پوپولیسم چیست؟
چندی است واژهی «پوپولیسم» در فرهنگ سیاسی کشورهای چون ایران و افغانستان رایج است. این نوشته میکوشد تعریفی از این مفهوم ارایه دهد.
پوپولیسم چیست؟
پوپولیسم (انگلیسی: populism، فرانسوی: populisme و آلمانی: Populismus ): از کلمهی «populus» لاتینی به معنای «خلق، مردم» گرفته شده است. اغلب فرهنگ واژههای فارسی، پوپولیسم را «مردم باوری» معنا کردهاند که در نگاه نخست به نظر میرسد حاوی معنایی مثبت، مثل مردمسالاری (مترادف فارسی دموکراسی) باشد. در زیر خواهیم دید که پوپولیسم واجد معنایی منفی است.
تاریخ پوپولیسم
مفهوم پوپولیسم در علوم اجتماعی در اواخر قرن نوزدهم رایج شد و جنبشی را توصیف میکرد که توسط دهقانان در امریکا علیه سرمایهداران بزرگ در نیویارک به راه افتاده بود و از آن پس به آن دسته از سیاستمدارانی اطلاق میشود که در یک کلام ضد مدرن، نامعقول و پسروندهاند.
پوپولیسم، نوعی سیاستورزی
پوپولیست نوعی از سیاستورزی است که با توسل به نارضایتیها، حقطلبیها، ترسها و مشکلات جاری جامعه، مردم را برای پیشبرد اهداف شخصی خویش آلت دست قرار میدهد. این نوع از سیاست به جای آنکه عقلانی بوده و راه حلهای طولانی و منطقی برای حل مسایل موجود عرضه کند، مدعی ارایهی راه حلهای ساده و سریع است.
وعدههایی میدهد که نه قصد و نه توان برآوردن آنها را دارد. پوپولیست به دنبال جستجوي ریشهی نابسامانیها نیست، برای مشکلات پیچیده راهحلهای سادهای عرضه میکند و از چیزهایی حرف میزند که قابل اثبات نیستند. تمام تلاش او القای حسی خوشآیند به اقشار پایین جامعه است و از این رو توجهی به افراد متخصص ندارد.
پوپولیست سیاستمداری است که با شعارهای همهپسند، وعدههای دروغین، سادهسازی، کلیگویی و برانگیختن احساسات مردم سعی در جلب آرای آنها داشته و با سوار شدن بر موج نارضایتیها قصد به چنگ آوردن قدرت هر چه بیشتر برای اعمال اهداف کاملا شخصی خود دارد.
او غریزه و احساسات مردم، مثل حسادت و تنفر را مخاطب قرار میدهد، نیاز به امنیت در جامعه را بازیچهی خود قرار میدهد، دایم در پشتیبانی از مردم نادار و فقیر داد سخن میدهد و خود را مخالف صریح ثروتمندان مینمایاند و ادعا میکند با مردم است. دشمنی نامريی اختراع میکند و او را علت تمام ناراوییها میخواند و از زدن هرگونه اتهام و دروغپراکنی و دادن نسبت ناروا به مخالفان سیاسیاش ابایی ندارد. او تنها شعار میدهد.
مخاطبین پوپولیسم
روی سخن پوپولیست معمولا آن دسته از اقشار و گروههای اجتماعی است که خود را در نظم موجود اجتماعی، اقتصادی و سیاسی متضرر میبینند. این گروهها معمولا از اقشار پایین جامعه تشکیل شده و کم یا بیسوادند. در یک کلام پوپولیست نیرویش را از سرخوردگی آن تودههایی از اجتماع میگیرد که کمبودها را با پوست و گوشت و استخوان اش احساس میکنند، اما به دلیل کم یا بیسوادی گول پوپولیستها را میخورند و بر این گمان باطلاند که نجات دهنده را یافتهاند. هم از این روی است که پوپولیست میانهای با روشنفکران، اهل خرد، متخصصان و در یک کلام با نخبگان جامعه ندارد.
شیوههای پوپولیستی
پوپولیست با کلیشههای رایج، تصنعی و تکراری و پیشداوریهای موجود در جامعه کار میکند و به جای شکستن آن کلیشهها و روشنگری در باب پیشداوریها، آنها را مورد سو استفاده قرار میدهد. او واقعیتها را مخدوش شده نشان میدهد: از سویی به بزرگنمایی تهدیدهاي دشمنان خارجی و گروههای اجتماعی میپردازد که وجود خارجی ندارند و از سوی دیگر تلاش دارد خود را مخالف نظم موجود بنمایاند، تا حمایت همه جانبهی تودههای مردم را جلب و آنها را برای رسیدن به اهداف شخصی خویش بسیج کند.
پوپولیسم و رسانهها
پوپولیست به خوبی از نقش حیاتی رسانهها آگاه و ناچار از استفاده از رسانههای عمومی و تبلیغات است. او در این رسانهها از مخاطبین اش چاپلوسی میکند، خود را مانند آنها نشان میدهد و چون اغلب دارای کاریزمای قوی است، مخاطبین اش از او بت میسازند. در پخش اخبار دست به انتخاب میزند و اخباری را برمیگزیند که در وهلهی نخست احساسات مردم را برانگیزاند و در وهلهی دوم بتوان از آنها علیه مخالفین (ترجیحا: «بالاییها») بهرهبرداری نمود.
سیاستمدار پوپولیست با گرایشی سطحی و غیرعلمی به مضامینی چون عدالت اجتماعی و ایستادگی در برابر قدرتمندان میپردازد. او به مضامین پیچیده توجهی نشان نمیدهد، از تحلیل علمی سرباز میزند، به مسایلی با اهمیت واقعی نمیپردازد و اگر اشارهای هم به آنها بکند، تنها در جهت کم اهمیت جلوه دادن آنهاست، چرا که طرح چنین مضامینی به نفع او نیست.
پوپولیسم در کشورهای در حال توسعه و در کشورهای توسعهیافته
گرچه پدیدهی پوپولیسم خاص جوامع در حال توسعه نیست اما بیشتر در چنین کشورهایی برجستگی یافته و نسبت به کشورهای توسعه یافته از تاثیرگذاری به مراتب بیشتری برخوردار است. در جوامع دموکراتیک به علت وجود آزادیهای فردی و اجتماعی، احزاب فراگیر و قدرتمند و عدم انحصار رسانه اي، امکان افشاگری و بحث حول شعارهای پوپولیستی بیشتر است.
با این وجود هر از چندگاهی در جوامع پیشرفته نیز سیاستمداران پوپولیست پا به صحنههای سیاسی میگذارند و با طرح مسایلی چون مالیات، بالارفتن قیمت پطرول و خارجیهای مقیم کشور سعی در به دست آوردن آرای مردم دارند. اما پوپولیسم اغلب در کشورهای در حال توسعه به وجود میآید و به نسبت کشورهای توسعه یافته از عمر و تاثیر بیشتری برخوردار است.
هنگامی که فساد، بیعدالتی و ظلم و خودکامگی به اوج خود میرسد و مردم خواهان تحولات عمیق و سریع اجتماعی میشوند، پوپولیست مناسبترین بستر را برای اعلام حضور و رشد مییابد، چرا که بیسوادی، عدم آزادیهای اجتماعی و نبود احزاب و مطبوعات و رسانههای آزاد میدان را برای ترکتازی او خالی کرده است.
پوپولیستهای چپ و پوپولیستهای راست
معمولا سیاستمداران دست راستی متهم به پوپولیست بودن میشوند، حال آنکه چنین پدیدهای را میتوان در سیاستمدارن چپ نیز دید. آنها نیز از طریق طرح خواستههایی که امکان تحقق فوری آنها نیست، برای جلب آرا رو به غریزهها و نارضایتی مردم دارند.
پوپولیسم و عوامفریب
Demagogie از کلمهی یونانی demos به معنای (خلق ـ مردم) و agein به معنای «رهبری کردن» میآید و به درستی به عوامفریبی ترجمه شده است. پوپولیسم در رابطهای تنگاتنگ با عوام فریبی (انگلیسی: demagogy؛ فرانسوي: Demagogie و آلمانی: Demagogie ) نیز قرار دارد و بدون آن قادر به ادامهی حیات نیست.
عوامفریب در حوزهی سیاست دست به تحریکات گمراه کننده میزند و تلاش دارد مردم را تحت تاثیر قرار داده و از راه بدرشان کند تا بتواند با بیرحمی کامل و به دور از هر گونه شیوهی دموکراتیک دست به اعمال قدرت وحشیانه بزند. عوامفریب تملقگویی از تودهها را سرلوحهی کار خویش قرار میدهد.
مخاطب اش احساسات و غرایز و پیشداوریهاي تودهها است. او به دروغ و تحریک متوسل میشود، حقیقت را وارونه یا خیلی ساده نمایش میدهد، هدف سیاسی خود را به عنوان امری عامالمنفعه جلوه میدهد و شیوهی خود را در مورد به عمل درآوردن مقاصد، تنها شیوهی عملی، منطقی و قابل اجرا جا میزند. از این رو پوپولیست معمولا فردی خودشیفته است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر