نامه زانيار مرادى به همسن و سالهاى خودش در سراسر جهان
_________________________________________________
من اسمم زانيار مرادى است. الان از سلول مرگى در آن سوى دنيا در شهر کرج درکشور ايران نشسته و ميخواهم با شما جوانان در اروپا و امريکا٬ با شما جوانان همسن و سال خودم در ژاپن و استراليا و فرانسه و افريقا و در همه جاى دنيا حرف بزنم. نگذاريد مرا اعدام کنند! آيا دنيا آنقدر بيرحم است که اين صحنه را تماشا کند که من و پسر عمويم در خيابان اعدام شويم و چيزى نگويد و کارى نکند؟
ميدانم که اين ترس من و اين درخواستم از طريق امکانات اينترنتى به گوش شما ميرسد. پس فقط چند دقيقه صبر کنيد٬ چند ثانيه وقت بگذاريد و از من بشنويد که چقدر سخت است در بيست و يک سالگى با مرگ مواجه شدن٬ با کابوس مرگ زندگى کردن و هر لحظه از صداى پاى زندانبانان ترسيدن و بر خود لرزيدن!
ما سه سال است که زندانى شده ايم . من زانيار مرادى و هم پرونده اى من لقمان مرادى٬ ۹ ماه را زير شکنجه بوديم. ما را چنان کتک ميزدند که ديگر توان راه رفتن نداشتيم و همين امروز نيز کمرم بشدت درد ميکند و دو مهره کمرم شکستگى دارد. به ما گفتند اگر حرفهايى که آنها ميخواهند را نزنيم٬ به ما تجاوز ميکنند و ما نامه هايى را که آنها آوردند امضا کرديم. و اکنون در يک قدمى مرگ با طناب دار در خيابانى در تهران و يا مريوان شهر محل تولدمان ايستاده ايم. اين روزها شنيدم که دارند مقدمات اجراى حکم اعدام ما را فراهم ميکنند و چهار روز است که حالم خوب نيست٬ شبها خوابم نميبرد و فکر کردم شايد با اين نامه بتوانم بخودم کمک کنم.
نگذاريد ما را اعدام کنند. بهر طريقى که ميتوانيد ٬ سعى کنيد از ابتکارات جوانانه استفاده کنيد و کارى کنيد که حکومت اسلامى ايران ببيند که ما تنها نيستيم و دنيا به اين حکم ظالمانه اعتراض دارد. صداى اعتراض شما و هر حرکت و اعتراضى که بکنيد به گوش ما فورا ميرسد. منتظر شنيدن اخبار اعتراضات شما همسن و سالهاى خودم هستم.
زانيارمرادى – زندان رجايى شهر کرج
۴ ژانويه ۲۰۱٣
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر