اوضاع قضاوت و زندگی در ام القرای یه مشت احمق تروریست
آخوند را از نزدیک ملاحظه کنید !!!
آخوند را از نزدیک ملاحظه کنید !!!
اردیبهشت سال 96 جسد مرد جوانی در پاکدشت ورامین پیدا شد و مأموران آگاهی ضمن تحقیقات تخصصی دریافتند عامل قتل یک دامدار است. این مرد 34 ساله بهنام «رسول» در بازجویی به کارآگاهان جنایی گفت: این پسر همسایه ما بود او مدام مزاحم همسرم میشد به همین خاطر او را کشتم.
متهم وقتی به اتهام قتل در برابر قضات دادگاه قرار گرفت از آنجا که خانواده مقتول برای اعلام درخواست خود در دادگاه حاضر نشده بودند، رئیس قوه قضائیه با درخواست دادستان وارد عمل شد و به شرط پرداخت دیه از سوی متهم، برای او درخواست گذشت کرد.
متهم در شعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران که به ریاست قاضی عبداللهی و با حضور قاضی واعظی برگزار شد، ضمن دفاع از خود گفت: چند وقتی بود که همسرم به من میگفت خط تلفن همراهش را عوض کنم اما من اهمیت نمیدادم تا اینکه یک روز گفت مزاحم تلفنی دارد.
ازآنجایی که به این موضوع حساس شده بودم چند وقتی خط اش را کنترل کردم و متوجه شدم مرد جوان که همسایه دیوار به دیوارمان بود، برای همسرم مزاحمت ایجاد میکند.
خیلی ناراحت شده بودم، به جوان همسایه هشدار دادم دیگر برای همسرم مزاحمت ایجاد نکند وگرنه با واکنش تند من روبهرو خواهد شد. پس از این هشدار چند روزی خانهام را از دور زیر نظر گرفتم تا یک روز دیدم این مرد جوان از دیوار خانهمان بالا رفت و داخل حیاط پرید. پس از ورود او به خانه چند لحظهای صبر کردم و بعد وارد شدم و آنها را در حال صحبت دیدم. آن لحظه هیچ کاری نکردم فقط زن و دو فرزندم را به خانه مادرم بردم و بعد رفتم سراغ مرد جوان و او را به گاوداری که در آن کار میکردم، بردم تا با هم سنگ هایمان را وا بکنیم. اما ضمن مشاجره بشدت عصبانی شدم و با کاردی که سر گوسفندها و گاوها را میبریدیم 9 ضربه به او زدم و فرار کردم. میخواستم از کشور خارج شوم که مادرم به من زنگ زد و گفت مأموران همسرت را به جای تو بازداشت کردهاند. باید خودت را معرفی کنی. خیلی ناراحت شدم چون با فرارم بچه هایم بیپدر میشدند و از طرفی همسرم گناهی نداشت. به همین دلیل به کلانتری رفتم و خودم را بهعنوان قاتل معرفی کردم.
در ادامه محاکمه، قضات به او گفتند یا باید دیه بدهی یا اعدام شوی که متهم گفت: من چیزی برای از دست دادن ندارم و بعد از این اتفاق دلم با همسرم نیز صاف نشد و او را هم طلاق دادم. بنابراین از شما میخواهم مرا اعدام کنید چون پولی برای پرداخت دیه ندارم.
در پایان رسیدگی به این پرونده قضات وارد شور شدند و با توجه به گفتههای خود متهم، وی را به اعدام محکوم کردند.
متهم وقتی به اتهام قتل در برابر قضات دادگاه قرار گرفت از آنجا که خانواده مقتول برای اعلام درخواست خود در دادگاه حاضر نشده بودند، رئیس قوه قضائیه با درخواست دادستان وارد عمل شد و به شرط پرداخت دیه از سوی متهم، برای او درخواست گذشت کرد.
متهم در شعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران که به ریاست قاضی عبداللهی و با حضور قاضی واعظی برگزار شد، ضمن دفاع از خود گفت: چند وقتی بود که همسرم به من میگفت خط تلفن همراهش را عوض کنم اما من اهمیت نمیدادم تا اینکه یک روز گفت مزاحم تلفنی دارد.
ازآنجایی که به این موضوع حساس شده بودم چند وقتی خط اش را کنترل کردم و متوجه شدم مرد جوان که همسایه دیوار به دیوارمان بود، برای همسرم مزاحمت ایجاد میکند.
خیلی ناراحت شده بودم، به جوان همسایه هشدار دادم دیگر برای همسرم مزاحمت ایجاد نکند وگرنه با واکنش تند من روبهرو خواهد شد. پس از این هشدار چند روزی خانهام را از دور زیر نظر گرفتم تا یک روز دیدم این مرد جوان از دیوار خانهمان بالا رفت و داخل حیاط پرید. پس از ورود او به خانه چند لحظهای صبر کردم و بعد وارد شدم و آنها را در حال صحبت دیدم. آن لحظه هیچ کاری نکردم فقط زن و دو فرزندم را به خانه مادرم بردم و بعد رفتم سراغ مرد جوان و او را به گاوداری که در آن کار میکردم، بردم تا با هم سنگ هایمان را وا بکنیم. اما ضمن مشاجره بشدت عصبانی شدم و با کاردی که سر گوسفندها و گاوها را میبریدیم 9 ضربه به او زدم و فرار کردم. میخواستم از کشور خارج شوم که مادرم به من زنگ زد و گفت مأموران همسرت را به جای تو بازداشت کردهاند. باید خودت را معرفی کنی. خیلی ناراحت شدم چون با فرارم بچه هایم بیپدر میشدند و از طرفی همسرم گناهی نداشت. به همین دلیل به کلانتری رفتم و خودم را بهعنوان قاتل معرفی کردم.
در ادامه محاکمه، قضات به او گفتند یا باید دیه بدهی یا اعدام شوی که متهم گفت: من چیزی برای از دست دادن ندارم و بعد از این اتفاق دلم با همسرم نیز صاف نشد و او را هم طلاق دادم. بنابراین از شما میخواهم مرا اعدام کنید چون پولی برای پرداخت دیه ندارم.
در پایان رسیدگی به این پرونده قضات وارد شور شدند و با توجه به گفتههای خود متهم، وی را به اعدام محکوم کردند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر