Pages

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۱, چهارشنبه

تبلیغ چند همسری توهین به زنان محسوب میشود در آگهی تبلیغاتی شركت مخابراتی دولتی


به این زودی تماس تلفنی بین مزدوران رژیم با بخش اطلاعات سفارت رژیم پخش خواهیم نمود که بعضی از این مزدوران تحت نام کمیته حزب دموکرات کردستان فعالیتهای جاسوسی خود را علیه پناهندگان دیگر سیاسی میکنند و بعضی دیگر تحت نام طرفداران عبدالله مهتدی دست به این کارهای غیر قانونی میزنند در یکی از تماسهای تلفنی مزدور بخش اطلاعاتی سفارت میگوید دولت سوئد مثل سگ از ما میترسد اگر احمدینژاد به دولت سوئد بگوید نه همه به لرزه در می آیند و دولت و سازمان امنیت سود قدرت حتی نگاه کردن به سوی ما ندارند. این مزدوران سه دسته هستند و جداگانه برای بخش اطلاعات سفارت رژیم کار میکنند که تعدادی از این مزدوران روانی و مشگلات روحی و روانی دارند.


////////////////////////////////////////////////////

تبلیغ چند همسری توهین به زنان محسوب میشود در آگهی تبلیغاتی شركت مخابراتی دولتی

شهرزادنیوز: پخش مکرر یک آگهی تبلیغاتی مربوط به شركت مخابراتی همراه اول - اوپراتور دولتی تلفن همراه- از تلویزیون، توجه مخالفین تبلیغ چند همسری را به خود جلب کرده است.

در این آگهی تبلیغاتی، از جمله از دختری سوال میشود : شما همراه هم داری؟ وی پاسخ می دهد: من که نه، ولی بابام داره. دو تا هم داره!

بیشتر افرادی كه این تبلیغ را دیده اند، ‌از نحوه چینش كلمات و گویش‌ها، برداشتی جز ترویج چندهمسری و ازدواج موقت ندارند .

شایان ذکر است که چند سال پیش، پخش سریال تلویزیونی "بانوی دیگر" موجب اعتراض جامعه‌شناسان و فعالان حقوق زن و حتا برخی نمایندگان زن مجلس قرار گرفت. در این سریال زندگی دو هووی "روشنفکر" ترسیم شده بود که به خوبی و خوشی با هم زندگی می کردند.

انتظار می رود که اعتراضات به آگهی تبلیغاتی مزبور نیز بالا بگیرد.

//////////////////////////////////

زندانهایی از جنس زنان : از اوین تا قرچک ورامین

مصاحبه ی پدرشبنم مدد زاده با روز آن لاین

مدرسه فمینیستی : چند برداشت از روایت های به هم پیوسته ي زنان زندانی ، روایتهایی که تکرار هر کدامشان دل هر انسانی را به درد می آورد. روایت هایی که شايد تکراری به نظر برسند ‏‏،اما برای اینکه فراموش نشوند، باید دوباره تکرار شوند ، دوباره و دوباره ها...


روایت اول: از زندان

وضعیت زنان زندانی هر روز نگران کننده تر از روز قبل می شود . بعد از انتخابات ریاست جمهوری دو سال گذشته و در طول این دوسال ، احکام حبس ، شرایط نامعلوم زندانیان زن سیاسی و همینطور نوع و روش برخورد مقامات امنيتي و قضايي با آنها مرتبا از جانب فعالان حقوق بشر و فعالان حقوق زنان نقد شده است . چهره های سرشناس جنبش زنان که از طیف های مختلف زنان ، دانشجویی ، روزنامه نگار و در زمینه های مختلف فرهنگی سیاسی و اجتماعی بوده اند یا یا در بازداشت هستند و یا در انتظار صدور حکم به سر می برند . در طول این مدت، خانواده های آنان تحت فشار قرار گرفته اند . آنها همچون دیگر زندانيان سیاسی براي به دست آوردن حداقل خواسته هاي خود چندين بار دست به اعتصاب غذا زده اند تا بلكه صدايشان را در اعتراض به شرايط ناگوار خود به گوش همگان برسانند . علاوه براین ، تحمل حبس های طولانی ، تحمل بازداشت هاي انفرادی به مدت چندین ماه و

یا انتقال به بند متادون از دیگر روایت های دردناک این زنان است ، زنانی که هنوز نشکسته اند تا راوی حکایتهایشان باشد .


روایت دوم : احکام ناعدلانه

یکی دیگر از شرایط سخت این زنان ، تحمل احکام ناعادلانه است که سرنوشت زندگی فردی و خانوادگی بسياري از آن ها را تحت تأثیر قرارداده است . سرنوشت بسیاری از آنان هنوز مشخص نیست، بسیاری از آنان همچون نسرین ستوده بعد از ماهها بازداشت ِ بدون مرخصی در شرایط نامعلومی به سر می برند . احکام صادر شده یکی پس از دیگری ، آنان را روانه ی زندان کرد و نه تنها تلاشی برای بهبود وضعیت آن ها و احکام صادره نشد، بلکه صدور این احکام با شدت بیشتری دنبال شد تا صداي هرمنتقد و معترضي خاموش شود. بسیاری ديگر همچون بهاره هدایت ؛ نسرین ستوده ، شبنم مدد زاده ، عالیه اقدام دوست وديگراني همچون شیوا نظر آهاری ، محبوبه کرمی با صدور حکم های سنگین مواجه شده اند . با صدور اين احكام سنگين، اعتراض گروه های مختلف زنان و حقوق بشر به این شرایط ، تاثيري در تصميم مقامات قضايي نداشت و پیگیری وضعیت این زندانیان از سوی سازمان های مربوطه ی دولتی و قضایی نه تنها دنبال نشد ه است ، بلکه تماما نا دیده گرفته می شود.


روایت سوم : اوین

اما در اوین چه گذشت براین زنان زنداني . روايت اين روزهاي سخت را از زبان آن ها چگونه بايد نوشت . چگونه بايد دردفراغ مادر از فرزندش را به تصوير كشيد و يا صبوري هاي زني كه چيز زيادي از زندگي مشتركش نگذشته بود و يا دختراني كه آن طرف تر دل مادران و پدران سالخورده شان از اضطراب هر چه بيشتر مي تپيد. در همين اوين بود كه بسیاری ممنوع الملاقات شدند و هنوز هستند و بسیاری دیگر در شرایط سخت بیماری و شرایط حاد جسمی و روحی به سر می برند . بسياري از اين شرايط در اوين، موجب شده است که اين زنان به بيماري هايي روحي و جسمي مبتلا کردند كه درمان آن فرصت زيادي مي طلبد، ضربات جبران ناپذيري كه شايد به ذهن خيلي ها نرسد. در فصل سرما به علت عدم نبود امکانات بسیاری از خانواده های این زندانیان نگران فرزندان ، همسران و یا مادرنشان بوده اند ، در گرماهم نگران بحرانی شدن وضعیت جسمانی شان كه هر لحظه بربدتر شدن شرايط حادشان مي افزاید . هرنوع اعتراضی از جانب این فعالان نتیجه اش تحمل حبس انفرادی و یا افزودن حکم حبس بود . به طوري كه بهاره هدايت و مهديه گلرو دوباره محاكمه مي شوند . شرایط سخت ملاقات در اوین بسیاری از خانواده های نگران را به جلو درهای اوین رساند اما چه كسي بود كه درد نگاه هاي مضطرب آن ها را زير سايه هاي سرد و سياه اوين دريابد . در طول این مدت علاوه بر تحمل شرایط سخت از دادن امکاناتی چون ملاقات حضوری گاه و بیگاه محروم می شدند . تحمل دیوارهای سیاه و سرد و رؤیای نگریستن به فضای خارج از اوین تنها با امید دیدار خانواده هایشان میسر می شد، اما در اوین مرخصی چندان معنایی ندارد . در اوین تفاوتی نمی کند چه کسی باشی؛ مادر باشی ،همسر باشی ویا دختر باشی وهرچه بوده اند اين زنان تحمل دیوارهای سخت را این زنان به جان خریده اند و تنها به رویایشان و به باورهایشان فکر می کنند .


روایت چهارم : تبعید

زندانی بودن تنها بخشی از اتفاقاتی است که در مورد زندانیان زن در طول این مدت افتاده است، اما بدترین اتفاق که از قضا تعدادی از زنان زندانی سیاسی مجبور به تحملش شده اند، تبعید است . تبعید آن هم به دلیل نامعلوم ، به جایی که شرایطش و شنیدن آنچه که برزندانیان می رود؛ دل هر انسانی را به در د می آورد. کسانی همچون شبنم مدد زاده که چندین سال است در این شرایط سخت زندگی می کنند و البته که هنوز دیوارهای بلند تبعید نتوانسته است اراده ی این زندانیان را بشکند و هنوز از دل زندان ها نامه های دردناکشان بیرون می آید، و اشک را بر صورت هر انسان با وجدانی جاری می سازد. در تبعید است که خانواده های این زندانیان مجبورند برای ملاقات عزیزانشان مسافت زیادی را طی کنند و ظاهرا این تنها باری است که مقام های مسئول بین آن ها و دیگر زندانیان سیاسی تبعیض جنسیتی قائل نشده اند ، و این زنان همچون دیگر زندانیان سیاسی تبعید و همه ی رنجهایش را به جان خریده اند و دوش به دوش مردان زندانی این شرایط را تحمل کرده اند و کسی نیست که اشک هایشان را ببیند که چه معصومانه در شب های سرد تبعید فرو می ریزد وآن ها هنوز مقاومند و تبعید درد بزرگی است و برای همه ی آنها و دل آنهایی که مسئولند ،بازهم به درد نیامد.


روایت پنجم : آن طرف حصار

و اما در این شرایط سخت چشم زنان زندانی به خارج از دیوارهای سرد زندان دوخته شده است. نامه های آن ها می آید و می رود . رنجنامه های آن ها دست به دست می شود . روایت هایشان از انفرادی ، از عدم ملاقات ،از تلاششان برای امیدوار بودن در تبعید و زندان از اینکه در آنجا هم می کوشند تا فراموش نکنند هدفشان از تحمل این روزهای سخت چه بوده است ، ا ز نامه هایشان به فرزندانشان ، به همسرشان و به مردم . و بعد در اینجا، یعنی بیرون ،کمپین های مختلف برای آزادی آنها، براي تولد و براي رهايي شان شروع می شود . جایزه هایی که به پاس صبوری و تلاششان به آنها تقدیم می شود و آنها از شنیدن این خبرها خوشحال می شوند و تحمل روزهایی که بر دیوارهای سیاه زندان ها علامت گذاشته بودند ،آسان می شود و تحمل دوری ها و غربت ها ، سختی ها و مشقت ها آسان می شود . و در این جا ؛یعنی بیرون؛ تنها نیستند ‏‎. اما انگار کسی نیست که صدای این اعتراضات را بشنود ،کسسی نیست که دلش به حال مادرانی به رحم بیاید که از دیدار فرزندانشان محرو م شده اند . دلشان برای این زنان به رحم بیاید که ازدیدار خانواده هایشان محرومند تا از احکام ناعادلانه چشم پوشی کند . صدای اعتراض ها تنها محدود به کمپین ها نشد ه است ،مبارزه برای آزادی و زنده نگه داشتن نام صدها زندانی سیاسی زن که هر کدام از آن ها نقش مهمی در مبارزات و فعالیتهای سیاسی و مدنی زنان داشته اند، خاموش نشده است و ادامه دارد . مبارزه برای آزادی آنها و این تنها صدای امید بخشی است که به آن سوی دیوارهای بلند به گوش این زنان می رسد.


روایت پایانی، تلخ ترین روایت : قرچک ورامین

روایت آخر سخت ترین اتفاقی است که از آن گفتن ، کار ساده ای نیست . روایت این پرده سخت و دردناک است ،همچون که شنیدنش . این بار زنان زندانی نه در جایی که زندان می توان نام نهاد ، بلکه جایی که شباهتی به زندان ندارد وقبلا سوله ی مرغداری بوده است، باید طاقت بیاورند . زنانی که پیش از این صبور و مقاوم بوده اند ،حال دیگر نمی توانند دوام بياورند . این بار باید روایت ها را از زبان آن هایی بشنویم که هر روز بیشتر از روز قبل این روزهای سخت را تحمل کرده اند و این بار گفته اند که از اینجا زنده باز نمی گردند.1 و گفته اند كه توان استقامت در جايي كه نه براي نگهداري انسان ، بلكه براي هيچ موجود ديگري مناسب نيست ،طاقت بياورند . نامه ی تکان دهنده ی جمعی از زندانیان سیاسی این زنان ،دل هر انسان با وجدانی را به درد می آورد و خواب را از چشمان هر کسی می رباید . آنها در نامه ی تکان دهنده ی خود خطاب به مردم ایران، آیات و مراجع عظام تقلید، مقامات مسئول جمهوری اسلامی و مجامع حقوق بشری در سراسر دنیا به تشریح تنبیهات بسیار شدید و برخوردهای به گفته آنها «دور از شأن و مقام و منزلت انسان» پرداخته و نوشته‌اند: «از خود می‌پرسیم در کجای دنیا نتیجه درگیری بر سر آب جوش و تنبیه متعاقب آن شکستن ناخن‌های دستان یک زندانی باشد؟ در کجای دنیا عده‌ای مرد باتوم به دست را به بند نگهداری زنان زندانی به قصد ضرب و شتم می‌فرستند؟

این تنها مورد تکان دهنده از این نامه نیست بلکه درجای دیگر به توصیف وضعیت زندان ها می پردازند :" که این زندان شامل هفت سوله است و هر سوله شامل تخت‌هایی با ظرفیت چند ۱۰ نفر، ولی در هر کدام از سوله‌ها بیش از ۲۰۰ زندانی نگهداری می‌شوند. هیچ سیستمی برای تهویه هوا وجود ندارد و وضعیت بهداشتی اسفبار بوده و بوی فاضلاب و گازهای ناشی از آن ناراحتی تنفسی برای بسیاری از زندانیان به وجود آورده است." وبعد در آخر می پرسند این نتیجه رأفت اسلامی و حقو ق بشری است که قولش را داده بودند ؟ در این میان پدر شبنم مدد زاده و همینطور مادر فریبا کمال آبادی در تماس با دخترانشان در این زندان از وضعیت اسف بار آن ها سخن گفته اند . از سوي ديگر همسر نسرين ستوده ،رضا خندان، در مصاحبه اي مي گويد كه احتمال دارد نسرين ستوده را هم به اين زندان منتقل كرده باشند . او هم مثل خيل ديگري از خانواده هاي زندانيان سياسي نگران سرنوشت همسر و مادر فرزندان خويش است . چند مادر همانند او هم اكنون در اين زندان هستند و يا قرار است به اين زندان منتقل شوند ؟ آيا آن ها وقتي كه به خانه هايشان بازگردند بعد ا ز تحمل اين همه فشار و روزهاي سخت و شرايط نامساعد غير انساني مي توانند بر همه ي اين مشقت ها غلبه كنند و به زندگي عادي خود باز گردند ؟ چگونه مي توانند بعد از اين ضرب و شتم ها و رفتارهاي غير انساني كه در نامه ي خود زندانيان به آن اشاره شده بود ،به زندگي عادي در كنارخانواده هايشان برگردند، بدون آنكه مبتلا به امراض جسمي و عفونت های حاد به دليل عدم رعايت بهداشت در اين زندان ها و يا مبتلا به ضربات روحي به دليل تحمل اين شرايط شوند ؟

چگونه اين زنان مي توانند به زندگي ،به فرزندانشان، به آينده ي نامشخص در كنار خانواده شان فكر كنند در حالي كه بايد هر روز با ضربه هاي باتوم و وحشت از كتك خوردن سربر بالين بگذارند ؟ سرنوشت اين زنان كه بعضي از آن ها از قضا مادر هم هستند؛ درلايه هاي تو درتو و وحشت انگيز و غير انساني كه حتي از كمترين امكانات اوليه برخودار نيست چه خواهد بود ؟ سوال اینجاست که دلیل انتقال این زندانیان زن به این زندان بدون کوچکترین امکانات اولیه چیست و اگر این زندان برای این همه زندانی تعبیه نشده است، چرا باید آن ها در این وضعیت نگاه داشت . مگر گذراندن دوران محکومیت این زنان چگونه محکومتی است که حال با این شرایط سخت ادامه دهند كه حتي ممكن است منجر به مرگ و يا از دست دادن سلامتي جسمي و روحي كامل اين زنان شود . اين روایت اتفاق تازه ای نیست ، بلکه اتفاقاتی است که تکرار شده است و این بار به بدترین شکل و این بار نه که جان یک زندانی ،بلکه جان تعداد زیادی از این زنان در خطر است . این روایت علیه فراموش شدگی است . علیه از یاد بردن زنانی که با تحمل سخت ترین شرایط اکنون از ما کمک خواسته اند . پیش از آنکه منتظر باشیم تا اتفاق بدتری بیفتد آیا وقت آن نرسیده که صدای این زندانیان از درون سلول های تاریک و ازپشت میله ها شنیده شود؟ وقتی که خواندن این نامه و شنیدن وصف حال این زندانیان دل هرکسی را به درد می آورد چگونه است که عده ای آن را نادیده می گیرند و در انکار شرایط موجود برمیآیند ؟ این روایت آخرین روایت نیست، اما ای کاش می شد که همینجا باید پایان یابد قبل از آنکه دیر شود. قبل از آنکه این زنان در زندان ها و شرایط سختشان فراموش شود قبل از آنکه دیگر زندانیان که احتمال انتقال آن ها به این زندان و با این شرایط اسف بار است اتفاق بیفتد و قبل از آنکه دیگر روایتی برای نوشتن

باقی نماند.

------------------------------------'



اعزام هیئت اروپای به عراق در باره پناهندگان سیاسی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر