(پاریس ٥ بهمن ١٣٩٠، ٢٥ ژانویه ٢٠١٢) گزارشگران بدون مرز دهمین ردهبندی سالانهی آزادی مطبوعات در جهان را منتشر کرد. این ردهبندی با همکاری صدها تن از روزنامهنگاران و کارشناسان رسانهها تهیه شده است
. دگرگونی دهمین ردهبندی با سرکوب و جنبشهای اعتراضی
«در دهمین ردهبندی آزادی مطبوعات در جهان تغییرات بسیارند. تغییراتی که بازتاب رویدادهای باور نکردنی و پربار سال گذشته به ویژه در جهان عرب هستند. بسیاری از رسانهها برای پوشش خبری خیزشهای دمکراتیک و یا جنبشهای اعتراضی مخالفان هزینهی سنگین پرداخت کردند. مهار اطلاعات داو قدرت و فرصتی برای در قدرت ماندن رژیمهای توتالیتر و سرکوبگر است. سال ٢٠١١، همچنین ترسیمگر نقش برجسته شهروند وبنگاران در تولید و انتشار اطلاعات بود.»
سال گذشته «"سرکوب" واژهی سال بود. در جهان هیچگاه آزادی اطلاعرسانی تا به این حد با دمکراسی همپیوند نبوده است. هیچگاه کار روزنامهنگاران به این اندازه دشمنان آزادی را آزار نداده است. هیچگاه اقدام به سانسور و تهاجم فیزیکی به روزنامهنگاران به این تعداد نبوده است. حل این معادله اسان است : نبود و یا حذف آزادیهای عمومی به شکل مکانیکی منجر به حذف و نبود آزادی مطبوعات میشود. دیکتاتورها از آزادی اطلاعات میترسند و آنرا ممنوع میکنند، به ویژه آنگاه که پایههای قدرتشان را میلرزاند."
سه کشور جهمنی برای آزادی رسانهها، اریتره، ترکمنستان و کره شمالی، دیکتاتوریهای مطلقی هستند که در آنها ازادی وجود ندارد، بدون هیچ تعجبی امسال هم چون هر سال در اخرین ردههای جدول ردهبندی قرار دارند. امسال در اصل ایران (١٧٥)، سوریه (١٧٦) و چین(١٧٤) رتبههای آخرین جدول هستند. سه کشوری که گویی با عالم واقعیت قطع رابطه کردهاند، دیوانهوار در سراشیب ترور سقوط میکنند. بحرین، ویتنام رژیمهایی به تمام معنا سرکوبگر هستند، چون اوگاندا و روسیه سفید به قعر جدول و سربکوبگری فرو افتادهاند.
در ردهبندی آزادی مطبوعات ٢٠١١- ٢٠١٢ کشورهای همیشگی، فنلاند، نروژ، هلند، و... صدر نشینی خود را حفظ کردهاند. کشورهایی که آزادیهای بنیادین را محترم میشمارند. یادآور شویم که استقلال رسانهها جز در دمکراسیهای قدرتمند نمیتواند محفوظ بماند و همواره دمکراسی از ازادی مطبوعات تغذیه میکند. ورود کشورهایی چون کاپورت و نامیبیا در میان بیست کشور صدر جدول قابل تامل است، کشورهایی که در سال ٢٠١١ هیچ اقدامی علیه آزادی مطبوعات و روزنامهنگاران نکردهاند.
جنبش های اعتراضی
قیام در کشورهای عربی و اقدامات رهبران این کشورها برای مهار اطلاعات، دهمین ردهبندی آزادی مطبوعات گزارشگران بدون مرز را دگرگون کرده است. برخی از دشمنان آزادی رسانهها و اینترنت از قدرت برکنار شدند. برخی دیگر قدرت را با قدرت سرکوب مردم در دست دارند. جهان عرب موتور تاریخ در سال ٢٠١١ بود، تحولات گستردهی سیاسی اما با بیلانی متناقض، تونس و بحرین دو سویهی متصاد این بیلان هستند، در تونس (١٣٤)با درد بسیار نظامی دمکراتیک متولد شد که علت ٣٠ رده صعود آن است، هر چند که هنوز در این کشور رسانههای مستقل جایگاه خود را نیافتهاند. بحرین(١٧٣) با سرکوب جنبش دمکراتیک،برگزاری دادگاههای زنجیرهای برای مدافعان حقوق بشر و مسدود کردن تمامی فضای آزاد،٢٩ رده از دست داد. اگر لیبی (١٥٤) صفحهی دوران قذافی را ورق زد، یمن در رویداهای خشونتبار میان هوادران و مخالفان علی عبدالله صالح در رده ١٧١ درجا زد. کشورهای " بهار عرب" در برابر ایندهای نامعلوم قرار گرفتهاند. جایگاه رسانههای مستقل، پرسشی است که هنوز پاسخ به آن ممکن نیست. چون مصر (١٦٦) که با نا امید شدن دمکراتها در نتیجه عملکرد شورای عالی ارتش که قدرت را در آغاز سال ٢٠١١ به دست گرفت، ٣٩ رده فرو افتاد.
سوریه (١٧٦) پیش از این نیز در ردهبندی ٢٠١٠ در رتبهی خوبی قرار نداشت، در دهمین ردهبندی بازهم سقوط کرده است. سانسور کامل رسانهها، مهار عمومی اطلاعات و خشونت کور علیه حرفهکاران رسانهها از اصلیترین دلایل این سقوط است.
در دیگر نقاط جهان، جنبشهای مردمی الهام گرفته از بهار عرب با سرکوب پرخشونتی روبرو شدند. ویتنام (١٧٢) دستگیریها را افزایش داد. چین (١٧٤) در برابر اعتراضات منطقهای مردمی خسته از فساد سیاسی و بیعدالتی، بر دامنهی سانسور اطلاعرسانی در رسانهها و اینترت و بازداشتهای غیر قضایی افزود. در جمهوری آذربایجان(١٦٢) تهدید و خشونت و بازداشت به شکل انفجاری رسید. رژیم اقتدارگرای الهام علیاف با هدف ممنوع کردن اطلاعرسانی از جنبش اعتراضی در زندانی کردن شهروندوبنگاران، ربودن روزنامهنگاران مخالف و تعطیل کردن رسانههای خارجی، تردید نکرد.
اوگاندا (١٣٩) با حمایت کامل رئیس جمهور یوری موسه وینی موجی از سرکوب بیسابقه علیه جنبشهای اعتراضی مخالفان و رسانههای مستقل که انتخابات فوریه ٢٠١١ را پوشش میدادند،به راه افتاد. به همین گونه شیلی(٨٠) که ٤٧ رده را برای نقض آزادی اطلاعرسانی از دست داد، بیشترین موارد اعمال خشونت از سوی نیروی انتظامی علیه پوشش خبری اعتراضات جنبش دانشجویی انجام شد. در میان کشورهای قاره امریکا، ایالات متحده امریکا همچون شیلی، با دستگیری وسیع حرفهکاران رسانهها برای پوشش خبری جنبش " وال استریت را اشغال کنید" ٢٧ رده از دست داد و در رتبهی (٤٧) قرار گرفت.
کشورهای اروپایی که از دیگر کشورهای قاره کهن فاصله میگیرند
دهمین ردهبندی شاهدی بر وجود تفاوت فاحش میان کشورهای اروپایی است. خشونتهای پس از انتخابات مورد مناقشه ریاست جمهوری لوچنکوف در روسیه سفید (١٦٨) علت از دست دادن ١٤ رده برای این کشور است. به هنگامی که ترکیه(١٤٨) خود را به عنوان نمونهای برای دیگر کشورهای منطقه معرفی میکند، شاهد پسرفت فاحش ان هستیم، برخلاف وعدههای اصلاحات، دستگاه قضایی دستور بازداشت جمعی روزنامهنگاران را صادر میکند، امری که از زمان کودتا و حکومت نظامی بر ترکیه بی سابقه بود.
ردهبندی نشانگر نوعی رکود در میان کشورهای اتحادیه اروپا است. از یک سو فاصلهای قابل تامل میان کشورهایی است که به شکل سنتی دارای رتبهی خوبی در حدول هستند (فنلاند و هلند) و از سوی دیگر کشورهایی چون بلغارستان (٨٠)، یونان(٧٠) و یا ایتالیا(٦١) که عمدتا به دلیل نبود ارادهای سیاسی نمیخواهند به تضعیقات نسبت به آزادی رسانهها پایان دهند. فرانسه پیشرفتی اندک داشته است و از ردهی ٤٤ به ردهی ٣٨ صعود کرده است. در منطقهی بالکان، ازادی مطبوعات بیش از هر زمانی دیگر به چالشی برای انتخاب میان نیاز به همگرایی با اروپا و پذیرش اثرات زیان آور بحران اقتصادی بدل شده است.
کشورهای بسیاری همچنان قربانی فرهنگ خشونتبار و مصون از پیگرد قضایی، علیه رسانهها هستند. بدون مبارزهای موثر با عدم مجازات این فرهنگ تغییر نخواهد کرد. از جمله این کشورها میتوان از مکزیک و هندوراس نام برد که در ردههای ١٤٩ و ١٣٥ قرار دارند، پاکستان(١٥١) برای دومین سال متمادی مرگبارترین کشور جهان برای خبرنگاران است. نبود امنیت معضل اصلی برای روزنامهنگاران و رسانهها در پاکستان و افغانستان (١٥٠) است که با تهدیدهای دائمی طالبان و افراط گرایان مذهبی و جداییطلب تحت فشار قرار دارند. در سومالی(١٦٤) بیش از بیست سال است که جنگ ادامه دارد و هیچ راه حلی برای هرج و مرج آن پیدا نشده است. تنها روزنامهنگاران با پرداخت جان خود هزینهی سنگین این وضعیت را میپردازند.
در ایران(١٧٥) سالهاست که سرکوب و تحقیر دوامدار روزنامهنگاران به فرهنگ سیاسی حاکمیت تبدیل شده است. ادامه حیات این رژیم بسته به سرکوب رسانههاست. این کشور همزمان با بهار عرب در خاورمیانه، همچنان بزرگترین زندان و یکی از سه زندان بزرگ جهان برای روزنامهنگاران و وبنگاران بود. عراق (١٥٢) با از دست دادن ٢٢ رده به جایگاه پیشین خود در سال مرگبار ٢٠٠٨ نزدیک شده است.
تغییرات قابل ملاحظه
دولت جوان سودان جنوبی که با چالش های متعددی رو در رو است به جمع کشورهای ردهبندی وارد شده است و در جایگاه نسبتا خوبی و در رتبهی ١١١ قرار گرفته است، پیش از این کشور سودان (١٧٠)در قعر جدول قرار داشت. برمه (١٦٩)نسبت به سالهای گذشته و در پی تغییرات سیاسی امیدوار کنندهی آخرین ماههای سال جاری، که تداوم آنها باید ثابت شود، در موضع بهتری جای گرفته است. نیجر(٢٩) با انتقال قدرت سیاسی در این سال پیشرفت قابل ملاحظه ای را با صعود ٧٥ رده طی کرده است.
در قارهی آفریقاست که ردهبندی امسال شاهد سقوطهای جدی است. جیبوتی(١٥٩) دیکتاتوری کوچک شاخ آفریقا ٤٩ رده از دست داده است. ملاوی(١٤٦) با تشدید گرایشات توتالیتر رئیس جمهورش بینگو وا موتاریکا، ٦٧ رده سقوط کرده است.
جنگ چند ماههی پس از انتخابات ساحل عاج(١٥٩)که آسیبهای جدی به رسانهها وارد کرد منجر به از دست دادن ٤١ رده برای این کشور شد.
در کشورهای امریکای لاتین سقوط ٤١ ردهای برزیل(٩٩) را افزایش ناامنی و مرگ غمانگیز سه خبرنگار توضیح میدهد.
---------------------------------
بمباران ایران بهترین راه برای تضمین همان چیزی است که تلاش میکنیم جلوی آن را بگیریم | |||||||
بیل کلر، وبلاگ نویس و نویسنده نیویورک تایمز، طی مطلبی خطاب به رئیس جمهور آمریکا، از مضرات حمله نظامی به ایران مینویسد. بسیار خوب، آقای رئیس جمهور، برنامه از این قرار است: ظرف چند ماه آینده، شما به وزارت دفاع دستور خواهید داد که توانایی هستهای ایران را از بین ببرد. بله، میدانم سال انتخابات است و بعضیها میگویند که چنین کاری رفتار کنایهآمیزی است از سوی شما برای بسیج مردم حول پرچم کشور، ولی ایران هستهای مسئلهای است که متوقف نخواهد شد.
حملهٔ پیشگیرانهٔ ما، که اسماش هست «عملیاتِ بله ما میتوانیم»، مستلزم بمباران نیروگاه تبدیل کیک زرد در اصفهان، تأسیسات غنیسازی اورانیوم در نطنز و فردو، رآکتور آب سنگین اراک و سایتهای تولید سانتریفوژ نزدیک نطنز و تهران است. درست است که تأسیسات نطنز در عمق سی پایی زیر بتن مسلح است و گرداگرد آن پدافند هوایی دارد ولی «نفوذگر عظیم ضد مهمات» ۳۰ هزار پوندی ما که به عمق پناهگاههای زیرزمینی رخنه میکند به طرفة العینی آنجا را تبدیل به خاکروبه خواهد کرد. فردو کمی مسئله ساز است چون در پهلوی کوه ساخته شده است ولی با چند بار حمله میشود آن سانتریفوژها را هم از بین برد. ببخشید؟ این همه چیز را حل خواهد کرد؟ خوب، تا جایی که میدانیم.
تلفات غیرنظامیان؟ هیچ مشکلی نیست، قربان، چون با توجه به دقت فوقالعاده بالای موشکهای هدایتشوندهٔ ما، مسئلهای پیش نخواهد آمد. ایران شاید بتواند با به رخ کشیدن جنازهٔ کشته شدهها و ضجه و ناله جلب ترحم کند، ولی اکثریت قربانیان پرسنل، مهندسان، دانشمندان و تکنیسینهای نظامی خواهند بود که در این تأسیسات کار میکنند. به عبارت دیگر، بازی منصفانه خواهد بود.
منتقدان خواهند گفت که این حملات جراحانه و دقیق میتوانند به سادگی منجر به یک جنگ منطقهای شوند. میگویند که سپاه پاسداران – که چندان هم قابل پیشبینی نیست – به مواضع آمریکا و متحداناش، یا مستقیم یا از طریق واسطههایاش، حمله خواهد کرد و حکومت ایران ممکن است واقعاً شاهراه حیاتی عبور نفت یعنی تنگهٔ هرمز را ببندد.
جای نگرانی نیست آقای رئیس جمهور. کارهای زیادی میشود برای کاهش این تهدیدها کرد. هر چه که باشد، میتوانیم به حکومت ایران این اطمینان را بدهیم که فقط میخواهیم نیروی هستهایشان را از بین ببریم و قصد براندازی حکومت را نداریم – و البته آنها هم حرف ما را قبول خواهند کرد اگر بتوانیم راهی پیدا کنیم که این پیام را به کشوری که هیچ ارتباط رسمی با ما ندارد، برسانیم. چطور است این پیام را توی فیسبوک بفرستیم؟
مطمئناً میشود بگذاریم اسرائیلیها کار بمباران را انجام بدهند. انگشتی که روی ماشههایشان دارند، روز به روز بیشتر میخارد. ولی آنها احتمالاً این کار را به طور کامل و بدون ما انجام نخواهند داد و به هر حال ما هم گرفتار عواقباش میشویم. پس همان بهتر که کار درست را خودمان انجام بدهیم و اعتبارش هم به پای خودمان نوشته شود. واقعاً، قربان، کجای کار ممکن است خراب شود؟
سناریوی بالا از مقالهای ( ترجمه مردمک از این مقاله) از متیو کرونیگ در تازهترین شمارهٔ مجله «فارین افرز» اقتباس شده است. (جزییات ماجرا از کرونیگ است؛ کنایههای روایت از من است). کرونیگ یک فرد دانشگاهی است که یک سال محقق وزارت دفاع دولت اوباما بوده است و ظاهراً مایل است جایگاه ابرعقابهای جنگطلبی را اشغال کند که پیشتر در تصدی امثال جان بولتون و ریچارد پرل بوده است.
همکار سابقاش در وزارت دفاع از این مقاله که بدترین وضعیت هشداردهنده دربارهٔ تهدید هستهای ایران را با خوشخیالانهترین وضعیت بهترین دربارهٔ توانایی آمریکا برای بهبود وضعیت را در هم میآمیزد، سخت تکان خورده بود. (این شما را یاد یک جنگ پیشگیرانهٔ دیگر علیه کشور دیگری نمیاندازد که اول اسماش «ع» است؟)
این سناریو نمایانگر یک قطب در بحثی است که بیش از همه در مسائل سیاست خارجی در سال انتخابات مورد سوء استفاده قرار گرفته است. قطب مخالف، که فکر کردن به آن هم به همان اندازه هولناک است، چشمانداز زیستن با یک ایران هستهای است.
در این مورد، ترس اکثر متخصصان آمریکایی این نیست که ایران تصمیم به از بین بردن اسراییل خواهد گرفت. (محمود احمدینژاد در ساختن تصویری از یک مرد شریر اهریمنی هیچ کم نمیگذارد ولی ایران هم رفتار انتحاری انجام نمیدهد). خطرهای واقعیتر، که بسیار ترسناکتر هستند، این است که یک درگیری متعارف در منطقهای که سخت دستخوش درگیری و تنش است، ممکن است تبدیل به آخر الزمان شود یا باعث شود ایران چتر حمایتیاش را روی سر همهٔ واسطههای خطرناکاش مثل حزبالله بگستراند یا همسایگان عرب ایران احساس کنند که آنها هم باید به مسابقهٔ سلاحهای هستهای بپیوندند.
در حال حاضر، سیاست آمریکا میان این دو قطب حمله و رضایت واقع است و در میانهٔ قلمرو محاسبات غیرقطعی و گزینههای ناکامل. اگر بخواهید رئیس جمهور بعدیتان را در برابر معضل و دوراههای جهنمی بیازمایید، این بهترین فرصت است.
در میان جمهوریخواهان ما یک نامزد داریم (ریک سانتورم) که کمابیش به آن سر افراطی طیف نزدیکتر است که زودتر از این حرفها به بمب خواهند رسید، و دیگری (ران پُل) در نقطهٔ افراطی دیگری است که میگوید ایران را همینجوری که هست بپذیرید و میت رامنتی و نیوت گینگریچ در میانه این طیف واقعاند. از همه جالبتر، میت رامنی است که همان حیلههای لفاظانهای را دربارهٔ ایران به کار میبرد که دربارهٔ بیمه عمومی پزشکی به کار برد. یعنی او اوباما را دقیقاً به خاطر همان کارهایی که خود رامنی انجام خواهد داد محکوم میکند.
هر چند خیلی چیزها دربارهٔ حکومت دینی ایران مبهم و مغشوش است ولی بعضی فرضیات را همهٔ متخصصان داخل و خارج از دولت پذیرفتهاند.
اول از همه اینکه حکومت ایران با تمام انکارهایاش عزمی جزم برای رسیدن به سلاحهای هستهای دارد یا دستکم برای دستیابی به توانایی ساخت سلاحهای هستهای در صورت وجود تهدید خارجی مصمم است.
داشتن یک گزینهٔ هستهای به غرور ایرانی و بقای ملی در برابر دشمنان (از جمله ما) بر میگردد که ایرانیها معتقدند قصدشان سرنگونی دولت اسلامی است. برنامهٔ هستهای در ایران محبوب است، حتی در میان بسیاری از گروههای اپوزیسیونی که در غرب ستایش میشوند. وضعیت واقعی برنامهٔ هستهای به طور کامل روشن نیست اما بهترین تخمینهای منبعِ باز از این برنامه این است که اگر آیتالله علی خامنهای دستور پیشرفت سریع آن را بدهد – که هیچ نشانهای از صدور چنین دستوری نداریم – میتوانند ظرف یک سال و اندی به سلاح واقعی برسند.
سیاست آمریکا در دورهٔ بوش و اوباما همساز بوده است: (۱) اعلام شده است که ایران هستهای «غیرقابل قبول» است؛ (۲) ترکیبی از چماق (تحریم) و هویج (تأمیت سوخت هستهای مناسب برای مصارف صنعتی داخلی در ازای کنار گذاشتن سلاح هستهای)؛ (۳) بازرسیهای بیقید و شرط بینالمللی؛ (۴) امتناع از کنار گذاشتن گزینهٔ اقدام نظامی؛ (۵) تلاش همآهنگ برای بازداشتن اسرائيل از حملهٔ یکجانبه به ایران – که بیشتر و بالاتر از تحرکات مفروض اسرائیل برای کند کردن پیشرفت ایران از طریق خرابکاری و ترور باشد؛ و (۶) آرزوی اینکه تندروهای ایرانی جای خود را به حکومت ملایمتری بدهند با این قید که کار زیادی وجود ندارد که ما بتوانیم برای تحقق این امر انجام دهیم. اینها خلاصهٔ مواضع رامنی دربارهٔ ایران به رغم همهٔ غوغایی است که علیه اوبامای مسالمتجو راه میاندازد.
در عمل، سیاست اوباما از بوش سختتر خواهد بود. چون اوباما کارش را با پیشنهاد مذاکرهٔ مستقیم آغاز کرد – که ایرانیها با حماقت به آن پشت پا زدند – و افکار عمومی جهان به سمت ما متمایل شد. ما اکنون ممکن است پشتیبانی جهانی کافی برای یک اقدام واقعاً کمرشکن داشته باشیم و آن هم تحریم نفت ایران است. دولت اوباما و اروپاییها با کمک عربستان سعودی، سخت در تلاشاند که مشتریان عمدهٔ نفت ایران مانند ژاپن و کرهٔ جنوبی را متقاعد کنند که به سوی تأمینکنندگان دیگری بروند. ایرانیها این تهدید علیه معیشت اقتصادیشان را آنقدر جدی میگیرند که افرادی که مسئله را دنبال میکنند دیگر احتمال رویارویی دریایی در تنگهٔ هرمز را دستکم نمیگیرند. درگیر جنگ شدن با ایران حتی بدون بمباران تأسیسات هستهایاش غیرممکن نیست.
این تنها مشکل رهیافت فعلی – اسماش را بگذارید رهیافت اوبامایی – به ایران نیست.
البته نکتهٔ تحریمهای سخت این است که ایرانیان را وادار به نشستن پشت میز مذاکره میکند که ما در آنجا میتوانیم معاملهای داشته باشیم که شبح ایران مسلح به سلاح هستهای را از سرمان دور کند. (میتوانید نظر مرا دربارهٔ اینکه چنین معاملهای شامل چه چیزهایی میتواند باشد، در وبلاگام ببینید).
اما بیاعتمادی آنقدر عمیق است و فشار سال انتخابات برای اقدام مردانه و مصمم آنقدر شدید است که به دشواری بتوان تصور کرد که دولت پیشنهادی از سوی تهران را بپذیرد. هر چیزی جز تحقیر و عقبنشینی یکطرفهٔ ایران از سوی جنگجویان پشتِ میزنشین به مثابهٔ تسلیم اوباما تلقی خواهد شد. به طریق مشابه، اگر اسرائيل تصمیم به حملهٔ یکطرفه بگیرد، نتانیاهو میداند که اوبامایی که نامزد ریاست جمهوری است به شدت تحت فشار واقع خواهد بود که اسرائيل را همراهی کند.
این پارادوکس کوتاهمدت در لفافهٔ پارادوکسی بلندمدت میآید: حمله به ایران تقریباً بدون تردید مردم ایران را گرداگرد ملاها متحد خواهد کرد و رهبر ایران را تحریک خواهد کرد که تلاش برای پیگیری برنامهٔ هستهای را مضاعف کند و این بار بیش از پیش آن را زیرزمینی کند و اجازهٔ حضور بازرسان بینالمللی را هم ندهد. در پنتاگون، گاهی این روایت به شکل زیر تعبیر میشود: بمباران ایران بهترین راه برای تضمین همان چیزی است که تلاش میکنیم جلوی آن را بگیریم.مردمک
///////////////////////
حملهٔ پیشگیرانهٔ ما، که اسماش هست «عملیاتِ بله ما میتوانیم»، مستلزم بمباران نیروگاه تبدیل کیک زرد در اصفهان، تأسیسات غنیسازی اورانیوم در نطنز و فردو، رآکتور آب سنگین اراک و سایتهای تولید سانتریفوژ نزدیک نطنز و تهران است. درست است که تأسیسات نطنز در عمق سی پایی زیر بتن مسلح است و گرداگرد آن پدافند هوایی دارد ولی «نفوذگر عظیم ضد مهمات» ۳۰ هزار پوندی ما که به عمق پناهگاههای زیرزمینی رخنه میکند به طرفة العینی آنجا را تبدیل به خاکروبه خواهد کرد. فردو کمی مسئله ساز است چون در پهلوی کوه ساخته شده است ولی با چند بار حمله میشود آن سانتریفوژها را هم از بین برد. ببخشید؟ این همه چیز را حل خواهد کرد؟ خوب، تا جایی که میدانیم.
تلفات غیرنظامیان؟ هیچ مشکلی نیست، قربان، چون با توجه به دقت فوقالعاده بالای موشکهای هدایتشوندهٔ ما، مسئلهای پیش نخواهد آمد. ایران شاید بتواند با به رخ کشیدن جنازهٔ کشته شدهها و ضجه و ناله جلب ترحم کند، ولی اکثریت قربانیان پرسنل، مهندسان، دانشمندان و تکنیسینهای نظامی خواهند بود که در این تأسیسات کار میکنند. به عبارت دیگر، بازی منصفانه خواهد بود.
منتقدان خواهند گفت که این حملات جراحانه و دقیق میتوانند به سادگی منجر به یک جنگ منطقهای شوند. میگویند که سپاه پاسداران – که چندان هم قابل پیشبینی نیست – به مواضع آمریکا و متحداناش، یا مستقیم یا از طریق واسطههایاش، حمله خواهد کرد و حکومت ایران ممکن است واقعاً شاهراه حیاتی عبور نفت یعنی تنگهٔ هرمز را ببندد.
جای نگرانی نیست آقای رئیس جمهور. کارهای زیادی میشود برای کاهش این تهدیدها کرد. هر چه که باشد، میتوانیم به حکومت ایران این اطمینان را بدهیم که فقط میخواهیم نیروی هستهایشان را از بین ببریم و قصد براندازی حکومت را نداریم – و البته آنها هم حرف ما را قبول خواهند کرد اگر بتوانیم راهی پیدا کنیم که این پیام را به کشوری که هیچ ارتباط رسمی با ما ندارد، برسانیم. چطور است این پیام را توی فیسبوک بفرستیم؟
مطمئناً میشود بگذاریم اسرائیلیها کار بمباران را انجام بدهند. انگشتی که روی ماشههایشان دارند، روز به روز بیشتر میخارد. ولی آنها احتمالاً این کار را به طور کامل و بدون ما انجام نخواهند داد و به هر حال ما هم گرفتار عواقباش میشویم. پس همان بهتر که کار درست را خودمان انجام بدهیم و اعتبارش هم به پای خودمان نوشته شود. واقعاً، قربان، کجای کار ممکن است خراب شود؟
سناریوی بالا از مقالهای ( ترجمه مردمک از این مقاله) از متیو کرونیگ در تازهترین شمارهٔ مجله «فارین افرز» اقتباس شده است. (جزییات ماجرا از کرونیگ است؛ کنایههای روایت از من است). کرونیگ یک فرد دانشگاهی است که یک سال محقق وزارت دفاع دولت اوباما بوده است و ظاهراً مایل است جایگاه ابرعقابهای جنگطلبی را اشغال کند که پیشتر در تصدی امثال جان بولتون و ریچارد پرل بوده است.
همکار سابقاش در وزارت دفاع از این مقاله که بدترین وضعیت هشداردهنده دربارهٔ تهدید هستهای ایران را با خوشخیالانهترین وضعیت بهترین دربارهٔ توانایی آمریکا برای بهبود وضعیت را در هم میآمیزد، سخت تکان خورده بود. (این شما را یاد یک جنگ پیشگیرانهٔ دیگر علیه کشور دیگری نمیاندازد که اول اسماش «ع» است؟)
این سناریو نمایانگر یک قطب در بحثی است که بیش از همه در مسائل سیاست خارجی در سال انتخابات مورد سوء استفاده قرار گرفته است. قطب مخالف، که فکر کردن به آن هم به همان اندازه هولناک است، چشمانداز زیستن با یک ایران هستهای است.
در این مورد، ترس اکثر متخصصان آمریکایی این نیست که ایران تصمیم به از بین بردن اسراییل خواهد گرفت. (محمود احمدینژاد در ساختن تصویری از یک مرد شریر اهریمنی هیچ کم نمیگذارد ولی ایران هم رفتار انتحاری انجام نمیدهد). خطرهای واقعیتر، که بسیار ترسناکتر هستند، این است که یک درگیری متعارف در منطقهای که سخت دستخوش درگیری و تنش است، ممکن است تبدیل به آخر الزمان شود یا باعث شود ایران چتر حمایتیاش را روی سر همهٔ واسطههای خطرناکاش مثل حزبالله بگستراند یا همسایگان عرب ایران احساس کنند که آنها هم باید به مسابقهٔ سلاحهای هستهای بپیوندند.
در حال حاضر، سیاست آمریکا میان این دو قطب حمله و رضایت واقع است و در میانهٔ قلمرو محاسبات غیرقطعی و گزینههای ناکامل. اگر بخواهید رئیس جمهور بعدیتان را در برابر معضل و دوراههای جهنمی بیازمایید، این بهترین فرصت است.
در میان جمهوریخواهان ما یک نامزد داریم (ریک سانتورم) که کمابیش به آن سر افراطی طیف نزدیکتر است که زودتر از این حرفها به بمب خواهند رسید، و دیگری (ران پُل) در نقطهٔ افراطی دیگری است که میگوید ایران را همینجوری که هست بپذیرید و میت رامنتی و نیوت گینگریچ در میانه این طیف واقعاند. از همه جالبتر، میت رامنی است که همان حیلههای لفاظانهای را دربارهٔ ایران به کار میبرد که دربارهٔ بیمه عمومی پزشکی به کار برد. یعنی او اوباما را دقیقاً به خاطر همان کارهایی که خود رامنی انجام خواهد داد محکوم میکند.
هر چند خیلی چیزها دربارهٔ حکومت دینی ایران مبهم و مغشوش است ولی بعضی فرضیات را همهٔ متخصصان داخل و خارج از دولت پذیرفتهاند.
اول از همه اینکه حکومت ایران با تمام انکارهایاش عزمی جزم برای رسیدن به سلاحهای هستهای دارد یا دستکم برای دستیابی به توانایی ساخت سلاحهای هستهای در صورت وجود تهدید خارجی مصمم است.
داشتن یک گزینهٔ هستهای به غرور ایرانی و بقای ملی در برابر دشمنان (از جمله ما) بر میگردد که ایرانیها معتقدند قصدشان سرنگونی دولت اسلامی است. برنامهٔ هستهای در ایران محبوب است، حتی در میان بسیاری از گروههای اپوزیسیونی که در غرب ستایش میشوند. وضعیت واقعی برنامهٔ هستهای به طور کامل روشن نیست اما بهترین تخمینهای منبعِ باز از این برنامه این است که اگر آیتالله علی خامنهای دستور پیشرفت سریع آن را بدهد – که هیچ نشانهای از صدور چنین دستوری نداریم – میتوانند ظرف یک سال و اندی به سلاح واقعی برسند.
سیاست آمریکا در دورهٔ بوش و اوباما همساز بوده است: (۱) اعلام شده است که ایران هستهای «غیرقابل قبول» است؛ (۲) ترکیبی از چماق (تحریم) و هویج (تأمیت سوخت هستهای مناسب برای مصارف صنعتی داخلی در ازای کنار گذاشتن سلاح هستهای)؛ (۳) بازرسیهای بیقید و شرط بینالمللی؛ (۴) امتناع از کنار گذاشتن گزینهٔ اقدام نظامی؛ (۵) تلاش همآهنگ برای بازداشتن اسرائيل از حملهٔ یکجانبه به ایران – که بیشتر و بالاتر از تحرکات مفروض اسرائیل برای کند کردن پیشرفت ایران از طریق خرابکاری و ترور باشد؛ و (۶) آرزوی اینکه تندروهای ایرانی جای خود را به حکومت ملایمتری بدهند با این قید که کار زیادی وجود ندارد که ما بتوانیم برای تحقق این امر انجام دهیم. اینها خلاصهٔ مواضع رامنی دربارهٔ ایران به رغم همهٔ غوغایی است که علیه اوبامای مسالمتجو راه میاندازد.
در عمل، سیاست اوباما از بوش سختتر خواهد بود. چون اوباما کارش را با پیشنهاد مذاکرهٔ مستقیم آغاز کرد – که ایرانیها با حماقت به آن پشت پا زدند – و افکار عمومی جهان به سمت ما متمایل شد. ما اکنون ممکن است پشتیبانی جهانی کافی برای یک اقدام واقعاً کمرشکن داشته باشیم و آن هم تحریم نفت ایران است. دولت اوباما و اروپاییها با کمک عربستان سعودی، سخت در تلاشاند که مشتریان عمدهٔ نفت ایران مانند ژاپن و کرهٔ جنوبی را متقاعد کنند که به سوی تأمینکنندگان دیگری بروند. ایرانیها این تهدید علیه معیشت اقتصادیشان را آنقدر جدی میگیرند که افرادی که مسئله را دنبال میکنند دیگر احتمال رویارویی دریایی در تنگهٔ هرمز را دستکم نمیگیرند. درگیر جنگ شدن با ایران حتی بدون بمباران تأسیسات هستهایاش غیرممکن نیست.
این تنها مشکل رهیافت فعلی – اسماش را بگذارید رهیافت اوبامایی – به ایران نیست.
البته نکتهٔ تحریمهای سخت این است که ایرانیان را وادار به نشستن پشت میز مذاکره میکند که ما در آنجا میتوانیم معاملهای داشته باشیم که شبح ایران مسلح به سلاح هستهای را از سرمان دور کند. (میتوانید نظر مرا دربارهٔ اینکه چنین معاملهای شامل چه چیزهایی میتواند باشد، در وبلاگام ببینید).
اما بیاعتمادی آنقدر عمیق است و فشار سال انتخابات برای اقدام مردانه و مصمم آنقدر شدید است که به دشواری بتوان تصور کرد که دولت پیشنهادی از سوی تهران را بپذیرد. هر چیزی جز تحقیر و عقبنشینی یکطرفهٔ ایران از سوی جنگجویان پشتِ میزنشین به مثابهٔ تسلیم اوباما تلقی خواهد شد. به طریق مشابه، اگر اسرائيل تصمیم به حملهٔ یکطرفه بگیرد، نتانیاهو میداند که اوبامایی که نامزد ریاست جمهوری است به شدت تحت فشار واقع خواهد بود که اسرائيل را همراهی کند.
این پارادوکس کوتاهمدت در لفافهٔ پارادوکسی بلندمدت میآید: حمله به ایران تقریباً بدون تردید مردم ایران را گرداگرد ملاها متحد خواهد کرد و رهبر ایران را تحریک خواهد کرد که تلاش برای پیگیری برنامهٔ هستهای را مضاعف کند و این بار بیش از پیش آن را زیرزمینی کند و اجازهٔ حضور بازرسان بینالمللی را هم ندهد. در پنتاگون، گاهی این روایت به شکل زیر تعبیر میشود: بمباران ایران بهترین راه برای تضمین همان چیزی است که تلاش میکنیم جلوی آن را بگیریم.مردمک
///////////////////////
اوباما در سخنرانی "وضعیت عمومی آمریکا" در کنگره:
"تا ایران به تعهدات عمل نکند، همه گزینه ها به روی میز است"
"تا ایران به تعهدات عمل نکند، همه گزینه ها به روی میز است"
گزارش بخش فارسی رادیو اسرائیل- مقامات جمهوری اسلامی هنوز به سخنان شب گذشته پرزیدنت باراک اوباما، رییس جمهوری آمریکا واکنشی نشان نداده اند. رییس جمهوری ایالات متحده بار دیگر تأکید کرد که برای مقابله با برنامه های اتمی – نظامی حکومت ایران، "هیچ گزینه از روی میز برداشته نشده است". اما همزمان، به مقامات ایرانی گوشزد کرد که هنوز مهلت برای حل مسالمت آمیز این مناقشه وجود دارد.
او این سخنان را شب گذشته، در سخنرانی خود در کنگره، موسوم به State Of The Union (وضعیت عمومی آمریکا) بیان کرد. وی گفت که دولت تهران هم اکنون بسیار منزوی شده است و با تحریم هایی "فلج کننده" دست و پنجه نرم می کند؛ تحریم هایی که به گفته رییس جمهوری آمریکا، تا زمانی ادامه پیدا خواهد کرد که حکومت ایران متقاعد شود که باید به تعهدات بین المللی اش عمل کند.
پرزیدنت اوباما گفت: «ایالات متحده کاملاً مصمم است که از دستیابی ایران به سلاح اتمی جلوگیری کند و برای رسیدن به این هدف، دولت من همه گزینه ها را روی میز دارد. اما برای این هدف هنوز راه حل صلح آمیز نیز ممکن است و بسیار نیز بهتر می باشد». او سپس افزود: «اگر حکومت ایران روش خود را تغییر دهد و به تعهدات جهانی اش عمل کند، خواهد توانست به آغوش جامعه بین الملل باز گردد».
رییس جمهوری دموکرات آمریکا در هفته های اخیر با انتقادات شدید رقبای جمهوریخواه خود روبرو بوده که او را متهم به "بزدلی" در برابر ایران می کنند. ولی او شب گذشته بار دیگر تأکید کرد که موافقت کشورهایی چون چین و روسیه با تشدید تحریم ها علیه حکومت ایران، به دلیل "قدرت دیپلماسی" دولت او بوده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر