Pages

۱۳۸۹ بهمن ۱۷, یکشنبه

تفاوت بین عقل و دانش بین عقل و دانش تفاوتهای وجود دارد که به آن اشاره خواهیم کرد


تفاوت بین عقل و دانش

تفاوت بین عقل و دانش بین عقل و دانش تفاوتهای وجود دارد که به آن اشاره خواهیم کرد

تکنولوژی دسترسی به اطلاعات را بسیار ساده کرده است. امروزه از طریق شاهراه الکترونیکی‌، بشر قادر است به میلیونها کتاب، مجله و منابع اطلاعاتی‌ دیگر دسترسی داشته باشد.
این میتواند یک جنبه قضیه باشد، اما جنبه دیگر قضیه در این است که بشر چنان در امواج این اطلاع رسانیها گم شده که نمیداند چگونه از آنها استفاده مطلوب را ببرد.
عقل و دانش گرچه در در رابطه تنگاتنگی قرار دارند ولی‌ در نهایت دو پدیده کاملا متفاوت هستند. دانش یعنی‌ کسب اطلاعات و دانستنی ها، بنابر این ذاتی نیست و آن را باید فرا گرفت.
بطور مثال آمریکا از ۵۰ ایالت تشکیل شده و یا یک مایل مساوی است با ۱،۶ کیلومتر. اینها اطلاعاتی‌ است که انسان باید یاد بگیرد و با آن
متولد نمی‌شود.
در عوض عقل یک روند فکری است که رابطه اطلاعات بدست آمده را مشخص کرده، و از آنها بصورت مطلوب استفاده می‌‌نماید.
پس دانش، دسترسی به اطلاعات و عقل چگونگی‌ استفاده از آنها است.
در دنیای امروز تمام نیروی تمرکز برای کسب دانش، فرا گرفتن عقل و خرد را در اولویت کم اهمیت تری قرار داده است.
گو اینکه دانش یکی‌ از مهمترین غذای روحی‌ انسان است، ولی‌ بدون پشتوانه خرد و فرزانگی نمی‌تواند کار ساز باشد و شاید هم در جهت منفی‌ و نادرستی پیش برود.
از آنجایی که عقل یک خصلت اخلاقی‌، وجدانی، و فلسفی‌ است، یاد گرفتن آن از دانش که بیشتر جنبه تخصصی دارد مشکل تر است. ضرب المثلی معروف که می‌گوید «ملّا (دانش) شدن چه آسان، آدم (عقل) شدن چه مشکل» این نظریه را تایید می‌‌کند.
مثلا فردی که می‌خواهد پزشک بشود، اطلاعات مربوط به پزشکی‌ را یاد می‌‌گیرد و پس از قبول شدن امتحان، پزشک میشود. اما برای رسیدن به درجه خرد و فرزانگی، انسان باید در طول زندگی‌ خود مدام امتحان بدهد. گاهی‌ ردّ میشود و گاهی‌ قبول. از تجارب است که یاد می‌گیرد و پخته تر میشود.کسب عقل و خرد مانند کسب دانش دوره محدودی ندارد و بی‌‌نهایت است. انسان برای رسیدن به کمال مدام یک دانشجو خواهد ماند و هر روز باید به کمال خود بیفزاید.
نکته دیگر که باید مورد توجه قرار گیرد در این است که بر دانش میشود راحت تر مسلط بود تا بر عقل. بطور مثال دانش ریاضی به ما می‌گوید که ۲ و ۲ میشود ۴ و این در تمام محاسبات صدق می‌کند. اما از آنجای که عقل یک پدیده اخلاقی‌ ، فلسفی و وجدانی است ۲ و ۲ همیشه ۴ نخواهد بود و نتیجه، بستگی به فاکتورهای متعددی خواهد داشت که در موقعیت‌های مختلف، نقش متفاوتی را بازی میکنند.
فردی را در نظر بگیرید که می‌خواهد رانندگی‌ بکند. او پس از فرا گرفتن رانندگی‌ و قبول شدن در امتحان، تصدیق رانندگی‌ می‌گیرد. ولی‌ آیا گرفتن تصدیق، گارانتی است برای اینکه از تصادف کردن مصون باشد؟
تصادفات اتومبیل که روزانه هزاران زندگی‌ انسانها را به نابودی میکشاند بدست افرادی صورت می‌گیرد که از داشتن دانش رانندگی‌ بر خوردار هستند. پس چرا این تصادف‌ها اتفاق می‌‌افتد؟
علت اساسی‌ در این است که این دانش پشتوانه عقل و خرد را بدنبال ندارد. کسی‌ که مثلا پس از مصرف مشروبات الکلی پشت فرمان می‌نشیند و یا در حال رانندگی‌ پیام الکترونیکی‌ میفرستد، عاقبت این کار و عواقب وخیمی که این کار میتواند بدنبال داشته باشد را پیش بینی‌ نمیکند.
انسان خردمند قبل از دست زدن به هر کاری نتیجه آن را مورد ارزیابی قرار میدهد و سپس دست به آن کار میزند.
عقل و دانش باید مکمل همدیگر باشند. دانشی کاربرد دارد که با فهم و شعور آراسته باشد و عقل و خردی پر بار است که از دانش بر خوردار باشد. نبودن هر کدام دیگری را بیرنگ می‌کند.
دانش به شما برنامه ریزی را می‌‌آموزد و عقل به شما می‌گوید که باید آن را انجام دهید.
دانش داروها را میسازد، و عقل به شما می‌گوید که باید سالم باشید.
دانش به شما مدرک تحصیلی‌ میدهد و عقل درک عمومی‌ شما را بالا میبرد.
دانش به شما آگاهی‌ میدهد و عقل به شما قدرت تشخیص می‌‌افزاید.
دانش به شما پول ساختن را یاد میدهد و عقل لذت بردن از آن را هدیه می‌کند.
و بالاخره دانش به شما زندگی‌ ساختن را می‌‌آموزد و عقل زندگی‌ کردن را.
////////////////////////////

قدر شناسی‌ شما هر چند خوب عمل کنید و برخورد درست داشته باشید و دوستانه و صمیمانه عمل کنید با قدردانی روبرو میشوید.

ماه شکر گذاری است و نگارنده ، این مقاله را به موضوع قدر دانی اختصاص میدهد.
قدردانی یک پذیرش و رضایت است که انسان را به یک منبع سر شار از انرژی مثبت نزدیک می‌کند. انسان ابتدا باید قدر خود را بداند تا بتواند به محیط اطراف خود قدرشناس باشد. چرا که قدرشناسی از دیدگاه و طرز فکر او سرچشمه می‌گیرد.
فرد زمانی‌ قدر خود را میداند که به توانمندیها ی خود آگاه بوده و از آنها استفاده لازم را به عمل آورد.
پرسشی که در اینجا بوجود می‌‌آید اینست که آیا انسان میتواند برای اتفاقاتی که باب میل او نیست هم قدر شناس باشد؟ قبل از اینکه به این پرسش پاسخ داده شود، توجه خوانندگان را به این اصل جلب می‌کنم که طبق قانون ‌«عمل و عکس‌العمل»، اگر دست خود را محکم به دیوار بکوبید (عمل)، دیوار هم به دست شما میکوبد (عکس‌العمل)، شدت درد دست شما بستگی به شدت کوبیدن دست شما به دیوار است. عامل این کار، خود شما هستید. نتیجه‌ای که از این قانون گرفته میشود در این است که ما در اکثر مواقع مسئول اعمال خود هستیم.
حال کارها یی که انجام میدهیم و تجربه می‌کنیم بر اساس شیوه فکری، باورها و دیدگاه ما از زندگی‌ است. البته این افکار و باورها یک روزه به سراغ ما نیامده و از زمان طفولیت و نوجوانی و جوانی و ... در وجود ما انباشته شده است. در حقیقت آنها مانند بذری هستند که در گذشته کاشته شده اند و امروز محصول آن را درو می‌کنیم.
توجه داشته باشید که این افکار و باورها نیستند که شما را انتخاب میکنند، بلکه شما هستید که آنها را انتخاب می‌کنید. بنابر این بازتاب کارها یی که امروز تجربه می‌کنید چیزی جز نتیجه دیدگاه‌های شما نیست که خود،آنها را انتخاب کرده‌اید.
حال فرض می‌کنیم که نتیجه کارهایی که بدست آورده اید مورد دلخواهتان نیست. آیا امکان پذیر نیست که این نتایج را از مسیر نامطلوب به مسیر مطلوب آن تغییر دهید؟ جواب بدون شک مثبت است. چون خود، عامل اصلی‌ این کارها بوده‌اید، میتوانید به هر سمت و سویی این کارها را هدایت کنید. هدایت این کارها بستگی به این دارد که چگونه فکر و دیدگاه خود به این کارها را جهت یابی‌ دهید. پس نتیجه میشود گرفت که در شما نیرو یی وجود دارد که قادر است دست آوردهایتان را در راستای مطلوب و یا غیر مطلوب پیش ببرد، و چون حق انتخاب دارید، مسئولیت درست یا نادرست آن هم به عهده شخص شما خواهد بود. آیا داشتن همچو نیروی فوق‌العاده و ممتاز قابل ستایش و قدر دانی‌ نیست؟
شاید خیلی‌ از افراد از چنین توانمندی در خود آگاهی‌ نداشته باشند و از آن هم استفاده نکنند. بدین جهت این گروه از افراد در درون زندان منفی‌ بافی‌، خود را محبوس کرده و بجای قبول مسئولیت و تغییرات در افکار خود، زمین و آسمان را به باد نفرین گرفته و خود را با زنجیر کینه و نفرت می‌‌بندند، و با اینکار در خود یک انرژی منفی‌ تولید می‌‌کنند که فقط میتواند انرژی منفی‌ اطراف را به خود جذب کند.
باید به این مسئله اساسی‌ توجه داشت که بشر خلق شده که خالق باشد، و این خود یک پدیده مثبت است و باید قدر آن را دانست. بعضی‌ مواقع پیش می آید که نتایج کارهایمان بر خلاف انتظار مان پیش میرود و از روند آن خوشحال نیستیم. عامل تعیین کننده برای تشخیص درست یا نادرست این کارها چیزی جز شیوه فکری ما نسبت به آنها نیست. سوال اساسی‌ در این است که آیا این نتیجه کارها است که نادرست است یا دیدگاه ما به نتیجه این کارها؟
اغلب اوقات انسان خیال می‌کند که اتفاقی‌ که برایش افتاده دری است که به روی او بسته شده ، ولی‌ شاید واقعیت این نباشد، و با این اتفاق دری به روی او باز شده است اما‌ او چنان در غم و ناراحتی‌ این در به اصطلاح بسته شده مشغول است که در باز شده را نمی‌بیند.
یکی‌ از دانشجویانم که «بالرین» بود، بخاطر شکستن یکی‌ از پاهایش می‌‌بایستی از این حرفه دست بکشد. این اتفاق چنان او را غمگین کرده بود که با دست زدن به مشروبات الکلی و دخانیات تصمیم گرفته بود آرام آرام به زندگی‌ خود خاتمه دهد. تا اینکه یک روز یکی‌ از دوستانش که به استعداد‌های او آشنا یی داشت او را تشویق می‌کند که حرفه آرایش بانوان را انتخاب کند. در حال حاضر او یکی‌ از آرایشگران معروف هالیوود است و از کار خود به مراتب از حرفه قبلی‌ خود راضی‌ تر میباشد.
دیدگاه ما به رویداد‌ها و مسائل، رفتار و کردار ما را تعیین می‌کند. فرض کنید صبح یک روز تعطیل‌ از خواب بلند شده اید و برنامه ریزی کرده اید که تنیس بازی کنید. به محض کشیدن پرده‌ها مشاهده می‌کنید که باران شدیدی می‌‌بارد. در اینجا حالی‌ که به شما دست میدهد بستگی به دیدگاه شما به وضعیت موجود دارد. بطور مثال میتوانید با دو دیدگاه مختلف به مسئله نگاه کنید.
دیدگاه اول: وای بر من، این چه شانسی است، تمام روزم خراب شد. بعد از مدتها که یک روز تعطیل دارم باید در خانه به سر ببرم. اصلا این اتفاقات باید سر من خراب بشود.
نتیجه: در شما یک انرژی منفی‌ تولید میشود که با خود عواقب ناخوشایند دیگر را ببار خواهد آورد. مثلا رفتارتان در این روز با همسر، فرزندان و یا دوستان، رفتار مهربانانه نخواهد بود که باید در انتظار عکس‌العمل مشابهی باشید.
دیدگاه دوم: بسیار خوب، امروز روز بارانی است. البته اگر به تنیس میرفتم خوشحال میشدم، ولی‌ قانون طبیعت که دست من نیست. حال می‌‌توانم از این روز بارانی استفاده‌های دیگر ببرم. تا چند روز احتیاج به آب دادن چمنها ندارم. در ضمن اتومبیلم هم شسته میشود. در ضمن میتوانم در خانه به کارهای عقب افتاده رسیده و همچنین با فامیل خود اوقات خوشی‌ را بگذرانم.
نتیجه: رفتاری قدر شناسانه در شما بوجود می آید که با خود انرژی مثبت تولید می‌‌کند. عمل و رفتار شما نسبت به اطرافیان خود مثبت خواهد بود که واکنش مثبت اطرافیان را به دنبال خواهد داشت.
در حقیقت این ذهن آگاه شما است‌که باید انتخاب خود را بر مبنای خوش بینی‌ و قدر شناسی‌ پایه گذاری کند.
همیشه زندگی‌ را یک چالش تلقی‌ کرده و باور داشته باشید که هر رویداد علتها ی خود را دارد که باید آن را بررسی کرده و از آن تجارب آموزنده‌ای بدست آورید که آن خود کلیدی است برای یک زندگی‌ بهتر. بنابر این ذهنیت خود را به خوشبینی، مثبت گرایی و قدر شناسی‌ عادت دهید تا شادی را در آغوش خود داشته باشید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر