گرامی باد یک ماه مه روز جهانی کارگران
و زحمتکشان جهان
و گرسنگان زحمتکش که توسط کارفرماها
حقوقشان پایمال میشودو.
هر روز باید به میدانها بروند
تا شاید کاری را بدست بیاورند لاکن با دست خالی
و با شکم گرسنه به خانه سرد و نگبتبار بازمیگرددند
با تشکر ساموئیل کرماشانی.
یک کارگر گرسنه نه دین میشناسد و نه ملیت
بنابر این یک کارگر گرسنه به فکر شکمش و
امرار معاشش میباشد و بس
کارگران دین مذهب و ملیت و نژاد را
نمیشناسند تفکر و اندیشه یک کارگر
پیدا کردن لغمه ی نام برای امرار معاشش و
و تامین زندگی کودکانش میباشد
بنابر این یک شکم گرسنه نه دین میشناسد
و نه ملیت و نه نژاد یک شکم گرسنه
نان و امرار معاش میشناسد و بس
بنابر این زندگی کارگران در سرتاسر جهان
امروز خالی از درد و رنج نیست
و در سرتاسر جهان حقوق انسانی
صنفی کارگران زیر پا نهاده میشود
و در ایران اسلام زده و آخوند زده وضعیت
کارگران خیلی وحشتناک میباشد
با امید روز خوب برای همه کارگران و زحمتکشان
بخصوص کارگران و زحمتکشان ستمدیده کردستان
که همیشه در زیر ظلم و ستم ملی نژادی
و همیشه توسط دولتهای اشغالگر
مورد ظلم و ستم قرار دارند کارگران کردستان
توسط دولتهای کهنه اندیش و ستمگر قرار دارند.
با تشکر ساموئیل کرماشانی
ما به هیچ عنوان تفکر گندیده و پوسیده مرد سالاری را نمیپذیریم و نخواهم پذیرفت آنهایکه شعار تو خالی میدهند و علیه زنان دست به قلم پوسیده و گندیده خود با تفکر پوسیده و گندیده مرد سالارانه خویش در بین ما جای
ندارند و بعنوان زن ستیزان تاریخ ازشون نامبرده میشود.
زنان را نمیتوان از نقد و دخالت در عرصەی سیاسی بازداشت
با سپاس از دوست گرامیم خانم سحر دیناروند کە این متن را نوشتە و برای امضا در فیس بوک خود قرار دادە است
بدنبال انتشار مقالە "کوردها بر دوراهی جنبش مسلحانە-غیر مسلحانە " توسط خانم رویا طلوعی کە در آن پرسشهایی را از سیاسیون مطرح کرده بود، بجای هرگونە پاسخگویی منطقی و مستدل، شاهد انتشار شبنامەی رکیک اینترنتی توسط فرد یا افراد ناشناس و بزدلی بودیم کە در پشت نقاب دفاع از یکی از احزاب کوردی بە پاشیدن بذر نفاق میان کردها پرداختە بودند. ما امضا کنندگان این متن ضمن تقبیح شدید این روش مذموم کە بە شیوە دروغ پراکنی و افترا در صدد بستن دهان منتقدان و نویسندگان باشند اعلام میداریم کە ازین پس پذیرای این رسم ناپسند مردسالارانە نخواهیم بود کە تا زنی قلم بدست گرفت و نقد و پرسش کرد، جنسیت و زندگی خصوصی اش را آماج انواع الفاظ رکیک قرار دهند. تاکنون زنان دیگری نیز قربانی همین شیوە ناپسند شده اند، بە عنوان مثال چندی پیش حتی همسر شیرین عبادی را پای تلویزیون کشاندند کە علیه او و زندگی خصوصیشان سخن گوید. درد اینجاست کە اینبار نە نظامی زن ستیز، کە گمنامی با پوشش پشتیبانی از یک حزب معتقد بە برابری زن و مرد، مبادرت به چنین کاری میکند و حزب مزبور تاکنون با سکوتی شائبە انگیز از کنار آن گذشتە است! آیا براستی ارزش زن نزد سیاسیون ما در همین حد است؟ پس چه شد آنهمە اعتقاد به برابری زن و مرد؟
ما ضمن محکوم کردن چنین اعمالی بر خود واجب میدانیم کە در حفظ فضای نقد سالم برای همگان و بویژه زنان بکوشیم.
- سحر دیناروند
- کویستان گادانی
- مهین شکراللەپور
- فریبا امیرخضری
- تروسکە صادقی
- راحلە اساسی
- نهیە خوشکلام
- کویستان فتوحی
- محبوبه حسینی
- روژە عزیزی
- سمانە شاملو
- روژین شریفی
- نسیم مروت جو
- مرزه درویشی
- هیوا خدری
- اسرین اسکندری
- شیرین جهانی
- شمزین جهانی
- حمیرا نورانی
- شهلا جهانی
- بیان فرشی
- سەنتەری ژنانی کورد
- ژیلا گل عنبر
- شلێر باپیری
- آرزو قادری
- نگین شیخ الاسلامی
- آرزو میلان
- سیمین نصراللهی
- ناهیدە رشیدیان
- کانی شایقی
- فرمێسک احمدی
- چیمن حسنی
- لیلا محمدی
- آیدا محمدی
- شادی ابراهیم خاص
- فریبا محمدی
- فوزیە صالحی
- اسمر معماری
- ناهید مکری
- کویستان عمرزادە
- سیران حسین پناهی،
- نسرین ایلخانی
- گلالە سمیعی
- هاوژین سمیعی
- صبری بهمنی
- فریال فرشچی
- کویستان داودی
- تارا محمد امین
- حامید مائیلی
- داود آزادفر
- -ماه تابان-شیرزن
- رێبوار کریمی
- ساسان امجدی
- آزاد بانەای(فتحیان
- آسو باران
- مسیح کردستانی
- رضا منوچهری
- ناصر استاد رحمانی
- عارف نادری
- وحید حبیب پناه
- فرزانە حوری
- صلاح بایزیدی
- سوورکێو زەکی
- Dêrsim Oremar
- سەردەشت گیارەنگ
- نوید مسعودی
- علی ابراهیمی
- حبیب الیاسی
- سلیمان چووکەلەیی
- حسارە معاذی
- سەرۆک بۆکانی
- سعید قربانی
- بابک دلشاد
- محمد دلشاد
- مهدی اعظمی
- خالد فرامرزی
- سیامک حیدری
- مسعود دیناروند
- نیما بازاللهی
- شهرام یوسفی
- حسین سعیدی(دیلان
- شلێر شبلی
- ملائکە علم هولی
- آتوسا مرادی
- باران میلان
- بهرام تیموری
- سمکو آزادیخواه
- کویستان عمرزادە
- قادر محمد گوڵ
- امید بشیری
- هەریم فتاحی
- هردی فتاحی
- Herdi Erawa
- شورش حاجی میرزایی
- دالاهو سوفی
- سارا آهنگری
- مینا لبادی
- رضا مصطفی سلطانی
- نسرین عالیخانی
- ویکتوریا آزاد
- جهانبخش رستمی
- لیلا احمدی
- ابوبکر مهاباد
- فریدە دیناروند
- کیوان کریمی
- شهلا کریمی
- ترانە کریمی
- مهدی رشکی
- لیلا شیروانی
- ساموئل کرمانشاهی
- کانی شایقی
- پروین اردلان
- شادی مسهرپور
- بکره مهابادی
- فاطمه طباطبای
- مهین بهروز
- فرزاد چاوشی آزادە
- محمد امینی
- شهین شهلایی
- سمیرا پوراندخت
زنان را نمیتوان از نقد و دخالت در عرصەی سیاسی بازداشت
با سپاس از دوست گرامیم خانم سحر دیناروند کە این متن را نوشتە و برای امضا در فیس بوک خود قرار دادە است
بدنبال انتشار مقالە "کوردها بر دوراهی جنبش مسلحانە-غیر مسلحانە " توسط خانم رویا طلوعی کە در آن پرسشهایی را از سیاسیون مطرح کرده بود، بجای هرگونە پاسخگویی منطقی و مستدل، شاهد انتشار شبنامەی رکیک اینترنتی توسط فرد یا افراد ناشناس و بزدلی بودیم کە در پشت نقاب دفاع از یکی از احزاب کوردی بە پاشیدن بذر نفاق میان کردها پرداختە بودند. ما امضا کنندگان این متن ضمن تقبیح شدید این روش مذموم کە بە شیوە دروغ پراکنی و افترا در صدد بستن دهان منتقدان و نویسندگان باشند اعلام میداریم کە ازین پس پذیرای این رسم ناپسند مردسالارانە نخواهیم بود کە تا زنی قلم بدست گرفت و نقد و پرسش کرد، جنسیت و زندگی خصوصی اش را آماج انواع الفاظ رکیک قرار دهند. تاکنون زنان دیگری نیز قربانی همین شیوە ناپسند شده اند، بە عنوان مثال چندی پیش حتی همسر شیرین عبادی را پای تلویزیون کشاندند کە علیه او و زندگی خصوصیشان سخن گوید. درد اینجاست کە اینبار نە نظامی زن ستیز، کە گمنامی با پوشش پشتیبانی از یک حزب معتقد بە برابری زن و مرد، مبادرت به چنین کاری میکند و حزب مزبور تاکنون با سکوتی شائبە انگیز از کنار آن گذشتە است! آیا براستی ارزش زن نزد سیاسیون ما در همین حد است؟ پس چه شد آنهمە اعتقاد به برابری زن و مرد؟
ما ضمن محکوم کردن چنین اعمالی بر خود واجب میدانیم کە در حفظ فضای نقد سالم برای همگان و بویژه زنان بکوشیم.
- سحر دیناروند
- کویستان گادانی
- مهین شکراللەپور
- فریبا امیرخضری
- تروسکە صادقی
- راحلە اساسی
- نهیە خوشکلام
- کویستان فتوحی
- محبوبه حسینی
- روژە عزیزی
- سمانە شاملو
- روژین شریفی
- نسیم مروت جو
- مرزه درویشی
- هیوا خدری
- اسرین اسکندری
- شیرین جهانی
- شمزین جهانی
- حمیرا نورانی
- شهلا جهانی
- بیان فرشی
- سەنتەری ژنانی کورد
- ژیلا گل عنبر
- شلێر باپیری
- آرزو قادری
- نگین شیخ الاسلامی
- آرزو میلان
- سیمین نصراللهی
- ناهیدە رشیدیان
- کانی شایقی
- فرمێسک احمدی
- چیمن حسنی
- لیلا محمدی
- آیدا محمدی
- شادی ابراهیم خاص
- فریبا محمدی
- فوزیە صالحی
- اسمر معماری
- ناهید مکری
- کویستان عمرزادە
- سیران حسین پناهی،
- نسرین ایلخانی
- گلالە سمیعی
- هاوژین سمیعی
- صبری بهمنی
- فریال فرشچی
- کویستان داودی
- تارا محمد امین
- حامید مائیلی
- داود آزادفر
- -ماه تابان-شیرزن
- رێبوار کریمی
- ساسان امجدی
- آزاد بانەای(فتحیان
- آسو باران
- مسیح کردستانی
- رضا منوچهری
- ناصر استاد رحمانی
- عارف نادری
- وحید حبیب پناه
- فرزانە حوری
- صلاح بایزیدی
- سوورکێو زەکی
- Dêrsim Oremar
- سەردەشت گیارەنگ
- نوید مسعودی
- علی ابراهیمی
- حبیب الیاسی
- سلیمان چووکەلەیی
- حسارە معاذی
- سەرۆک بۆکانی
- سعید قربانی
- بابک دلشاد
- محمد دلشاد
- مهدی اعظمی
- خالد فرامرزی
- سیامک حیدری
- مسعود دیناروند
- نیما بازاللهی
- شهرام یوسفی
- حسین سعیدی(دیلان
- شلێر شبلی
- ملائکە علم هولی
- آتوسا مرادی
- باران میلان
- بهرام تیموری
- سمکو آزادیخواه
- کویستان عمرزادە
- قادر محمد گوڵ
- امید بشیری
- هەریم فتاحی
- هردی فتاحی
- Herdi Erawa
- شورش حاجی میرزایی
- دالاهو سوفی
- سارا آهنگری
- مینا لبادی
- رضا مصطفی سلطانی
- نسرین عالیخانی
- ویکتوریا آزاد
- جهانبخش رستمی
- لیلا احمدی
- ابوبکر مهاباد
- فریدە دیناروند
- کیوان کریمی
- شهلا کریمی
- ترانە کریمی
- مهدی رشکی
- لیلا شیروانی
- ساموئل کرمانشاهی
- کانی شایقی
- پروین اردلان
- شادی مسهرپور
- بکره مهابادی
- فاطمه طباطبای
- مهین بهروز
- فرزاد چاوشی آزادە
- محمد امینی
- شهین شهلایی
- سمیرا پوراندخت
رسوایی جاسوسان جمهوری اسلامی در سوئد!
درود بر بچه های مبارز که توانسته اند 360 نفر از کسانی که مستمرا به سفارت رژیم سفر میکنند شناسایی کنند و توسط کامیرایی مخفی عکس برداری ازشون بکنند این تصمیم در سال 2005 گرفته شده است که توسط دوربین مخفی تمامی کسانی که به سفارت رژیم رفت و آمد میکنند در زیر زره بین ما قرار دارند.
در سال 2009 و 2010 افراد وابسته به دو حزب خودخوانده و سفر آنها به سفارت رژیم 3 برابر شده است و در سال 2011 در صدد تاسیس یک شبکه تروریستی زیر نظر مستقیم سپاه قدس در شهر کارلستاد که یکی از این مزدوران به ما با تبر حمله نمود و بحث این تبر به پارلمان سوئد کشیده شد با سپاس و قدردانی از حزب لیبرال مردم برای پی گیری در باره فرد تروریست در سوئد بخصوص در شهر کارلستاد. و در باره اطلاعات مربوط به مزدوران در حال حاضر این مزدوران زیر زره بین 4 نهاد امنیتی قرار دارند.
سوئد، برای جاسوسان و تروریستهای جمهوری اسلامی، کشور امنی است. زیرا تاکنون دولت سوئد، به دلیل حجم کلان معاملات اقتصادی و تجاری با جمهوری اسلامی ایران، همواره به فعالیت تروریستها و جاسوسان این حکومت در این کشور، چشم بسته است. هنگامی هم که ماجرای این جاسوسان جمهوری اسلامی بیخ پیدا میکند، سازمان امنیت سوئد (سپو)، این جاسوسان را بیسر و صدا از کشور اخراج میکند، بدون این که کمترین اطلاعاتی به احزاب و سازمانها و فعالین سیاسی و اجتماعی و فرهنگی که جاسوسان جمهوری اسلامی، از آنها جاسوسی شده و به ویژه خانواده آنها را در ایران در معرض خطر قرار داده است، بدهد. باید این وضعیت تغییر پیدا کند.
جمهوری اسلامی ایران، حکومت جهل و جنایت و ترور است. این حکومت علاوه بر سرکوب وحشیانه جنبشهای اجتماعی، تعقیب و تهدید و ترور فعالین این جنبشها، دهها هزار نفر را نیز در زندانها به جوخههای مرگ سپرده است.
این حکومت صدها نفر از فعالین سیاسی و اجتماعی و فرهنگی را در داخل و خارج کشور ترور کرده است. اگر آرشیو پلیس مخفی دولتهای اروپایی در رابطه با فعالیتهای جاسوسی و تروریستی جمهوری اسلامی، روزی به روی جامعه و رسانهها باز شود باز شود با انبوهی از پرونده و اسناد جاسوسی و تروریستی جمهوری اسلامی روبرو خواهیم شد. دستکم در کشورهای فرانسه، آلمان، آرژانتین و ترکیه، یا تروریستهای جمهوری اسلامی دستگیر شدهاند و یا غیابا پرونده آنها توسط دادگاههای این کشورها مورد بررسی قرار گرفته و در نهایت رسما اعلام شده است که بالاترین مقامات جمهوری اسلامی ایران، فرمان ترور مخالفین خود را صادر کرده است.
لازم به تاکید است که اگر امروز جمهوری اسلامی، دست به ترور مخالفین نمیزند نه از تغییر ماهیت تروریستی آن، بلکه امروز در موقعیتی قرار دارد که اگر دست به ترور بزند بلافاصله با موج عظیم اعتراضات در داخل و خارج کشور مواجه خواهد شد و منافع اقتصادی و سیاسی و دیپلماتیک او به طور جدی در معرض خطر قرار خواهد گرفت.
دولت سوئد تاکنون، دهها جاسوس جمهوری اسلامی بیسر و صدا را از این کشور اخراج کرده است. شاید بعد از اخراج جاسوسی در گوشه روزنامهای به عنوان یک خبر حاشیهای مطرح گردیده است. اما اکنون، برای اولین بار حکم اخراج یک جاسوس جمهوری اسلامی که هنوز هم آزادانه در استکهام پرسه میزند. چندین روز است که پیرامون اخراج او، روزنامه پرتیراژ سوئدی مانند مترو، سلسله گزارشاتی همراه با اسناد پلیس امنیتی(سپو) و مصاحبه با مسئولین پرونده او در اداره مهاجرت سوئد و گفتگو با سفیر جمهوری اسلامی در استکهلم را پخش کرده است، بسیار سئوال برانگیز است. حال باید دید چه بده و بستانی در پشت پرده معاملات دولت سوئد با جمهوری اسلامی خوابیده است؟ آیا رابطه و همکاری نزدیک دولت جدید سوئد، با دولت آمریکا در این ماجرا نقش دارد؟ آیا دو شهروند سوئدی که به عنوان جاسوس چندین ماه است توسط جمهوری اسلامی دستگیر و زندانی هستند در این ماجرا دخیل است؟ یا این که سپو، مجری یکی از برنامههای رادیو «آوا»، در سکوت تعقیب میکرد که سرنخهای جدیدی پیدا کند؟ در این میان هر هدفی که سپو و دولت سوئد، دنبال میکردند، به این واقعیت منجر شد که این جاسوس جمهوری اسلامی، هر بیشتر به مخالفین جمهوری اسلامی نزدیک شود و از سوی دیگر، با میدان دادن به سفیر و دیگر عناصر جمهوری اسلامی، به جا انداختن سیاستهای غیرانسانی جمهوری اسلامی در استکهلم یاری رساند.
اما در هر صورت جمهوری اسلامی ایران، به عنوان یک حکومت تروریست در افکار عمومی سوئد رسواتر شده است و حقانیت نظر اپوزیسیون چپ و سوسیالیست که همواره در این سالها در جلسات و کنفرانسها و تظاهراتها خیابانی و ملاقات با احزاب پارلمانی و غیرپارلمانی سوئد و نوشتههایشان در رسانهها فریاد زدهاند که سفارت جمهوری اسلامی ایران در استکهلم، مرکز سازماندهی ترور و جاسوسی بر علیه اپوزیسیون است به طور جدی در معرض قضاوت افکار عمومی جامعه سوئد قرار گرفته است. شعار«سرنگون باد حکومت تروریستی اسلامی ایران!»، هر چه بیشتر در افکار عمومی جامعه طنینانداز شده است. باید از این فرصت در جهت برچیدن بساط جاسوسان و تروریستها و طرفداران جمهوری اسلامیف نهایت استفاده را برد. باید از احزاب پارلمانی اپوزیسیون دولت سوئد، به ویژه حزب چپ خواست که نگذارند دولت راست سوئد، در پشت پرده با جمهوری اسلامی بر سر این تروریستها معامله کند. باید ماهیت واقعی این جاسوسان و این که از چه جریانات و افرادی از اپوزیسیون و در چه سطحی اطلاعات جمع کردهاند و یا در کدام رادیو محلی فارسی زبان دیگری نفوذ کردهاند، دنبال شود و رسمی و علنی انتشار یابد.
فعالین سیاسی چپ، با شنیدن تحلیلها و نظریات عجیب و غریب و گفتگوهای مجری رادیوی «آوا» از یکسو با سفیر جمهوری اسلامی، نمایندگان مجلس جمهوری اسلامی و از سوی دیگر، گفتگو با چهرههای سرشناس اپوزیسیون راست مانند ابوالحسن بنیصدر، داریوش همایون، کامبیز روستا و غیره، مرز اپوزیسیون و پوزیسیون را شنیدند، هر چه بیشتر به او مشکوک شدند. از این رو سابقه «مجید دراز گیسوی صادقی»(محمد جواد صبوری) را از طریق کانالها و ارتباطات خود در ایران پیگیری کردند، معلوم شد که ایشان نه پزشک، نه فعال جنبش دانشجویی، نه کارمند سازمان ملل و...، بلکه از اعضای سپاه پاسداران، این ارگان سرکوب و تروریست و مخوف جمهوری اسلامی است. همین قدر بگویم شماره نظام پزشکی ... که صادقی استفاده میکرد و بر روی اسناد پزشکی جعلی او قرار دارد، یک شماره نظام پزشکی واقعی در ایران و متعلق به یک دندانپزشک در شهر تبریز، در آدرس... است که او هرگز به خارج از ایران نیز سفر نکرده و صادقی را هم نمیشناسد.
اساسا مقامات سوئدی، با فشار این فعالیتها و اسنادی که در اختیار آنها قرار داده شد، رفت و آمدهای مامورین سفارت جمهوری اسلامی و صادقی و ارتباط آنها با همدیگر را جدیتر زیر نظر گرفتند. اکنون با پیگیری روزنامه سوئدی «مترو»، که اسناد پلیس امنیتی سوئد(سپو) هم در اختیار آن قرار گرفته است. مترو، در این پیگیریهای خود به جاسوس دوم جمهوری اسلامی، در ارتباط با صادقی نیز دست یافته است که یک افسر اطلاعاتی در سفارت جمهوری اسلامی در استکهلم است. این ماجرا و کشیده شدن آن به رسانههای عمومی سوئد، حکومت جمهوری اسلامی و سفیر آن در سوئد را هر چه بیشتر رسواتر و در تنگنا قرار داده است.
فعالیتهای این جاسوس در میان پناهندگان و اپوزیسیون راست
در پرونده اداره مهاجرت و پلیس امنیتی سوئد(سپو) نام جاسوس جمهوری اسلامی، از حروف «ن ن» استفاده شده و در گزارشهای روزنامه مترو نیز از همین حروف استفاده شده است، مجید دراز گیسوی صادقی(محمد جواد صبوری)، نام دارد. در واقع حروف «ن ن»، نه حروف اول نام و نام خانوادگی این فرد، بلکه حروفی است که در پروندههای امنیتی به کار برده میشود.
وی در سپتامبر 2003، اقامت سوئد را به عنوان پناهنده سهمیهای سازمان ملل در ترکیه دریافت کرد و در اواخر همین سال وارد سوئد شد. صادقی، تا ژانویه سال 2004، در شهر «امئو» - شمال سوئد - زندگی کرد و سپس به شهر «یوله» در شمال سوئد نقل مکان داد. او حدود سه ماه زندگی در شهر «یوله»، به «استکهلم» رفت و از آن تاریخ در استکهلم زندگی ساکن شد. صادقی، 37 ساله و دارای همسر و یک فرزند هشت ساله است.
وی، عمده فعالیتهای جاسوسی خود را در میان پناهجویان و طیف سلطنتطلبان و رادیوهای محلی راست استکهلم متمرکز کرده بود. قبل از این که ماهیت واقعی صادقی، برای مقامات امنیتی دولت سوئد و جامعه ایرانیان مقیم استکهلم، آشکار شود، او در برخی رادیوهای راست استکهلم، به تحلیل مسائل سیاسی و اجتماعی و به عنوان فرد مطلع در قوانین و امور پناهندگی میپرداخت.
اما در این میان برخی از پناهجویان به دلیل سوءاستفادهها و کلاهبرداریهای مکرر صادقی، به او مشکوک شدند و مستقیما از او شکایت کردند. بدین ترتیب، حساسیت پلیس سیاسی نیز نسبت به او افزایش یافت.
روزنامه سوئدی مترو، در شماره صبح چهارشنبه 4 اوت 2004 خود در مطلبی تحت عنوان «کارمند تقلبی سازمان ملل متحد پناهندگان را فریب داد»، به قلم «آندرس یورانسون»، درج کرد. یورانسون، نوشت: «این مرد ادعا میکرد که با دریافت 50 هزار کرون میتواند برای متقاضی پناهندگی در سوئد اقامت بگیرد. اما این بلوف رسوا شد و اکنون فاش شده است که تعداد زیادی از وی فریب خورده و مورد تهدید قرار گرفتهاند.
روز گذشته حداقل 8 شکایت در این رابطه از جمله با عنوان کلاهبرداری به پلیس ناحیه غرب استکهلم تسلیم شد که در آن از مردی که مدعبی بود با دریافت پول برای هموطنان در خطر اخراج، اقامت میگیرد، شکایت به عمل آمده است. او از طریق یکی از رادیوهای محلی فارسی زبان پیشنهاد کمک به هموطنان خود در زمینه پروندههای پناهندگی را داده است. او ادعا کرده است که کارمند سازمان ملل متحد است و از طریق روابط و اسنادی که در اختیار دارد قادر به حل کردن همه مشکلات پناهندگی است. پیمان که درخواست پناهندگیاش پاسخ منفی گرفته است و از ترس اخراج به ایران، به زندگی مخفی روی آورده است، میگوید: به من گفت که با پرداخت 50 هزار کرون این کار فقط 35 روز طول خواهد کشید. من در حالت درماندگی بوده و به او اطمینان کردم... برای شهریار که او هم پاسخ منفی گرفته و به صورت مخفی زندگی میکند برای گرفتن اقامت 100 هزار کرون قیمتگذاری گردید...
ماگنوس سالروت، رییس دایره خارجیان پلیس ناحیه غرب استکهلم، گفت: مطمئنا افراد به مراتب بیشتری به انواع مختلف مورد صدمه این مرد قرار گرفتهاند. ما از همه آنها تقاضا میکنیم که به نزدیکترین ایستگاه پلیس مراجعه نموده و شکایتی بیغرض در این زمینه تسلیم نمایند.»
صادقی، دوره کوتاهی سکوت اختیار میکند، اما پس از غیبت کوتاهی دوباره برمیگردد و یکی از رادیوهای فارسی زبان محلی سوئد به نام رادیو «آوا»، این بار برنامه ثابتی در اختیار او میگذارد. او، از طریق این صدا، مصاحبههایی با برخی چهرههای شناخته شده اپوزیسیون راست جمهوری اسلامی، نظیر ابولحسن بنیصدر،علی اصغر حاج سید جوادی، داریوش همایون، کامبیز روستا، علیرضا نوریزاده و دیگران ترتیب میدهد. وی همچنین در داخل کشور نیز با کسانی چون ابراهیم یزدی، دبیرکل نهضت آزادی و نمایندگان مجلس شورای اسلامی و...، گفتگو میکند که مسلما دسترسی به اینها نیز باید از کانال مجراهای امنیتی جمهوری اسلامی بگذرد. حتی گفته شده است که آقای نوریزاده و مسنول رادیو آوا، برای تبرئه کردن او تلاشهای اداری و حقوقی نیز به خرج میدهند. بدین سان، از این طریق جایگاه تازهای در میان اپوزیسیون راست، پوشش امینتی خوبی برای خود درست میکند. در حال حاضر یک سئوال مهم از مسئول این رادیو این است که در این میان همکاری او با وی و سفارت جمهوری اسلامی برای مصاحبه با سفیر و مسنولین دیگر این سفارت چه نقش و منافعی داشته است؟ در این میان شکی نیست که پلیس امنیتی سوئد ایشان را نیز زیر نظر گرفته و تحت بازجویی قرار داده است.
صادقی، همچنین با حضور در برخی جلسات و آکسیونهای اپوزیسیون جمهوری اسلامی، به بهانه تهیه گزارش رادیویی صداها را ضبط میکرد و عکس میگرفت.
او، به مصاحبههای رادیویی خود از جمله با مقامات جمهوری اسلامی در نوامبر و دسامبر 2005 ادامه میدهد. اما پس از مصاحبه او با حسن قشقاوی، سفیر جمهوری اسلامی در سوئد در اوایل سال 2006، بیش از پیش خشم و نگرانی اپوزیسیون رادیکال و چپ جمهوری اسلامی و پناهجویان را برمیانگیزد.
همه این اعمال صادقی و رادیو آوا، سبب شد که برخی جریانات و فعالین سیاسی مخالف جمهوری اسلامی، نسبت به رفت و آمدها و رابطهها و حرکات او بیش از حد مشکوک شوند. در حالی که ظاهرا پلیس و مقامات قضایی و امنیتی سوئد، شکایت دستکم هشت پناهجو از او را به بایگانی سپرده بودند.
جاسوسی بر علیه گروههای مهاجر ایرانی و پناهندگان سیاسی و جمعآوری اطلاعات از سازمانهای اپوزیسیون، کسب و کار دایمی جمهوری اسلامی است. اما تاکنون جاسوسان ایرانی از سوئد، بیسر و صدا این کار جنایتکارانه خود را پیش میبردند اما این بار در سطح علنی و پوششی که رادیو اوا آگاهانه و یا ناآگاهانه برای آنها به وجود آورده بود، اپوزیسیون و فعالین سیاسی شناخته شده را بدنام میکردند و سیاستهای سفیر و دیگر عوامل حکومت تروریستی اسلامی و ارگان دیگر جمهوری اسلامی در استکهلم، به نام مسجد امام علی را در میان پناهندگان و مهاجرین ایرانی تبلیغ میکردند.
اما از ماه آگوست 2006، حساسیت سازمان امنیت سوئد، نسبت به این فرد افزایش یافته و همان طور که خود او در رادیوهای محلی ریاکارانه مدعی شده افشاگریهایش در مورد تجهیزات فروخته شده از شرکت اریکسون به ایران (برای ایجاد اختلال در امواج ماهوارهای برنامههای تلویزیونهای فارسی برون مرزی) و زیانهای بهداشتی ناشی از آن، موجب افزایش فشار سازمان امنیت سوئد بر او شده است. در هر صورت نیمه دوم آگوست 2006، در آخرین جلسات بازجویی سازمان امنیت سوئد، به اداره مهاجرت سوئد احضار و به او اطلاع داده میشود که از سوئد اخراج خواهد شد. سازمان امنیت سوئد، وی را فردی «نامطلوب» از نظر منافع امنیت ملی کشور نامیده است.
صادقی، در مدت زمان کوتاهی از طریق دفتر «یو.ان» ترکیه، به عنوان پناهنده سیاسی پذیرفته میپذیرد و مقامات مسئول سوئدی نیز سریعا او را به سوئد انتقال میدهند.این در حالی است که بسیاری از پناهندگان سیاسی ایرانی، حتی آنهایی که اعضای بخش سازمانهای مسلح مخالف جمهوری اسلامی هستند، باید سالها در انتظار پذیرش پناهندگیشان توسط دفتر کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان و دولتهای پناهندهپذیر در زیر فشارهای سخت اقتصادی و امنیتی میمانند. نویسنده این مطلب میتواند صدها نمونه در این باره بیاورد که مستقیما در جریان پناهندگی و موقعیت دردناک آنها در ترکیه بوده است. در چنین شرایطی، معلوم نیست کدام عوامل غیبی به صادقی کمک کرد که وی، در مدت کوتاهی از طریق سازمان ملل و دولت سوئد، به آن کشور انتقال داده شود؟
ماجراهای جاسوس جمهوری اسلامی، مجددا در ماه سپتامبر 2006 ابعاد تازهای به خود میگیرد. صادقی، در تاریخ 4 سپتامبر 2006، با تصمیم اداره مهاجرت مبنی بر عدم تمدید اقامتش و لغو آن و ضرورت ترک خاک سوئد، مواجه میشود. البته اجباری در کار نیست که او حتما باید به ایران برگردد. اگر کشور دیگری پذیرای او شود میتواند به آنجا برود.
روزنامه مترو، در ادامه پیگیریهای خود درباره مجید صادقی، در روز چهارشنبه 20 دسامبر 2006، گزارشی مفصلی به قلم روزنامهنگاری به نام «نوری کینو» درج کرده است که از فعالیت جاسوسان جمهوری اسلامی در استکهلم، پرده برمیدارد.
مترو، در شماره 20 دسامبر خود نوشت: «او با همان حکومتی که ادعای فرار از دست آن کرده است همکاری میکند... سرانجام خانم «استرید ون گردن استورت»، در مقر کمیساریای عالی پناهندگی سازمان ملل واقع در ژنو، صمن تایید این که دفتر این سازمان در ترکیه مورد فریب واقع شده است، دلیل ان را به اداره مهاجرت سوئد پاس میدهد و میگوید: کنترل همه افرادی که بدون دارا بودن مدارک شناسایی به ما مراجعه میکنند بسیار مشکل است، اما اداره مهاجرت در سوئد نیز وظیفهای بر عهده دارد که اطلاعات ارائه شده توسط متقاضیان پناهندگی سهمیهای سازمان ملل متحد را مورد کنترل قرار دهد.»
مترو، در ادامه مطلب خود میافزاید: این «پناهنده سهمیهای سازمان ملل متحد»، پس از ورود به سوئد، به مانند هنرپیشه نقش اول یک فیلم جاسوسی عمل کرده است...
مترو، با اتکا به سند محرمانه سازمان امنیت سوئد که در اختیار این روزنامه قرار گرفته مینویسد مجری رادیوی محلی فارسی زبان در استکهلم، برای سازمان اطلاعات و امنیت ایران کار میکند. با وجود این اطلاعات سازمان امنیت سوئد، بیش از یک سال است که از دستگیری و یا اخراج او خوداری کرده است. در این مدت این فرد با خیال راحت به نفوذ در میان گروههای اپوزیسیون و گزارشدهی از آنان مشغول بوده است! بسیاری از ایرانیانی که به نحوی در تماس با این فرد قرار گرفتهاند ضمن ابراز خشم از سکوت سازمان امنیت سوئد، دل نگران کم و کیف جاسوسیهای او هستند. برای مثال تعدادی از پناهجویان ایرانی شهادت دادهاند که این فرد به آنها وعده داده است که نزدیکانشان را که به دلیل فعالیتهای سیاسی تحت پیگرد هستند، به سوئد آورده و برای آنان اجازه اقامت بگیرد. اما با فاش شدن اسناد سازمان امنیت سوئد درباره فعالیتهای جاسوسی و گزارشدهی وی به مقامات ایرانی، این افراد احساس ناامنی میکنند و خواستار محاکمه وی در خاک سوئد هستند.
گزارش روزنامه مترو، نشان میدهد که اکنون برای سازمان امنیت سوئد، اداره مهاجرت و کمیساریای عالی امور پناهندگی سازمان ملل در ژنو روشن شده است که او با ارائه مدارک جعلی و ادعاهای دروغین کوشیده است تا با فریفتن دفتر پناهندگی سازمان ملل در ترکیه و مخاطرهآمیز جلوه دادن حضورش در آن کشور، تصویری از خود ارائه دهد که به بهانه خطر باز گرداندنش به ایران فورا از حق سهیه پناهندگی UNHCR برخوردار شود و به یاری آن پس از مدتی کوتاه به سوئد بیاید. برای نمونه روشن شده است که کلیه ادعاهای این فرد مبنی بر پزشک بودن، روزنامهنگاری در مجله حیات نو و عضویت در رهبری تشکل دانشجویی دفتر تحکیم وحدت، دروغهایی بیش نبودهاند، بلکه او به دلیل اختلاس مالی از سپاه پاسداران تحت پیگرد بوده است و در سال 2003 از دوبی به ترکیه آمده است.
بنا بر قوانین پناهندگی سوئ،د اگر فردی نه فقط به جعل هویت و اسناد دست زند، بلکه به ملاقات مخفیانه با مقامات بلندپایه دولت ایران(نظیر معاون ریاست جمهوری و سفیر ایران در سوئد) رفته و حتی از آنان پول دریافت کرده باشد، روشن است که خود به خود ادعای نیاز به پناه جستن در کشور دیگر را زیر سـئوال برده است. از آن بدتر اگر این شخص با مامور امنیتی رژیم تهران در سوئد نیز ملاقات نموده باشد، روشن است که سازمان امنیت سوئد او را «نامطلوب» و «تهدیدی برای امنیت کشور» تلقی نماید و خواستار اخراج او شود.
بر اساس این گزارش، سازمان امنیت سوئد، سالانه به اخراج بیسرو صدای دستکم ده جاسوس دست میزند، بدون آن که نام و هویت آنان را آشکار سازد و یا این افراد را در خاک سوئد محاکمه و مجازات نماید. برای نمونه گفته میشود در سال گذشته یکی از کارمندان سفارت ایران در سوئد، به جرم جاسوسی اخراج شده است. هنوز روشن نیست که در صورت صحت این خبر آیا این فرد اخراجی، همان مامور امنیتی شناسایی شده در سفارت ایران در سوئد است که با مجری رادیوی فارسی زبان در استکهلم تماس داشته است و یا او فرد دیگری است؟ به نظر میرسد سازمان امنیت سوئد، تمایلی ندارد در مورد سرنوشت مامور امنیتی ایرانی که او را شناسایی کرده است سکوت خود را بشکند. آیا او نیز همچنان آزادانه به فعالیت در سفارت ایران در سوئد مشغول است؟ و یا اگر این فرد مصونیت دیپلماتیک دارد چرا دستگیر و افشا و اخراج نمیشود؟ و چراهای دیگر؟! از جمله آیا میتوان به سادگی باور کرد که واقعا دفتر پناهندگی سازمان ملل در ترکیه و دولت سوئد در پذیرش صادقی فریب خوردهاند؟
لارش گونار، از روسای ارشد اداره مهاجرت سوئد، به مترو گفته است، سالانه اقامت حدود 15 الی 20 نفر که برای امنیت سوئد خطرناک تشخیص داده میشوند باطل میگردد. آمار تقریبی وزارت خارجه سوئد نیز حاکی از آن است که در سالهای 2001، 2002، 2003، 2004، 2005 و 2006 به طور تقریبی به ترتیب تعداد 7، 5، 4، 0، 2 و 5 پرونده متعلق به قوانین قدیمی مهاجرتی نیز مورد بررسی قرار نگرفتهاند و در دست بررسی هستند.
در کنار این گزارش مترو، کاریکاتوری مردی که روپوش سفید مخصوص پزشکان بر تن دارد ترسیم شده است که در جلو آن نقشه ایران و در میان نقشه ایران تصویر احمدینژاد، رییس حمهوری اسلامی ایران، که با دوربین در دستش نقط دوری را تماشا میکند، نشاندهنده جاسوسی و تروریستی جمهوری اسلامی است.
آنچه که در گزارش مترو، جلب توجه میکند، اولا پنج یا شش جاسوس دیگر هم هست که پروندهشان تحت بررسی است. ثانیا، هیج اشارهای به این ماجرا نشده است که چرا در این مدت با وجود آگاهی «سپو»، او همچنان به جاسوسی در میان جامعه ایرانیان مقیم سوئد، ادامه داده است؟!
روزنامه مترو، روز پنجشنبه 21 دسامبر نیز گزارش دیگری را درج کرده است: «سپو، یک جاسوس ایرانی دیگر را نیز شناسایی کرده، یک افسر اطلاعاتی است. سپو، سکوت کرده است، اما مترو سند محرمانهای در اختیار دارد که در ان نوشته شده است که جاسوسی وجود دارد که در داخل سفارت ایران فعالیت میکند. پلیس امنیتی سوئد، در خلال یک تحقیقات مقدماتی در رابطه با یک افسر اطلاعاتی شناسایی شده در سفارت ایران اطلاع مییابد که شخص «ایکس» در بهار سال 2005، تماسهای متعددی با این افسر اطلاعاتی و همچنین یک کارمند دیگر سفارت داشته است. این تماسها به صورت مخفی در استکهلم صورت گرفته است. یک مامور سابق سپو، که مترو با وی در تماس بوده است میگوید که ممکن است دلیل آن که سپو، وجود یک افسر اطلاعاتی شناسایی شده ایرانی در سوئد را علنی نمیکند شاید این باشد که وی دارای گذرنامه دیپلماتیک است. علت دیگر میتواند این باشد که پلیس امنیتی سوئد، این افسر اطلاعاتی را زیر نظر خود گرفته است تا از طریق او، با شیوه کار سازمان اطلاعاتی ایران در سوئد آشنا گردد. مترو، تلاش کرده است تا با نمایندگان سفارت ایران جهت مطلح شدن نظرشان در تماس باشد، اما این تلاش نتیجهای نرسیده است.»
روزنامه مترو، در ادامه این سلسله گزارشات خود، روز 22 دسامبر 2006، با حسن قشقاوی، سفیر حکومت جهل و جنایت و ترور در سوئد نیز گفتگویی انجام میدهد که وی با وجود پز حق به جانب، به نوعی به رابطه سفارت با صادقی و به ویژه خودش اقرار میکند.
قشقاوی، در توضیح و پاسخ به اقدامات پلیس امنیتی سوئد(سپو)، مبنی بر این که شخص مظنون از یک کارمند سفارت پول دریافت کرده است، گفت: «ما در سفارت صندوقی مخصوص کمک داریم و بسیاری از ایرانیان که در شرایط بحرانی و اضطرار قرار گرفتهاند برای دریافت مساعدت مالی به اینجا میآیند. این احتمال هست که فرد مذکور نیز از این صندوق پول گرفته باشد. اما من الان و امروز نمیتوانم بگویم که این مورد بوده است یا خیر.»
روشن است که ایرانیان ساکن کشور سوئد، هیچ نیازی به کمک مالی سفارت ندارند. زیرا آنها یا کمک خدمات اجتماعی دریافت میکنند، یا از بیمه بیکاری برخوردار هستند و یا کار میکنند، بنابراین، این ادعای قشقاوی واقعیت ندارد. پناهجویان مخفی هم جرات نزدیک شدن به سفارت را ندارند. اما این یک واقعیت غیرقابل انکار است که سفارت جمهوری اسلامی، به عوامل خود و کسانی که با این سفارت همکاری جاسوسی و تروریستی و تبلیغی و غیره دارند از جمله به آنها رشوه میدهد و یا اجیر شده سفارت هستند. سفارت جمهوری اسلامی، از دو گروه جاسوس برای پیشبرد اهداف غیرانسانی خود استفاده میکند. یک گروه جاسوسان حرفهای هستند که با امکانات دیپلماتیک و پولهای کلانی که سفارتخانههای جمهوری اسلامی، درا ختیارشان قرار میدهد فعالیت میکنند. گروه دوم، افرادی هستند که به عناوین مختلف به دام سفارت افتادهاند و سفارت نیز در قبال جاسوسی و یا درخواست دیگری که از آنها دارد پول پرداخت میکند. از این رو، ادعای قشقاوی به «ایرانیان در شرایط بحرانی و اضطراری»، ادعایی دروغین و غیرواقعی است.
سفیر حکومت دهها هزار اعدام و شلاق و سنگسار، در پاسخ به این سئوال که به نظر شما فرد مظنون، به عنوان کارمند سفارت مطرح شده است، کیست؟ چنین جواب داد: «او میتواند شخص خود من باشد. شخصی که از طرف سپو به عنوان جاسوس مورد اتهام قرار گرفته است در یک زمانی با من تماس داشته است. وی در آن زمان مجری یک برنامه رادیویی محبوب و مردمی بود و برای انجام مصاحبه به من تلفن کرد. ما با او قبل و بعد از مصاحبه جند بار صحبت کردهام.»
بدین ترتیب، در این مصاحبه روشن است که سفارت به صادقی و برنامه او به رادیو آوا، پول میداده و تعریف و تمجید او از مجید صادقی و رادیو آوا به عنوان یک رادیو «مردمی»، بیجهت نیست. او آشکار اقرار میکند که سفارت و خود او با مجید صادقی در ارتباط بودند. شاید دلیلش این است که سپو، مدارک و اطلاعات قوی از ارتباط تنگاتنگ این جاسوس و سفارت با همدیگر و رد و بدل شدن پول دارد.
این ماجرای پیچیده پلیسی و جاسوسی سفارت جمهوری اسلامی در استکهلم، در سطح گستردهای به رسانههای ایرانی و سوئدی کشیده شده است. حتی رهبر حزب چپ سوئد، از طریق پارلمان و دیگر مجراهای قانونی از دولت و سپو خواسته است که درباره این که از فعالیت جاسوسان جمهوری اسلامی مطلع بودند اما با این وجود باز هم اجازه دادند آنها همچنان به جاسوسی در میان ایرانیان مخالف جمهوری اسلامی ادامه دهند.
شکی نیست که باید دولت و پلیس امنیتی سوئد، در نخستین اقدام، ابعاد جاسوسی صادقی و افسر اطلاعاتی داخل سفارت و جاسوسان دیگر جمهوری اسلامی را علنی کنند تا کسی در این میان و به خصوص خانوادههایشان در ایران بیش از این آسیب نبینند.
از سوی دیگر، مسنول رادیو «آوا»، که اطلاعات زیادی از مجید صادقی و ارتباطات او دارد، واقعا اگر ریگی در کفش ندارد باید از طریق رادیو خود این اطلاعات را به اطلاع افکار عمومی جامعه ایرانیان استکهلم برساند؟! معذرتخواهی خشک و خالی را هیچکس نمیپذیرد. به خصوص قشقاوی، سفیر جمهوری اسلامی، یعنی سفیر دهها هزار اعدام، سفیر آپارتاید جنسی، سفیر شکنجه و اعدام و سنگسار، سفیر رعب و وحشت و ترور، سفیر چپاولگر و ...، در گفتگو با روزنامه مترو، بیجهت رادیو او را یک رادیو «مردمی و محبوب» معرفی نکرده است؟ مسئول این رادیو باید جوابگو باشد که چرا و به چه دلیلی تنها رادیویی در میان دهها رادیو فارسی زبان در استکهام است که با سفیر ارتباط دارد و با او مصاحبه میکند؟ اساسا چه ارتباطی بین مسئول این رادیو، سفارت جمهوری اسلامی، مسجد جمهوری اسلامی(مسجد امام علی) در حومه استکهلم و صادقی برقرار بوده است که با وجود اعتراض مداوم مخالفین جمهوری اسلامی، باز هم به ارتباط خود با آنها ادامه داده است؟!
گوشههایی از سابقه فعالیتهای جاسوسی سفارت جمهوری اسلامی در استکهلم
تا آنجا که خبرها به رسانهها درز کرده است سازمان امنیت سوئد، در سالهای اخیر تنی چند از جاسوسان جمهوری اسلامی را بیسر و صدا از سوئد اخراج کرده است. در حالی که در ده دهه اخیر چند نفر از فعالین سیاسی مخالف جمهوری اسلامی در سوئد، توسط تروریستهای جمهوری اسلامی جان خود را از دست دادهاند.
یک عضو حزب دمکرات کردستان ایران را در شهر بندری «نینسهامن» در حومه استکهلم، به قتل رساندند. قاتل آن دستگیر نشد.
در صندوق پستی «عفت قاضی»، در شهر «وستروس»، بمب گذاشتند که بر اثر انفجار این بمب جان خود را از دست داد. هدف تروریستها کشتن همسر او «امیر قاضی» بود که از مخالفین شناخته شده جمهوری اسلامی است.
هنگامی که کامران هدایتی از اعضای حزب دمکرات کردستان ایران، بسته پستی را در منزل خود باز میکرد پاکت حاوی بمب منفجر شد و به دلیل جراحات شدید درگذشت.
غلام کشاورز، از کادرهای سرشناس حزب کمونیست ایران، تبعه سوئد، برای مادرش درخواست ویزا کرده بود که مورد موافقت مسئولین دولت سوئد قرار نگرفت. وی، ناچارا برای دیدار مادرش به شهر لارناکا (قبرس) رفت که در آنجا، در مقابل چشمان مادر و همسر و برادر و دیگر نزدیکانش با حمله مسلحانه تروریستهای جمهوری اسلامی جان باخت. دولت سوئد، در این مورد کمترین اقدامی نکرد و تنها وزیر خارجه وقت سوئد، به یک اظهار تاسف بسنده کرد. سالها بعد در پیگیری دادگاه ترور رستوران میکونوس در برلین که 4 فعال سیاسی به قتل رسیدند، معلوم شد که سفیر جمهوری اسلامی ایران در لبنان، هدایت ترور غلام را به عهده داشت.
نمونه دیگر، در نوامبر 2003، دو نفر با پاسپورت دیپلماتیک دولتی در سوئد، به نامهای هوشنگ امیر مستوفی و حمید فروغی، در حال شنود و فیلمبرداری از اپوزیسیون بلوچستان ایران بودند، دستگیر و به ایران برگردانده شدند. این دو جاسوس از اعضای وزارت اطلاعات استان سیستان و بلوچستان ایران بودند و ماموریت داشتند که فعالیت جریانات و فعالین سیاسی «بلوچ» مخالف جمهوری اسلامی را زیر نظر بگیرند.
روزنامه سوئدی آفتون بلادت، درباره این جاسوسان جمهوری اسلامی، گزارش داده است كه دو مرد خارجی كه ظاهرا برای كار دولتی به سوئد آمده بودند دستگير شدند. دادستان سوئد، حكم بازداشت آنها را صادر كرده است. اتهام اين دو مامور دولتی، جاسوسی بر عليه پناهندگانی میباشد كه از كشور متبوعه اين دو جاسوس دولتی، سالها پيش فرار كردهاند. پليس سوئد، در مورد جاسوس بودن آنها هيچگونه شك و ترديدی ندارد. اما طبق قوانين سوئد تماس گرفتن و اطلاعات جمع كردن(جاسوسی) از پناهندگان، جرم محسوب نمیشود... اين دو نفر تحت مراقبت پليس هستند و قرار است كه روز شنبه با پرواز مستقيم هواپيمائی ايران(هما) به تهران برگردانده شوند.
در اخبار بلوچ2000 نیز آمده بود که مامورين اطلاعات زاهدان كه به اسكانديناويا رفته بودند توسط پليس(سرويس مخفی پليس) دستگير شدند. ظاهرا به نظر میرسد كه بلوچهائی كه با اين مامورين اطلاعات در تماس بودهاند، مراتب را به پليس و پليس مخفی سوئد اطلاع میدهند. حداقل دو مامور اطلاعات رژيم كه در هتلی در سوئد اقامت داشتند، اينك در بازداشت پليس سوئد به سر میبرند. گفته میشود كه قرار است آنها را به ايران بفرستند. این دو جاسوس، قبل از دستگیری به کشورهای نروژ و دانمارک نیز برای جاسوسی از بلوچها سفر کرده بودند.
تلویزیون سوئد، پنجشنبه شب 19 سپتامبر سال 2002، فیلمی مستندی را تحت عنوان «کماندوهای مرگ»، به نمایش گذاشت. این فیلم توسط خبرنگار سوئدی «اوسکار هدین» تهیه شده بود که نشان میداد، دولت و پلیس مخفی سوئد، از تروریستهای اعزامی جمهوری اسلامی به این کشور آگاه بودند، اما هیچ اقدام پیشگیرنده انجام ندادند.
در این فیلم مستند، نشان داده میشود که دولت و پلیس امنیتی سوئد، از فعالیتهای جاسوسی و تروریستی جمهوری اسلامی در سوئد، مطلع بودند، اما مصلحت اقتصادی و سیاسی و دیپلماتیک بر این بوده است که چشم خود را بر این واقعیت ببندند و جان و زندگی بسیاری از فعالین سیاسی مقیم سوئد را به خطر بیاندازند.
در این فیلم آمده است که عبدالرحمن بنیهاشمی، یکی از تروریستهای جمهوری اسلامی، در سوئد در حین ارتکاب جرم دستگیر و پس از بیست و چهار ساعت به ایران باز گردانده میشود. وی بعدا در جوخه ترور «رستوارن میکونوس» شرکت میکند و با مسلسل شرفکندی دبیرکل حزب دمکرات ایران و سه تن از همراهانش را در رستوران میکونوس در شهر برلین آلمان، به مسلسل میبندد.
همچنین در این فیلم مستند، گفتگویی با یکی از جاسوسان جمهوری اسلامی، که مقیم سوئد بود و سالها به ویژه بر علیه سازمانها و فعالین کرد ایرانی جاسوسی کرده بود و سپس بیسر و صدا از سوئد اخراج و به کانادا رفته، داشت.
سفارت جمهوری اسلامی در سوئد، در پوشش يک انجمن شيعه، يک راديوی محلی در استکهلم باز کرده است. نام این رادیو نخست «سحر» و سپس به دلایل نامعلومی به رادیو «سلام» تغيير داده شد. روز جمعه 23 بهمن 1384 سفير جمهوری اسلامی را روی خط سخن گفت. سفير با ژست «دمکراتيک» دست خود را به سوی پناهندگان دراز کرد. در ان موقع جواب دندان شکنیی از سوی اپوزیسیون چپ به ایشان داده شد.
سفیر جمهوری اسلامی در استکهلم و سفرای دیگر این حکومت در جهان، سفیران 28 سال جهل و خشونت و جنایت جمهوری اسلامی، سفیرهای اپارتاید جنسی، سفیرهای قتلعام زندانیان سیاسی، سفیرهای سانسور و اختناق، سفیرهای جنگ و خشونت، سفیرهای فقر و فلاکت اقتصادی و سفیرهای تهدید و جاسوسی و ترور هستند.
روابط اقتصادی سوئد با جمهوری اسلامی ایران
روزنامه مترو، در حاشیه گزارشات اخیر خود، درباره جاسوسان جمهوری اسلامی در استکهلم، به میزان صادرات سوئد به ایران اشاره کرده است که رقم بسیار بالایی است. بنا به همین گزارش، میزان صادرات سوئد به ایران، 8/7 میلیارد کرون و میزان صادرات سوئد از ایران، 2/1 میلیارد کرون برآورده شده است.
شرکتهای سوئدی در زمینه نفت و گاز، با جمهوری اسلامی ایران، روابط گستردهای دارند. شرکت نفتی لاندین پترولیوم سوئد حفاری چاه نفت در دو حوزه نفتی ایران در دریای خزر را بر عهده دارد. همچنین در نفت جنوب ایران هم فعال هستند.
یکی از شرکتهای بزرگ سوئدی که با ایران و به خصوص با وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران جمهوری اسلامی روابط نزدیکی دارد و دستگاهها و کلیه تجهیزات استراق سمع و جاسوسی و دوربینهای مخفی و دستگاههای دریافت کننده امواج بیسیم خارج از باند فرکانسی غیرمجاز و ردیابی مرکزیت ارسال آنها را در اختیار وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی قرار میدهد، شرکت اریکسون است. این دستگاهها نیاز به آموزش و متخصص دارند که شرکت اریکسون در همکاری با وزرارت اطلاعات جمهوری اسلامی مستقیم و غیرمستقیم آنها را تامین میکند.
خبرگزاری سوئدی نیهتز ديرکت(خبرمستقيم)، در گزارشی به نقل از منابع «مطلع» خود گزارش داده است که شرکت اريکسون، سرمايهگذاری کلانی را برای دريافت ماموريت احداث شبکه اپراتور دوم سيستم تلفن همراه در ايران آغاز کرده است. طبق گزارشات سايت خبرگزاری معاملات جهانی، ارزش معامله به چندين ميليارد میرسد.
واحد مرکزی خبری جمهوری اسلامی، در 28 بهمن 1384 خبر داد که به دعوت «اسکانیا»، دکتر احمدی، رایزن بازرگانی سفارت جمهوری اسلامی ایران در استکهلم از بخشهای مختلف مجتمع تولیدی این شرکت در «سودرتلیه» دیدار کرد. ضمن این دیدار در نشستی با مدیران این شرکت درباره چگونگی پیشرفت پروژههای مشترک بین دو کشور مذاکره شد. در حال حاضر بخشهای مختلف اسکانیا(کامیون، اتوبوس و موتورهای صنعتی و دریایی) در ایران فعال میباشند. وی گفت: تولید مشترک اتوبوس اسکانیا، در کارخانجات عقاب سمنان، علاوه بر رفع نیازهای ترابری ایران و ایجاد اشتغال، با صدور محصولات خود به بازارهای منطقه، برای کشور درآمد ارزی نیز در بر دارد. همکاری طرف سوئدی با «ایران - خودرو دیزل»، برای جایگزینی موتورهای دیزلی با موتورهای سی.ان. جی(گاز سوز) در صدها اتوبوس شهری تهران و کلان شهرها، سبب کاهش مصرف گازوییل و کاهش آلودگی هوای این شهرها خواهد گردید. در حال حاضر برنامه مشترک اسکانیا با طرفهای ایرانی برای تولید مشترک قایقهای تفریحی جهت گسترش مراکز تفریحی در سواحل مناطق آزاد تجاری کشور در دست بررسی میباشد.
مطبوعات سوئد، گزارش میدهد که ایران در سال جاری تبدیل به یکی از مهمترین بازارها جهت صادرات محصولات سوئد شده است. یکی از دلایل این افزایش صادرات وسیع توربینهای گازی از کمپانی زیمنس در شهر لینشپونگ به صنایع گاز طبیعی ایران بوده است. از دیگر صادرت سوئد به ایران، میتوان از محصولات شیمیایی، ماشین آلات صنعتی و کالاهای تکنیکی نام برد. واردات سوئد از ایران نیز افزایش داشته است.
بیش از 90 کمپانی سوئدی، در ایران فعالیت دارند که بیشتر آنها توسط شرکتهای ایرانی نمایندگی میشوند. کمپانیهای بزرگ سوئدی که دارای نمایندگی مستقل در ایران هستند عبارتند از ولوو، اسکانیا، اطلس کپکو، آلفا لاوال، اس. کی.اف و اریکسون.
اتاق بازرگانی اسکاندیناوی - ایران بعد از ظهر پنجشنبه 29 تیر 1385 در تهران، فعالیت رسمی خود را آغاز کرد.
«رضا خلیلی دیلمی»، در جمع خبرنگاران گفت: اتاق اسکاندیناوی - ایران یک نهاد کاملا اقتصادی است و تلاش خواهد کرد تا زمینههای گسترش روابط اقتصادی ایران با کشورهای منطقه اسکاندیناوی مانند سوئد، دانمارک، نروژ و فنلاند را بیش از پیش فراهم کند.
وی افزود: دفتر اتاق اسکاندیناوی در سوئد، حدود دو سال پیش تاسیس شده و تاکنون 580 شرکت عضو این اتاق شدهاند و امروز که دفتر این اتاق در ایران تاسیس شد، عضوگیری را در ایران به زودی آغاز میکند...
وی گفت: با وجود قدمت زیاد روابط اقتصادی ایران با کشورهای اسکاندیناوی ، تاکنون نمایشگاهی از تولیدات ایران در این منطقه برگزار نشده است. این اتاق تلاش خواهد کرد تا تولیدات ایرانی از طریق برگزاری نمایشگاه به این منطقه معرفی شود.
خلیلی تصریح کرد: این اتاق تلاش خواهد کرد تا با ارتباط با اتاقهای بازرگانی اسکاندیناوی و دیگر کشورها، زمینه بازدید از ایران و گسترش روابط اقتصادی با کشورهای دیگر را نیز فراهم کند.
لازم به یادآوری است که رضا خلیلی دیلمی، در اتخابات اخیر سوئد، از حزب محافظهکار مدرات سوئد، به عنوان نماینده، وارد پارلمان سوئد شده است.
خبرگزاری كار جمهوری اسلامی ايران «ایلنا»، در تاریخ 31/02/1385، گفتگوی تفضيلی با دبير اتاق مشترک ايران و سوئد داشت، نقاط مهمی از روابط و معاملات تجاری دو حکومت ایران و سوئد را در برمیگیرد. به گوشههایی از این گفتگو اشاره میکنیم.
عبدالرضا رضايی هنجنی، دبير اتاق مشترك ايران و سوئد، در گفتگو با خبرنگار ايلنا، گفت: «... بخش اعظم مبلغ مذكور واردات كاميون، اتوبوس ولوو و اسكانيا از سوئد به ايران است كه در مجموع حدود 10 هزار كارمند و كارگر در كارخانههای سايپا ديزل، ران ايران و عقاب مشغول به كار بوده و قطعات CKD خودروهای تجاری فوق را با درصدی به عنوان توليدات داخلی، توليد و مونتاژ كرده و به بازار عرضه میكند.
دبير اتاق مشترك ايران و سوئد، افزود: در حال حاضر دو خط اعتباری بين بانكی ميان ايران و سوئد برقرار بوده كه در بخش خطوط اعتباری ميان مدت بين نورد يا بانك سوئد و 7 بانك تجاری ايران برقرار بوده و سقف آن 2/1 ميليارد دلار است.
دبير اتاق مشترك ايران و سوئد، در پايان خاطرنشان كرد: در بخش خطوط اعتباری كوتاه مدت نيز دو بانك سوئدی نورد يا سوئد بانك با 5 بانك تجاری ايران قرارداد دارند، ضمن اين كه نماينده بانك مركزی اعلام كرد كه مفاد منعقد شده در اجلاس قبلی در رابطه با لزوم بازگشت لاشه ضمانت نامه بانك مركزی توسط سوئدیها، اقدام مذكور انجام پذيرفته و مشكلی وجود ندارد.»
پایان سخن
ترور اسحلهای که در حکومتهای قرون وسطایی رایج بود، در دوره مدرن نیز به یکی از ابزارهای ترس و وحشت دولتهای دیکتاتوری و کودتاچیان تبدیل شد. اما این دولتها ترور را اغلب در خفا انجام میدهند و در ظاهر آن را به عهده نمیگیرند.
اما ترور در مذاهب، ریشه تاریخی و ایدئولوژیکی و آشکاری دارد. در اروپای قرون وسطی، وحشت و هراسی که پاپها و کلیساها برانگیخته بودند، قرنها اروپا را در ترس و وحشت و ترور نگه داشت.
محمد، بنیانگذار حکومت اسلامی در شبه جزیره عربستان که اساسا قرآن برنامه سیاسی حکومت بود، همواره فرمان ترور مخالفات خود را صادر میکرد. پیغمبر اسلام، هر گاه میشنید کسی به او و دین جدیدش ناسزا گفته و یا توهین کرده است و یا مخالفت میورزد، به یاران نزدیک خود فرمان میداد تا او را به قتل برسانند.
محمد زمانی که در مکه بود و قدرت و نیروی کافی نداشت مخالفین خود را نفرین میکرد. آیههای در قرآن در این مورد موجود است، مانند مسئله عمویش ابولهب، و زن ابولهب که سورهای از قرآن در قبح آنان نازل میشود و از طرف خدا نفرین میشود و خدا می گوید: «بریده باد دستهای ابولهب؛ و زنش هم هیزمکش جهنم شود»
اما هنگامی که در مدینه به سر میبرد وضع فرق میکند و دشمنان او یا با جنگهای رو در رو کشته میشوند و یا با ترور عاملان دستور گرفته به قتل میرسند.
این سیاست تروریستی محمد را آخوندهای حاکم بر سرنوشت مرد ایران، دوباره احیا کردند. خمینی که خود را ادامه دهنده راه واقعی محمد قلمداد میکرد، اولین کسی بود که در مقام رهبری و بنیانگذاری حکومت جمهوری اسلامی، علاوه بر فرمان قتل مخالفین و زندانیان سیاسی، رسما و آشکارا فرمان ترور «سلمان رشدی»، نویسنده کتاب آیات شیطانی، شهروند انگلیس را صادر کرد که در جهان بیسابقه بود. همین چند هفته قبل نیز یکی از آیتاللههای سرشناس جمهوری اسلامی، به نام لنکرانی، فرمان ترور دو روزنامهنگار جمهوری آذربایجان را صادر کرد. «جرم» این دو نفر نقد سیاستهای محمد، پیغمبر اسلام است.
یا در سلسه ترورهای فعالین سیاسی و فرهنگی در داخل کشور، که به قتلهای زنجیرهای در ایران معروف شد، 124 نفر فعال سیاسی و فرهنگی سکولار و برابریطلب و آزاداندیش در مدت کوتاهی توسط مامورین وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ترور شدند. در خارج کشور نیر در تمام کشورهای اروپایی و خاورمیانه صدها فعال سیاسی مخالف جمهوری اسلامی ایران، با فرمان مخفی مقامات بلندپایه این حکومت، نظیر خمینی، خامنهای، رفسنجانی، مصباح یزدی و غیره ترور شدهاند. بنابراین، به طور کلی در اسلام، قطع عضو بدن و شلاق زدن و سنگسار کردن و ترور و وحشیگریهایی از این قبیل ریشه تاریخی دارد. این اعمال شنیع و غیرانسانی و هولناک است که فقهای اسلامی، به خاطر رضایت خدا، پیامبران و امامان و حفظ قدرت اقتصادی و سیاسی خود با انسان و آزادیهای فردی و اجتماعی و دنیای شاد و برابر به خصومت و دشمنی برخاستهاند و از ترور نیز با آفریدن رعب و وحشت برای حفظ و بقای حاکمیت خونینشان استفاده میکنند.
اساسا تروریسم نمیتواند به موجودیت و حرمت انسان، عشق و آزادی بیندیشد. تروریسم، نفی انسانیت و عدم تحمل اندیشههای عدالتخواهانه و برابرطلبانه و آزادیخواهانه است.
اکنون مجید دراز گیسوی صادقی(محمد جواد صبوری)، جاسوس جمهوری اسلامی، افشا شده است، اما شکی نیست که افراد دیگری هم در رادیوهای محلی استکهلم مستقیم و غیرمستقیم، سر و سری با سفارت جمهوری اسلامی دارند و با دو تا فش دادن به جمهوری اسلامی هم سعی بر آلوده کردن فضای سیاسی شهر دارند. همانطور که صادقی هم طوری نشان میداد که گویا مخالف جمهوری اسلامی است. کسانی که به دام صادقی افتادند باید بیشتر از هر کس دیگری چشم و گوش خود را باز کنند تا به جاده صاف کن آنها تبدیل نشوند.
شهر استکهلم، به پایگاه اپوزیسیون چپ جمهوری اسلامی معروف است. به همین دلیل جمهوری اسلامی، نیرو و انرژی خاصی به خرج میدهد تا با نفوذ در رادیوهای محلی که مسئولین تک نفره آنها یا از سر ناآگاهی و یا به خاطر منافع حقیر خود به سوی سفارت جمهوری جهل و جنایت و ترور کشیده میشوند، باید بدانند که روزی مجشان باز خواهد شد.
مسلما با رو شدن جاسوسی صادقی، شبکه جاسوسی و تروریستی جمهوری اسلامی در سوئد، از سفارت تا مسجد امام علی و غیره ضربه شدید خوردهاند و این احتمال وجود دارد که حسن قشقاوی، سفیر جمهوری اسلامی ایران، به عنوان سازماندهی و هدایت عملیات جاسوسی و تروریستی از سوئد اخراج شود، اما اگر هم چنین اتفاقی نیافتاد هر رادیویی به هر عذر و بهانهای ایشان و عاملان او در مسجد امام علی را دوباره به روی آنتنهای خود ببرند، باید به آنها مانند همکاران جمهوری اسلامی نگریست. از سوی دیگر، باید این ضربه را با فشار آوردن به دولت سوئد و افشای هر چه بیشتر حکومت تروریستی جمهوری اسلامی و جاسوسان آن در این کشور، کاریتر کرد.
حسن قشقاوی، که سابقه فعالیت در ارگانهای اطلاعاتی و امنیتی و فرماندهی سپاه پاسداران در شمال ایران و نمایندگی مجلس شورای اسلامی دارد، از هنگامی که به عنوان سفیر حکومت آدمکش اسلامی در استکهلم ماموریت یافتهف همواره تلاش کرده است علاوه بر فعال کردن جاسوسان رسمی و مخفی، با برخی از مسئولین رادیوهای فارسی زبان محلی، اعضای ایرانی احزاب راست سوئدی و حتی با برخی طیفهای راست اپوزیسیون نیز رابطه برقرار کند. او حتی برای اینها، مجالس خصوصی ترتیب میدهد تا از این طریق آن
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر