كودار و موضع ما
حزب استقلال طلب کردستان
موضع رسمى ما درباره كودار
مواضع رسمى حزب استقلال شرق كوردستان در مقابل هر حزب،
سازمان و جريان سياسى ديگر با در نظر گرفتن مصالح و اولويتهاى منافع ملى ملت كورد
اتخاذ و اعلام ميشود. ما منافع ملى را نه تنها منافع سياسى، بلكه اجتماعى،
اقتصادى، فرهنگى و اما از همه مهمتر روانشناختى دانسته و تنها در جهتى موضعگيرى
خواهيم نمود كه به بهبود وضعيت كلى و سراسرى ملت كورد براى استحكامِ حركت خود بسوى
رهايى، كمك و از ايجاد شرايط زيانبخش تا هر حد ممكن پيشگيرى نماييم.
از اين رو
موضع خود را به شيوه مسالمت آميز و با در نظر گرفتن هر دو بعد مثبت و منفى، و با
بررسيهاى چاره گرانه و ارائه راه حل از پرسپكتيف خود، اعلام مينماييم. هدف ما از
اعلام موضع نه از هم پاشى طرف مقابل، بلكه كمك به بهبودسازى روند شكلگيرى،
سازمانيابى و پايه ريزى سياستها و مبانى آنهاست. در اين نوشته از اين اصل پيروى
ميشود.
- جوسازى زير نام آزادى بيان و
خبرنگارى
غير قابل كتمان است كه مبارزه براى رهايى ملت كورد از
اشغال، وحدت ملى داراى ارزش حياتى و بنيادى است. متأسفانه از دوره جديد مبارزاتى
كه پس از جمهورى كوردستان شروع شد، تاكنون اين وحدت همواره غايب بوده است. تراژدى
بجا مانده از عدم وجود اين وحدت تنها با منازعات سياسى و جدلهاى لفظى منتهى نشده،
بلكه اين جدل و منازعه ميان احزاب و جريانات كوردى بارها به جنگهاى برادركشى نيز
كشيده شده است. اين وضعيت كلى از دو پديده سكتاريسم ميليتانت و طفوليت سياسى در
ميان ما احزاب كوردى ناشى شده است كه مسئوليت آن نه تنها به گردن يك جريان بلكه به
گردن همه ما و همه جرياناتى است كه بر خلاف جهت وحدت ملى حركت كرده اند.
منازعات ميان احزاب و روشنفكران كورد متأسفانه فاكتور
بسيار مهمى است كه به عدم وجود وحدت ملى نه تنها دامن زده، بلكه در بسيارى موارد
نطفه اصلى ايجاد نفاق و جدالى بوده است كه به پيكار سياسى و جنگهاى مسلحانه مابين
احزاب ميليتانت نيز منجر شده است.
بهانه و توجيهى كه تاكنون به ويژه روشنفكران از آن
استفاده نموده اند، روشنگرى و آزادى بيان بوده است. منازعات دو قشر روشنفكر و
احزاب تاكنون در تنزل نقطه اميد ملت كورد و ايجاد تقابل و تنازع بين گرايشات جامعه
و در نهايت گسترش سياستگريزى نقش بزرگى داشته است. نتيجه اين روند باور همگانى
غلطى است كه بى باورى بى وحدت ملى و در نهايت عدم اعتقاد به رهايى را به اذهان
عمومى جامعه كوردستان القاء و ديكته ميكند. و اين هيچگاه تدقيق نميشود كه منظور
واقعى عدم وجود وحدت احزاب است و نه وحدت در ميان آحاد جامعه و ملت. دوستانى كه
زير نام آزادى بيان محتواى نوشته هاى خود را طورى تنظيم ميكنند كه اين باور نادرست
را تبليغ ميكند، متأسفانه از مقياس آسيبى كه اين امر از لحاظ ذهنى و روانشناختى به
جامعه كوردستان ميرساند بي خبر هستند و به اين اميد كه اين مورد زيانبخش اصلاح
گشته و اين دو قشر با آگاهى و احساس مسئوليت بيشتر از آزادى يانى كه حق طبيعى و
كيهانى آنهاست استفاده و همچنين بهره ببرند و سودى نين به ملت خود بخشيده باشند.
- كودار و آزادى تشكل
آزادى تشكل، سازمانيابى و تشكيلات سازى يك حق اجتماعى
انسانهاست و تشكيل كودار يا جامعه دموكراتيك و آزاد كوردستان از اين لحاظ در اين
كاتگورى قرار گرفته و اين تنها جامعه است كه ميتواند در احراز يا سلب جايگاه
اجتماعى و رسميت آنها اعمال موضع نمايد. اين حق مسلما حق فعاليت مسلمت آميز را
شامل نميشود و موجوديت هر تشكل يا سازمانى كه حيات آزاد انسانها و جوامع انسانى را
نفى نكند در هر شكل و صورتى آزاد است.
ما با مطالعه دقيق بر روى كودار و با توجه به اين نكته
كودار يك تشكيلات دموكراتيك و معتقد به حيات آزاد افراد و جوامع بوده و بنابرين
موجوديت كودار داراى يك رسميت ذاتى است و در تضاد با موجوديت هيچ فرد و جامعه اى
قرار نگرفته، بلكه براى احقاق مبانى فكرى خود كوشيده كه آنرا كنفدراليسم دموكراتيك
مينامند.
- كودار از نظر ما
بر خلاف آنچه كه تبليغ ميشود، تشكيل كودار بخاطر بن بست
پژاك نبوده و با تشكيل آن، پژاك خود را منحل نكرده و ضعف خود را اثبات نكرده
است، بلكه با سه سال سكوت، به بسترسازى و تشكيلاتسازى براى اين هدف خود پرداخته و
بر خلاف سپكولاسيون عمومى كه همه ما در آن غرق بوديم با تشكيل كودار قدرت خود را
به نمايش گذاشت. پژاك نه تنها انحلال خود را به نمايش نگذاشته است، بلكه بايد
اعتراف كنيم كه با تشكيل كودار هـمه ما را غافلگير كرد و خود را از يك حزب
ميليتانت به يك حزب سياسى ناب ارتقاء داده و خود را از موانع دست و پاگيرى كه همه
احزاب ديگر با آن روبرو بوده ايم، رها ساخته است. يكى از اين موانع ماهيت نظامى و
ساختار مقدس احزاب است. انزوا و تضعيف و انشعابات مكرر از عواقب خدشه دار
شدن ماهيت نظامى آنهاست، چيزى كه غير قابل بازسازى است. پژاك همانند ديگر جريانات
آپويستى از انعطاف سازمانى برخوردار بوده و خود را شرايط اجتماعى نو وفق داده، چيزى
كه بيشتر جريانات كوردى در اين امر از انجام آن عاجزند.
آنگونه كه از ادبياتى كه تاكنون از جانب كودار و پژاك
منتشر شده است، ميتوان استنباط نمود كه كودار تشكيلاتى است كه عزم آن دارد تا
جامعه كوردستان را ابتدا در قالب يك جنبش فراگير سپس در قالب يك دستگاه خودمديريتى
نظير روژاوا سازمان دهند. تا جايى كه نمايان است بر خلاف تبليغات جريانات و
روشنفكران مخالف، براى مراحل ابتدايى اين كار بسترسازى لازم انجام و امكانات،
مكانيسمها و زمينه هاى آن مدتهاست مهيا شده و شانس موفقيتش به مراتب بيشتر از شكست
است.
ا) دو بعد مثبت
جوانب مثبت اين اقدام از نظر ما دو بعد مهم را پوشش
ميدهد. ١. جامعه روژهلات (شرق كوردستان) نيازمند گذار از مرحله تحزبگرايى به مرحله
جنبشى است كه كودار پيشقدم آن شده است. ٢. خلاء سازمانيابى اجتماعى جامعه روژهلات
را تا حد مشخصى پر ميكند.
سلطه سياست دسپوتيك بر عرصه سياسى روژهلات نه تنها اين
دو امر شده، بلكه پتانسيل قوى سازمانيابى جنبشى روژهلات افول يا به قهقرا رانده
شده است. كودار و پژاك از اصول سياست دموكراتيك تبعيت ميكند كه راندمان كار قويترى
به آنها ميبخشد. ما از اصول سياست جڤاكى تبعيت ميكنيم كه از متدولوژى مدرن
برخوردار است.
ب) ناسيوناليسم يا ملتگرايى
كودار به جاى
ناسيوناليسم (ملت پرستى)، ملت دموكراتيك را مبدأ قرار ميدهد. ناسيوناليسم از ترجمه
لفظى اين اصطلاح فراتر ميرود و يك مفهوم سياسى است كه بر اساس ايجاد يك دستگاه
حكومتى اقتدارگرا كه با ايجاد نهادهاى حكومتى كه وظايفشان سلب اراده از آحاد مردم
است، در صدر رسالت خود قرار ميدهد. ناسيوناليسم به عنوان يك مكتب فكرى با آنچه
مبارزان ملتگراى ما آنرا مدل سياسى براى رهايى ملى ميدانند تفاوت اساسى دارد. عدم
آگاهى در اين زمينه ميتواند ما را بسوى ايجاد حكومت اقتدارگرا و خودكامه پس از
رهايى از اشغال سوق دهد.
ناسيوناليسم بمثابه يك گرايش هژمونى طلبانه كه بر اساس
مركز گرايى منسوب به سيستم دولت - ملت كه در اشكال مختلف وجود دارد، شكل ميگيرد.
دو نمونه از آنها فراملى (ايران، عراق، افغانستان و ...)، ميكروملى (كرواتيا، بوسنيا،
نروژ، و بسيارى از كشورهاى عربى و ...) كه يك ملت به چند جزء كوچكتر تقسيم و هر
جزء خود يك كشور يا يك ملت ميخواند. در صورت عدم حركت هوشيارانه ملت كورد از
قربانى نمونه اول ممكن است به قربانى نمونه دوم تبديل شود.
ملتگرايى بر خلاف ناسيوناليسم، جهانبينى است كه هدفش
رهايى ملى و بازگرداندن اراده و كانون تصميم گيرى جامعه به آحاد و توده هاى تشكيل
دهنده آن است. ملت دمكراتيكى كه كودار آنرا نمايندگى ميكند با ملتگرايى كه ما
نمايندگى ميكنيم وجه مشتركى دارد و آن اين است كه هر دو نقطه مقابل ناسيوناليسم
است كه هژمونى طلبى در آن ذاتى است.
ج) كنفدراليسم و فدراليسم
كنفدراليسم و فدراليسم هر دو مطالباتى هستند كه با
استقلال طلبى كه ما خواهان آن هستيم تناقض دارند. ما زمانى كه خود را يك ملت معرفى
مينماييم، بنابرين استقلال حق طبيعى ماست. تمكين به حقوق كمتر، نتيجه تحميل است.
به اين دليل ما نميتوانيم بر خلاف معيارهاى خود عمل نموده و در كودار شركت كنيم.
ولى ما به دلايلى بطور مشروط ميتوانيم بر خلاف فدراليسم، از حركتهاى كنفدراليستى
دفاع كنيم. فدراليسم با قبول كردن هژمونى دولت مركزى، تمكين به اداره محلى و تقبل
هويت ملى تحميلى نميتواند مورد حمايت ما قرار بگيرد. در فدراليسم هويت ملى ما
ايرانى باقى مانده و قوانين حكومت مركزى در كوردستان اجرا خواهند شد كه به كلى با
سياستهاى ما تناقض دارد.
كنفدراليسم دموكراتيكى كه كودار معرفى ميكند با ايجاد
اتحاد آزادانه و دموكراتيك ملل و عدم وجود هژمونى هيچ ملتى بر ديگرى و حفظ هويت و
وجود حق تصميم و مديريت ملى براى همه ملل تشكيل ميشود. در صورت عدم پيشروى
ديناميسم استقلال طلبى، بطور مشروط از كنفدراليسم دموكراتيك زمانيكه در تغيير
توازن قوا و معادلات سياسى وزنه و فاكتور جدى تبديل شده باشند، حمايت ميكنيم.
د) دولت موقت و كودار
ما براى ايجاد دولت موقت تبعيدى تلاش ميكنيم. كودار و
دولت موقت در تقابل و تضاد با همديگر قرار نخواهند. دولت بمثابه يك سيستم ادارى
ملى و كودار بمثابه يك سيستم ادارى محلى نيازمند يكديگرند. كودار در بند ٥ و ٦
مقدمه در پيماننامه اجتماعى خود بر اين نكته تأكيد ميكند كه كنفدراليسم دمكراتيك
غير دولتى بوده و روابط خود را با دولت بر اساس فرمولاسيون دولت + دموكراسى تنظيم
ميكند. بنابراين اين فورمولاسيون در صورت تشكيل و پيشروى همزمان اين دو نهاد،
كودار بجاى تلفيق و تعامل با دولت ايران ميتواند با دولت كوردستان در اين مناسبات
قرار گيرد. در چنين حالتى مشاركت ما و ديگر احزاب در چنين اداره محلى بلامانع و
مشابه مشاركت احزاب در اداره شهرداريها در ديگر نقاط جهان خواهد بود.
در كوردستان آزاد در هر صورت امور ادارى دولتى و محلى هم
جداگانه و هم در هماهنگى با همديگر اجرا خواهند شد و آزادى و اعمال اراده مستقيم
آحاد جامعه جوهريترين حق جامعه خواهد بود.
ه) مبارزه مسلحانه
از نظر ما مبارزه مسلحانه تنها راه بيرون راندن اشغالگر
ميليتاريستى است از هيچ جنايتى در حق ملت كورد ابايى ندارد. اما اين مبارزه
مسلحانه بايد به بكارگيرى طرزهاى جديد و مؤثرترى ارتقاء يابد. طرز جنگ و گريز
چريكى كه تاكنون اوايل دهه ١٩٩٠ ادامه داشت، نتايجى به ثمر نياورد. پ.ك.ك. از پيش
آ.ر.گ.ك يا ارتش رهايى بخش ملى و ه.پ.گ. يا نيروهاى مدافع خلق را تكيل داده بود و
در سال ٢٠١٢ تاكتيك خود را به عملياتهاى استقرارى تغيير داد و مناطقى از شمال
كوردستان را تحت كنترل خود درآورده و ارتش نيرومند تركيه را بكلى زمينگير نمود.
پژاك نيز با تشكيل نيروهاى شرق كوردستان از سالها قبل و كودار در هفته هاى اخير و
همچنين دفاع از قرارگاهاى نظامى خود در داخل، بيانگر پيروى از طرز پ.ك.ك، يعنى
گذار از طرز جنگ و گريز چريكى به عملياتهاى استقرارى و پاكسازى كه از خصوصيات طرز
جنبشى است، مى باشد. اين ارتقاء در طرز مبارزه مسلحانه است كه شانس موفقيتش بسيار
بيشتر است.
نقدى كه به كودار وارد است، ابهام در اهداف اين طرز
مبارزه اش است. رهبران طرز چريكى بى محابا مقصود از مبارزه مسلحانه را كشاندن دولت
مركزى به پاى ميز مذاكره مى شناساندند. در حاليكه اهداف مبارزه سياسى خود را نيز
تغيير شيوه حكومتى به دمكراسى يا سوسياليستى معرفى ميكردند. تنها تصور اينكه
هزاران جوان و فرزند ملت كورد براى به مذاكره كشاندن دولت يا تغيير فرم حكومتى
دولت اشغالگر جان ميباختند، به اندازه كافى فاجعه بار بود تا چه رسد به مژده تكرار
آن. كودار با اعلام آمادگى به مذاكره و تعامل با دولت كنونى ايران، ميتواند ابهام
تكرار اين سناريو را در اذهان زنده كند. اگر كودار بخواهد از اين تراژدى دردناك
فاصله بگيرد، نيازمند اعلام موضع روشنتر و شفافتر در اين زمينه است.
و اما ما علاوه بر اينكه معتقد به گذار از مرحله كنونى
به مرحله جديد هستيم كه در نتيجه نيرو و پتانسيل واقعى خلق كورد براى رهايى بيشتر
در دسترس قرار ميدهد. براى رهايى كوردستان نه از طريق نيروى نظامى احزاب ميليتانت
بلكه بايد از طريق يك ارتش رهايى بخش ملى و با بسيج عمومى جوانان كوردستان و بهره
گيرى از دانش نظامى و فنون جنگ و با هدف رهايى انجام شود. بين ما و كودار تشابه
ديدگاهى از اين نظر وجود دارد و ميتواند مبناى ديالوگ قرار گيرد.
اين وظيفه همه ما است كه با ادغام نيروهاى نظامى خود تحت
يك فرماندهى نظامى ملى و غير حزبى ارتش رهايى بخش ملى كوردستان را شكل داده و در
وزارت يا كميسيون دفاع دولت موقت ادغام كرد. در هر وجب از خاك كوردستان كه آزاد
شود علاوه بر استقرار اداره محلى و نهادهاى حكومتى كوردستان، نيروهاى ارتش براى
دفاع در مقابل نيروهاى متخاصم خارجى مستقر خواهند شد، اما در هر منطقه آزاد شده اى
برقرارى امنيت داخلى بر عهده پليس بوده كه تحت فرماندهى انجمن شهر و روستا خواهد
بود. نه ارتش و نه پليس نبايد حق دخالت در امور سياسى را داشته باشند.
علاوه بر اين ما مبارزه مسلحانه متحد ملتهاى تحت اشغال
را براى مقابله ؤثر با اشغالگر نه تنها ضرورى، بلكه حياتى ديده و براى پايه ريزى
ستراتژى آن، ارتباط و هماهنگى بين ملل تحت اشغال فعالانه مى كوشيم.
و) مذاكره با دولت ايران
مذاكره با هر دولتى تابعى از تغيير توازن قوا در منطقه
است. آنچه تاكنون نمايان است كودار با اعلام آمادگى خود براى مذاكره از اين اصل
استفاده ميكند. پژاك و كودار بعنوان واحدى از حركت آپويستى بر خلاف همه جريانهاى
سنتى در استفاده از فرصتهاى مذاكره، قابليتهاى انكارناپذيرى داشته و تجربه كافى در
استفاده زيركانه از فرصتهاى پيش آمده را دارند. اما تا جايى كه به خصلت طبيعى دولت
ايران مربوط ميشود، اين دولت اهل مذاكره و مدارا نيست و يورشهاى اخير دولت به
نيروهاى شرق كوردستان گواه اين واقعيت و واكنش ايران به تشكيل كودار است. بنابرين
قبل از اينكه مذاكره به يك واقعيت تبديل شود، نبردهاى سختى درخواهد گرفت كه منجر
به آزادسازى مناطقى وسيع از روژهلات خواهد شد. همزمان مبارزات مدنى در اشكال جديد
تا حدى اوج خواهد گرفت هيچ ميزان از سركوب نه تنها كفايت نكرده بلكه كفه ترازو را
به نفع مبارزات خلق كورد بالا ميبرد. مذاكرات كودار در اين مرحله پا به صحنه
گذاشته گرچه دستاوردهايى حاصل خواهد شد، اما در نهايت دستيابى به هدف را بسيار به
تعويق خواهد انداخت.
سياست ما پيرامون مذاكره به سياست كودار شباهت دارد. اما
مذاكره در پرنسيپهاى سياسى ما كاربردى جداگانه دارد. ما علاوه بر اينكه مذاكره در
موضع ضعف را مردود دانسته، ولى در همان حال در شرايط استثنايى آنرا رد نميكنيم.
اما در هر حالت مذاكره براى ما بايد زمينه هاى رهايى از چنگ اشغالگر هموارتر سازد.
ما بر اين باوريم كه در صورتيكه وزن و ثقل ما در معادلات
سياسى و توازن قوا جايگاه قابل اتكاء كسب كند، از مذاكره براى كسب موقعيت قويتر
استفاده خواهيم نمود. مذاكره از ديدگاه ما براى تمكين به حقوق كمتر نخواهد بود،
بلكه محور اصلى مذاكرات استقلال و خروج دولت اشغالگر از كوردستان خواهد بود.
ما از مذاكره هاى امنيتى كه هميشه شگرد دشمنان و
اشغالگران بوده خوددارى و تنها به مذاكراتى بسنده خواهيم نمود كه مطابق اصول
شناخته شده جهانى باشند.
ز) انقلاب يا اصلاح
ز) انقلاب يا اصلاح
كودار مكانيسمهايى را ابداع نموده است كه مطابق آنها
ممكن است به اصلاحاتى دست يابند. ما بر اين باوريم كه اين امر امكانپذير است، اما
ما به عنوان يك حزب استقلال طلب، اصلاح دولت اشغالگر را وظيفه خود ندانسته بلكه
بيرون راندن آن از سرزمينهاى اشغالى خود را وظيفه عاجل خود ميدانيم. به اتحاد ملل
تحت اشغال و تنظيم يك استراتژى مشترك براى بيرون راندن و اگر لازم باشد انهدام آن هم
اعتقاد داريم و براى آن از تلاش نايستاده ايم. ولى ما به ملت فارس به عنوان يك ملت
مينگريم كه بايد به سرزمين خود بسنده كرده و چگونه مملكت خود را اداره ميكنند،
امرى مربوط به خودشان است. آنچه ما اجازه نميدهيم، اشغال ميهنمان كوردستان است و
كوردستان تنها بايد توسط خود كوردها اداره شود و جوامع ديگر به دست خودشان.
بنابرين مبارزه براى رهايى كوردستان از منظر ما يك امر عاجل انقلابى است و ما با
سياست اصلاحات در سيستم ادارى اشغالگر فاصله و مرزبندى سياسى مشخص داريم.
- كودار و تجربه روژاوا
استفاده از تجارب همديگر در ميان احزاب و سازمانهاى
آپويستى امرى طبيعى و رايج است. همخوانى ميان سياستهاى پژاك و پ.ى.د با تشكيل
كودار نه تنها به يك امر واقعى تبديل، بلكه مجموعه اى سياست اضافه بر پراتيك پ.ى.د
نيز در پاكت آشكار نشده پژاك قابل پيش بينى است. پژاك همانند پ.ى.د. به يك حزب سياسى
تبديل خواهد شد. كودار پلانى مشابه تڤدم TEV-DEM را اجرا خواهد كرد، با اين تفاوت اين كار نه در زمان بحرانى مشابه سوريه
يا يورش خارجى بلكه در دوران كنونى اشغال رخ خواهد داد و براى آن بسترسازى شده است.
- روابط ما با پژاك و كودار
ما موجوديت همه احزاب و سازمانهايى كه شكل سازمانى بخود
ميگيرند، را برسميت شناخته و با آنها همانند همه احزاب و سازمانهاى كوردستان روابط
حسنه و همكارى بر اساس مصالح ملى برقرار خواهيم نمود. ما سياست و روابط ديپلوماتيك
را بر اساس بكارگيرى فرصتها در راستاى منافع و مصالح ملى تنظيم و با همه سازمانها،
احزاب و دولتها بر اساس اين اصل روابط خود را تنها به شرط حفظ استقلال و احترام به
موجوديت مستقل ما برقرار خواهيم نمود. ما حاضر نيستيم كه بجز ملت خود به خدمتگذارى
هيچ كس ديگر درآييم، اما در جهت منافع ملى، يعنى كسب استقلال و پايه گذارى يك
جامعه كاملا آزاد نه تنها از منافع حزبى بلكه از جان خود نيز خواهيم گذشت.
- ضعفها
١. هر چند ايجاد چنين تشكيلاتى در خفا با وجود انبوه دسيسه هاى
دشمنان عليه ملت كورد قابل درك است، اما از سويى اقدام به انجام چنين كار بزرگى كه
بر اساس مبانى آن قرار است يك نظام باشد كه احزاب و سازمانها ميتوانند در آن
جايگاه سازمانى كسب كنند، بدون اطلاع كسانى كه حق شركت دارند، ميتواند جالب توجه
باشد. قاعدتاً در روند آماده سازى، ميبايست مكانيسمهاى شركت دادن ديگران جستجو
ميشد و براى حل اين مشكل اقدامهايى انجام ميشد. اين امر ميبايست از جانب كودار
توضيح داده ميشد.
٢. كنفدراليسم بسترسازى ذهنى در ميان همه ملل تحت اشغال را ميطلبد
و يك طرفه قابل اجرا نيست. تا جايى كه نمايان است ملل ديگر همه فاقد احزاب و
سازمانهاى كنفدراليست بوده و دولت مركزى نيز هر گونه تغيير در شيوه اى حكومتى خود
را مطلقاً منتفى ميداند، اگر اصلاحاتى را نيز انجام دهد، بدون دخالت غير خودى
انجام ميدهند. بنابراين نتيجه حاصل از موفقيتهاى پروژه كودار كه در نوع خود در
جغرافياى موسوم به ايران يكى يك دانه است، تنها در كوردستان خلاصه شده و خارج از
آن يا موجوديت نخواهد داشت يا ضعيف خواهد بود. كودار براى موفقيت در پروژه خود
نيازمند متحدانى در ميان ملل تحت اشغال است كه پروژه مشابه داشته باشند، چيزى كه
به نظر نميرسد كه موجود باشد.
٣. با اين وجود پرسش اين است، اگر خودمديريتى دموكراتيك مورد نظر
كودار در نتيجه رويارويى نظامى با دولت ايران حاصل شود، چرا جانفشانيهاى خود را از
همان ابتدا در راستاى كسب استقلال انجام نميدهد؟! آنچه مشخص است اين است كه در
ميان ملل تحت اشغال احزاب يا سازمانهايى با پروژه مشابه وجود ندارد. فدراليستها
قطعاً با كودار همكارى نخواهند كرد، اما آيا كودار خواهد توانست حمايت استقلال
طلبان را جلب كند يا بايد كودار خود را بيشتر با اهداف استقلال طلبانه منطبق كند؟!
حركت به سوى استقلال بيشتر محتمل است و كودار به شيوه اى اين آمادگى را
اعلام كرده است، بنابرين اين نشانگر اين است كودار بر قطعيت استقلال التفات دارد،
ولى در نگرش خود در ساختار و تركيبات و پيچيدگى مسئله تعمق كافى بخرج داده نشده
است. جغرافياى منطقه موسوم به ايران بر خلاف اشغالگران ديگر كه دو و سه مليتى
هستند، بيشتر از ٧ ملت در خود جاى داده كه رسيدن به راه حل واحد كه مورد پسند همه
ملل باشد، غير ممكن، و فرپاشى ناگزير است. در واقع تنها راه حل تجزيه ايران
و استقلال همه ملل تحت اشغال است. كودار قبل از اعلام موجوديت نيازمند اين تعمق
بود.
با اين حال ما برايشان آرزوى موفقيت نموده و به اين اميد
كه جريانات كوردى انرژى خود را بجاى هجوم به همديگر و تضعيف همديگر، صرف مبارزه با
اشغالگران نموده و همديگر را تقويت نموده و از تريبون دشمن به همديگر حمله نكنند.
همه جريانات كوردى متعلق به ملت كورد هستند. هرگاه حزبى به حزبى ديگر حمله ميكند،
بخشى از ملت كورد اين اقدام را حمله به خود ميداند و احساسشان خدشه دار ميشود.
بجاى زخمى كردن احساس خلقمان با اتحاد بيشتر، ميتوانيم به احساس ملت
ستمكشيده خود را نوايى بخشيم.
مانى وهومن
--------------
حاشيه ها:
١. اخيراً با اعلام موجوديت كودار، واكنشهاى تلخ و شيرينِ
شخصيتها، احزاب و رسانه ها ميدان سياسى كوردستان را درنورديده است. اتاق فكرى حزب
استقلال شرق كوردستان در اولين نشريه خود موضع رسمى حزب درباره كودار را اعلام
مينمايد. اين نوشته به قلم مانى وهومن آماده شده است.
٢. در ادبيات، اشعار و اخيرا در فضاى مجازى همواره شاهد آن الفاظ
نظير ملت كورد غير قابل اتحاد، دشمن خود، مرده پرست و مزدورى در ميانمان رايج است.
از ديدگاه روانشناختى پراكندن اين باورها متولوژيك به انسجام ملى ما ضربه هاى مهلك
ميزند.
٣. ما بر اساس سياست دسپوتيك كه گرايشات و احزاب را بر سر منافع
قليل حزبى و سياسى در تقابل با جريانات ديگر قرار داده و نگرش حريفمدارى با
ذهنيتهاى موجود در عرصه سياسى جامعه تزريق ميكند، عمل نميكنيم. بلكه مواضع خود را
بر اساس سياست جڤاكى به نگرش سينرژيك بر اساس همكارى اكولوژيك در جامعه را دامن
ميزند، مواضع خود را اتخاذ ميكنيم.
٤. ملت پرستى يا ناسيوناليسم بر خلاف تصور بسيارى با ملتگرايى كه
ملتگرايان رهايى طلب كه به اشتباه آنرا ناسيوناليسم مينامند تفاوت اساسى دارد.
در ميان فعالين سياسى كورد ناسيوناليسم و ملتگرايى همواره اشتباه گرفته شده
است. ناسيوناليسم ايدئولوژى از بين بردن تنوعها و هموژنيزه كردن جامعه با توسل از
خشونتبارترين ابزار سركوب است. در مقابل ملتگرايى احترام به تنوعات جامعه و بالا
بردن قابليت تحمل يكديگر و تولرانس را در جامعه نهادينه ميكند.
٥. خلق كورد در روژهلات نيازمند رسميت و شرعيت دادن به مبارزاتى
است كه يك سده است در اشكال مختلف انجام ميدهد. دولت موقت روژهلات ميتواند دستگاهى
باشد كه هم متبلور اراده ملى و هم با بكارگيرى ديناميسم در با استفاده از
مكانيسمهاى درست و مؤثر در راستاى سازمانيابى هدفمند اجتماعى و هم پايه گذارى
ديپلوماسى مدرن ملى اعتبار بين المللى كسب كند. با اين كار كورد نه تنها از مرحله
تحزبگرايى به مرحله جنبشى گذار كرده، بلكه بمثابه يك ملت در عرصه بين المللى ظاهر
ميشود.
٦. زمانيكه اشغالگر سرزمين ما را با نيروهاى نظامى و سركوبگر
اشغال كرده و ملت بودن ما را انكار و كمر به ذوب و امحاء ما بسته است. زمانيكه هر
گونه مطالبه مسلمت آميزى مبنى بر خروج ايران از كوردستان جواب نظامى ميگيرد،
براى بيرون راندن اين اشغالگر ميليتاريست، تنها با مبارزه مسلحانه ممكن ميشود. اين
مبارزه مسلحانه نه به طرزهاى رايج چريكى، بلكه با بكارگيرى طرز جديد، اهداف رهايى
بخشانه را محقق سازد.
٧. تا زمانيكه پديده تجاوز و نظاميگرى در جهان باقى باشد، ملت
كورد نيز همانند همه ملتها حق دارد ابزار دفاع ملى داشته باشد. ارتش به دو شكل
عمده دولتى كه در تمام دنيا رايج است و ارتش ملى ميتواند وجود داشته باشد. ارتش
دولتى كه اساسا وظيفه حفاظت از دولت را به عهده دارد، اما ارتش ملى حفاظت از كل
ملت را به عهده داشته و از خود ملت تشكيل ميشود. ارتش مورد نظر ما ارتش ملى است كه
بيشترين حد از ديناميسم دفاعى ملت كورد را ميتواند جهت دفاع بسيج نموده و هيچگاه
در سركوب ملت خود يا ملت ديگرى سهيم نخواهد شد.
٨. معادلات منطقه اى همواره دستخوش تغيير و تحول بوده اند.
رويدادها و كشمكشهاى موجود حاكى از پروژه هاى منطقه اى بوده است كه همواره در
راستاى تغيير توازن قوا كوشيده اند. ملت كورد چون يك نيروى بى پروژه بين نيروهاى
تعيين كننده منطقه همواره دست به دست شده است. اكنون زمان گذار از طفوليت سياسى در
شرف وقوع است، ديگر دورانى نو كه ملت كورد بمثابه يك نيروى منطقه اى با اولين
پروژه خود پا به ميدان حضور ميگذارد و معادلات سياسى موجود را از بنياد دگرگون
ميسازد.
٩. از ديدگاه ما رهايى ملت ما از اشغال تنها بخشى از انقلاب ملى
كوردستان است. ملت كورد بدون نياز به تقليد از مكاتب شرق و غربى ميتواند انقلاب
ملى خود را با احياى نظام جڤاكى زاگرسى به اكمال رسانده و خود را نه تنها از
اشغال بلكه از قيد و بندهاى ذهنى كه از مكاتب فكرى و سياسى شرقى و غربى نشأت گرفته
است، رها ساخته و به آزادى واقعى برسد. تاريخ هزاران ساله ملتمان حاوى تمام اجزاء
تشكيل دهنده يك سيستم نو و عادلانه است كه تماما كوردى باشد. اين سيستم ميتواند
مدرن و امروزى و با استانداردهاى جهانى مطابقت داشته باشد.
١٠. پديده اى كه تاكنون در روژهلات شاهد آن بوده ايم به رسميت
نشناختن يكديگر در ميان احزاب و سازمانهاست. ملاك رسميت داشتن در ميهن اشغالى ما
بر اساس موجوديت يك مصدر صدور اعتبار نيست. بنابراين پيكار احزاب و سازمانها بر سر
رسميت و اعتبار مطابق با معيارهاى معتبر سنجش نيست، بلكه بر اساس عدم تقبل يكديگر
است. پس هر ادعايى مبتنى بر رسميت، خود فاقد اعتبار بوده و اين اختلاف را از
موضوعيت خارج ميسازد. آنچه موضوعيت دارد موجوديت است، كه در ذات خود انكار ناپذير
است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر