فوکو میگوید: "تفاوت ما با دیوانگان تنها در این است که تعداد ما از آنان بیشتر است." و این ویدئوی دردناک به ما نشان میدهد که اکثریتِ در ظاهر نرمال، چگونه خود را محق به هرگونه رفتاری با اقلیتِ آنُرمال میدانند. این صحنه برای من به شدت آشناست و تقریبن هر روز با آن مواجه میشوم.
روبروی دفتر کار من، راستهی کبابفروشان است، گُذری برای به سخره گرفتن، دستانداختن و آزار دیوانگان. من مانند کودک درونِ این ویدئو بسیار دیدهام که با لبخندی ترسناک به صحنه مینگرند و مثل آن پسری که از دور میدود تا زودتر به معرکه برسد و با فریادی اعلام وجود کند، بسیار دیدهام. اما خودم به شخصه جرات نکردهام برابر این ظلم بایستم؛ چون اکثریتی چنین سرشار از شقاوت، هرگز به توصیههای اخلاقی و انسانی جز با خشونت و پرخاش واکنش نشان نخواهند داد. من بسیار دیدهام دیوانگانی که در گذر کبابفروشیها بگریند و گرداگردشان صدای خنده باشد؛ ولی چه میتوانستم بکنم جز تکرار صدای معذب وجدانم در بند بندِ تنم؟! هرگونه مخالفت با این خشونت کثیر و بسیط، خود نوعی دیوانگانی محسوب میشود و مستوجب عذابی از سوی اکثریت. از اینروست که شاید سالهاست پنهان میکنیم از دیگران اگر چیزی مینویسیم، اگر نام نویسنده و شاعر را دوست نداریم یدک بکشیم در جمعهای خانوادگی و کاری... و گریزانیم در محضر اجتماع، از هر آنچه ما را از اکثریت منفصل میکند و میافکند در دایرهی اقلیت؛ دایرهای که انگشتهای اتهام و تمسخر، خیلی زود به سمتش اشاره میکنند. ولی آری! آری! ما هم دیوانهایم... دیوانگانی که گاه در زیر گذرها و بازارچهها دستهایمان را به شوخی میکشند برای بردن به قرنطینه و ما فریاد میکشیم.فریادی نامفهوم، از سر درد و درماندگی... راستی شنیدهام در این روزهای کرونایی که زندانها را خلوت میکنند، قرار است بکتاش آبتین، رضا خندان و کیوان باژن، سه عضو کانون نویسندگان ایران به حبس بروند. شما هم شنیدهاید؟! راستی آیا شما هم تابحال از راستهی کبابفروشان عبور کردهاید؟!
.
.
.
#کرونا
.
.
.
#کرونا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر