حق تعیین سرنوشت از دیدگاه جهانیان
مجمع عمومی سازمان ملل در عهدنامه ی شماره 421 چهارم دسامبر سال 1950 به تحقق حق تعین سرنوشت برای تمامی ملت ها به عنوان یک
حق انسانی و اصولی اشاره کرده و از شورای اقتصادی و اجتماعی حقوق بشر خواسته است که در این مورد پیگیری های لازم را به عمل اورد.همچنین در معاهده ی شماره 545 پنجم فوریه سال 1952 مساله ی گنجانیدن حق تعیین سرنوشت تمامی ملل را جهت تثبیت اصول عهدنامه بین المللی حقوق بشر به تصویب رسانده است . این بند تمامی دولت ها را برای گام برداشتن جهت تحقق حقوق نامبرده همگام با اهداف و ارمانهای سازمان ملل و معاهده ی 637شانزدهم دسامبر 1952 تشویق می نماید. از این رو معاهده ی 1514 چهاردهم دسامبر 1960 دوره پنجم مجمع عمومی اهمیت فوق العاده ای پیدا میکند . زیرا در ان به حق تعیین سرنوشت و ملت های مستعمره اشاره گردیده و برلزوم پایان دادن فوری و بدونه قید و شرط به استعمار و اشغال سرزمین های در هر نوع ان اصرار شده است و مجمع عمومی در مقدمه ی اعلام این قطعنامه بر لزوم تامین شرایط و لازم جهت ایجاد ارامش رفاه و ارتباط دوستانه در عین حال احترام به تعیین حق سرنوشت ملت ها بدون هیچ تبعیضی از نظر نژادی جنسی زبانی مذهبی تاکید کرده و افزوده است که تمامی ملت ها به طور کامل و مطلق حق دارند برای حاکمیت سرزمین و وطن خود همچنین کشور واحد تلاش نمایند.در سال1966سازمان ملل متحد دو قطعنامه را به تصویب رساند که در سال 1976تمامی دولت ها در برابر ان متعهد شده اند. این قطعنامه زاده و برایند قطعنامه ی71-545پنجمفوریه 1952مجمع عمومی این سازمان بوده و شامل قطعنامه ی بین المللی حقوقی و مدنی و سیاسی و همچنین قتعنامه ی بین المللی حق اقتصادی اجتماعی و فرهنگی می شوند . در بند اول هردو قطعنامه ی نامبرده حق تعیین سرنوشت از اعتبار و اهمیت جهانی برخوردار بوده و به شرحی که ذیلا اشاره گردیده است توضیح داده شده است:
1- حق سرنوشت حق تمامی ملت هاست لذا ملت ها حق دارند ازادانه ساختار رژیم سیاسی حود را طبق این تعابیر اصول توسعه ی اقتصادی اجتماعی وفرهنگیشان قرار دهند.
2- ملت ها جهت رسیدن به اهداف خود بدونه هیچ قاعده ی از پیش تعیین شده و بدون اینکه سازمان های همکاری اقتصادی و بین المللی هیچ گونه محدودیتی برانها تحکیل کنند و با تکیه به اصول صلح و قوانین بین المللی می توانند به شیوه ی ازادانه از منابع و ثروت طبیعی خود بهرمندشده ودر هیچ شرایطی ملت ها نباید از کمک و یاری دیگران محروم شوند.
3- دولت ها عضو این پیمان انهایی که در برابر اداره سرزمین های غیر مستقل و سرزمین های تحت کفالت مسئول اند باید اساس جوهر و برنامه های سازمان ملل برای عملی کردن پرژه ی حق تعیین سرنوشت و احترام به حقوق تعیین شده تلاش نمایند.
علاوه براین قطعنامه شماره 2625اول اکتبر 1970مجمع عمومی دارای اهمیت زیادی است .قطتعنامه مذکور به ارتباط دوستانه ی بیت دولت ها اشاره کرده و اظهار می دارد (تمامی ملت ها حق دارند سرنوشت خود را تعیین کرده و تمامی جهانیان باید به این حق احترام بگذارند ) لذا حق تعیین سرنوشت تنها شامل (موارد کلاسیکی) از جمله ملت های مبارزو ازادی خواه که برای ازادی از سلطه بیگانه و استعمار تلاش می کنند نمی شود بلکه ان دسته از ملل را نیز شامل می شود که بر علیه نژادپرستان ستمگران وچپاولگران منابع خود مبارزه میکنند چرا که ملتی که در سرزمینی که زندگی میکند صاحب اموال و منابع انجا نیز هست . طبق این معیار حق تعیین سرنوشت در ساز کارهای بین المللی دارای چندین شکل و سیمای مختلف بوده و حقوق مشمول در این طرح بدین شیوه متجلی می شود:
1- تقسیم هر سرزمینی باید با مشورت و رای مردم ان سرزمین صورت بگیرد . ( در ایران ملت کرد ، بلوچ ، ترکمن ، عرب ، آذربایجانیها بوسیله حکومتهای ایرانی تقسیم شده اند )
2- هر ملتی حق دارد رژیم سیاسی خود را تعیین کند
3- ملت باید از هرگونه دخالت خارجی در امان باشد
4- ملت باید از سلطه قدرتی که به ان ستم میکند رهایی یابد.
سال 1975بیانیه ی اختتامیه ی کنفرانس هلسینکی در فینلاند مصرانه پشتیبانی خود را از این که حق تعیین سرنوشت تنها عکس العملی در برابر استعمار ملت ها نبوده بلکه حق تمامی ملت ها جهت تعیین سرنوشت و انتخاب رژیم های داخلی و ارتباط با دولت ها خارجی می باشد اعلام داشت به همین دلیل بیانیه ی کنفرانس هلسینکی به خاصیت و همیشگی حق تعیین سر نوشت یعنی حق ملت ها برای ماندن و اعمال خواسته های خود اشاره کرده است همچنین هرگونه اعتراضی علیه این نوع برداشت از حق تعیین سرنوشت با تکیه بر اصل هشتم بیانیه ی کنفرانس رد خواهد شد. از این رو اعلامیه های پایانی کنفرانس به عنوان اعلامیه ای قانونی و حقوقی شناخته شده و برنامه های راهنمای روابط بین دولت ها ی شرکت کننده در کنفرانس داده شد. به علاوه سند قابل اهمیت دیگری وجود دارد که دارای محتوای روحی سیاسی است و ان هم اعلامیه ی جهانی سال1976حقوق ملت ها در الجزیره است اگرچه این اعلامیه قنونا دولت ها را ملتزم نمی کند اما نقظه نظر حقوق بشر ونیز حقوق ملت ها سندی اساسی و کامل می باشد.
1- حق تعیین سرنوشت برای تمامی ملت ها
2- احترام به اصول هویت فرهنگی
3- حفظ سرزمین
4- حفظ ملت ها در برابر هرگونه ظلم و تجاوز و نسل کشی
5- حق همیشگی رعایت حق تعیین سرنوشت
6- حق ازادی ملت ها از هرگونه ستم و تحت سلطه بودن
در پایان اشاره میشود
به هرحال ملت های یوجود دارند که در بعضی از شرایط تاریخی به دولتی الحاق شده اندحال چه دولت مذکور پیش از الحاق ملت یاد شده وجود داشته یا بعد از ام پدید امده باشد در نتیجه یان امری ملت یا ملت های الحاق شده حق تعیین سرنوشت خود را هم در حوزه های داخلی و هم در حوزه های خارجی از دست می دهند در هر مرحله ای که این ملت ها خواسته باشند به حق تعیین سر نوشت خود تحقق بخشنذ موانعی بر سر راهشان قرار گرقته است راه را بر انها سد کرده و به احترام گذاشتن به حاکمیت دولت های حاکم بر خود ملتزم شده اند در چنین شرایطی لازم است که جامعه ی بین المللی برای احترام و حفظ و قوانین و اهداف پیمان نامه های سازمام ملل جهت تامین حق تعیین سرنوشت ملت ها فعالیت ساز و کارهای خود را توسعه دهد زیرا که حق تعیین سرنوشت علاوه برا اینکه در قوانین بین المللی معاصر مورد اشاره قرار گرفته است تحقق این مساله عامل اساسی برای ایجاد امنیت و صلح جهانی می باشد و این همان اهدافی است که سازمان ملل متحد نیز در راستای ان تاسیس گردیده است
بمناسبت سالروز تاسیس سازمان ملل متحد 24 اکتبر
سعید سنندجی
------------------------------
حذف یا اتحاد بین کومله زحمتکشان و حزب کومله
بسبب کشمکشهای درونی و درست کردن خودناباوری و نبودن رهبریت و نبودن دموکراسی و تفکر دیکتاتوری خانزاده ها و خان آقاها در هر کنگره ای چند نفری دست از مبارزه میکشند و باید دنبال سبب شناسی و علتشناسی در درون این احزاب پرداخت البته اگر کسی از این احزاب و سرکردگان این دستجات انتقاد کند با تهمتهای فراوان مواجه میشوید چرا چون این در فرهنگ ما جایگرفته است و برچسپ زدن و رهبر متلق شدن آقای مهتدی هم میخواهد برای همیشه رهبر این دراویشها باشد و چند دراویشی دور و بر خودش جمع نموده است و یا بیسواد هستند و یا توان فکر کردن را ندارند و یا فرد پرست هستند از یک انسان بتی میسازند خدای خیالی میسازند لاکن این صادق نیست.
خودپسند خودخواهی یکی از سبب اصلی این تفکیکهای میباشد که در درون مبارزین روی میدهد مهتدی در هر کنگره ای چند نفری آواره میشوند و به کمپهای پناهندگی روی می اورند
آیا بریدن از مبارزه خطا از کیست؟ این معلوم میباشد خطای اول و آخر و اصلی رهبران میباشند و بس خان آقاها و آقازادها هم میخواهند به پادشاهی برسند پادشاه متلق بشوند دوست دارند به شان و بال این رهبران مثل صدام سرود خوانده بشود و خیلی از مبارزین هم از این تفکر و از دست این تفکر غلط خسته میشوند و صفوف مبارزه را ترک میکنند.
کردانه: گفتگو با وریا محمدی جانشین کمیته مرکزی کومله زحمتکشان کردستان
در پی انتشار نامه انتقادی چهار تن از اعضای کومله زحمتکشان کردستان تحت عنوان " چرا اتحاد کومه له از مسیر "طرد سیاست های" مهتدی می گذرد" با یکی از امضاء کنندگان این نامه به گفتگو پرداختیم که توجه شما را بدان جلب می کنیم. کلیک کنید
تلاش مصاحبه کننده برای روشن کردن اهداف پنهان نگارش این نامه ،قابل تقدیر است و اینکه تلاش کرده اید مصاحبه شونده را به استفاده از ادبیات اشتی تشویق کنید. ... اما نرود میخ آهنی در سنگ !!
در پایان مصاحبه دوباره آقای مهتدی را به دیکتاتور منشی متهم کرده و حتی از چائوشسکو مثال می آورد که قیاسی مع الفارق است.
اینگونه مصاحبه ها نشان می دهد که هنوز ما در میانه ی راه هم نیستیم.
گلی به جمال خودمان که اینها را همیشه «گروه سیاسی » نامیده ایم ، نه ،حزب سیاسی» !!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر