Pages

۱۳۹۲ آبان ۷, سه‌شنبه

ترجمه به فارسی توسط همکاران قاصدان آزادی



ترجمه به فارسی توسط همکاران قاصدان آزادی
زندانی سياسی اعدام شده حبيب الله گلپری پور طی مصاحبه يی که در دوران زندان انجام داده، به تشريح شکنجه های وحشيانه يی پرداخته که در زندانهای مهاباد، اروميه و سنندج متحمل شده بود. وی گفته است در سنندج به مدت 40روز بی وقفه توسط مأموران اطلاعات آخوندها زير شکنجه های وحشيانه بود تا از او اعترافها دروغين بگيرند. اين زندانی گفته است پس از اعتصابهای مستمر، حتی يکبار دست به خودکشی زده است. حبيب الله گلپری پور در اين مصاحبه گفته است: برای همه آزاديخواهان کرد و به خصوص ايران آرزوی موفقيت دارم و اميدوارم که در ايران روزی فرا برسد که شکنجه و زندان را شاهد نباشيم. به اميد آزادی برای همه آزاديخواهان. « من حبيب الله گلپري پور زنداني سياسي كرد از شهر سنندج هستم. سال 1388 همزمان با قيام مردم ايراندر شهر مهاباد بدست سپاه پاسداران رژيم ايران دستگير و تحت شكنجه هاي شديد قرار گرفتم . به مدت بيست روز در اماكن شهر مهاباد مورد شكنجه قرار گرفتم و تحت انواع شكنجه ها قرار گرفتم و دست و پايم بر اثر شكنجه هاي پاسداران شكست. پس از بيست روز به سراي مهدي شهراروميه منتقل شدم و يك ماه در آنجا در بازداشت و در اين مدت آزار و شكنجه هاي سپاه پاسداران ادامه داشت بعد از يك ماه مرا به مهاباد منتقل كردند و در زندان مهاباد بودم و سپس مرا به اداره اطلاعات شهر سنندج بردند كه چهل روز زير شكنجه هاي اين اداره بسر بردم و براي خلاص شدن از شكنجه هاي بازجويان اداره اطلاعات دست به خود كشي زدم كه بدين سبب دو هفته زير نظر و مراقبت پزشك قرار گرفتم اما شكنجه ها متوقف نشدند كه همه‌اش بخاطر اين بود من كاري نكرده بودم. بعد از اين مرا به مهاباد بردند و نزديك به ده روز در زندان مهاباد بودم و سپس به اداره اطلاعات اروميه منتقل شدم و يك ماه تمام زير شكنجه اداره اطلاعات و بازجويان سپاه اروميه بودم. بعد از اين بود كه براي شركت در يك داده گاه فرمايشي به مهاباد منتقل شدم و در نوروز سال 89 در دادگاه فرمايشي با حكم محاربه و مفسد في الارض محكوم به اعدام شدم. كمتر از شش ماه دستگيري و دادگاهي كردن اين حكم از سوي دادگاه عالي رژيم تاييد شد كه نمونه كمي نبود. دادگاه انقلاب سنندج به اين اتهام به نيابت مرا دادگاهي كرد كه با سند سه ميليوني آزاد مي شوم! كه نشان از بي قانوني در دادگاهي كردن من بود. من هنگام دستگري فقط كتاب همراهم بود و و در دادنامه من بيان شده كه اتهام من قومي (جرم كرد بودن) است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر