Pages

۱۳۹۱ مرداد ۳۱, سه‌شنبه

نمایشی مسخره، با نام "روز جهانی قدس

نمایشی مسخره  آخوند ساخته بانام روز قدس 

نمایشی مسخره، با نام "روز جهانی قدس


تفسیر سیاسی هفته 
نوشته: منشه امیر 
   
در حالی که هنوز زلزله زدگان آذربایجان شرقی با فاجعه زمین لرزه دست به گریبان هستند و یک آخوند حکومتی گفته است که مصیبت زدگان خودشان باید مشکل خود را حل کنند و از دولت و حکومت انتظار کمک نداشته باشند، روز گذشته صدها هزار نفر را در تهران و دیگر شهرهای ایران به خیابان ها آوردند و از آنان خواستند فریاد مرگ بر اسرائیل سر دهند و از رژیم خون و جنایت در ایران جانبداری کنند و به یقه درانی در راه فلسطینیان بپردازند.

زلزله زدگان آذربایجان اهمیتی ندارند – برای فلسطینیان دلسوزی می کنند و پول مردم ایران را بی مهابا هدر می دهند.
نمایش خیابانی روز گذشته که آن را "روز قدس" نام نهاده اند، امسال مفلوک تر از هر سال دیگر برگزار شد.
از هفته ها پیش به تبلیغ پرداخته و تلاش کرده بودند که شمار بیشتری از مردم را به خیابان آورند. شمار شرکت کنندگان را معیاری برای میزان حمایت از مردم از حکومت می دانند. ولی این تلاش ها بی حاصل بود و آن همه جمعیتی که ظاهراً در تلویزیون خود نشان می دادند، در واقع بسیار کمتر از سال پیش و باز بسیار کمتر از ده سال پیش و بیست سال پیش بود.
نامش را "روز جهانی قدس" نامیدند – ولی در واقع مسلمانان همه جهان به آن کاملاً بی اعتنائی کردند – و رژیم اسلامی ایران که این چنین برای فلسطینیان ظاهراً دل می سوزاند، ولی برای آن بیست هزار نفر مسلمانان جان باخته سوری که به دست ارتش جنایتکار بشار اسد کشته شده اند حتی اشک تمساح نیز نمی ریزد، امسال بیش از هر سال پیشین در کشورهای اسلامی منطقه منفورتر و منزوی تر است و نشان آن را در کنفرانس عربستان دیدیم که چگونه تنها یک صدا بود که از جنایات بشار جانبداری کرد و آن هم صدای احمدی نژاد بود.
در کشور ایران که هفتاد و چند میلیون نفر جمعیت دارد و تنها در تهران بزرگ شمار شهروندان از 12 میلیون نفر فراتر می رود، در کشوری که چند صد هزار نفر سپاهی و بسیجی دارد و چند میلیون نفر زن و مرد از قَبَل رژیم نان می خورند و معاششان به ادامه این حکومت بستگی دارد، به خیابان آوردن این شمار مدح گویان و بازیگران رژیم هنری نمی خواهد.
جز آن که آبروی خویش را ببرند و انزوای خویش را آشکارتر کنند، دستآورد دیگری از تظاهرات روز گذشته نداشتند.
آن ها بزرگ ترین خیانت را به ملت فلسطین کردند – زیرا به جای آن که آن ها را به سوی صلح و آرامش و همزیستی و سازندگی رهنمون گردند، به ادامه جنگ فرا خواندند، به این هدف که فلسطینی همچنان کشته شود، ذلیل بماند، داغدار باشد و به رفاه و بهزیستی نرسد.
در همان حال، آنان از جنایات بشار حمایت می کنند و یگانه استدلالشان از این دفاع از مسلمان کشی و عرب کشی و سوری‌کشی آن است که خاندان اسد در مبارزه با اسرائیل همگام آنهاست و در مقابل میلیاردها دلار پولی که از ایران می گیرد، موافقت کرده است که خاک سوریه را برای تجاوز و اسرائیل ستیزی در اختیار رژیم ایران قرار دهد و حلقه ارتباطی بین این حکومت و حزب الله لبنان باشد.
یک روزنامه نگار عرب نوشته بود که حکومت ایران، بی آن که خود مستقیماً جانفشانی کند، همیشه ملت های دیگر را سپر بلای خویش قرار داده و موجب کشته شدن مسلمانان دیگر سرزمین های اسلامی منطقه گردیده است.
گفتۀ این روزنامه نگار عرب در این جمله خلاصه شد که رژیم ایران بیشترین مدال های طلا را در رقابت منطقه ای به دست آورده، بی آن که در این مسابقه عرقی ریخته باشد.
البته اشاره این روزنامه نگار عرب به فتنه انگیزی های رژیم ایران در عراق و افغانستان و دیگر کشورهای عرب و اسلامی منطقه بود که در همه جا عوامل رژیم ایران هستند که آتش بیار معرکه شده اند و پول و اسلحه در اختیار ستیزجویان قرار می دهند تا آن ها را به مصاف سربازان آمریکائی و دیگر نیروهای مسلح ناتو بفرستند که کشته شوند – و حالا هم مرتباً برای بشار اسد پول و جنگ افزار و آذوقه می فرستد تا در سوریه به انسان‌کشی ادامه دهد.
در این سخنان آن روزنامه نگار عرب یک حقیقت تلخ نهفته است – ولی اگر او ادعا می کند که فقط دیگران در راه این فتنه گری های حکومت کشته شده اند و ملت عزیز ایران خون نداده است، معلوم می شود که جنگ هشت ساله عراق با ایران را نادیده گرفته، که بهای مالی و جانی سنگینی از مردم ایران گرفت و نیم میلیون نفر ایرانی کشته، و بیش از یک میلیون نفر معلول، و چندین میلیون نفر آواره شدند و زخم عمیق آن هنوز التیام نیافته است.
حکومت ایران ادعا می کند که "هیچ مسآله ای مهم تر و دردناک تر از مسأله فلسطینی ها وجود ندارد" و "تنها راه حل آن نابودی اسرائیل است".
این هرزه گوئی را آخوند روح الله خمینی به بازار آورد و اکنون سی و چهار سال است که رژیم حاکم بر ایران، برای تأمین منافع خود، به آن ادامه می دهد.
ولی نگاهی به رفتار رژیم در این سه دهه در صحنه جهانی نشان می دهد که آنان هرگز دلشان واقعاً برای مسلمانان و اسلام نسوخته، بلکه این سیاست، شیوه ای برای پیشبرد نیت های شوم آنان است.
آن ها کشتار مسلمانان در چچن را توسط ارتش بی رحم روسیه نادیده گرفتند و نه تنها زبان به اعتراض نگشودند، بلکه مسلمانان به پا خاسته چچن را هم "تروریست" خواندند – زیرا منافعشان ایجاب می کرد که دولت ستمگر روسیه همچنان به همکاری ادامه دهند.
مسلمانان جمهوری چین (اویغورها) را به یاد آورید که وقتی به پا خاستند و جان فشانی کردند و قربانی دادند، رژیم ایران پیکار آنان را نادیده گرفت و کوچکترین سخنی در نکوهش ستمگری های دولت پکن به زبان نیاورد.
بی اعتنائی به سرنوشت مسلمانان را امروز نه تنها در حمایت رژیم ایران از کشتار مسلمانان در سوریه مشاهده می کنیم، بلکه در ان ایامی که بین دو جمهوری ارمنستان و آذربایجان بر سر ناگورنا کاراباخ (قره باغ علیا) جنگ خونینی درگرفت، حکومت ایران از ارمنستان در برابر کشور مسلمان آذربایجان حمایت کرد، تا هر چه بیشتر مسلمان بکشد – زیرا منافعش چنین ایجاب می کرد.
امروز هم در همان حالی که در سوریه هر روز ده ها مسلمان به دست رژیم علوی کشته می شوند، حکومت ایران نمایش مسخره "حمایت از مسلمانان میانمار" (برمه پیشین) را عنوان کرد که مورد تمسخر و بی اعتنائی همگان در جهان قرار گرفت.
روح الله خمینی شیادانه آمد و مسأله فلسطینی ها را به عنوان وسیله ای برای رسیدن به هدف های جاه طلبانه و ناپاک خود در منطقه آلت دست قرار داد.
حتی نگاهی سطحی به نوشته های خمینی در کتاب‌های حکومت اسلامی، کشف الاسرار و غیره از این فتنه گری و نیت ناپاک پرده برمی دارد.
خمینی در این کتاب ها به صراحت می نویسد که باید اسلام را به وسیله ای برای پیشبرد مقاصد قدرت طلبانه سیاسی و مذهبی زیر شعار دین مبدل ساخت.
استدلالش این است که خلافت اسلامی را در گذشته از دست خاندان حضرت علی ربودند و اکنون هنگام آن است که با پول ملت ایران و از خاک سرزمین مقدس ایران وسیله ای ساخت برای جبران این ستم دینی و تاریخی.
نه تنها تسلط اسلام را احیاء کرد، بلکه رهبری آن را به دست رژیم زیاده خواه ایران سپرد، تا ظلمی که 1400 سال پیش بر شیعیان وارد آمد جبران شود.
در حالی که یک میلیارد و چهار صد میلیون مسلمان در دنیا وجود دارند که تنها ده درصد از آنان شیعه هستند، و آن نزاع خونین بین شیعه و سنی در طول تاریخ یک هزار و چهار صد ساله همیشه جریان داشته و دارد، خمینی چگونه می توانست مسلمانان جهان را متقاعد کند که رهبری اسلام را به دست اقلیت شیعیان بسپارند؟
او برای رسیدن به این هدف، به دنبال وسیله می گشت؛ و هیچ وسیله ای جز مسأله فلسطینیان نیافت که بتواند آن را در راه خواسته های خود به کار گیرد.
خمینی روزی در ایران قدرت را به دست گرفت که زنده نام انور سادات از اورشلیم دیدن کرده و پیمان صلح مصر و اسرائیل آماده امضا شده بود.
به زبانی دیگر، بزرگ ترین کشور عربی به این نتیجه رسیده بود که جنگ بس است، خونریزی بس است و برای پایان بخشیدن به محنت فلسطینیان، بهتر است به مذاکرات صلح روی آورد و راه آشتی در پیش گرفت.
در آن روزگاران، سوریه نیز قصد داشت از صف ستیزه گران علیه اسرائیل خارج شود و لبنان هم که هیچگونه اختلافی با اسرائیل نداشت، منتظر اقدام دولت دمشق در امضای پیمان صلح با اسرائیل بود – تا خود نیز به آن بپیوندد.
تنها رژیم نامردمی و آشوب طلب صدام حسین در عراق بود که همچنان بر طبل ستیز می کوبید و قصد تولید بمب هسته ای داشت و اسرائیل را به نابودی تهدید می کرد.
وقتی خمینی در ایران به قدرت رسید، ظاهراً مسأله فلسطینیان به دست فراموشی سپرده شده بود – به ویژه آن که در سال 1992 گفت و گوهای محرمانه اسرائیلیان و فلسطینی ها برای رسیدن به آشتی آغاز شده بود که به امضای پیمان صلح اوسلو انجامید.
پس، برای رژیم ایران چه بهانه ای بهتر از این وجود داشت که خود را حامی و یقه دران فلسطینی ها معرفی کند و نگذارد آنان با اسرائیل به صلح برسند و از محنت بیرون آیند و آزاد و سربلند زندگی کنند؟
خمینی، با زیر حمایت گرفتن ستیزجویان فلسطینی و جلوگیری از پیشرفت صلح، می خواست ظاهراً به دنیا نشان دهد که رهبران کشورهای عرب و فلسطینیان مسالمت جو مسلمان واقعی نیستند و به اسلام خیانت می کنند و تنها رژیم ایران است که شایستگی بر سر گذاشتن تاج رهبری جهان اسلام را دارد و بس!
و سه دهه است که بهای سنگین این جاه طلبی های شیادانه رژیم را ملت ایران می پردازد.
ولی فلسطینیان نیز با خون خود ناچار شده اند بهای سنگینی بابت این تحریکات حکومت ایران بپردازند.
مردم عراق هستند که در اثر ادامه جنگ داخلی در کشورشان، این بها را با خون خود، همچنان و هر روز می پردازند.
ملت سوریه هستند که قربانی می دهند، ولی در برابر حکومت جنایتکار اسد و یار و غار رژیم ایران، از پا نمی نشینند.
ملت افغانستان است که همچنان کشته می دهد و معلوم نیست چه هنگام به آرامش و رفاه دست یابد.
ولی هزار سال دیگر هم اگر حکومت ایران "روز قدس" برگزار کند و سنگ فلسطینیان را به سینه بزند، باز هم نخواهد توانست به مقام رهبری جهان اسلام برسد. زیرا:
- عربستان سعودی خود را خادم حرمین شریفین می داند و هرگز به رژیم ایران امکان رسیدن به مقام رهبری را نخواهد داد.
-  ترکیه خود را وارث امپراطوری عثمانی می داند و سلطان ترک خود را خلیفه مسلمانان جهان می خواند و بی تردید ترکیۀ امروز هرگز حاضر نخواهد بود این رهبری به رژیم ایران سپرده شود.
- اخوان المسلمین که اخیرا در مصر به قدرت سیده اند، آن ها هم ادعای رهبری جهان اسلام را دارند.
رژیم اقلیت شیعه در ایران، چگونه حریف این همه رقبای سرسخت در میان اکثریت سنی خواهد شد؟
- در کنار آن حکومت ها و گروه هائی که نام بردیم، مسلمانان سلفی و القاعدة و نیز گروه های تندرو اهل تسنن در افغانستان و پاکستان و نوار غزه و تونس و لبنان و سوریه هم قدرت می گیرند وفردا ممکن است به حکومت برسند و هرگز چنین امکانی را به رژیم ایران نخواهند داد. (همان رژیمی که ادعا می کند "بهار عربی" نشأت گرفته از "انقلاب اسلامی ایران" است!!)
رژیم ایران در گذشته همیشه تنها بوده و در آینده تنهاتر نیز خواهد شد – و تنها ملت مسالمت جوی ایران است که شوربختانه بهای سنگین این ماجراجوئی خونین وبی حاصل را می پردازد. 
---------------------
مردم عادی اسرائیل در حالی که از عواقب بروز یک جنگ نگران هستند و نشانه هایی از آمادگی برای گذراندن ایام جنگ از خود نشان می دهند و برخی از خانم های خانه دار نیز می گویند که آب و برخی مایحتاج قابل نگاهداری را برای هر احتمالی خریداری کرده اند، اما به تظاهرات مدنی نیز در مخالفت با وقوع جنگ ادامه می دهند. برای چندمین بار پی در پی شب گذشته نیز شماری از مردم در حالی که برخی از آنها، بر طبل می زدند یا با قاشق بر ماهی تابه و قابلمه های کوچک می کوبیدند، در زیر ساختمانی مسکونی که در یکی از آپارتمان های آن اهود باراک و همسرش خانم نیلی زندگی می کنند، گرد آمدند و به تظاهرات پرداختند. مخالفان جنگ بیش از آقای نتانیاهو، آقای اهود باراک را فرد اصلی در پشت پرده تمایل و «بی تابی» برای عملی کردن حمله نظامی می دانند و برای همین است که بیشترین انتقادها متوجه او است و در برابر خانه اوست که همه تظاهرات و 
اعتراض های روزهای اخیر صورت گرفته است. 
www.radis.org

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر