هرماه به طور متوسط بیش از ۳۵۰۰ نفر در تصادفات بین جاده‌ای در ایران کشته می‌شوند. ایران واردکننده‌ی مواد غذایی مسموم از کشورهای خارجی است. ازجمله برنج‌هایی که اخیراً وارد ایران شد و عده‌ی زیادی را کشت. هر ساله بیش از ۵۰ هزارنفر به دلیل بیماری‌های ناشی از تنفس هوای کثیف در ایران کشته می‌شوند.
اگر فقط بخش اجتماعی را در نظر بگیرید، می‌بینید که این نظام به جان انسان‌ها اهمیتی نمی‌دهد. در بخش زندانیان سیاسی نیز همین‌گونه است. اگر در یک دهه دست به کشتار وسیع زده است، چون می‌توانسته و فکر می‌کرده می‌تواند، پس این کارها را کرده است.
اگر در یک دهه کم‌تر چنین کاری کرده، نه به خاطر این بوده که ذات انسانی پیدا کرده بوده. نه. بلکه فقط به این دلیل بوده که آن زمان سیاست ایجاب می‌کرده و این کار را مخفیانه انجام می‌داده است. حال به شکل دیگری انجام می‌دهد.
در نتیجه به نظر من جمهوری اسلامی به هر شکلش تا وقتی که ارزشی برای جان انسان‌ها قائل نیست و به جان انسان ایرانی اهمیتی نمی‌دهد، به‌خودی‌خود رژیمی است که باید از میان برداشته و با یک رژیم انسانی جای‌گزین شود.پانته آ بهرامي/راديو زمانه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر