بایک: توطئههایی بسیار خطرناک علیه غرب کردستان در جریان است
بهمن توتونچی:مرکز خبر - جمیل بایک, عضو شورای رهبری «کنفدرالیسم جوامع
کردستان, ک.ج.ک» در مقاله خود که در روزنامه «آزادیا ولات» و «ینیاوزگور
پلتیکا» منتشر شده, آورده:«کردها در دوران انقلاب آزادیخواهانه بسر
میبرند. با این انقلاب خود بر سوریه و همه خاورمیانه تأثیر میگذارند».
بایک اذعان میدارد که بایستی «شورای عالی کرد» نیرومندتر شود و کردهای غرب
کردستان متحد گردند. کردها به خلقهای خاورمیانه روحیه میبخشند که این
امر هم برای دشمنان کردها و
اقتدارطلبان خطرآفرین است.
ما بخوبی میدانیم که چرا دشمنان خلقکرد و اقتدار طلبان دسپوت از پیشرفتهای غرب کردستان خشمگین هستند. اما مواضع برخی از احزاب کرد قابل پذیرش نیست. از همان اوایل اسنادی در خصوص اینکه ترکیه در صدد نابودی انقلاب غرب کردستان است, افشا شد. هدف اساسی آنها تضعیف حزب اتحاد دموکراتیک , پ.ی.د, بود. بدون شک هدف اساسی آنها جلوگیری کردها در کسب جایگاه سیاسی بود. ترکیه در خیال این بود که به کمک مقامات اقلیم کردستان این نقشهاش را عملی کند. در اسنادی که یک سال پیش وزارت خارجه ترکیه برای دفتر خود در شهر هولیر فرستاده بود, به این سیاستها اشاره شده بود. وقتی که کردها در غرب کردستان متحد شدند و شورای عالی کرد را تأسیس کردند, احمد داوداوغلو سریعا به هولیر رفت. برای فروپاشی اتحاد کردها به هر اقدامی دست زد. پیروی دولت ترکیه از چنین سیاستی امری عادی است, زیرا کسب جایگاه سیاسی از جانب کردها در بخشهای دیگر کردستان برای وی نگرانکننده است. این دولت بر تداوم سیاست انکار و نسلکشی فرهنگی کردها اصرار میورزد.
وقتی که ترکیه چنین سیاستی را پیشبرد داد, برخی از احزاب کردی در غرب کردستان که بیبنیان, بدون پایگاه مردمی و بدون نیرو هستند, به یاریرسان دولت ترکیه در ضدیت با کردها مبدل شدند. چه بسا گفته میشود که مقامات جنوب کردستان هم در چنین بازیها و توطئههای پلید دولت ترکیه سهیم هستند. در آخرین اسنادی که افشاشد, به این مهم اشاره شده. بنا به این اسناد, یک ماه پیش در هولیر نشستی علیه حزب پ.ی.د برگزار شده بود. اخبار و اسناد منتشر شده, اثبات میکنند که درصدد فروپاشی اتحاد کردها هستند. حتی در صدد فروپاشی شورای عالی کرد هستند. همچنین دو حزب کردی که در شورای عالی کرد عضو هستند در این سیاستهای پلید دست دارند. چنین سیاستها و روابطی برای اتحاد کردهای غرب کردستان بسیار خطرناک است. چنین وضعیتی اثبات میکند که کردها در رویارویی با توازنات نوین خاورمیانه و تحولات آن آمادگی لازم را ندارند. چهبسا طوری عمل میکنند که به دشمنان خلقکرد جرأت میبخشند.
بدنبال انقلاب در غرب کردستان, مبدل شدن برخی از احزاب و حکومت اقلیم کردستان به منابعی بر سر راه پیشرفت خلقکرد, به تنهایی اثبات میکند که کنفرانس ملی کردها تاچه اندازه اهمیت دارد. عدم نیرومندی اتحاد در غرب کردستان و حتی تلاش برای اتحاد نسبی موجود به این خاطر است که طی کنفرانسی ملی کردها به ارادهای نیرومند دستنیابند. عدم اتحاد موجب پیروزی سیاستهای خصمانه دولت ترکیه علیه غرب کردستان است که بسیار خطرآفرین است. آنچنان که مشاهده میشود, چنان وضعیتی حاکم است که ترکیه درصدد است به کمک مخالفان سوریه دستاوردهای کردها را نابود سازد.
در مرحلهای که توازناتی نوین در خاورمیانه در حال شکلگیری است و فرصتی برای کردها برای رسیدن به آزادی فراهم شده, اتحاد طرفهای کرد و احساس مسئولیت آنها بسیار حیاتی است.
در دوران جنگ جهانی اول , بخاطر این که کردها سازماندهی نشده بودند, کردستان به چهار بخش تقسیم شد و کردها را با نسلکشیای فرهنگی روبرو ساختند. خلقکرد در قرن بیستم تقریبا به مرز نابودی رسید. اما در قرن 21 علیرغم اشتباهات محرز بازهم کردها به نیرویی سیاسی دست یافتند. سطح آگاهی و درک آزادیخواهانه و دموکراسیطلبانه جامعه کردها بسیار ارتقاء یافته است. در مرحلهای که خاورمیانه مجددا نظمی نوین مییابد, کردها مجبورند از این فرصت طلایی به نفع خود استفاده کنند. در چنین مرحلهای تاریخی هرنوع بیمسئولیتی در غرب کردستان بسیار خطرناک است. باید تمامی کردها به ضدیت و مقابله با این خطرات برخیزند و هوشیار باشند.
باید کردهای غرب کردستان متحد شوند. همچنین باید افکار عمومی کرد و نیروهای سیاسی از این اتحاد پشتیبانی کنند. لذا نیرو بخشیدن به شورای عالی کرد بسیار مهم است. باید شورای عالی کرد در زمینههای نظامی, دیپلماتیک و بسیاری موارد دیگر به سازماندهی مستحکم خود بپردازد.
اینکه برخی احزاب و نیروها بجای ملحق شدن به شورای عالی کرد بصورت جداگانه اقدام به تشکیل گروههایی نظامی میکنند و آماده حمله به شهرها میشوند, بسیار خطرناک است. هرگونه تلاش برای تضعیف حزب اتحاد دموکراتیک و ضدیت با حقوق اساسی و دموکراتیک کردها , بزرگترین خیانت تاریخی علیه خلقکرد است. چه بسا به معنای اعلام جنگ علیه کردهاست.
http://www.kurdane.com/news-details.php?id=8695
-----------------------
مسائل سیاسی روز کوردستان و کوردستان جنوبی در تحولات آینده ایران از نگاه اقبال صفری
اقبال صفری:مشارکت ندادن کردهای جنوب در رهبری احزاب کلاسیک را نمی توان در
نبود صلاحیت یا عدم کفایت مبارزین مناطق جنوبی شرق کوردستان در صفوف احزاب
نامبردە بە حساب آورد، این خود نشانه ای از به روز نبودن کار تشکیلاتی و
حزبی آنها می باشد که هنوز در گذشته زندگی می کنند. کردانه: محمدرضا
اسکندری & وحید کمالی: مصاحبه با اقبال صفری عضو کمیته مرکزی حزب
دمکرات کردستان در رابطه با مسائل سیاسی روز کوردستان و کوردستان جنوبی در
تحولات
آینده ایران. حال توجه شما را به این مصاحبه جلب می کنیم:
کوردانه :کاک اقبال برای کسانی که شما را نمی شناسند کمی از سابقه کار سیاسی و مبارزاتی خودتان بگویید؟
با سلام بە شنوندگان و خوانندگان رادیو و وب سایت کوردانە و خستە نباشی بە شما گردانندگان این سایت و رادیو می گویم کە زحمت می کشید و خدمت می کنید بە هشیاری ملی، فرهنگ و ادب ملت کورد و به طور اخص در شرق کوردستان .
من اقبال صفری متولد ١٩٥٣(١٣٣٢) در روستای زردە بخش کرند غرب یا همان شهرستان دالاهۆ کنونی به دنیا آمده ام .
بعد از انقلاب بهمن کە فضای سیاسی در سرزمین ما باز شدە بود و گروه و سازمانهای گوناگون متولد شدە بودند، من هم هوادارچریکهای فدائی شدم . البتە ناگفتە نماند کە آن وقت تشخیص تئوری و ایدئولوژی مارکسیسم- لینیسیم و مائوییسم برای ما آسان نبود. کاپیتال کارمارکس را با آن قطوریش دست به دست می کردیم و تا دلت بخواهد از ایسم ها و تزها و آنتی تزها، گرفتە تا کاپیتالیزم و رویزیونیسم، اوپورتونیسم و آنارشیسم کە شروع می کردیم تا سر از پرولتاریا در می آوردیم. خودمان را مصلح جامعه می دانستیم . تمام ایدال ما این بود کە پرولتاریا دیر یا زود امپریالیسم بە زیر خواهد کشید. منصفانە قضاوت کنم کە تودەای ها خیلی فعالتر بودند و از دیگران پوپولیست تر، بیشتر جوانان را بە خود جذب می کردند. تا اینکە در چریکهای فدائی انشعاب شد و جریان اکثریت و اقلیت بوجود آمد. من هم همانند خیلی از جوانان آن زمان راە وداع را برگزیدم. با شروع جنگ ایران و عراق، ما هم مثل بسیاری از هموطنان کوردمان راهی کوردستان عراق شدیم و در دهکدەی قوره تو ماوا گرفتیم. از آن زمان کادرهای حزب دمکرات کوردستان در آنجا فعال بودند و ما هم با برنامە و اساسنامە حزب آشنا شدیم . زیاد طول نکشید کە در آنجا حرکتی را با بسیاری از دوستان کە اکثرا زندە هستند و بعضی هاشان هم اکنون در کشورهای اروپائی زندگی می کنند، بە راە انداختیم، کە بعدها بە جنبش یارسان تبدیل شد. اما من بە همراە چندین نفر دیگر از دوستان منجملە کاک نوید، از همان روزهای اول حزب دمکرات را انتخاب کردە بودیم و از طرف زندە یاد حکیم رضائی عضو کمیتەی مرکزی حزب و مسئول کمیته هەورامان(اورامانات) بە اسمهای مستعار نوید و شوان در نیروی شاهۆ سازماندهی شدیم. در ساللهای ٦١،٦٠ و ٦٢تعداد زیادی بە صفوف حزب پیوستند و بعد از کنگره ششم حزب، در اوایل ١٣٦٣ نیروی دالاهۆ تآسیس شد. از آن موقع تا سال ١٩٩٤ در کوردستان و از ١٩٩٤ تا بە امروز و در کشور سوئد، در صفوف حزب دمکرات کوردستان فعالیت داشتە و دارم.
کوردانه : شما یکی از قدیمی ترین پیشمرگه های دالاهو بودید در که در آنجا برای حزب دمکرات جای پایی باز کردی و برای آنها عضو گیری نمودی، از آن زمان تا به حال چند سال می گذرد و چرا حتی یک نفر از کوردهای مناطق جنوبی کوردستان (ایلام و کرماشان ) در سطح رهبری و تصمیم گیری در رهبری دمکرات قرار نگرفت ودر صحبت هایی که با رهبران و هواداران حزب دمکرات و کومله دارم وقتی از آنها در رابطه با بودن نفرات کورد جنوب در سطح رهبری و تصمیم گیری می پرسم آنها به این مسئله اشاره می کنند که اگر صلاحیت و توانایی داشتند راه باز بود نظر شما در این رابطه چیست؟
البتە از چە کسانی از دمکرات و کوملە در این باره سئوال کرده اید ؟ یا من اطلاع ندارم و یا آنها جوابشان طوری بودە کە شما در رابطە با من بە میان آوردەید باز هم نمیدانم. ولی اگر آنها هر کس و در هر مسئولیتی کە داشتەاند چنان پاسخی بە شما دادە باشند، من آن را توهین بزرگی می دانم کە بە همەی مبارزین جنوب شرق کوردستان شدە است کە در صفوف این نیروها فعالیت داشتەاند. و اما جواب من بە این پرسش: محل تولد دمکرات و کوملە دو استان ورمێ(ارومیە) و سنە(یا سنەدژ) است. یکی حزبی کوردی با فرهنگ سیاسی سنتی و دیگری چپ از نوع مائوییسم. اگر ما بخواهیم تحلیلی ابتدائی از بافت سیاسی- اجتمائی این دو استان را ملاک قضاوت قرار بدهیم، درخواهیم یافت کە ما روبه روی فرهنگی خردەبورژوازی دهاتی هستیم کە آثار فرهنگ عشیرتی در آن بسیار متداول است. اگر بخواهیم نقش آیین و مذاهب گوناگون را هم بە این ناهمگونی اضافه کنیم، آنوقت درخواهیم یافت کە برتری با جائی است کە مرکز ثقل این نیروهاست. منظورم این است کە اکثر غریب بە اتفاق اعضای رهبری و بدنە این دو حزب را مسلمانان سنی مذهب تشکیل میدادند. در اینجا طبیعی بە نظر می رسد کە در شیوە دمکراسی حزبی کە سانترالیزم دمکراتیک را مبنای انتخاباتی برای خود قرار دادەاند، انتخاب شوندگان در کنفرانس ها و کنگرەها را همین اکثریت بر می گزینند. با درنظر گرفتن چنین وضعیتی کە جا هم افتادە بود، اگر نیروی فعال برای رقابت در این شیوە تفکر و ایدئولوژی یافت نشود، راە بجایی نخواهید برد.
ما امروز شاهد بە تحلیل رفتن نیروها و پتانسیل هایی هستیم کە آن شیوە رهبری و ابتکار هدایتش کردە و می کند. امروز کمتر کسی را پیدا می کنی کە از این همە انشعابات و نبود یک استراژی ملی میهنی گلە و شکایت نداشتە باشد. به جز رهبران مادام العمر، کمترین مبارزینی را پیدا می کنی کە از ادامە چنین وضعی خوشنود باشند. پس نتیجە سهیم نبودن یا مشارکت ندادن در رهبری این احزاب را نمی توان نبود صلاحیت یا عدم کفایت مبارزین مناطق جنوبی شرق کوردستان در صفوف احزاب نامبردە بە حساب آورد.
کوردانه : در سطح رهبری احزاب کلاسیک کوردی افردی وجود دارند که هیچگونه فعالیتی چه نوشتاری و چه گفتاری و غیره از آنها مشاهده نمی کنیم ولی افراد دیگری هستند که توانائی زیادی دارند و در آن احزاب رشد نمی کنند علت این شیوه انتخاب چیست؟
من باورم این است کە ممکن است کسانی در سطح رهبری این احزاب باشد نتوانند مطلبی بنویسند و نتوانند در یک کنفرانس یا میتینگ هم چیزی برای گفتن داشتە باشند، ولی در عین حال بسیار شجاع بوده و مدیران خوبی باشند. در یک کلمە، نە همە مدیران و شجاعان می توانند نویسندە و سخنران حرفەای باشند، و نە همەی نویسندگان و سخنوران مدیران خوب و شجاعی هستند. در همان حال می توان کسانی را یافت کە هم شجاع و مدیرند، و هم نویسندە و سخنور، اما بدیل نپذیرفتن سیاستهای مهارکننده رهبری احزاب کلاسیک، میدانی برای مانور ندارند به جز انتقاد و صراحت گویی. کە این هم بە نوبەی خود می تواند مبارزە بر علیە همان خود محوری و سنترگرایی باشد کە امروزە بە ناحق واقع بینی سیاسی نام گرفتە است! .
کوردانه : در پلونوم های احزاب کلاسیک کوردی بر ضرورت و اهمیت تشکیل یک ائتلاف یا اتحاد بزرگ دمکراسی خواهی در ایران تأکید می شود به نظر شما این تاکید ها تا چه حد درست است وقتی که آنها با برادران خود وحدت ندارند و احزاب ایرانی با این شیوه چقدر آنها را در بازیهای سیاسی جدی می گیرند؟
جواب این سئوال را میتوان اینطور خلاصە کرد که در حقیقت وقتی کە یک حزب کوردی در شرق کوردستان دارای یک استراتژی ملی میهنی رادیکال برای حل جامعەی کوردی نیست، خواە ناخواە، زیر تاثیرات واقع بینی کاذب، خود را در بن بست قرار می دهد. دمکراسی یک پروسەی فراگیر سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است کە تنها با حرف زدن و برگزاری کنفرانس و سمینار عملی نمیشود. برای رسیدن بە دمکراسی باید صاحب یک فرهنگ مترقی در ابعاد مختلف بود. افراد، یا احزابی کە با تئوری یک ملت - یک دولت خواهان دمکراسی باشند،بیشتر بە یک جُک شبیه است تا یک واقعیت. تئوری تمامیت خواهان بر محوری استوار است کە انکار ملیت های این دیار را پایەی اساسی هر نوع توافق قرار دادە است. بنا براین چنین استناد می شود کە این پروسە غیر از تلف کردن وقت، نتیجەای دیگر نداشتە باشد.
کوردانه : چرا در سالهای گذشته علی رغم تکرار و پافشاری ملت کورد در رابطه با تشکیل جبهه کوردستانی هنوز این مسئله به نتیجه ای روشن نرسیده است؟
در سئوال قبل به این پرسش جوابی غیر مستقیم دادم، ولی باز هم تکرار می کنم کە تا همە با هم یک استراتژی واحد ملی میهنی در جهت تحقق سرنوشت ملت کورد را گزینە نکنیم، این نابسامانی گریبان ما را رها نخواهد کرد. تا وقتی کە حزب و جریان سیاسی را همچون مذهب ستایش کنیم، و نە چون وسیلەای برای رسیدن بە هدف، راە گریزی برای این نابسامانی یافت نمی شود. ولی گذشتە از اینها هم، ازخود گذشتگی و ارادە قوی هم دو ستون اصلی برای رسیدن بە این مهم را می توان دست نشان کرد، کە هنوز نشانەهای از تبلور آنها ظاهر نشدە است.
کوردانه : موانع اصلی پیش روی تشکیل جبهه کوردستانی به صورت یک مسئله ی استراتژیک در شرایط کنونی جهانی و منطقه ای را چگونه ارزیابی می کنید؟
ما موجودی هستیم کە اسم خودمان را انسان گذاشتەایم. انسان نمی تواند تنها با آرزوهایش عمرش را سپری کند. کند و کار ٩٩% جانوران دیگر برای سیر کردن شکم خود وارضاعات دیگر و تداوم نسلشان است. اما ما چنین نیستیم. جهانبینی ها، استراتژیها، ژئوپولیتیک و ژئواستراتژی جهان و منطقە دگرگون شدەاند. ما هم باید خودمان را برای دگرگونی در نگرشهای فکری، سیاسی، ژئوپولیتیکی و ژئواستراتژیکی آمادە کنیم. یک جبهەی کوردستانی همانطور کە برای مبارزە و معاملە با دولت مرکزی و اپوزیسیون تمامیت خواە ایرانی مهم و اساسی است، بە همان اندازە و شاید بیشتر هم تاثیر مثبت بر روی ملت کورد نە فقط در شرق کوردستان، بلکە در بخشهای دیگرکوردستان هم خواهد گذاشت. در رابطە هم می توان گفت کە بعضی از دولت های منطقەایی و فرامنطقەایی هم حساب روی این اتحاد باز خواهند کرد. دوست های ما ، ما را تشویق می کنند و و دشمنان هم نفرین. موانع اصلی را این چنین می توان گفت کە: اولا ما بسیار خودخواهیم و نتوانستەایم خودمان را تحمل کنیم کە این خود بە معنای فقدان فرهنگ دمکراسی و برخورد سنتی ما با بنیادی ترین عناصر ایدئولوژیکی و پلورالیسم سیاسی است. دوم اینکە با توجە بە اینکە ما نقطە مشترک در رابطە با حق تعیین سرنوشت برای برون رفت از ستم ملی زیاد داریم، ولی با این حال گفتار و کردارمان در تضاد مطلق هستند.
کوردانه : بیش از یک دهه است که تقریبا تمامی احزاب کورد از ضرورت و نیاز به تشکیل یک جبهه متحد کورد سخن میگویند. آیا توافقنامهایی که اخیرا بین دو حزب دمکرات و کومله امضاء شده را میتوان تلاشی در راستای تشیکل یک جبهه متحد کوردی ارزیابی کرد؟
از آنجا کە یک رقابت ناسالم بین احزاب شرق کوردستان وجود دارد و این دو جریان هم به صورت یک بعدی و با طرحی خود محوری بە این کار برخاستەاند، پیش بینی نمی کنم حاصل زیادی از این اتحاد برداشت کرد. این هم بە معنای بدبینی یا حسادت و ناباوری نیست. در بالا گفتم کە شرایط استراتژی، ژئوپولیتیک و ژئواستراتژی جهان و منطقە درحال تغییر است. با این مانورهای رقابتی نمی توان جای پای خود را در محفل های کوردی و غیر کوردی مستحکم کرد. آن هم با یدک کشیدن صرف ایرانی بودن و ژستهای میدیایی. اتحاد استراتژیک احتیاج بە یک پلاتفورم همه گیر ملی میهنی دارد کە همە باهم مبتکرش باشند با یک رویکرد و جهش نوگرایانە در جهت بە تحقق رساندن خواست های ملت کورد.
کوردانه : با توجه به کوچک و خُرد شدن جریانات سیاسی کورد بخصوص دو جریان قدیمی کوردستان روژهلات شعار "تشکیل جبهه متحد کوردستانی" با توجه به شرایط کنونی منطقه و ایران و تفاهم کومله و دمکرات به نظر شما می تواند به وقوع بپیوندد؟
علم بیولوژی ثابت کردە کە هر چیزی بە مغز انسان رسوخ کند، قابل دست یابی یا اجرا می باشد، حتی ورود انسان بە سیارە سوزان خورشید را هم دربر می گیرد. این امر فقط احتیاج بە وقت و امکانات دارد. احزاب کوردی و جبهەی کوردستانی از این تئوری مستثنا نیستند.اگرخودخواهی ها و خود بزرگ بینی ها، خودمحوری ها و از سفرە فرهیختگان ملی کورد خوردن را کنار بگذاریم، بە این امر مهم هم جامە عمل خواهیم پوشاند.
کوردانه : خیلی ها اعمال فشارهای داخلی ملت کورد به احزاب سیاسی را دلیل اقدام این دو حزب می دانند و بعضی ها معتقدند که آنها از این حرکت به عنوان ابزاری برای کسب مشروعیت این کار را انجام داداند نظر شما در این رابطه چیست؟
بە نظرم حدس دومی می تواند دقیق تر باشد. ما می دانیم کە ملت ما نگران اوضاع سیاسی کوردستان و تجزیه شدن احزاب شرق کوردستان هستند. و بسیاری هم کوشیدند تا هیچ انشعابی روی ندهد. اگر این دو جریان زیر فشار مردم کوردستان این کار را کردە باشند، خوب بە طبیعت این حدس و گمانە زنی ها، نباید اصلا انشعا بی روی می داد.
کوردانه: شما و دوستانتان چه راه حل دیگری را برای تشکیل یک جبهه کوردستانی در نظر دارید و به نظر شما حداقل این دو حزب پیش از این حرکت چه کار عملی باید انجام می دادند؟
بە نظر من در یک جامعە سنتی کە سنتها حد و مرزهای انتخاب یا برگزیدن خطوط سیاسی - اجتماعی را تعیین می کنند، نباید انتظار بیش از حد داشت. در بین ما اعتماد وجود ندارد و همین بی اعتمادی در گفتار و کردارمان، بن بست هایی را پیش روی ما قرار دادەاست. قبل از هر چیز باید اعتماد سازی کرد و شرایط را برای قبول و تحمل همدیگر فراهم کرد. هروقت جو اعتماد و قبول همدیگر به وجود آمد آنوقت می توانیم سر میز دیالوگ بنشینیم و مسائل و مشکلاتمان را با هم درمیان بگزاریم. من نمی توانم خط و نشان برای احزاب دیگر تعیین کنم کە چە می بایست می کردند یا چه کارهایی باید انجام می دادند. اما آنقدر می توانم بگویم کە نمی توان با تفکر ٢٠ تا ٣٠ سال پیش،یک حزب و جریان سیاسی را ادارە کرد. باید تاکتیک ها را عوض کرد، استراتژی نو انتخاب کرد و منافع ملی را بر منافع حزبی ترجیح داد.
کوردانه: صحبت هایی که در طول چند سال گذشته من با شما داشته ام، همیشه اعتقاد به وجود یک کومله و دمکرات قوی در عرصه سیاسی کوردستان داشته اید چرا تا به حال این ایده شما نتوانسته به پیش برود و موانع اصلی این امرچه چیزهایی می باشند؟
اگر یادم باشد تنها حرف از دمکرات و کوملە نبودە و حتی از جبهە متحد کورد، پژاک و نیروهای استقلال طلب هم گفتیم. تا وقتیکە آلترناتیو بهتری با گزینەها و استراتژی و خواستهای رادیکال تر و منسجم تری پا بە عرصەی سیاسی اجتماعی شرق کوردستان نگذارند، همین احزابی کە امروز وجود دارند با تمام کاستی هایشان، آلترناتیو شرایط امروز هستند. من هیچگاە پنهان نکردەام کە تنها راه رهایی ما از ستم ملی، برخورداری از حق تعیین سرنوشت به معنای تمام و کامل است و برای تحقق این امر هم فعالیت کردەام. حاڵا چرا در صفوف حزب دمکرات؟، این موضوعی است مربوط بە خودم. ولی با اطمینان می توانم بگویم کە اسیربودن و مسموم بودن فکر بسیاری از مبارزان راە آزادی کوردستان بە واسطه سمپاشی های ملیت حاکم، از چپ و راست و میانەشان از یک طرف و ناواقع بینی سیاسی- اجتماعی جامعەی کوردستان امروز از طرف همین ایدئولوگ های خودمانی را میتوان از نکات دیگر نرسیدن بە این ایدە نام برد.
کوردانه : در یک جبهه کوردستانی نمی توان مشخص کرد کی باشد و کی نباشد. جبهه دارای اهداف مشترکی است و هرکس آن اهداف را قبول کرد میتواند وارد آن جبهه شود، اما احزاب کلاسیک کوردی همیشه پژاک را از این جبهه حذف می کنند .نظر شما در این رابطه چیست و هدف آنها از این کار چیست و نظر خودتان در رابطه با پژاک چیست؟
تا وقتی کە اعتمادسازی نشود، جو حاکم دوستانە نشود، استراتژی نوین جایگزین توهمات ملی امروز را نگردد و مفهوم چه کسی اصل است و چه کسی بدل رخت از گفتمان و بستر سیاسی ما بر نبندد، نمی توان پیش بینی شرایطی بهتری از امروز و فردا را کرد. پژاک یک نیروی کوردستانی است و درنتیجه خلاء دمکراتها و کوملەها و نیروهای دیگر با پشتیبانی حزب کارگران کوردستان (پ ک ک ) پا بە رزمگاە مبارزە ملی گذاشتە است و امروز هم فعال است. چە اینکه هر جریانی بخواهد پژاک را قبول کند یا نە، این حزب وجود دارد و در سالهای گذشتە چندین مورد هم روبه روی جمهوری اسلامی قرار گرفتە و دو طرف متحمل تلفاتی هم شدەاند، کە تلفات نیروهای جمهوری اسلامی بسیار بیشتر است. اگر آمار اعدام های سیاسی سالهای اخیر مبارزین کورد را هم بە آن اضافە کنیم، درمیابیم کە بیشترین اعدام ها را اعضای پژاک متحمل شدەاند. بە عقیدەی من پژاک می تواند همانطور کە هم پیمان، یا بخشی از نیروی بزرگ تری به نام حزب کارگران کوردستان است، هم پیمان دمکراتها و کوملەها و دیگر احزاب شرق کوردستان هم باشد. پیشتر هم اشارە کردەام کە اگر ما فرهنگ حذف را پیشە کنیم و همچنان براین موضوع اصرار کنیم کە چه کسی اصل است و چه کسی بدل، راه همکاری برای همبستگی ملی را طولانی تر خواهیم کرد. از طرفی هم نباید فراموش کنیم کە پژاک نیز بە نوبە خود موظف است کە بە منتقدین خود پاسخی منطقی و سیاسی بدهد و دست از تهمت زدنها بر دارد. نە پژاک می تواند این راه سخت را بە تنهایی بپیماید و نە هیج حزب و جریان سیاسی دیگر. سرنوشت ما همگی بە هم گرە خوردە است. بلند پروازی ما را بە جای نمی رساند. هم حزب دمکرات و هم کوملە دهەی شصت را با این بلند پروازی ها سپری کردەاند کە نتایج آن جز خونریزی و تضعیف مبارزە در کوردستان چیز دیگری نبود. اما این بلند پروازی ها چنان تجربەای خوبی بە آنها دادە است کە پژاک می تواند از آن بهرە بگیرد.
کوردانه : اگرچه احزاب کلاسیک کوردی شرق کوردستان در بعضی از استانها بیشتر فعال بوده و هستند ولی طی چند سال اخیر رهبران این احزاب به این اشتباه استراتژیک خود پی برده اند که انجام مبارزات سیاسی- مدنی در کوردستان ایران بدون محور قرار دادن استان کرماشان و همکاری کوردهای ایلام و لورستان نتیجه مطلوبی را درپی نخواهد داشت و البته این مسئله فقط در حد شعار باقی مانده و احزاب در گسترش مبارزات ملی کورد در این استانها کوتاهی بسیار کرده اند. شما علت تحقق نیافتن این شعار را در نوع ساختار سیاسی احزاب می دانید یا در وجود مفهوم تنگ نظرانه منطقه گرایی در میان کوردها و رهبران احزاب؟
هر دوی آنها به علاوە دلایل دیگر. اولا در سالهای اول انقلاب شرایط مبارزە در سە استان کرماشان، ایلام و لورستان بە گونەایی نبود کە در سنندج و ارومیه وجود داشت. ترکیب کلیت مبارزات سیاسی در این سە استان را نیروهای چپ و سازمان مجاهدین رهبری می کردند، به علاوە گروهای تند رو حجتیە ایی و خط امامی ها. شما داستان گروە شیت را میدانید کە مخفف شورای یاوری تهیدستان در کرماشان بود. در آنجا مسئلەی ملی کورد خیلی کم مطرح بود. یا چپ چپ بودیم، یا مسلمان ناب محمدی. بنا بر این وقتی احزابی نتوانستە بودند تشکیلاتی منسجم داشتە باشند و جای پای خود را مستحکم نمایند، نباید انتظار معجزە هم از آنها داشت. ولی از این کم و کاستی ها هم کە بگذریم ، جمهوری اسلامی هم بیکار ننشستە بود و تمام امکانات خود را برای جلوگیری از فعالیت این احزاب بکار گرفتە بود. جنگ ایران عراق و مرزهای طولانی استانهای کرماشان و ایلام هم موانع بسیار جدی و خطرناک دیگری شدند کە تمام کوردستان بە یک پادگان نظامی تبدیل شد. ولی بە صراحت می توان گفت کە ساختار سیاسی، فرقە گرایی، دستە بندیهای درون حزبی و منطقە گرایی از دیگر موانع سر راە بودەاند و هم اکنون نیز این مفاهیم درابعاد کوچکتری وجود دارند.
کوردانه :حزبی که شما در آن فعالیت دارید در طول 8 سال گذشته مواضع مختلفی در رابطه شیوه مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی در پیش گرفته است، یک بار حاضر می شود در صورتی که اجازه فعالیت به آنها داده شود خود را منحل کنند و به ایران بروند، یک روز کار و مبارزه اصلاح طلبی را قبول کرده و تلاش می کند به هر شیوه ای که شده با اصلاح طلبان در داخل کانالی را برای همکاری پیدا کند و حالا هم شعار سرنگونی جمهوری اسلامی سر میدهد و با سازمان مجاهدین ملاقات هایی مینماید، دلیل اینگونه رفتارهای متضاد و عملکردهای متناقض چیست؟
یک حزب سیاسی کە خود را بخشی از اپوزیسیون رژیم جمهوری اسلامی می خواند، این حق را بەخود می دهد کە به صورت تاکتیکی هم کە شدە در تحولات سیاسی ایران مشارکت کند. من تا حالا نه شنیده ام و نە خواندەام کە این حزب دست از خواستهای مردم کوردستان برداشتە باشد. در رابطە با اصلاح طلبان و انتخابات دورەی دهم ریاست جمهوری هم هرکس به دنبال مطالبات خود بود. برنامەی آقایان موسوی و کروبی برای تصدی پست ریاست جمهوری بخشی از خواست های فرهنگی کوردها را در خود جای دادە بود. علاوه براین برای درست کردن شکاف در صف نیروهای تندرو و تمامیت خواە باید متوسل بە تاکتیکهای ایزایی هم شد. ما به تنهایی نمی توانیم جمهوری اسلامی را میان ببریم و وقتی این نیرو و توان را نداریم باید شیوەهای دیگر را بکار گرفت، کە ممکن است باب طبع و میل خیلی ها نباشد. گذشتە از این، در یک حزب کە عملکرد و تصمیم هایش بە شیوەی جمعی است، نباید انتظار داشت کە در چنین شرایطی همە چیز بە مزاج همه کس خوش باشد. برای ملاقات با سازمان مجاهدین یا هر نیروی دیگر هم نباید سخت با این قضیە برخورد کنیم. اگر سازمان مجاهدین از آن حالت پرخاشگری قدیمی خود بیرون بیاد، دست از تئوری من درآوردی تاسیس جمهوری دمکراتیک اسلامی ایران بردارد و رویکرد و نگرش دیگری در رابطە با تفاوتهای فاحش ایدئولوژی و عملکردهای خود با دیگر نیروها بردارند، می توان با آنها همکاری کرد. در ضمن هر نشستی با سازمان مجاهدین یا دیگر نیروهایی کە خودشان را سراسری و ایرانی می دانند، بە معنای بە توافق رسیدن و عقد قرارداد نیست. اما به طور خلاصە من این چند گانگی ها در عمل را در نبود یک استراتژی ملی میهنی در جهت به دست آوردن حق تعیین سرنوشت برای ملت کورد می بینم. تا موضوع ترس از برچسب تجزیە طلبی بر افکار احزاب کوردی در شرق کوردستان حاکم باشد، ما شاهد این جور فراز و نشیب ها خواهیم بود.
کوردانه :همانطور که شما هم می دانید در دنیای آزاد و واقعی و در دنیایی که سیاست یک علم است جدا شدن و انشعاب یک واقعیت است. هر حزبی که دچار انشعاب می شود آنکه جدا می شود حق ندارد از نام و نشان حزبی که از آن منشعب شده استفاده کند و حتی نباید تشابه کوچکی هم در اسم و رنگ و آرم آنها وجود داشته باشد. چرا در کوردستان و در میان رهبران سیاسی کوردستان که همه آنها در اروپا و آمریکا زندگی کرده اند این مسائل و قوانین علمی سیاسی را یاد نگرفته اند و هر کسی که انشعاب می کند از نام و آرم حزب اصلی و با ایجاد کمی تغییردر آنها استفاده می کند؟
در جواب سئوالهای بالا بە این امر اشارە کردم. گفتم کە ما هنوز از سفرە و میراث مبارزات تاریخی و از اعتبار شخصیت های برجستە و کسانی که جانشان را در این راه نثارکرده اند تغذیە می کنیم. احزاب منشعب و غیر منشعب هرکدام خود را صاحب این جاودانی ها می دانند. قبلا توضیح دادم کە در یک جامعە سنتی با تمام افتخاراتش، حزب سنتی متولد میشود. ما تافتە جدا بافته کە نیستیم.
کوردانه: آیا به نظر شما بهتر نیست که جریانات انشعابی که نمی تواند در داخل حزب اصلی کار کنند و فراکسیون داشته باشند با یک اسم جدید کار نمایند تا مردم کورد از سرگردانی بین این نامهای مشابه نجات پیدا کنند؟
بە نظر من بهتر آن است کە حزبی دیگر تشکیل بدهند. اما با توجە بە اینکە اختلافاتی کە منجر بە انشعاب می شوند یا شدەاند، فکری و ایدولوژیک نیستند، بسیار مشکل می نماید کە این گزینە جا بیفتد. اگر بدون تعارف نگاهی بە بافت سیاسی اجتماعی و خواص روانی خودمان بیندازیم، این حقیقت را بهتر درخواهیم یافت.
کوردانه: در کوردستان سوریه مسایل سیاسی و کار مشترک سیاسی بین احزاب خوب پیش می رود و احزاب با هم کار می کنند اما در تفاهم نامه دمکرات و کومله یک بند هست که به نظر من اشاره آنها به پژاک است که نمی توان با آنها کار کرد .چرا از این تجربه مثبت در کوردستان سوریه نتواسته اند استفاده کنند؟
این مقایسە درستی نیست. تا همین چند ماە پیش کوچکترین همکاری میان احزاب غرب کوردستان وجود نداشت. تحولات سیاسی در کشورهای عربی میدان مانور را در کشور سوریە و غرب کوردستان گشودە است. نقش( پ ی د ) در این مانورها چشمگیر است. اما شبهەهای زیادی وجود دارد کە میتواند نگران کنندە باشد. ولی هرچە باشد امروز نوعی همکاری وجود دارد کە دولت ترکیە در پی بە چالش کشیدن آن است. شرایط برای دو حزبی کە شما بە ان اشارە کردید بسیار متفاوت است. آنها آمادە نیستند کە پژاک را بە عنوان یک جریان سیاسی کە در شرق کوردستان فعالیت دارد بە رسمیت بشناسند و این موضوع می تواند در آیندە دردآور باشد. یک حزب سیاسی با سابقە می بایست سناریوهای آیندە را پیشبینی و مجسم کرده و عواقب آن را تجزیە و تحلیل کند. اما بە باور من شما می توانید این سئوال را از دو حزب هم پیمان بپرسید و جویای جوابی دقیق تر در موضع گیریهایشان نسبت به پژاک باشید.
کوردانه: چه زمانی می توان گفت که تلاش های حزب دمکرات و کومله برای ایجاد انسجام و مبارزه مشترک با جمهوری اسلامی در میان اپوزیسیون ایرانی، به ویژه احزاب کوردستانی به نتیجه قابل قبولی رسیده است؟
پاسخ این پرسش را می توان در جوابیه سئوالات فوق گرفت. بە باور من وقتی ما می توانیم شاهد آن روز باشیم کە: اولا احزاب کوردی همدیگر را دریابند و یک استراتژی نوین انتخاب کنند کە منافع ملت کورد بالاتر از منافع سازمانی و شخصی قرار بگیرد. دوما یک جبهە فراگیر تشکیل دهند کە همگی با هم خواست های ملت کورد را در دستور فعالیت های خود قرار دهند. کار کردن روی این دو گزینە و فراهم کردن چنین شرایطی می تواند تاثیر خوب یا بد روی اپوزیسیون تمامیت خواە بگذارد. اگر تاثیراتش مثبت بود و ماڕا بە عنوان یک ملت با تمام معرفەهایش بشناسند و بە خواست هایمان گردن نهند، آن وقت مسیر همکاری با آنها قالبی دمکراتیک به خود می گیرد و می توان آن را بە فال نیک گرفت. در غیر اینصورت نباید از برچسب تجزیە طلبی بیم و هراسی داشتە باشیم. بله وقتی همە درها برای بدست آوردن واحقاق حقوق چپاول شدە ما بستە می شود، راهی دیگر جز انتخاب گزینە گریز از مرکز برایمان باقی نمی ماند.
کوردانه :کاک اقبال برای کسانی که شما را نمی شناسند کمی از سابقه کار سیاسی و مبارزاتی خودتان بگویید؟
با سلام بە شنوندگان و خوانندگان رادیو و وب سایت کوردانە و خستە نباشی بە شما گردانندگان این سایت و رادیو می گویم کە زحمت می کشید و خدمت می کنید بە هشیاری ملی، فرهنگ و ادب ملت کورد و به طور اخص در شرق کوردستان .
من اقبال صفری متولد ١٩٥٣(١٣٣٢) در روستای زردە بخش کرند غرب یا همان شهرستان دالاهۆ کنونی به دنیا آمده ام .
بعد از انقلاب بهمن کە فضای سیاسی در سرزمین ما باز شدە بود و گروه و سازمانهای گوناگون متولد شدە بودند، من هم هوادارچریکهای فدائی شدم . البتە ناگفتە نماند کە آن وقت تشخیص تئوری و ایدئولوژی مارکسیسم- لینیسیم و مائوییسم برای ما آسان نبود. کاپیتال کارمارکس را با آن قطوریش دست به دست می کردیم و تا دلت بخواهد از ایسم ها و تزها و آنتی تزها، گرفتە تا کاپیتالیزم و رویزیونیسم، اوپورتونیسم و آنارشیسم کە شروع می کردیم تا سر از پرولتاریا در می آوردیم. خودمان را مصلح جامعه می دانستیم . تمام ایدال ما این بود کە پرولتاریا دیر یا زود امپریالیسم بە زیر خواهد کشید. منصفانە قضاوت کنم کە تودەای ها خیلی فعالتر بودند و از دیگران پوپولیست تر، بیشتر جوانان را بە خود جذب می کردند. تا اینکە در چریکهای فدائی انشعاب شد و جریان اکثریت و اقلیت بوجود آمد. من هم همانند خیلی از جوانان آن زمان راە وداع را برگزیدم. با شروع جنگ ایران و عراق، ما هم مثل بسیاری از هموطنان کوردمان راهی کوردستان عراق شدیم و در دهکدەی قوره تو ماوا گرفتیم. از آن زمان کادرهای حزب دمکرات کوردستان در آنجا فعال بودند و ما هم با برنامە و اساسنامە حزب آشنا شدیم . زیاد طول نکشید کە در آنجا حرکتی را با بسیاری از دوستان کە اکثرا زندە هستند و بعضی هاشان هم اکنون در کشورهای اروپائی زندگی می کنند، بە راە انداختیم، کە بعدها بە جنبش یارسان تبدیل شد. اما من بە همراە چندین نفر دیگر از دوستان منجملە کاک نوید، از همان روزهای اول حزب دمکرات را انتخاب کردە بودیم و از طرف زندە یاد حکیم رضائی عضو کمیتەی مرکزی حزب و مسئول کمیته هەورامان(اورامانات) بە اسمهای مستعار نوید و شوان در نیروی شاهۆ سازماندهی شدیم. در ساللهای ٦١،٦٠ و ٦٢تعداد زیادی بە صفوف حزب پیوستند و بعد از کنگره ششم حزب، در اوایل ١٣٦٣ نیروی دالاهۆ تآسیس شد. از آن موقع تا سال ١٩٩٤ در کوردستان و از ١٩٩٤ تا بە امروز و در کشور سوئد، در صفوف حزب دمکرات کوردستان فعالیت داشتە و دارم.
کوردانه : شما یکی از قدیمی ترین پیشمرگه های دالاهو بودید در که در آنجا برای حزب دمکرات جای پایی باز کردی و برای آنها عضو گیری نمودی، از آن زمان تا به حال چند سال می گذرد و چرا حتی یک نفر از کوردهای مناطق جنوبی کوردستان (ایلام و کرماشان ) در سطح رهبری و تصمیم گیری در رهبری دمکرات قرار نگرفت ودر صحبت هایی که با رهبران و هواداران حزب دمکرات و کومله دارم وقتی از آنها در رابطه با بودن نفرات کورد جنوب در سطح رهبری و تصمیم گیری می پرسم آنها به این مسئله اشاره می کنند که اگر صلاحیت و توانایی داشتند راه باز بود نظر شما در این رابطه چیست؟
البتە از چە کسانی از دمکرات و کوملە در این باره سئوال کرده اید ؟ یا من اطلاع ندارم و یا آنها جوابشان طوری بودە کە شما در رابطە با من بە میان آوردەید باز هم نمیدانم. ولی اگر آنها هر کس و در هر مسئولیتی کە داشتەاند چنان پاسخی بە شما دادە باشند، من آن را توهین بزرگی می دانم کە بە همەی مبارزین جنوب شرق کوردستان شدە است کە در صفوف این نیروها فعالیت داشتەاند. و اما جواب من بە این پرسش: محل تولد دمکرات و کوملە دو استان ورمێ(ارومیە) و سنە(یا سنەدژ) است. یکی حزبی کوردی با فرهنگ سیاسی سنتی و دیگری چپ از نوع مائوییسم. اگر ما بخواهیم تحلیلی ابتدائی از بافت سیاسی- اجتمائی این دو استان را ملاک قضاوت قرار بدهیم، درخواهیم یافت کە ما روبه روی فرهنگی خردەبورژوازی دهاتی هستیم کە آثار فرهنگ عشیرتی در آن بسیار متداول است. اگر بخواهیم نقش آیین و مذاهب گوناگون را هم بە این ناهمگونی اضافه کنیم، آنوقت درخواهیم یافت کە برتری با جائی است کە مرکز ثقل این نیروهاست. منظورم این است کە اکثر غریب بە اتفاق اعضای رهبری و بدنە این دو حزب را مسلمانان سنی مذهب تشکیل میدادند. در اینجا طبیعی بە نظر می رسد کە در شیوە دمکراسی حزبی کە سانترالیزم دمکراتیک را مبنای انتخاباتی برای خود قرار دادەاند، انتخاب شوندگان در کنفرانس ها و کنگرەها را همین اکثریت بر می گزینند. با درنظر گرفتن چنین وضعیتی کە جا هم افتادە بود، اگر نیروی فعال برای رقابت در این شیوە تفکر و ایدئولوژی یافت نشود، راە بجایی نخواهید برد.
ما امروز شاهد بە تحلیل رفتن نیروها و پتانسیل هایی هستیم کە آن شیوە رهبری و ابتکار هدایتش کردە و می کند. امروز کمتر کسی را پیدا می کنی کە از این همە انشعابات و نبود یک استراژی ملی میهنی گلە و شکایت نداشتە باشد. به جز رهبران مادام العمر، کمترین مبارزینی را پیدا می کنی کە از ادامە چنین وضعی خوشنود باشند. پس نتیجە سهیم نبودن یا مشارکت ندادن در رهبری این احزاب را نمی توان نبود صلاحیت یا عدم کفایت مبارزین مناطق جنوبی شرق کوردستان در صفوف احزاب نامبردە بە حساب آورد.
کوردانه : در سطح رهبری احزاب کلاسیک کوردی افردی وجود دارند که هیچگونه فعالیتی چه نوشتاری و چه گفتاری و غیره از آنها مشاهده نمی کنیم ولی افراد دیگری هستند که توانائی زیادی دارند و در آن احزاب رشد نمی کنند علت این شیوه انتخاب چیست؟
من باورم این است کە ممکن است کسانی در سطح رهبری این احزاب باشد نتوانند مطلبی بنویسند و نتوانند در یک کنفرانس یا میتینگ هم چیزی برای گفتن داشتە باشند، ولی در عین حال بسیار شجاع بوده و مدیران خوبی باشند. در یک کلمە، نە همە مدیران و شجاعان می توانند نویسندە و سخنران حرفەای باشند، و نە همەی نویسندگان و سخنوران مدیران خوب و شجاعی هستند. در همان حال می توان کسانی را یافت کە هم شجاع و مدیرند، و هم نویسندە و سخنور، اما بدیل نپذیرفتن سیاستهای مهارکننده رهبری احزاب کلاسیک، میدانی برای مانور ندارند به جز انتقاد و صراحت گویی. کە این هم بە نوبەی خود می تواند مبارزە بر علیە همان خود محوری و سنترگرایی باشد کە امروزە بە ناحق واقع بینی سیاسی نام گرفتە است! .
کوردانه : در پلونوم های احزاب کلاسیک کوردی بر ضرورت و اهمیت تشکیل یک ائتلاف یا اتحاد بزرگ دمکراسی خواهی در ایران تأکید می شود به نظر شما این تاکید ها تا چه حد درست است وقتی که آنها با برادران خود وحدت ندارند و احزاب ایرانی با این شیوه چقدر آنها را در بازیهای سیاسی جدی می گیرند؟
جواب این سئوال را میتوان اینطور خلاصە کرد که در حقیقت وقتی کە یک حزب کوردی در شرق کوردستان دارای یک استراتژی ملی میهنی رادیکال برای حل جامعەی کوردی نیست، خواە ناخواە، زیر تاثیرات واقع بینی کاذب، خود را در بن بست قرار می دهد. دمکراسی یک پروسەی فراگیر سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است کە تنها با حرف زدن و برگزاری کنفرانس و سمینار عملی نمیشود. برای رسیدن بە دمکراسی باید صاحب یک فرهنگ مترقی در ابعاد مختلف بود. افراد، یا احزابی کە با تئوری یک ملت - یک دولت خواهان دمکراسی باشند،بیشتر بە یک جُک شبیه است تا یک واقعیت. تئوری تمامیت خواهان بر محوری استوار است کە انکار ملیت های این دیار را پایەی اساسی هر نوع توافق قرار دادە است. بنا براین چنین استناد می شود کە این پروسە غیر از تلف کردن وقت، نتیجەای دیگر نداشتە باشد.
کوردانه : چرا در سالهای گذشته علی رغم تکرار و پافشاری ملت کورد در رابطه با تشکیل جبهه کوردستانی هنوز این مسئله به نتیجه ای روشن نرسیده است؟
در سئوال قبل به این پرسش جوابی غیر مستقیم دادم، ولی باز هم تکرار می کنم کە تا همە با هم یک استراتژی واحد ملی میهنی در جهت تحقق سرنوشت ملت کورد را گزینە نکنیم، این نابسامانی گریبان ما را رها نخواهد کرد. تا وقتی کە حزب و جریان سیاسی را همچون مذهب ستایش کنیم، و نە چون وسیلەای برای رسیدن بە هدف، راە گریزی برای این نابسامانی یافت نمی شود. ولی گذشتە از اینها هم، ازخود گذشتگی و ارادە قوی هم دو ستون اصلی برای رسیدن بە این مهم را می توان دست نشان کرد، کە هنوز نشانەهای از تبلور آنها ظاهر نشدە است.
کوردانه : موانع اصلی پیش روی تشکیل جبهه کوردستانی به صورت یک مسئله ی استراتژیک در شرایط کنونی جهانی و منطقه ای را چگونه ارزیابی می کنید؟
ما موجودی هستیم کە اسم خودمان را انسان گذاشتەایم. انسان نمی تواند تنها با آرزوهایش عمرش را سپری کند. کند و کار ٩٩% جانوران دیگر برای سیر کردن شکم خود وارضاعات دیگر و تداوم نسلشان است. اما ما چنین نیستیم. جهانبینی ها، استراتژیها، ژئوپولیتیک و ژئواستراتژی جهان و منطقە دگرگون شدەاند. ما هم باید خودمان را برای دگرگونی در نگرشهای فکری، سیاسی، ژئوپولیتیکی و ژئواستراتژیکی آمادە کنیم. یک جبهەی کوردستانی همانطور کە برای مبارزە و معاملە با دولت مرکزی و اپوزیسیون تمامیت خواە ایرانی مهم و اساسی است، بە همان اندازە و شاید بیشتر هم تاثیر مثبت بر روی ملت کورد نە فقط در شرق کوردستان، بلکە در بخشهای دیگرکوردستان هم خواهد گذاشت. در رابطە هم می توان گفت کە بعضی از دولت های منطقەایی و فرامنطقەایی هم حساب روی این اتحاد باز خواهند کرد. دوست های ما ، ما را تشویق می کنند و و دشمنان هم نفرین. موانع اصلی را این چنین می توان گفت کە: اولا ما بسیار خودخواهیم و نتوانستەایم خودمان را تحمل کنیم کە این خود بە معنای فقدان فرهنگ دمکراسی و برخورد سنتی ما با بنیادی ترین عناصر ایدئولوژیکی و پلورالیسم سیاسی است. دوم اینکە با توجە بە اینکە ما نقطە مشترک در رابطە با حق تعیین سرنوشت برای برون رفت از ستم ملی زیاد داریم، ولی با این حال گفتار و کردارمان در تضاد مطلق هستند.
کوردانه : بیش از یک دهه است که تقریبا تمامی احزاب کورد از ضرورت و نیاز به تشکیل یک جبهه متحد کورد سخن میگویند. آیا توافقنامهایی که اخیرا بین دو حزب دمکرات و کومله امضاء شده را میتوان تلاشی در راستای تشیکل یک جبهه متحد کوردی ارزیابی کرد؟
از آنجا کە یک رقابت ناسالم بین احزاب شرق کوردستان وجود دارد و این دو جریان هم به صورت یک بعدی و با طرحی خود محوری بە این کار برخاستەاند، پیش بینی نمی کنم حاصل زیادی از این اتحاد برداشت کرد. این هم بە معنای بدبینی یا حسادت و ناباوری نیست. در بالا گفتم کە شرایط استراتژی، ژئوپولیتیک و ژئواستراتژی جهان و منطقە درحال تغییر است. با این مانورهای رقابتی نمی توان جای پای خود را در محفل های کوردی و غیر کوردی مستحکم کرد. آن هم با یدک کشیدن صرف ایرانی بودن و ژستهای میدیایی. اتحاد استراتژیک احتیاج بە یک پلاتفورم همه گیر ملی میهنی دارد کە همە باهم مبتکرش باشند با یک رویکرد و جهش نوگرایانە در جهت بە تحقق رساندن خواست های ملت کورد.
کوردانه : با توجه به کوچک و خُرد شدن جریانات سیاسی کورد بخصوص دو جریان قدیمی کوردستان روژهلات شعار "تشکیل جبهه متحد کوردستانی" با توجه به شرایط کنونی منطقه و ایران و تفاهم کومله و دمکرات به نظر شما می تواند به وقوع بپیوندد؟
علم بیولوژی ثابت کردە کە هر چیزی بە مغز انسان رسوخ کند، قابل دست یابی یا اجرا می باشد، حتی ورود انسان بە سیارە سوزان خورشید را هم دربر می گیرد. این امر فقط احتیاج بە وقت و امکانات دارد. احزاب کوردی و جبهەی کوردستانی از این تئوری مستثنا نیستند.اگرخودخواهی ها و خود بزرگ بینی ها، خودمحوری ها و از سفرە فرهیختگان ملی کورد خوردن را کنار بگذاریم، بە این امر مهم هم جامە عمل خواهیم پوشاند.
کوردانه : خیلی ها اعمال فشارهای داخلی ملت کورد به احزاب سیاسی را دلیل اقدام این دو حزب می دانند و بعضی ها معتقدند که آنها از این حرکت به عنوان ابزاری برای کسب مشروعیت این کار را انجام داداند نظر شما در این رابطه چیست؟
بە نظرم حدس دومی می تواند دقیق تر باشد. ما می دانیم کە ملت ما نگران اوضاع سیاسی کوردستان و تجزیه شدن احزاب شرق کوردستان هستند. و بسیاری هم کوشیدند تا هیچ انشعابی روی ندهد. اگر این دو جریان زیر فشار مردم کوردستان این کار را کردە باشند، خوب بە طبیعت این حدس و گمانە زنی ها، نباید اصلا انشعا بی روی می داد.
کوردانه: شما و دوستانتان چه راه حل دیگری را برای تشکیل یک جبهه کوردستانی در نظر دارید و به نظر شما حداقل این دو حزب پیش از این حرکت چه کار عملی باید انجام می دادند؟
بە نظر من در یک جامعە سنتی کە سنتها حد و مرزهای انتخاب یا برگزیدن خطوط سیاسی - اجتماعی را تعیین می کنند، نباید انتظار بیش از حد داشت. در بین ما اعتماد وجود ندارد و همین بی اعتمادی در گفتار و کردارمان، بن بست هایی را پیش روی ما قرار دادەاست. قبل از هر چیز باید اعتماد سازی کرد و شرایط را برای قبول و تحمل همدیگر فراهم کرد. هروقت جو اعتماد و قبول همدیگر به وجود آمد آنوقت می توانیم سر میز دیالوگ بنشینیم و مسائل و مشکلاتمان را با هم درمیان بگزاریم. من نمی توانم خط و نشان برای احزاب دیگر تعیین کنم کە چە می بایست می کردند یا چه کارهایی باید انجام می دادند. اما آنقدر می توانم بگویم کە نمی توان با تفکر ٢٠ تا ٣٠ سال پیش،یک حزب و جریان سیاسی را ادارە کرد. باید تاکتیک ها را عوض کرد، استراتژی نو انتخاب کرد و منافع ملی را بر منافع حزبی ترجیح داد.
کوردانه: صحبت هایی که در طول چند سال گذشته من با شما داشته ام، همیشه اعتقاد به وجود یک کومله و دمکرات قوی در عرصه سیاسی کوردستان داشته اید چرا تا به حال این ایده شما نتوانسته به پیش برود و موانع اصلی این امرچه چیزهایی می باشند؟
اگر یادم باشد تنها حرف از دمکرات و کوملە نبودە و حتی از جبهە متحد کورد، پژاک و نیروهای استقلال طلب هم گفتیم. تا وقتیکە آلترناتیو بهتری با گزینەها و استراتژی و خواستهای رادیکال تر و منسجم تری پا بە عرصەی سیاسی اجتماعی شرق کوردستان نگذارند، همین احزابی کە امروز وجود دارند با تمام کاستی هایشان، آلترناتیو شرایط امروز هستند. من هیچگاە پنهان نکردەام کە تنها راه رهایی ما از ستم ملی، برخورداری از حق تعیین سرنوشت به معنای تمام و کامل است و برای تحقق این امر هم فعالیت کردەام. حاڵا چرا در صفوف حزب دمکرات؟، این موضوعی است مربوط بە خودم. ولی با اطمینان می توانم بگویم کە اسیربودن و مسموم بودن فکر بسیاری از مبارزان راە آزادی کوردستان بە واسطه سمپاشی های ملیت حاکم، از چپ و راست و میانەشان از یک طرف و ناواقع بینی سیاسی- اجتماعی جامعەی کوردستان امروز از طرف همین ایدئولوگ های خودمانی را میتوان از نکات دیگر نرسیدن بە این ایدە نام برد.
کوردانه : در یک جبهه کوردستانی نمی توان مشخص کرد کی باشد و کی نباشد. جبهه دارای اهداف مشترکی است و هرکس آن اهداف را قبول کرد میتواند وارد آن جبهه شود، اما احزاب کلاسیک کوردی همیشه پژاک را از این جبهه حذف می کنند .نظر شما در این رابطه چیست و هدف آنها از این کار چیست و نظر خودتان در رابطه با پژاک چیست؟
تا وقتی کە اعتمادسازی نشود، جو حاکم دوستانە نشود، استراتژی نوین جایگزین توهمات ملی امروز را نگردد و مفهوم چه کسی اصل است و چه کسی بدل رخت از گفتمان و بستر سیاسی ما بر نبندد، نمی توان پیش بینی شرایطی بهتری از امروز و فردا را کرد. پژاک یک نیروی کوردستانی است و درنتیجه خلاء دمکراتها و کوملەها و نیروهای دیگر با پشتیبانی حزب کارگران کوردستان (پ ک ک ) پا بە رزمگاە مبارزە ملی گذاشتە است و امروز هم فعال است. چە اینکه هر جریانی بخواهد پژاک را قبول کند یا نە، این حزب وجود دارد و در سالهای گذشتە چندین مورد هم روبه روی جمهوری اسلامی قرار گرفتە و دو طرف متحمل تلفاتی هم شدەاند، کە تلفات نیروهای جمهوری اسلامی بسیار بیشتر است. اگر آمار اعدام های سیاسی سالهای اخیر مبارزین کورد را هم بە آن اضافە کنیم، درمیابیم کە بیشترین اعدام ها را اعضای پژاک متحمل شدەاند. بە عقیدەی من پژاک می تواند همانطور کە هم پیمان، یا بخشی از نیروی بزرگ تری به نام حزب کارگران کوردستان است، هم پیمان دمکراتها و کوملەها و دیگر احزاب شرق کوردستان هم باشد. پیشتر هم اشارە کردەام کە اگر ما فرهنگ حذف را پیشە کنیم و همچنان براین موضوع اصرار کنیم کە چه کسی اصل است و چه کسی بدل، راه همکاری برای همبستگی ملی را طولانی تر خواهیم کرد. از طرفی هم نباید فراموش کنیم کە پژاک نیز بە نوبە خود موظف است کە بە منتقدین خود پاسخی منطقی و سیاسی بدهد و دست از تهمت زدنها بر دارد. نە پژاک می تواند این راه سخت را بە تنهایی بپیماید و نە هیج حزب و جریان سیاسی دیگر. سرنوشت ما همگی بە هم گرە خوردە است. بلند پروازی ما را بە جای نمی رساند. هم حزب دمکرات و هم کوملە دهەی شصت را با این بلند پروازی ها سپری کردەاند کە نتایج آن جز خونریزی و تضعیف مبارزە در کوردستان چیز دیگری نبود. اما این بلند پروازی ها چنان تجربەای خوبی بە آنها دادە است کە پژاک می تواند از آن بهرە بگیرد.
کوردانه : اگرچه احزاب کلاسیک کوردی شرق کوردستان در بعضی از استانها بیشتر فعال بوده و هستند ولی طی چند سال اخیر رهبران این احزاب به این اشتباه استراتژیک خود پی برده اند که انجام مبارزات سیاسی- مدنی در کوردستان ایران بدون محور قرار دادن استان کرماشان و همکاری کوردهای ایلام و لورستان نتیجه مطلوبی را درپی نخواهد داشت و البته این مسئله فقط در حد شعار باقی مانده و احزاب در گسترش مبارزات ملی کورد در این استانها کوتاهی بسیار کرده اند. شما علت تحقق نیافتن این شعار را در نوع ساختار سیاسی احزاب می دانید یا در وجود مفهوم تنگ نظرانه منطقه گرایی در میان کوردها و رهبران احزاب؟
هر دوی آنها به علاوە دلایل دیگر. اولا در سالهای اول انقلاب شرایط مبارزە در سە استان کرماشان، ایلام و لورستان بە گونەایی نبود کە در سنندج و ارومیه وجود داشت. ترکیب کلیت مبارزات سیاسی در این سە استان را نیروهای چپ و سازمان مجاهدین رهبری می کردند، به علاوە گروهای تند رو حجتیە ایی و خط امامی ها. شما داستان گروە شیت را میدانید کە مخفف شورای یاوری تهیدستان در کرماشان بود. در آنجا مسئلەی ملی کورد خیلی کم مطرح بود. یا چپ چپ بودیم، یا مسلمان ناب محمدی. بنا بر این وقتی احزابی نتوانستە بودند تشکیلاتی منسجم داشتە باشند و جای پای خود را مستحکم نمایند، نباید انتظار معجزە هم از آنها داشت. ولی از این کم و کاستی ها هم کە بگذریم ، جمهوری اسلامی هم بیکار ننشستە بود و تمام امکانات خود را برای جلوگیری از فعالیت این احزاب بکار گرفتە بود. جنگ ایران عراق و مرزهای طولانی استانهای کرماشان و ایلام هم موانع بسیار جدی و خطرناک دیگری شدند کە تمام کوردستان بە یک پادگان نظامی تبدیل شد. ولی بە صراحت می توان گفت کە ساختار سیاسی، فرقە گرایی، دستە بندیهای درون حزبی و منطقە گرایی از دیگر موانع سر راە بودەاند و هم اکنون نیز این مفاهیم درابعاد کوچکتری وجود دارند.
کوردانه :حزبی که شما در آن فعالیت دارید در طول 8 سال گذشته مواضع مختلفی در رابطه شیوه مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی در پیش گرفته است، یک بار حاضر می شود در صورتی که اجازه فعالیت به آنها داده شود خود را منحل کنند و به ایران بروند، یک روز کار و مبارزه اصلاح طلبی را قبول کرده و تلاش می کند به هر شیوه ای که شده با اصلاح طلبان در داخل کانالی را برای همکاری پیدا کند و حالا هم شعار سرنگونی جمهوری اسلامی سر میدهد و با سازمان مجاهدین ملاقات هایی مینماید، دلیل اینگونه رفتارهای متضاد و عملکردهای متناقض چیست؟
یک حزب سیاسی کە خود را بخشی از اپوزیسیون رژیم جمهوری اسلامی می خواند، این حق را بەخود می دهد کە به صورت تاکتیکی هم کە شدە در تحولات سیاسی ایران مشارکت کند. من تا حالا نه شنیده ام و نە خواندەام کە این حزب دست از خواستهای مردم کوردستان برداشتە باشد. در رابطە با اصلاح طلبان و انتخابات دورەی دهم ریاست جمهوری هم هرکس به دنبال مطالبات خود بود. برنامەی آقایان موسوی و کروبی برای تصدی پست ریاست جمهوری بخشی از خواست های فرهنگی کوردها را در خود جای دادە بود. علاوه براین برای درست کردن شکاف در صف نیروهای تندرو و تمامیت خواە باید متوسل بە تاکتیکهای ایزایی هم شد. ما به تنهایی نمی توانیم جمهوری اسلامی را میان ببریم و وقتی این نیرو و توان را نداریم باید شیوەهای دیگر را بکار گرفت، کە ممکن است باب طبع و میل خیلی ها نباشد. گذشتە از این، در یک حزب کە عملکرد و تصمیم هایش بە شیوەی جمعی است، نباید انتظار داشت کە در چنین شرایطی همە چیز بە مزاج همه کس خوش باشد. برای ملاقات با سازمان مجاهدین یا هر نیروی دیگر هم نباید سخت با این قضیە برخورد کنیم. اگر سازمان مجاهدین از آن حالت پرخاشگری قدیمی خود بیرون بیاد، دست از تئوری من درآوردی تاسیس جمهوری دمکراتیک اسلامی ایران بردارد و رویکرد و نگرش دیگری در رابطە با تفاوتهای فاحش ایدئولوژی و عملکردهای خود با دیگر نیروها بردارند، می توان با آنها همکاری کرد. در ضمن هر نشستی با سازمان مجاهدین یا دیگر نیروهایی کە خودشان را سراسری و ایرانی می دانند، بە معنای بە توافق رسیدن و عقد قرارداد نیست. اما به طور خلاصە من این چند گانگی ها در عمل را در نبود یک استراتژی ملی میهنی در جهت به دست آوردن حق تعیین سرنوشت برای ملت کورد می بینم. تا موضوع ترس از برچسب تجزیە طلبی بر افکار احزاب کوردی در شرق کوردستان حاکم باشد، ما شاهد این جور فراز و نشیب ها خواهیم بود.
کوردانه :همانطور که شما هم می دانید در دنیای آزاد و واقعی و در دنیایی که سیاست یک علم است جدا شدن و انشعاب یک واقعیت است. هر حزبی که دچار انشعاب می شود آنکه جدا می شود حق ندارد از نام و نشان حزبی که از آن منشعب شده استفاده کند و حتی نباید تشابه کوچکی هم در اسم و رنگ و آرم آنها وجود داشته باشد. چرا در کوردستان و در میان رهبران سیاسی کوردستان که همه آنها در اروپا و آمریکا زندگی کرده اند این مسائل و قوانین علمی سیاسی را یاد نگرفته اند و هر کسی که انشعاب می کند از نام و آرم حزب اصلی و با ایجاد کمی تغییردر آنها استفاده می کند؟
در جواب سئوالهای بالا بە این امر اشارە کردم. گفتم کە ما هنوز از سفرە و میراث مبارزات تاریخی و از اعتبار شخصیت های برجستە و کسانی که جانشان را در این راه نثارکرده اند تغذیە می کنیم. احزاب منشعب و غیر منشعب هرکدام خود را صاحب این جاودانی ها می دانند. قبلا توضیح دادم کە در یک جامعە سنتی با تمام افتخاراتش، حزب سنتی متولد میشود. ما تافتە جدا بافته کە نیستیم.
کوردانه: آیا به نظر شما بهتر نیست که جریانات انشعابی که نمی تواند در داخل حزب اصلی کار کنند و فراکسیون داشته باشند با یک اسم جدید کار نمایند تا مردم کورد از سرگردانی بین این نامهای مشابه نجات پیدا کنند؟
بە نظر من بهتر آن است کە حزبی دیگر تشکیل بدهند. اما با توجە بە اینکە اختلافاتی کە منجر بە انشعاب می شوند یا شدەاند، فکری و ایدولوژیک نیستند، بسیار مشکل می نماید کە این گزینە جا بیفتد. اگر بدون تعارف نگاهی بە بافت سیاسی اجتماعی و خواص روانی خودمان بیندازیم، این حقیقت را بهتر درخواهیم یافت.
کوردانه: در کوردستان سوریه مسایل سیاسی و کار مشترک سیاسی بین احزاب خوب پیش می رود و احزاب با هم کار می کنند اما در تفاهم نامه دمکرات و کومله یک بند هست که به نظر من اشاره آنها به پژاک است که نمی توان با آنها کار کرد .چرا از این تجربه مثبت در کوردستان سوریه نتواسته اند استفاده کنند؟
این مقایسە درستی نیست. تا همین چند ماە پیش کوچکترین همکاری میان احزاب غرب کوردستان وجود نداشت. تحولات سیاسی در کشورهای عربی میدان مانور را در کشور سوریە و غرب کوردستان گشودە است. نقش( پ ی د ) در این مانورها چشمگیر است. اما شبهەهای زیادی وجود دارد کە میتواند نگران کنندە باشد. ولی هرچە باشد امروز نوعی همکاری وجود دارد کە دولت ترکیە در پی بە چالش کشیدن آن است. شرایط برای دو حزبی کە شما بە ان اشارە کردید بسیار متفاوت است. آنها آمادە نیستند کە پژاک را بە عنوان یک جریان سیاسی کە در شرق کوردستان فعالیت دارد بە رسمیت بشناسند و این موضوع می تواند در آیندە دردآور باشد. یک حزب سیاسی با سابقە می بایست سناریوهای آیندە را پیشبینی و مجسم کرده و عواقب آن را تجزیە و تحلیل کند. اما بە باور من شما می توانید این سئوال را از دو حزب هم پیمان بپرسید و جویای جوابی دقیق تر در موضع گیریهایشان نسبت به پژاک باشید.
کوردانه: چه زمانی می توان گفت که تلاش های حزب دمکرات و کومله برای ایجاد انسجام و مبارزه مشترک با جمهوری اسلامی در میان اپوزیسیون ایرانی، به ویژه احزاب کوردستانی به نتیجه قابل قبولی رسیده است؟
پاسخ این پرسش را می توان در جوابیه سئوالات فوق گرفت. بە باور من وقتی ما می توانیم شاهد آن روز باشیم کە: اولا احزاب کوردی همدیگر را دریابند و یک استراتژی نوین انتخاب کنند کە منافع ملت کورد بالاتر از منافع سازمانی و شخصی قرار بگیرد. دوما یک جبهە فراگیر تشکیل دهند کە همگی با هم خواست های ملت کورد را در دستور فعالیت های خود قرار دهند. کار کردن روی این دو گزینە و فراهم کردن چنین شرایطی می تواند تاثیر خوب یا بد روی اپوزیسیون تمامیت خواە بگذارد. اگر تاثیراتش مثبت بود و ماڕا بە عنوان یک ملت با تمام معرفەهایش بشناسند و بە خواست هایمان گردن نهند، آن وقت مسیر همکاری با آنها قالبی دمکراتیک به خود می گیرد و می توان آن را بە فال نیک گرفت. در غیر اینصورت نباید از برچسب تجزیە طلبی بیم و هراسی داشتە باشیم. بله وقتی همە درها برای بدست آوردن واحقاق حقوق چپاول شدە ما بستە می شود، راهی دیگر جز انتخاب گزینە گریز از مرکز برایمان باقی نمی ماند.
http://www.kurdane.com/news-details.php?id=8677
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر