Pages

۱۳۸۹ دی ۱۳, دوشنبه

سند دیگری از جنایات جمهوری اسلامی در کردستان: کشف گور دسته جمعی قربانیان کشتار رژیم در سنندج توسط فعالان حقوق بشر کردستان


در میان اخبار مربوط به اعدام های خارج از عرف و قوانین انسانی،گزارش تایید نشده دیگری کردستان را تکان داد.این خبر ادعای یک گروه از فعالان حقوق بشر کردستان درباره کشف محل احتمالی گور دسته جمعی شهدای سوم اسفند1377شهرستان سنندج است.گزارش های کمیته حقیقت یاب این گروه مدافع حقوق بشر نشان می دهند که پس از سرکوب وحشیانه قیام ملت کرد در سوم اسفند1377نیروهای رژیم ابتدا پیکر حدود هفتاد و هشت شهید این سرکوب وحشیانه را به بیمارستان پادگان لشگر28 پیاده سنندج منتقل و حدود پانزده روز بعد با انتقال شهدا به یکی از زمین های مسکونی تحت تملک مرکز بزرگ اسلامی غرب کشور و قراردادن آنها در گورهای دسته جمعی هفت و هشت نفره اقدام به پر کردن گورها با سیمان و بتون نموده و یک ماه بعد اقدام به تاسیس یک ساختمان وابسته به اداره کل زندان های استان کردستان می نمایند.این گروه فعال حقوق بشر اعلام نموده است به زودی مدارک و مستندات، مکان دقیق ساختمان،برخی از اشیای باقیمانده از شهدا نظیر ساعت و کیف و غیره را برای بررسی در اختیار نهادهای حقوقی بین المللی قرار خواهد داد

لازم به تذکر است که سه سال پیش و در جریان مرمت بخشهایی از بیمارستان توحید سنندج نیز چندین قطعه استخوان که نشان از وجود یک گور دسته جمعی در محوطه این بیمارستان بود نیز کشف شد که بلافاصله با حضور نیروهای امنیتی عملیات خاکبرداری متوقف و کارگران پس از تهدید و ارعاب از منطقه اخراج شده بودند.این گورها نیز احتمالا متعلق به پیشمرگان شهید جنبش ملی کرد در سالهای پس از انقلاب است.

////////////////////////

آزادی تمامی اعضای خانواده ی حبیب لطیفی

با گذشت 7روز از توقف حکم اعدام حبیب لطیفی و بازداشت های وسیع متعاقب آن که در نخستین گام منجر به بازداشت 21 نفر از فعالان مدنی و روزنامه نگاری در منزل حبیب شد و عوامل امنیتیف علاوه بر آنف تقریبا تمام اعضای خانواده ی لطیفی را نیز بازداشت نمودند امروز سه برادر حبیب و یکی از اعضای منسوب به خانواده با قرار وثیقه آزاد شدند. اسامی آزاد شدگان و قرار وثیقه ی ایشالن

به شرح ذیل است:

-امید لطیفی22میلیون تومان

-یرج لطیفی22میلیون تومان

-اقبال لطیفی22میلیون تومان

الهه لطیفی22میلیون تومان

-واحد مجیدی20میلیون تومان

/////////////////////////////////////////////////

کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی :اعدام‌های سیاسی در کردستان، تنها به تاریخ سیاسی ایران معاصر و استقرار حکومت جمهوری اسلامی محدود نمی‌شود اما بیشترین تعداد اعدام‌ها در این دوره بوده است، نخستین اعدام‌های کردستان در این دوران باز می‌گردد به ۵ شهریور ۱۳۵۸. پس از آن و تنها تا سال ۱۳۷۰، ۸۳۲ نفر در کردستان تیرباران شدند.

امروز پس از گذشت سه دهه از اسقرار حکومت جمهوری اسلامی در ایران، سیاست دولت مردان در کردستان همچنان اعدام است.

علاوه بر اتهامات، روند نامشخص دادرسی این پرونده‌ها از جمله اشتراک‌های پرونده‌های زندانیان سیاسی محکوم به اعدام است.

اسامی فعالان کرد محکوم به اعدام به شرح زیر است:

حبیب‌الله لطیفی دانشجوی رشته مهندسی صنایع، اول آبان ۸۶ در سنندج بازداشت شد. در ۱۰ تیرماه ۱۳۸۷ طی دادگاهی چند دقیقه ای، در شعبه‌ی اول دادگاه انقلاب اسلامی سنندج از سوی قاضی حسن بابایی به جرم اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام به اعدام محکوم شد و در پی اعتراض وی به این حکم در تاریخ ۱۰بهمن ماه ۸۷ در دادگاه تجدید نظر مجددا به اعدام محکوم شد. اتهام وی ارتباط با حزب حیات آزاد کردستان - پژاک - اعلام شده است. و هم اکنون در زندان مرکزی سنندج و دستور اجرای این حکم از طرف دیوان عالی کشور صادر شده است.

زینب جلالیان متولد سال ۱۳۶۱ در ماکو، که در سال ۱۳۸۸ به اتهام همکاری با حزب پژاک به اعدام محکوم شد. حکم اعدام او در آذرماه ۸۸ به اتهام محاربه از طریق عضویت در گروه پژاک صادر شده و در دیوان عالی کشور تأیید گردید. در ۱۵ اسفند ۱۳۸۸ وکیل زینب جلالیان، خیلیل بهرامیان اعلام کرد موکلش ناپدید شده است. پس از گذشت یک ماه از ناپدید شدن زینب جلالیان، مشخص شد جلالیان به زندان اوین منتقل شده است.

حبیب‌الله گلپری‌پور، اهل سنندج به اتهام محاربه از طریق فعالیت تبلیغی و عضویت در پژاک به استناد ماده‌ی ۱۸۶ و ۱۹۰ قانون مجازات اسلامی از سوی دادگاه انقلاب شهر مهاباد به اعدام محکوم شد و این حکم در همان دادگاه انقلاب شهر مهاباد تایید شده است.

رشید آخکندی در اردیبهشت ماه ۱۳۸۷ در اصفهان دستگیر شد. پس از یک سال در ۲۱ فروردین ۱۳۸۸ به اتهام محاربه و عضویت در کومله از سوی دادگاه انقلاب سنندج حکم اعدام گرفت. هم اکنون در زندان شهر سقز دارد.

شیرکوه معارفی ۳۱ ساله، اهل بانه در نهم مهرماه سال ۱۳۸۷ دستگیر شد و از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب سقز متهم به محاربه عضویت در کومله به اعدام محکوم شد. شعبه ۴ تجدید نظر استان حکم را عیناً تایید و در مهر ۸۸ نیز دیوان عالی کشور حکم را تایید کرده است. و نامبرده در زندان شهر سقز دارد.

مصطفی سلیمی، اهل روستای ئیلوو منطقه تیلکو از توابع شهرستان سقز، که در سال ۱۳۸۰ به عضویت کومله کرد درآمد، سه سال به همکاری با حزب مورد اشاره پرداخت. پس از آن، در سال ۸۲ از حزب مطبوعش جدا شد. سلیمی در نهاوند واقع در استان لرستان دستگیر شد. سلیمی به اتهام محاربه و با حکم قطعی اعدام در زندان مرکزی سقز است.

رستم ارکیا اهل ماکو، در سال ۱۳۸۶ بازداشت و به اتهام عضویت در پژاک به اعدام محکوم شد.

حسین خضری متولد سال ۱۳۶۱، در آبان ماه ۱۳۸۷ به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از طریق همکاری با حزب حیات آزاد کردستان - پژاک - از سوی دادگاه انقلاب ارومیه در شهریور ۸۸ به اعدام محکوم شد.

انور رستمی در دی ماه ۸۷ در شهر کرمانشاه بازداشت و به اتهام عضویت در کومله، محارب شناخته شد و محکوم به اعدام گردید.

سید جمال محمدی، در سال ۸۷ بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با حزب حیات آزاد کردستان - پژاک - به اعدام محکوم شد.

سید سامی حسینی اهل شهرستان سلماس که در سال ۸۷ همزمان با دستگیری دیگر فعال سیاسی کرد سید جمال محمدی بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با حزب حیات آزاد کردستان - پژاک - به اعدام محکوم شد

عزیز محمدزاده ۲۶ ساله اهل بانه، به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و محاربه و همکاری با کومله در دادگاه شهر سقز به اعدام محکوم شد. در تاریخ ۲۱ مهر ۱۳۸۸ در بانه دستگیر و پس از مدتی به زندان مرکزی سقز منتقل شد. و طبق آخرین خبرا وی در بازداشت گاه اطلاعات شهر سقز قرار دارد.

حسن طالعی اهل شهر ماکو در سال ۱۳۸۷ به اتهام همکاری با حزب حیات آزاد کردستان-پژاک- به اعدام محکوم شد،

عبدالله سروریان، هم‌اکنون در زندان سنندج و پرونده به دیوان عالی کشور ارجاع داده شده است.

زانیار مرادی و لقمان مرادی، به اتهام «محاربه» و «افساد فی‌الارض» به اعدام در ملاء عام محکوم شدند.به گزارش روزنامه ی دولتی ایران، این حکم از سوی قاضی «ابوالقاسم صلواتی»، رئیس شعبه‌ی ۱۵ دادگاه انقلاب صادر شده است.

بر اساس آن‌چه روزنامه ی «ایران» نوشته، این دو شهروند از اعضای حزب کومله بوده و طبق آخرین گزارش‌ها، زانیار و لقمان مرادی به زندان رجایی شهر کرج منتقل شده‌اند.

////////////////////////////////////////////

نامه زندانی سیاسی حسین خضری به افکار عمومی ایران و جهان





حسین خضری زندانی محکوم به اعدام در نامه ای به افکار عمومی و سازمان های و نهاد های حقوق بشری خواهان پیگیری طرح شکایت خود از دستگاه اطلاعاتی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و دستگاه قضایی شده است.

وی در بخشی از نامه خود می گوید به مدت 49 روز در سلول های انفرادی سپاه و در بازداشتگاهی مخفی که زیر نظر سازمان زندان های نیست به شدت شکنجه و وادار به اعتراف شده است.


متن این نامه که در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته است به شرح زیر است:
اینجانب زندانی سیاسی حسین خضری که به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی ارومیه و همچنین تایید شعبه 10 دادگاه تجدید نظر اذرباییجان غربی و همچنین تایید حکم صادره از سوی شعبه 31 دیوان عالی کشور به اعدام محکوم شده ام.
برای پرده برداشتن از نحوه بازجویی، بازپرسی و دادگاهی که شدیدا از انعکاس و نحوه چگونگی مراحل ذکر شده به افکار عمومی و بیدار جامعه مدنی داخل و خارج جلوگیری به عمل آمده و می آیدو حتی از نامه سرگشاده ای که به عنوان اعتراض قانونی به مراحل پرونده سازی به ریاست قوه قضاییه کشور نوشته بودم مسئولین زندان از تایید آن امتناع می کنند.
با وجود تمامی این مشکلات بنده شرح مختصری از وضعیتی که به بنده وارد شده و به نوعی تا به حال ادامه دارد میدهم باشد که گوشی شنوا شنیده و زبانی حق گو شروع به بازگو و ارسال مطالب زیر نماید.
اینجانب در تاریخ 10/5/87 در شهرستان کرمانشاه توسط نیروهای سپاه نبی اکرم آن شهرستان دستگیرشدم و مدت 49 روز که در اختیار نیروهای سپاه نبی اکرم کرمانشاه بودم ومتحمل شکنجه های فیزیکی و روحی در زمان بازجویی بودم که شکنجه ها از نظر فیزیکی شامل :
1- کتک زدن به مدت چندین ساعت در هر روز
2- ایجاد فشار روحی و روانی در حین بازجویی
3- تهدید بازجویی هایم مبنی بر آنکه اگر آن مواردی که ما میگوییم قبول نکنی به برادر و داماد خانواده شما میتوانیم برچسب فعالیت های غیرقانونی علیه نظام بزنیم
4- ضربه زدن با لگد به اندام های تناسلی من و خونریزی و تورم آن نواحی از بدنم به مدت چهارده روز
5- پارگی پای راستم تقریبا به اندازه 8 سانتیمتر به علت ضربه محکم پای بازجو که هنوز قابل مشاهده است
6- وارد کردن ضربات متعدد به تمامی بدنم با باتوم
این موارد در مدت 49 روز بازداشت بنده در بازداشتگاه سپاه پاسداران کرمانشاه بود
حال سوالی که مطرح میگردد این است که مگر در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در اصل 38 آن صراحتا بیان نشده است هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع‌ممنوع است‌، اجبار شخص به شهادت‌، اقرار یا سوگند مجاز نیست‌و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است‌ و متخلفین از این اصل مجازات میشوند.
در حالی که به ان صورتی که ذکر کردم بنده در مدت 49 روز بازداشت در سپاه نبی اکرم کرمانشاه هم متحمل شکنجه فیزیکی شده ام هم شکنجه روحی و روانیپس چطور اقرارهای بنده که به زور شکنجه از من گرفته اند دلیل و مدرک معتبری برای دادگاه شده و بنده را به چنین حکم سنگینی یعنی اعدام محکوم کرده اند.
بعد از آن در مورخ 28/6/87 بنده را از سپاه نبی اکرم کرمانشاه به سپاه المهدی ارومیه منتقل کردند و در آنجا نیز تحت انواع شدیدترین شکنجه های فیزیکی و روحی قرار گرفتم .
دوباره مورخ 16/10/87 از بازداشتگاه سپاه المهدی شهرستان ارومیه به اداره کل اطلاعات اذرباییجان غربی منتقل شدم و تا تاریخ 26/11/87 تحت اختیار اداره اطلاعات ارومیه بودم و تمامی موارد شکنجه در طی بازداشتم در اداره اطلاعات ارومیه اجراو اعمال شد.
بعد از انکه در مورخه 26/11/87 بنده را به زندان ارومیه منتقل کردند در تاریخ 21/2/88 برای اولین بار و آخرین بار بنده را در شعبه یک دادگاه انقلاب اسلامی ارومیه دادگاهی نمودند که در جلسه دادگاه نماینده اداره اطلاعات ارومیه و دادستان حضور داشتند و قبل از آن هم اینجانب را ماموران اداره اطلاعات ارومیه تهدید کردند که نه از شکنجه باید حرفی بزنی و نه در مورد بازجویی های که از تو گرفته ایم البته به زور شکنجه! بالاخره با این جو سازی در دادگاه بدوی و همچنین با عدم اعطای زمان کافی برای بنده برای دفاع از خودم و جمع جور کردن محاکمه بنده در حدود 10 دقیقه و اتمام آن کاملا جای سوال برای بنده شد که آیا در عرض 10 دقیقه و با آن اتمسفر حاکم بر فضای دادگاه چطوری من و وکیلم میتوانستیم از اتهامات وارده دفاع نماییم و چگونه از این اتهام سنگین براعت کنیم.
سوال دیگری که برای من متصور میشود این است که آیا حضور من در جلسه ای دادگاه به منزله اجرای اجباری نمایشی درام و کمدی نبود که فقط آقایان گفته باشند که متهم در دادگاه حضور بهم رسانده و با توجه به طی مراحل دادگاهی محکوم شد .
سوال بعدی هم آن که در دادگاه به قاضی پرونده ام آقای درویشی، رییس شعبه یک بیان کردم که بسیاری از بازجویی های خود را قبول ندارم زیرا به زور شکنجه های فیزیکی و روانی مجبور به قبول آن مطالب گشته ام در حقیقت آنها را به من دیکته کرده و قبولانده اند، ولی با این همه قاضی پرونده هیچ اعتنایی به مطالبم ننمود توضیح آن که اعمال شکنجه از سوی بازجویی هایم با توجه آنکه ایشان یعنی بازجویان مرا تهدید کرده بودند به قاضی گفتم ولی افسوس از گوش شنوا، متاسفانه قاضی بدون هیچگونه تحقیق و تفحصی در مورد ادعای شکنجه بنده مبادرت به صدور رای اعدام نمود و رای همان دادگاه بدوی توسط شعبه 10 تجدید نظر استان آذرباییجان غربی در مورخ 17/5/88 تایید شده و در تاریخ 11/5/88 حکم قطعی صادر شده و در زندان مرکزی ارومیه به من ابلاغ گردید.
درضمن من تا قبل از قطعی شدن حکم دادگاه دست از تلاش بر نداشتم و در تاریخ 5/5/88 از نوع رفتار غیرانسانی و غیرقانونی بازجو هایم به دادسرای نظامی شهرستان ارومیه شکایت کردم که مورخ 10/11/88 ابلاغ گردیده است.
شکایتم از دادسرای نظامی به دادسرای عمومی رسید و همان موقع به برادرم در مورخ 27/11/88 ابلاغ شده است به محض شکایت بنده از نحوه بازجویی و برخورد ماموران سپاه المهدی و اداره اطلاعات ارومیه در تاریخ 16/9/88 به بازپرسی شعبه هشتم احضار و وضعیت شکنجه و نحوه برخورد بازجویان را اعلام و همچنین مدارک پزشکی که دال بر شکنجه شدن اینجانب مینمود تقدیم کردم و در ضمن درخواست معرفی به پزشکی قانونی را نمودم و تعجب آور انکه بازپرس شعبه 8 در برابر اظهارت بنده حتی نخواست برای اثبات راست یا دروغ بودن موارد ذکر شده، بنده را به پزشکی قانونی اعزام نماید.
در تاریخ 13/11/88 یعنی درست بعد از آنکه بنده طرح شکایت نموده و در بازپرسی شعبه 8 اظهارت خود را نوشته و مدارک پزشکی را تقدیم بازپرس نمودم و پرونده در دادسرای نظامی عدم صلاحیت خورده و به دادسرای عمومی رفته به عبارتی 3 روز بعد از نامه نگاری اداره سازمان قضایی نیروهای مسلح استان اذرباییجان غربی با دادسرای عمومی در خصوص عدم صلاحیت رسیدگی دادسرای نظامی ارومیه و ارجاع پرونده به دادسرای عمومی مرا به اداره اطلاعات ارومیه برده و در مدت 3 روزی که در بازداشتگاه مرکزی اداره اطلاعات ارومیه بودم انواع و اقسام تهدید ها مبنی بر آنکه اولا چرا بر علیه ما در دادگاه طرح شکایت کردی ثانیا در برابر دوربین فیلم برداری حاضر به اعتراف نوشته های که ما به شما میدهیم باشید و متذکر گردید که هیچ نوع بد رفتاری و شکنجه نشده ما نیز در عوض نسبت در رای که برات صادر شده تخفیفاتی را به وجود می آوریم.
در حقیقت آشکارا تهدید بنده و ایجاد فضای سوداگری و عامه گری انگار سرنوشت انسانها نیز مانند کالا قابل داد و ستد است در حالی که انتقال من از زندان ارومیه به اداره اطلاعات باعث ایجاد استرس و دلهوره شدید در بین اعضای خانواده ام شده و با توجه به انکه پدرم برای کسب اطلاع از وضع بنده به اداره اطلاعات ارومیه مراجعه و متاسفانه با شنیدن جواب های گنگ و مبهم تصور میکنند که شاید مرا اعدام کرده اند و ایشان همانجا جلوی درب اداره اطلاعات ارومیه دچار سکته مغزی شده و بعد از اعزام به بیمارستان دار فانی را وداع میگویند این نیز برگ دیگری از جنایات دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی ایران که با ایجاد نگرانی برای خانواده ضربه مهلک هم به من هم به خانواده ام وارد کردند که از صدها اعدام کردن برایم بدتر بود حال چه کسی جوابگویی این مسائل است خدا میداند.
جالب آنکه 20 روز بعد از فوت پدرم نگذشته بود که آقایان عوض عرض تسلیت به بنده مرا بدون هیچگونه دلیلی و بدون هیچ اطلاعی به زندان قزوین تبعید کردند حال تصور کنید که من در چه حالت روحی قرار گرفته بودم و مهم تر از همه آنکه بعد از چند ساعت که به طور چشم بسته و پا بسته و دست بسته به من گفتن که چیز خاصی نیست و تو را به زندان دیگری انتقال میدهیم .
در مورخ 30/1/89 قرار منع تعقیب در شعبه 104 جزایی ارومیه صادر گردید حال آنکه شعبه 104 جزایی نه بازجویی های بنده و نه حتی نماینده ای از سپاه پاسداران و یا اداره اطلاعات را برای توضیح مسائل نه به بازپرسی نه به شعبه ای فرا خواند و نه با معاینه ای بنده توسط پزشک قانونی موافقت نمود حال بر چه مبنایی قرار منع تعقیب صادر کرد نمی دانم.
در کیفر خواست صادره از سوی اداره اطلاعات و هم حکم دادگاه اینجانب حسین خضری به عنوان محارب شناخته شده ام در صورتی که مصادیق محاربه نه بر بنده صادق است نه محرز اولا بنده هنگام دستگیری مسلح نبودم چون بنده فعالیت سیاسی به طور مدنی میکردم ثانیا هیچ اقدام مسلحانه ای علیه جمهوری اسلامی ایران نکرده ام همچنین بنده حدود 8 ماه در سلول های انفرادی سپاه نبی اکرم کرمانشاه و سپاه المهدی ارومیه و اداره اطلاعات ارومیه تحت بدترین شکنجه های فیزیکی و روانی و انواع تهدید ها و تحقیرها بوده ام .
به طوری که بازداشت طولانی مدت بنده به مدت 8 ماه در آن سلول های انفرادی چنان بر سیستم عصبی و حالات روحی و روانی ام تاثیر سو گذاشته بود که اقدام به خودکشی کردم آن هم 2 بار! چون واقعا شکنجه ها و نوع رفتار غیر انسانی بازجویان به حدی بود که مرگ را بهتر از آن طور زندگی و زنده ماندن میدانستم و جایی بسی سوال است که در کجایی دنیا فردی را 8 ماه در سلول انفرادی مورد آزار و اذیت جسمی و روحی قرار داده اند و هیچگونه ملاقات را با وکیل یا خانواده و یا حتی تماس تلفنی با ایشان داشته باشد.
در پایان بنده زندانی سیاسی حسین خضری با توجه با آنکه تحت شدیدترین مراقبتهای امنیتی زندان قرار دارم و به طوری که حق نامه ای سر گشاده که به بالاتربن مرجع قضایی کشور نوشته ام بدون هیچگونه دلیل قانونی و خاصی از تایید اثر انگشت نامه بنده خودداری و اصل نامه نوشته شده را حفاظت زندان از بنده گرفته و باز پس نمی دهد.
حال با توجه به آشکار نبودن زمان اجرای حکم اعدام بنده که آیا فرداست یا پس فرداست از انتشار کوچکترن خبر حتی خبر سلامتی خویش به صورت راحت و آزادانه محروم میباشم لذا تحت چنین شرایط فوق سنگین امنیتی از تمامی مجامع بین المللی و سازمانهای کانون مدافع حقوق بشر و حتی افرادی که در مورد حقوق زندانیان سیاسی و همچنین در زمینه حقوق بشر فعالیت میکنند تقاضا دارم که صدای سرکوب شده مرا به گوش انواع بشریت رسانده و از هم اکنون تمامی آن مراجع و آن افراد را به عنوان وکیل رسمی خود میشناسم که هر سوالی را به نام بنده در جهت
برگزاری یک دادگاه صالح و بی طرف
بازبینی دوباره پرونده به طور واضح و آشکار بدون مخفی کاری، پیگیری و موضوع شکنجه وارده بر بنده را اقدام و اعمال نماید
در پایان از شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد؛ عفو بین الملل و تمامی مجامع حقوق بشر در خواست مینمایم با انتشار نامه اینجانب و پیگیری مسائل مطرح در آن اقدام نماید
حسین خضری
زندانی سیاسی محکوم به اعدام زندان مرکزی ارومیه بنده 12

-------------------------------------------------------------------
جمهوری اسلامی بدون اعدام و حجاب بی معنا است.دو رکن اصلی وجود این سرطان اسلامی از روز اول اعدام ها و بی حقوقی مطلق زنان بوده. اکر این دو ستون را از این جمهوری اسلامی بگیریم، هیچ از آن نخواهد ماند.پس باید این دشمن را در زمین خودش شکست داد، یعنی در زمین لغو اعدامها و برابری کامل بین زن و مرد. این دو خواست و تحمیل این خواستها به این رژیم، فاتحه جمهوری اسلامی را خواهد خواند.
-----------------------------------
رادیو فردا: قوه قضاییه ایران اعلام کرده است که روز دوشنبه یک نفر در زاهدان به جرم "محاربه" و هفت نفر در کرمانشاه به جرم قاچاق مواد مخدر اعدام شده اند.
-----------------------------------------------------------
ظرف دو روز دستکم 20 نفر در ایران اعدام شدند
رژیم جنایت پیشه جمهوری اسلامی ظرف دو روز گذشته دستکم 20 نفر را در شهرهای مختلف ایران اعدام کرده و حکم اعدام 16 تن دیگر را نیز صادر نموده است

خبرگزاری حکومتی فارس روز دوشنبه گزارش داد که صبح امروز هفت نفر در زندان مرکزی کرمانشاه اعدام شدند. اتهام این افراد قاچاق مواد مخدر اعلام شده است.

روز شنبه نیز چهار جوان بلوج در زاهدان و هشت نفر در قم اعدام شدند و دادگستری جمهوری اسلامی در شهر قم همچنین از صدور حکم اعدام برای 16 تن دیگر خبر داده است.

همچنین بامداد امروز یکی دیگر از بستگان عبدالمالک ریگی در زندان زاهدان اعدام شد .

دادگستری رژیم در استان سیستان و بلوچستان اعلام کرد، بهمن ریگی به اتهام محاربه به اعدام محکوم شده بود . حکم اعدام بهمن ریگی پس از تایید مراجع عالی قضایی صبح امروز در زندان مرکزی زاهدان اجرا شد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر