رضاشاه شخصیتی ترسو و گماشته و خاک فروش بود قسمت بزرگی از کردستان را به ترکیه اهدا نمود این جانور توسط انگلیسیها آوردنش و بعد بردنش یک آمپل زدن بهش و کشتنش و پسرش باد آورده پادشاه ایران نمودند کشوری جعلی
ایرانیان از زمان دیکتاتوری محمدرضا شاه به یاد دارند که دم و دستگاه تبلیغات شاه، تلاش میکرد پدر او، رضاخان را بهعنوان «سازنده ایران نوین» به تاریخ قالب کند.
ایرانیان از زمان دیکتاتوری محمدرضا شاه به یاد دارند که دم و دستگاه تبلیغات شاه، تلاش میکرد پدر او، رضاخان را بهعنوان «سازنده ایران نوین» به تاریخ قالب کند.
فردای سقوط رضاشاه در شهریور ۱۳۲۰ البته هیچکس چنین حرفی نمیزد زیرا مردم بهرغم اشغال شدن کشورشان، در حالی که با یک چشم اشک میریختند، با چشم دیگر میخندیدند چرا که شر دیکتاتوری رضاشاه از سرشان کم شده بود.
همان نیروی استعماری که او را آورده بود، همان هم او را برداشته و به تبعید فرستاده بود!
پایکوبی روزنامههای فردای اخراج رضاشاه و باز شدن قفل سانسور از دهان و قلمشان درباره دیکتاتور و جنایاتش، شاهد این مدعاست. دیکتاتوری که به گواهی پسرش، مشروطیت را آنچنان تعطیل کرده بود که ولیعهدش محمدرضا در همان اولین پیام پادشاهی، اعاده مشروطیت را اولین وظیفه عاجل خود اعلام کرد! کاری که البته تا روز اخراج خودش از ایران، او هم نکرد! محمدرضا با انتقاد از «رژیم دیکتاتوری پدرش(عینا با همین عبارتها یعنی «رژیم دیکتاتوری» در کتابهای انقلاب سفید و مأموریت برای وطنم) تلاش میکرد خودش را از جنایات پدرش دور کند.
باری، داستان «رضاشاه، سازنده ایران نوین» دروغی حکومتی بود که بعدها یعنی یک دهه پس از ختم دیکتاتوری رضاشاه، همان پسر او کوک کرد.(هنگامی که زیر پایش سفت شد و خودش هم توانست یک دیکتاتوری دیگر! ایجاد کند)
به هر حال، داستان «رضاشاه، سازنده ایران نوین» چه «کهنه» و چه «نو» ماجرایی است که خوب است نسل جدید که از پیشینه تاریخی و مبارزاتی خود توسط آخوندها قطع شده، دربارهاش بیشتر بداند. کلیپ پیوست گامی در همین راستاست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر