Pages

۱۳۹۲ فروردین ۷, چهارشنبه

مأموریت اصلی سربازان گمنام: قسمت دوم



مأموریت اصلی سربازان گمنام: قسمت دوم 



شکل گیری ارگانهای ویژه اطلاعاتی ـ امنیتی 



اشاره مختصر به ارگانهای اطلاعاتی در زمان شاه

ارگانهای اطلاعاتی ـ امنیتی رژیم شاه، در اساس، بعداز از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شکل گرفت.
با کشف سازمان افسران حزب توده در ارتش، اداره دوم ارتش که بعداً به رکن۲ شهرت یافت، با الگوی ارتش آمریکا شکل گرفت تا با نفوذ شوروی مقابله کند. در ژاندارمری نیز نهاد مشابهی تأسیس شد.
سازمان امنیت و اطلاعات کشور (ساواک) به طور رسمی در اسفند ۱۳۳۵ تشکیل شد.
شاه در سال ۱۳۳۸ به پیشنهاد انگلیسی ها دو ارگان برای هماهنگی اطلاعات تشکیل داد:
o شورایعالی هماهنگی با مسئولیت گسترش دادن اطلاعات ـ امنیت در سیستم های دولتی. اعضای شورایعالی هماهنگی که زیر نظر نخست وزیر تشکیل می شد عبارت بودند از: رئیس ساواک، رئیس ژاندارمری، رئیس شهربانی و رئیس دفتر ویژه.
o دفتر ویژه اطلاعات به ریاست “فردوست“ که اطلاعات مخصوص شاه را دنبال می کرد.
ساواک که مهمترین نهاد اطلاعاتی ـ امنیتی کشور بود در ابتدای شکل گیری ۱۰۰ پرسنل داشت. اما تا سال ۱۳۵۰ شمار پرسنل آن به ۵۰۰۰ نفر رسید.


تا سال ۱۳۵۷ که شاه سقوط کرد به ترتیب، تیمور بختیار، حسن پاکروان، نعمت الله نصیری و ناصر مقدم ریاست ساواک را بعهده داشتند. سازمان کار ساواک از ۹ اداره تشکیل شده بود:
o اداره اول: امور اداری
o ادره دوم: کسب اطلاعات خارجی
o اداره سوم: امنیت کشور (ضد خرابکاری)
o اداره چهارم: حفاظت پرسنل، اسناد و اماکن 
o اداره پنجم: امور فنی و شنود
o اداره ششم: امور مالی
o اداره هفتم: بررسی اطلاعات خارجی
o اداره هشتم: ضد جاسوسی
o اداره نهم: تحقیق
هضم ساواک در اطلاعات خمینی
به علت منفوریت فوق العاده ساواک به عنوان حفظ کننده قدرت نامشروع دیکتاتوری شاه، در انقلاب سال ۱۳۵۷ لبه تیز مبارزه مردم متوجه آن بود و همه خلع ید از ساواک و نابودی آن را درخواست می کردند. با این حال، نظام جدید که به کلی رودر روی آرمان های حقیقی مردم ایران بود، از همان اولین روزهای پس از سقوط شاه، شروع به سیستم اطلاعاتی خود کرد.
بعد از انقلاب ۲۲ بهمن ۵۷ مهندس بازرگان نخست وزیر موقت خمینی، دکتر ابراهیم یزدی را مأمور تشکیل کمیته یی برای رسیدگی به امور ساواک صادر کرد. یزدی کمیته یی مرکب از دانشجویان انجمن اسلامی آمریکا (تیمی که در آمریکا با ابراهیم یزدی بودند) از جمله نژاد حسینیان و عبدالعلی بازرگان در باغ مهران (یکی از مراکز تسخیر شده ساواک) تشکیل داد. این کمیته کارش را با نگهداری اسناد ساواک شروع کرد.
در کنار این کمیته دکتر مصطفی چمران (۱) با تشکیل دفتری بنام دفتر تحقیقات نخست وزیری، کار مصاحبه و استخدام ساواکی ها را برای راه اندازی مجدد بعضی از بخشهای ساواک آغاز کرد.
اداره کل هشتم (ضد جاسوسی) که اساساً علیه شوروی بود، اولین اداره ای از ساواک بود که در شروع حاکمیت خمینی آغاز بکار کرد. کارگزاران خمینی، با ساواکیهایی که قبلاً در این اداره اشتغال داشتند مصاحبه کرده آنها را مجدداً به کار دعوت کردند.
مهدی هادوی(۲) «دادستان انقلاب» در سال ۱۳۵۸، با راه اندازی شعبات بازپرسی کار بازجوئی و محاکمه افراد ساواک (که عمدتا از اداره سوم ساواک امنیت داخلی – ضدخرابکاری ـ بود) را شروع کرد. اطلاعات این بازجوئی ها در اختیار محسن رضائی که از تیرماه ۱۳۵۸ مسئول اطلاعات سپاه پاسداران شده بود، قرار می گرفت تا از آن برای بازسازی اداره سوم ساواک در سپاه پاسداران استفاده کند.
به این ترتیب چمران راه اندازی اداره کل هشتم (ضدجاسوسی) و محسن رضائی راه اندازی اداره کل سوم را دنبال می کرد. با این تفاوت که محسن رضائی از اطلاعات عناصر ساواک استفاده میکرد تا بکارگیری عناصر ساواکی. ولی چمران، اصل را بر استخدام ساواکیها گذشته بود. وی آن عده را که مورد نیاز سیستم جدید اطلاعاتی بودند استخدام و مابقی را بازخرید یا بازنشسته کرد.
شکل گیری ارگانهای اطلاعاتی در نظام خمینی
۱. اطلاعات در کمیته ها
در آخرین روزهای حکومت شاه، آخوندها که سالیان از وحشت ساواک به گوشه ای خزیده بودند، با استفاده از خلاء حضور انقلابیون (که تا ۳۰ دی ۱۳۵۷ در زندان بودند و خطر توطئه های جنایتکارانه علیه آنها در آخرین روزهای حکومت دیکتاتور وجود داشت) در شرایطی که ساواک کارائی اش را از دست داده بود، در مساجد ظاهر شده و کمیته هائی برای استقبال از خمینی تشکیل دادند. همین کمیته ها در روزهای بعد از پیروزی انقلاب قدرت را در نقاط مختلف به دست گرفتند. کلانتریها و مساجد، محل استقرار این کمیته ها شد و آخوندها بر ریاست کلیه این کمیته ها چنگ انداختند.
در روزها و هفته های پس از سرنگونی شاه، به دلیل شکل گیری روحیه همبستگی و اعتماد در سراسر جامعه، از ناامنی و هرج و مرج اثری نبود. اما همین کمیته ها به بهانه پاکسازی ساواکی ها و عوامل طرفدار نظام گذشته به فعالیت های امنیتی و اطلاعاتی دست زدند و به مهم ترین عوامل ناامنی تبدیل شدند. به اقتضای همین فعالیت ها، در هر کمیته واحد اطلاعات نیز ایجاد شد. 
در ابتدا هر کمیته واحد اطلاعات و گروه ضربت خودش را تشکیل داده بود. عملیات آنها برای تعقیب ساواکیها و عوامل شاه، به سرعت به شکار انقلابیون یا جوانان ترقیخواهی گرایش یافت که سلطه ارتجاعی آخوندها را برنمی تافتند. خصلت آنارشیک کمیته ها و واحد اطلاعات آن که به تعداد آخوندهای روسای کمیته گسترش یافت، خمینی را به فکر سامان دادن آن انداخت. در سال ۱۳۵۸، او به آخوند مهدوی کنی حکم داد که کمیته مرکز را تآسیس کند تا یک تمرکز فرماندهی و اطلاعاتی ایجاد شود. مرکز این کمیته در میدان بهارستان بود.
۲. اطلاعات سپاه
در تیرماه ۱۳۵۸ جواد منصوری (اولین فرمانده سپاه پاسداران) حکم تشکیل واحد اطلاعات سپاه را صادر و محسن رضائی را بعنوان فرمانده اطلاعات سپاه منصوب کرد. محسن رضائی عضو شورای فرماندهی سپاه ، با استفاده از کمکهای اطلاعات و امنیت سوریه و بازماندگان ساواک شاه به بازسازی اطلاعات و امنیت پرداخت. او این کار را به طور مستقیم در رابطه با شخص خمینی پیش میبرد.
هسته اصلی اطلاعات سپاه را گروهی بنام “سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی“ تشکیل میدادند. این سازمان از ۷ گروه راست گرا که ویژگی مشترکشان ضدیت با مجاهدین در زمان شاه و نزدیکی به آخوندها بود، تشکیل شد. (۳) 
محسن رضائی در ابتدای کار یک تیم ۵ نفره به سرپرستی فردی با نام مستعار پیام از گروه موحدین مأمور راه اندازی و احیای اداره کل سوم (امنیت داخلی) ساواک کرد، این تیم کلیه‌ اطلاعات مربوط به‌ اداره کل ساواک تهران را جمع‌آوری و روی آن کار کردند.
اطلاعات سپاه از ابتدای شکل گیری در سال ۱۳۵۸ با کارشناسان اطلاعاتی و امنیتی سوریه رابطه برقرار کرد. کارشناسان سوری به ایران آمدند و در خیابان جردن، خیابان جانسپاران، پلاک ۱۱۵ عناصر اطلاعات را تحت آموزش قرار دادند.
در نتیجه، اطلاعات سپاه بدلیل استفاده از اطلاعات اداره سوم ساواک و استفاده از کارشناسان سوریه با کیفیت متفاوتی نسبت به بقیه قسمتهای سپاه پاسداران شکل گرفت.
واحدهای اطلاعات سپاه (برخلاف دیگر واحدهای سپاه که تحت فرماندهی در استان و منطقه بودند) از طریق مرکز استان به واحد اطلاعات در تهران وصل بودند. و سمینارهای مسئولان اطلاعات استاتها در تهران تشکیل میشد.
بدنبال اشغال سفارت آمریکا، اطلاعات سپاه با آشنایی هایی که از بایگانی سفارت بدست آورد، ایجاد یک بایگانی قوی را در دستورکار خود قرار داد.
اطلاعات سپاه با برقراری مناسبات گسترده با عوامل فالانژ در قسمتهای مختلف تهران شاخکهای اطلاعاتی خود را شکل داد و این الگو را در شهرستانها نیز پیاده کرد.
هم چنین با استفاده از بازجوئی و شکنجه در زندانها شروع به تواب سازی و ایجاد نفوذی کرد از جمله:
شاهپور زندیان، یکی از طرفداران تیمور بختیار بود که پس از انقلاب دستگیر شده بود. با دادن حکم اعدام به این فرد، او را مرعوب کرده، وادار می کنند که به عنوان نفوذی با سپاه پاسداران همکاری کند. سپاه از این طریق ضمن کسب اطلاعات از سلطنت طلبان تجربیات آنها را برای بازسازی دستگاه اطلاعاتی بکار میگیرد.
سرهنگ کبیری، یک افسر توده ای بود که تا پیروزی انقلاب لو نرفته بود. بعد از روی کار آمدن خمینی موقعیت او برملا شد و خود را به ری شهری (۴) در دادگاه ارتش معرفی کرد، اطلاعات سپاه پاسداران او را نیز به عنوان نفوذی در میان وابستگان رژیم قبلی بکار گرفت. واحد اطلاعات سپاه از طریق سرهنگ کبیری به شماره تلفنهای افرادی مثل بختیار، اویسی (۵) و پزشکپور و...در خارج از کشور دست یافت.
اطلاعات سپاه از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ در تمام صحنه ها از شناسائی، تعقیب و مراقبت تا بازجوئی و شکنجه در زندانها و ... مجاهدین خلق را هدف اصلی اطلاعاتی و عملیاتی خود در داخل ایران قرار داد.
با عزیمت مسعود رجوی و ابوالحسن بنی صدر به فرانسه، واحد اطلاعات سپاه پاسداران توطئه تروریستی علیه رهبر مقاومت در پاریس را در اولویت فعالیت های خود در فرانسه قرار داد. سفارت رژیم در فرانسه در آن ایام پایگاه اطلاعاتی و عملیاتی سپاه پاسداران علیه مسعود رجوی شد.
دفتر اطلاعات نخست وزیری
دولت مهندس بازرگان که اولین دولت موقت بعداز انقلاب است به سازماندهی بقایای ساواک پرداخت و تحت عنوان “اطلاعات نخست وزیری“ یک دستگاه اطلاعاتی را شکل داد. اطلاعات نخست وزیری به ریاست خسرو تهرانی بخشها ئی از ساواک را بکار گرفت و مشخصاً اداره هشتم ساواک که اداره ضد جاسوسی بود را احیا کرد. 
در جریان گروگانگیری دیپلماتهای آمریکایی در سفارت آمریکا در تهران، سعید حجاریان (۶)، یک هوادار دو آتشه خمینی که به حیله گری و بی رحمی مشهور بود، بعنوان یکی از خط دهندگان گروگان گیران مورد توجه قرار گرفته بود، معاون خسرو تهرانی گردید.
اطلاعات نخست وزیری در دوره رجائی برای جلوگیری از تداخل سیستمهای اطلاعاتی، بین اطلاعات سپاه، ارتش، کمیته و شهربانی تقسیم کاری را تعریف کرد و حفاظت اطلاعات و اطلاعات عملیات مربوط به هر یک از این نیروها به خود آنان واگذار شد.
اطلاعات نخست وزیری امور زیر را به عنوان مهمترین هدفهای خود دنبال می کرد:
حراست‌های از ارگانهای مختلف نظام
فعالیت های ضد جاسوسی (همان اداره هشتم سابق ساواک با تغییر ماموریت‌ها و کادرها)
سازماندهی جمع‌آوری پنهان.
ـ فعالیت های ویژه مانند: برخی خریدهای ویژه اطلاعاتی، نظیر دستگاه‌های خاص که خرید و ورود آن به کشور نیاز به تشریفات ویژه داشت.
در آن زمان، ستاد امنیت کشور که بیشتر نقش دبیرخانه‌ (اطلاعات نخست وزیری) را داشت و درجهت هماهنگی عمل می‌کرد.
نقش فردوست در سازمان اطلاعات خمینی
ارتشبد حسین فردوست، رئیس دفتر ویژه اطلاعات محمدرضا شاه پهلوی، یکی از موثرترین چهره‌های سیاسی اطلاعاتی رژیم پهلوی است(۷). پس از انقلاب دفتر اطلاعات نخست وزیری فردوست را به همکاری فرا خواند. فردوست نقش تعیین کننده در شکل گیری دستگاههای اطلاعاتی رژیم بویژه در شکل گیری و لایحه قانون وزارت اطلاعات آخوندی داشت. اطلاعات نخست وزیری، همکاری فردوست را از بقیه پنهان میکرد. در سال ۱۳۶۲ همکاری فردوست برای سایر نهادی رژیم مشخص شد. در نتیجه دادستانی و سپاه پاسداران او را دستگیر کردند. با این حال، وی تا سال ۱۳۶۶ که در زندان فوت کرد یا کشته شد، با وزارت اطلاعات و به ویژه آخوند ریشهری وزیر اطلاعات همکاری می کرد.


حفاظت اطلاعات در ارتش

مصطفی چمران به موازات استفاده از عوامل و اسناد ساواک در ساختار دفتر اطلاعاتی نخست وزیر و واحد اطلاعات سپاه، کمیته ای مستقر در اداره دوم ارتش تشکیل داد. این کمیته در ابتدا صرفا مسئولیت حفاظت از مدارک ارتش را بعهده داشت و سر پرست آن فردی بنام محمد رضوی بود. یکی از ادارات این کمیته ضد اطلاعات ارتش بود که دارای سه قسمت تمرکز اطلاعات، ضد جاسوسی و حفاظت بود. پس از مدتی سرهنگ حاتمی رئیس اداره دوم ارتش شد. و او با بکار گرفتن تعدادی از کارمندان اطلاعات و ضد اطلاعات ارتش و تعدادی از کارمندان ساواک اداره دوم را راه اندازی کرد. از آنجائی که بیم کودتا توسط ارتش وجود داشت، راه اندازی اکیپ های تعقیب و مراقبت و استفاده از عناصر ضد اطلاعاتی در زمان شاه در اولویت قرار گرفت. فرمانده دایره تعقیب و مراقبت سرگرد منصوری بود.
اطلاعات دادستانی
بعد از تشکیل "دادگاه انقلاب" دادستانی (ضد) انقلاب مرکز با مسئولیت آخوند احمد آذری قمی تشکیل شد. از میان بخش های مختلف دادستانی، قسمت تحقیقات و بازپرسی دادستانی، کار سرنخ یابی اطلاعاتی روی جریانات مختلف را بعهده داشت.
سرفصل شروع کار جدی اطلاعاتی در دادستانی اساسا از دی ماه ۱۳۵۹ است که مصادف با انتصاب جلاد اوین "لاجوردی" به دادستانی (ضد) انقلاب مرکز است. لاجوردی دادستانی را در بالای کلیهٌ ارگانهای اطلاعاتی شهر اعم از سپاه و کمیته قرار داد. محور کار اطلاعاتی، شکنجه زندانیان و کسب اطلاعات آنها در بازجوئی بود. این اطلاعات به نهادهای اطلاعاتی کمیته و سپاه داده میشد تا با تعقیب و مراقبت به اطلاعات جدید دست یابند.
دادستانی تا سال ۱۳۶۲ دارای ۹ شعبه شامل ۳ دادگاه و ۶ دادسرا بود. از میان آنها، شعبه ۷ اوین بسیار معروف بود و پیچیده ترین عناصر دادستانی را به کار گرفته بود. زیرا بطور خاص روی سازمان مجاهدین خلق متمرکز بود. دادستانی تا مقطع تشکیل وزارت اطلاعات از تشکیلات سراسری در تمام کشور برخوردار بود و در مقابله با سازمانهای انقلابی و مبارز بیشترین نقش را داشت.
شبکه تعقیب و مراقبت ( عبدالله پیام ) در اواخر پائیز سال ۶۰، سپاه و دادستانی به همراه تعدادی از افرادی که سابقاً در کمیته "مشترک ضد خرابکاری" شاه تجربه داشتند، یک شبکه گشت، تعقیب و مراقبت را به نام “عبدالله پیام“ سازماندهی کردند.
در همین جهت، تعدادی از عناصر سپاه و دادستانی به مدت ۶ ماه یک دوره آموزش و تعقیب و مراقبت را در اداره دوم ارتش (رکن ۲) طی کردند. عناصر کمیته مرکز و سپاه قبلاً نیز جداگانه چنین دوره هائی را در این اداره گذرانده بودند. اما اینبار نهاد مزبور بکمک سرهنگ حجازی رئیس شهربانی وقت و برخی اعضاء سابق ساواک در جهت یک هدف مشخص شکل گرفت.
مرکز این شبکه محل کمیته مشترک موسوم به "ضد خرابکاری" شاه یعنی همان شکنجه گاه معروف کمیته بود. از زمستان سال ۶۰ در این محل کلاسهای آموزش تعقیب و مراقبت و... تشکیل می شد که طی آن عناصر بالای سپاه توسط افسران اداره دوم و اطلاعات شهربانی و ساواک آموزش اطلاعات می دیدند.
با استفاده از مزدوران ساواک و عناصر شهربانی و اداره دوم ارتش و الگوبرداری از سیستم پلیسی ساواک شاه، رژیم شبکه تعقیب و مراقبت موسوم به "عبدالله پیام" را تشکیل داد تا با استفاده از تاکتیکهای تجربه شدهٌ ساواک به ردیابی انقلابیون و کشف پایگاههای مجاهدین بپردازد.


سربازان گمنام

در روز ۲۲ مرداد ۱۳۶۰ خمینی در یک سخنرانی که از تلویزیون رژیم پخش شد از «سربازان گمنام امام زمان» خواست که هر چه سریعتر افراد سازمان مجاهدین خلق را شناسایی و آنها را به "سزای" اعمالشان برسانند.
این اولین باری بود که اصطلاح «سربازان گمنام ...» بکار می رفت. در بعد از آن بود که رژیم آخوندی در فرهنگ دجالگرانه خود، همین نام را برای آدم کشان و جاسوسان واحدهای اطلاعاتی خود به کار برد. در آن زمان این واحدها عبارت بودند از: واحد اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، حفاظت اطلاعات ارتش، واحد اطلاعات و تحقیقات نخست وزیری، یگان اطلاعات کمیته های انقلاب اسلامی و واحدهای اطلاعات دادستانی انقلاب
-------------------------------------------------------------------------------------------------- 
۱-دکتر مصطفی چمران در سال ۱۳۱۱ در تهران ، متولد شد.. در سال ۱۳۳۷ با استفاده از بورس تحصیلی شاگردان ممتاز به آمریکا اعزام شد و از دانشگاه آمریکا - برکلی دکترای الکترونیک و فیزیک پلاسما گرفت. چمران در آمریکا از موسسین انجمن دانشجویان ایرانی در کالیفرنیا بود. در سال ۱۳۴۲ به مصر رفت و دو سال در مصر در زمان عبدالناصر دوره های چریکی و پارتیزانی را آموخت. بعداز فوت عبدالناصر به لبنان رفت و به کمک امام موسی صدر، رهبر شیعیان لبنان، حرکت محرومین و سپس جناح نظامی آن، سازمان «امل» را بر اساس اصول و مبانی اسلامی پی ریزی نمود وی در ۳۱ خرداد ۶۰ در جبهه جنگ با عراق کشته شد.
۲- مهدی هادوری به فرمان خمینی در ۱۱ اسفند ۵۷ بعنوان دادستان انقلاب منصوب شد.
محمد محمدی نیک معرف به ریشهری حاکم شهر دادگاههای ارتش در اول انقلاب (که بعد اولین وزیر اطلاعات شد)
۳- در آن زمان خمینی برای مقابله با مجاهدین، نام مجاهدین را بر این گروه فاشیستی گذاشت. گروهی که از بدو تأسیس تا بقیه مراحل کارش، پیوسته در امور اطلاعاتی و امنیتی مربوط به سرکوب، تعقیب و مراقبت و شکنجه مخالفان بود. تا این که در دوره ریاست جمهوری آخوند خاتمی، در نقش اصلاح طلب ظاهر گردید.
گروه های مزبور عبارت بودند از:
گروه منصورون: این گروه بعداز روی کار آمدن خمینی فعال شد. محسن رضائی از سران این گروه بود.
گروه امت واحده: بنیانگذار این گروه بهزاد نبوى است که در کابینه رجایی و هم چنین کابینه رفسنجانی سمت وزارت داشته و از تئوریسین های اصلاح طلبان قلابی در دوره خاتمی است. اعضای مشهور این گروه محمد سلامتی رئیس سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، فریدون وردی نژاد از دست اندرکاران مذاکره با مک فارلین ... است
گروه موحدین: این گروه را حسن علم الهدى در رابطه با علی خامنه ای (ولی فقیه کنونی) و آخوند طبسی تشکیل داد. علم الهدی از پاسدارانی است که بعد در جنگ ضدمیهنی کشته شد.
گروه فلاح: این گروه توسط محمد منتظر قائم (که بعدا کشته شد) و مرتضی الویری از کارگزاران رژیم تشکیل شد.
گروه بدر: این گروه توسط حسین فدایى و با همراهى على عسگرى، حسن اسلامى و اخوت تشکیل گردید. 
گروه توحیدى صف: این گروه توسط حسین صادقى (سفیر سابق رژیم در کویت) و عطریانفر (از نزدیکان رفسنجانی) شکل گرفت.
گروه توحیدى خلق: این گروه عمدتا از دانشجویان انجمن اسلامی مقیم امریکا شکل گرفته بود که از عناصر بارز آن مىتوان به سید مصطفى تاجزاده و حسن واعظى اشاره کرد.
۴- محمد محمدی نیک معرف به ریشهری حاکم شرع دادگاههای ارتش در اول انقلاب (که بعد اولین وزیر اطلاعات شد)
۵- غلامعلی اویسی فرمانده نظامی شاه که به این ترتیب از سال ۱۳۵۹ تحت کنترل اطلاعات سپاه پاسداران بود در ۲۵ بهمن ۱۳۶۲ در پاریس بهمراه برادرش غلامحسین اویسی توسط تروریستهای سپاه پاسداران به ضربه گلوله ترور شد.
۶- حجاریان در مورد بکارگیری اداره هشتم ساواک میگوید: “از طرف دولت موقت دکتر یزدی که آن زمان، وزیر امور انقلاب بود به اداره هشتم ساواک رفت. پیش از انقلاب اداره هشتم ماموریتش را روی کشورهای بلوک شرق به ویژه شوروی و نیز کشورهای عربی تعریف کرده بود. دکتر یزدی با استفاده از همان نیروها و با تغییر و گسترده کردن حوزه ماموریتی این اداره مجددا آن را برپا کرد.“ (خاطرات سعید حجاریان در سایت شریف نیوز ۱۵ شهریور ۸۴)
۷- حسین فردوست از دوران کودکی به عنوان دانش آموز دبستان نطام وارد کلاس مخصوصی شد که رصا خان برای ولیعهدش محمدرضا پهلوی ترتیب داده بود.. بدینسان فردوست از کودکی نزدیکترین دوست محمدرصا پهلوی و محرم اسرار او شد. با عزیمت محمدرضا پهلوی به سوئیس برای تحصیل فردوست تنها همکلاسی بود که با او به طور رسمی اعزام شد. شاه در کتاب "ماموریت برای وطنم" تنها کسی را که دوست خود معرفی کرد، فردوست بود.
فردوست هم‌زمان در سالهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۹ قائم مقام ساواک و در سالهای ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۷ که انقلاب در ایران رخ داد، رئیس سازمان بازرسی کل کشور بود.
فردوست در صدور اعلامیه بیطرفی ارتش در صبح ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ که منجر به پیروزی نهایی انقلاب شد، نقش تعیین کننده داشت.
منبع خبر:همبستگی‌ ملی
-------------------------


مأموریت اصلی سربازان گمنام: قسمت اول ـ سابقه تشکیل نهادهای اطلاعاتی، امنیتی در رژیم آخوندی


چهارشنبه، ۱۶ اسفند ۱۳۹۱ / ۰۶ مارس ۲۰۱۳
AddThis Social Bookmark Button
وزارت اطلاعات رژیم آخوندی در سال ۱۳۶۳ شروع به کار کرد. اما فعالیت های اطلاعاتی و امنیتی علیه نیروهای انقلابی و مردمی از  همان فردای  انقلاب ۲۲ بهمن آغاز شد.
در شکل گیری نهادهای اطلاعاتی و امنیتی، از یک طرف ساواکی ها و تجربه ها و آموزش های آنها و آرشیو اسناد و مدارکشان نقش کلیدی داشتند؛  از طرف دیگر تجارب بریده خائنان سازمانهای انقلابی به ویژه عناصری که پس از ضربه خیانت بار اپورتونیستی به دامن مرتجعان غلتیده بودند.
برخلاف ساواک که نظام اطلاعاتی متمرکزی بود، به اقتضاء ماهیت آن و نحوه شکل گیریش، یک اطلاعات ملوک الطوایفی بوجود آمد. اطلاعات کمیته ها، واحد اطلاعات سپاه پاسداران، دفتر اطلاعات نخست وزیر، دادستانی انقلاب و .... همه بخش هایی از این آشفته بازار بودند که در میان آنها واحد اطلاعات سپاه دست بالا را داشت. این واحد در شروع تأسیس، تحت ریاست پاسدار محسن رضائی بود. دفتر اطلاعات نخست وزیری به ریاست خسرو تهرانی قنبری (از بریده های مجاهدین در دوره اپورتونیستی) و معاونت سعید حجاریان نیز از نهادهای عمده اطلاعات رژیم در آن زمان بود.
این نهاد به کمک ارتشبد حسین فردوست (رئیس دفتر اطلاعات ویژه شاه که مدتی هم ریاست ساواک را داشت) شکل گرفت.

بریده خائنان جریان اپورتونیستی چپ نما هسته مرکزی ارگانهای اطلاعاتی امنیتی
بدنبال ضربه اپورنیستهای چپ نما به سازمان مجاهدین خلق ایران، عناصری که از مبارزه بریده و به جنبش انقلابی پشت کرده بودند، به دامن ارتجاع افتادند. شماری از این افراد در هفت گروهی که  در روزهای پایانی شاه شکل گرفت، حضور داشتند. آنها بعد از پیروزی با هدف مشترک ضربه زدن مجاهدین، “سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی“ را بوجود آوردند که محسن رضائی و پاسدار باقر ذوالقدر نیز در زمره افراد آن بودند. این سازمان استخوانبندی  واحد اطلاعات سپاه و اطلاعات دادستانی و جریان بازجویان و شکنجه گران را شکل دادند. در قدم بعد با استفاده از  همکاری شکنجه گران دستگیر شده ساواک اداره سوم ساواک (ضد خرابکاری) در واحد اطلاعات سپاه احیا شد.
دفتر اطلاعات نخست وزیر و واحد اطلاعات سپاه بعنوان مهم ترین نهادهای اطلاعاتی امنیتی رژیم، از ابتدا انهدام و خنثی سازی نیروهای انقلابی و بویژه سازمان مجاهدین خلق را به عنوان هدف خود تعیین کردند. «توطئه سیاسی» و «انهدام فیزیکی» مجاهدین به صورت دو خط موازی استراتژی این نهادها را تشکیل میداد. دو نهاد یاد شده با همین خط استراتژیک  همواره حضور فعالی در  سایر نهادهای اطلاعاتی داشته اند. از جمله در  دادستانی اوین، واحد اطلاعات، وزارت اطلاعات، اطلاعات سپاه پاسداران، نیروی قدس، کمیته فرهنگی شورای عالی امنیت، مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری، مرکز تحقیقات استراتژیک تشخیص مصلحت نظام، دفتر ویژه رهبری و .....

انهدام فیزیکی و توطئه سیاسی
خط انهدام فیزیکی که در دوسال اول حکومت خمینی با چماقداری شروع شد از ۳۰ خرداد سال ۶۰ با اعدامهای گسترده در سراسر ایران وارد مرحله جدیدی شد و در اوج خود به قتل عام سال ۱۳۶۷ رسید.
خط توطئه سیاسی برای انهدام سازمانهای مبارز نیز از همان اوان جریان داشت. مشخصاً بهشتی، راسپوتین دربار خمینی،  مانورها و دسیسه های دامنه داری علیه مجاهدین و فدایی ها به کار بست. از شکل دادن « سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» تا برپایی تظاهرات فالانژی در مقابل دفاتر مجاهدین و فدائی ها، تا به راه انداختن بحث آزاد در تلویزیون.  در آن مقطع او به کمک فعالانه حزب توده  موفق به شقه کردن فدائی ها به اقلیت و اکثریت شد.
یکی از هدف های اشغال سفارت آمریکا توسط خط امامی ها نیز که در  طراحی آن  سعید حجاریان نقش بالائی داشت، از دور خارج کردن مجاهدین بود.
خط انهدام فیزیکی مجاهدین  در سالهای ۶۰ تا ۶۳ ، به رغم شمار عظیم اعدامها در آن سالها، شکست خورد.  قبل از هر چیز به این دلیل که مجاهدین بر مواضع خود استوار ایستادند و به مرگ لبخند زدند. در نتیجه در سال ۶۳ خط توطئه سیاسی میدان بیشتری پیدا کرد. به طوری که باند سعید حجاریان و دفتر منتظری با دادن وعده آزادی برای شکستن مواضع مجاهدین و مبارزین وارد صحنه شدند.
در قدم بعد پیوستن زندانیان آزاد شده به صفوف مقاومت و ایستادگی زندانیان بر مواضع شان و تشکیل ارتش آزادیبخش خط توطئه سیاسی را نیز به شکست کشاند. وقتی خمینی جام زهر آتش بس را سر کشید، به خط انهدام بازگشت و دستور قتل عام مجاهدین را صادر کرد. البته مدافعان خط توطئه سیاسی هم با این قتل عام موافق بودند چون فکر میکردند وقتی قتل عام شروع شود اکثریت زندانیان از مواضع خود کوتاه می آیند و زمینه برای تواب سازی فراهم خواهد شد و با نادم کردن اکثریت زندانیان و اعدام زندانیان مقاوم، زمینه مقاومت را خواهند خشکاند.! اما ایستادگی کوهوار مجاهدین که حاضر به عدول از مواضع انقلابی خود و  دست برداشتن از نام مجاهد خلق نشدند، و با سر بلند بر چوبه دار بوسه زدندخط رژیم آخوندی را به گل نشاند. ۱
بعداز خمینی، خامنه ای و رفسنجانی خط انهدام را با ترور سران اپوزیسیون  پی گرفتند. حمله گسترده هوائی به قرارگاه اشرف، انتقال موشک ۳۲۰ میلیمتری به اروپا برای حمله به دفتر شورای ملی مقاومت و محل اقامت رئیس جمهور منتخب آن خانم مریم رجوی در اُوِر و به کارگیری موشک ۳۲۰ میلمتری برای تهاجم به دفتر مجاهدین در بغداد در این راستا بود.
سپس خط توطئه سیاسی  با تشکیل کمیته انقلاب فرهنگی در شورای عالی امنیت که اولین رئیس آن خاتمی بود، تلاش برای بریده گرفتن از مجاهدین و  انشعاب  در آن را پی گرفت.  استخدام بریده خائنانی مثل کریم حقی،... مسافرت های سعید امامی به سنگاپور برای ملاقات با این مزدوران با هدف برگرداندن برگ حقوق بشر بخشی از این تلاشها بود.
در سال ۱۳۷۶ دولت اطلاعاتی امنیتی خاتمی تحت عنوان دولت اصلاحات با شعار تبدیل معاند به مخالف و مخالف به موافق سرکار آمد و  بازجویان و شکنجه گران دهه ۶۰ را بعنوان اصلاح طلبان رنگ آمیزی کرد.
« خط انهدام »در دوران خاتمی با عملیات گسترده تروریستی و پرتاب موشکهای کشتار جمعی به قرارگاههای ارتش آزادیبخش  که در یک مورد آن ۱۰۰۰موشک  کشتار جمعی در چند ساعت شلیک شد جریان داشت.
وزارت اطلاعات و دولت خاتمی برای شلیک ۱۰۰۰ موشک۲ نیازمند فضای لازم بین المللی بود از این رو به دامن دولت فخیمه آویخت تا  چراغ سبز دریافت کند. جک استروا در ژانویه ۲۰۰۱ به رژیم آخوندی قول داد که مجاهدین را در لیست تروریستی قرار خواهد داد و بدنبال این قول بود که شورای عالی امنیت رژیم به تصمیم گیری در مورد تهاجم موشکی فوریه ۲۰۰۱ رسید.  جک استروا  به درخواست رژیم در ۲۹ مارس ۲۰۰۱  اعلام رسمی کرد که مجاهدین را در لیست تروریستی انگلیس قرار داده است و ۲۱ روز بعد با پشتیبانی این لیست گذاری، ۱۰۰۰موشک کشتار جمعی به قرارگاه های ارتش آزادیبخش شلیک شد.
بعداز شکست شلیک ۱۰۰۰ موشک (که رژیم آخوندی انتظار داشت حداقل ۵۰۰ کشته از  رزمندگان ارتش آزادیبخش بگیرد ولی فقط یک نفر به شهادت رسید) آخوندها دست به دامن انگلیس شدند تا چراغ سبز حمله زمینی به قرارگاههای مجاهدین را دریافت کنند. اما واقعه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ پیش آمد. پس از آن انگلیس رژیم را از هرگونه حمله نظامی به ارتش آزادیبخش برحذر داشت و به جای آن رژیم را برای همکاری با ائتلافی که قصد داشت به افغانستان و عراق حمله کند، متقاعد کرد.
بعداز ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ ارگانهای اطلاعاتی، امنیتی و نظامی خط انهدام و خط توطئه سیاسی را در مماشات با ائتلاف یافتند. آنها به کمک انگلیس موفق شدند در می ۲۰۰۲ مجاهدین را در لیست تروریستی اروپا قرار دهند. بعد از آن رژیم ما به ازاء همکاری با ائتلاف خواهان انهدام مجاهدین توسط ائتلاف در جنگ با عراق شد.
قرارگاههای مجاهدین در فروردین ۱۳۸۲ (آوریل ۲۰۰۳) توسط نیروهای ائتلاف بمباران شد. توطئه گران اطلاعاتی امنیتی رژیم آخوندی در انتظار این بودند که با حمله ائتلاف رزمندگان ارتش آزادیبخش از هدف سرنگونی رژیم منحرف شده و با نیروهای ائـتلاف درگیر شوند که در این شرایط مجاهدین بدست ائتلاف منهدم میشدند و رژیم حتی میتواند به خونخواهی آنها هم برخیزد!! اما هوشیاری رهبری مجاهدین و تشکیلات و انضباط رزمندگان مجاهدین این توطئه را خنثی کرد و مجاهدین نشان دادند که تنها و تنها یک جنگ دارند و آنهم با رژیم ضد بشری خمینی است.
بدنبال سقوط دولت عراق سپاه بدر نیروی قدس برای پاکسازی مجاهدین وارد عمل شد که با هوشیاری مجاهدین با شکست مواجه شدند.
در ۱۰ سال اخیر ارگانهای اطلاعاتی امنیتی با کمک مماشات گران، برای متلاشی کردن تشکیلات مجاهدین از طریق انهدام و انهدام فیزیکی و توطئه سیاسی بی وقفه تلاش کرده اند.
    بمباران اشرف، حملات ۶  و ۷ مرداد ۱۳۸۱ و جنایت ضدبشری در حمله ۱۹ فروردین ۱۳۹۰ به اشرف از جمله تلاش های رژیم در خط انهدام فیزیکی مجاهدین، در این ۱۰ سال بوده است. بدنبال شکست خط انهدام فیزیکی در ۱۹ فروردین ۱۳۹۰ رژیم به خط توطئه سیاسی روی آورد تا این بار به کمک کوپلر برای انتقال مجاهدین به لیبرتی با هدف نادم گرفتن حداقل نیمی از مجاهدین اشرفی خط انهدام تشکیلات مجاهدین را پیش ببرد. بعداز یکسال تلاش و شکست در برابر اراده مجاهدان اشرفی مجدداً به خط انهدام بازگشت و در ۲۱ بهمن ۱۳۹۱ با کمک دولت مالکی با ۴۰ موشک به لیبرتی حمله کرد.
    خلع سلاح مجاهدین، دسیسه مشترک با سرویسهای فرانسوی در ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳ با کمک بریده خائنان در فرانسه،  به کارگیری خانواده ها، محاصره ۳ ساله اشرف با صدها بلندگو، و بالاخره تحمیل مزورانه زندان لیبرتی از جمله تلاش های بی وقفه رژیم آخوندی و همدستان بین المللی او بقول خودش “برای نابودی تشکیلات مجاهدین“ است.
اما مجاهدین علرغیم تمامی توطئه ها  به یُمن رهبری هوشیار و فداکار و با  انقلاب مریم که از آنها مجاهدینی ساخته است که هیچ چیز جز نابودی این رژیم و بهروزی خلقشان حتی در تمایلاتشان هم ندارند، بر همه توطئه ها پیروز شدند و امروز رژیم آخوندی را به آستانه  سرنگونی رسانده اند و دیر نخواهد پائید که با کمک خلق شان این رژیم را از صفحه تاریخ محو خواهند کرد.
در این سلسله مقالات، ارگانهای اطلاعاتی و بویژه وزارت اطلاعات رژیم آخوندی بررسی میشود و کارکرد آن در دو بعد انهدام فیزیکی و توطئه سیاسی علیه مجاهدین خلق ایران در ۳۴ سال گذشته بررسی میشود.
از آنجا که جنایات ضدبشری رژیم آخوندی در ترور و قتل ها و سرکوب، بسیار عیان تر از توطئه های سیاسی آن در این سالیان بوده است، این بررسی با جزئیات بیشتر به توطئه های سیاسی علیه مجاهدین میپردازد.
قابل ذکر است که کلیه اطلاعات در این  مقالات از نبرد، مقاومت و تلاش بی وفقه مجاهدین و با فداکاری و حتی شهادت مجاهدینی در درون این رژیم بدست آمده است. کسانی که هیچگاه بدنبال نام و نشان نبوده و نیستند ....
-----------------------------------------------------------------------
۱خمینی ناچار شد که قائم مقام و تنها کسی که میتوانست پرچم ولایت فقیه را بدوش بگیرد بخاطر بریدنش از اینهمه جنایت کنار بگذارد, همانطور که عبدالله نوری در خاطراتش از گریه های خمینی در سال ۶۷ گفته, ولایت فقیه ابتر شد و ناچارا یک روضه خوان جای خمینی نشست که این خود نقض آشکار تئوری ولایت فقیه بود.
۲خبرگزاری فارس (وابسته به سپاه پاسداران) در یازدهمین سالگرد مرگ صیاد شیرازی سرلشگر پاسدار رحیم صفوی گفت: “طی یک طرح عملیاتی از ساعت ۴ تا ۸ صبح تمام مقرهای منافقین از پادگان اشرف گرفته تا العماره را با بیش از ۱۰۰۰ موشک و گلوله توپ بلند منهدم و تلفات سنگینی به آنها وارد شد“
استفاده از این مقالات فقط با ذکر منبع مجاز است
منبع خبر:همبستگی‌ ملی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر