طبق موازین دین اسلامی نیروهای نهی المنکر و مبارزه با بدحجابی در داخل ماشین نیروی انتظامی مامورین امام خیالی زمان داشتند با یک دختر سکس میکردند ناگهان دختر درب ماشین نیروی انتظامی را باز میکند و فرار میکنند که کمتر مودر آزار جنسی توسط یاران محمد رسوالله قرار بگیرد
فرار یک زن برهنه از خودروی نیروی انتظامی+ویدئو
فرار یک زن برهنه از خودروی نیروی انتظامی+ویدئو
نقطه انفجار فردی و اجتماعی و پیامدهای آن
حنیف حیدرنژاد
یک ویدئوی ۳۰ ثانیهای منتشر شده در یوتیوب در روزهای اخیر ظاهرا زنی را در یکی از خیابان های شهرک گلستان شیراز نشان میدهد که برهنه از خودروی نیروی انتظامی پیاده شده و در خیابان شروع به دویدن میکند. دو مامور نیروی انتظامی او را تعقیب کرده و دستگیر نموده و کِشان کِشان به طرف خودرو بر میگردانند.
یک ویدئوی ۳۰ ثانیهای منتشر شده در یوتیوب در روزهای اخیر ظاهرا زنی را در یکی از خیابان های شهرک گلستان شیراز نشان میدهد که برهنه از خودروی نیروی انتظامی پیاده شده و در خیابان شروع به دویدن میکند. دو مامور نیروی انتظامی او را تعقیب کرده و دستگیر نموده و کِشان کِشان به طرف خودرو بر میگردانند.
یک ویدئوی ۳۰ ثانیهای منتشر شده در یوتیوب در روزهای اخیر ظاهرا زنی را در یکی از خیابان های شهرک گلستان شیراز نشان میدهد که برهنه از خودروی نیروی انتظامی پیاده شده و در خیابان شروع به دویدن میکند. دو مامور نیروی انتظامی او را تعقیب کرده و دستگیر نموده و کِشان کِشان به طرف خودرو بر میگردانند.[1]
از سرنوشت این زن جوان و جزئیات علت دستگیری او اطلاعی در دست نیست، اما میتوان حدس زد که او به دلیل دخالت نیروی انتظامی در نحوه پوششش دستگیر شده و در اعتراض به رفتار آنها به نقطۀ انفجاری رسیده و با کندن لباس به طور کامل فرار کرده است.
این برخورد، اگر حدس بالا درست باشد، نشان میدهد که زنان ایران دیگر جانشان از این دخالتها به لب رسیده است. آنها از اینکه به طور دائم هویت انسانیشان لگدمال شود و از سوی انواع و اقسام مقامات و گشتها و نیروهای انتظامی کشور، پیکر و جنسیتشان به عنوان منبع فساد و فتنه و تحریک اعلام شود به ستوه آمدهاند.
این نمونه از جان به لب رسیدن و دهان کجی به امر و نهیهای رژیم، در کنار نمونههای اعتراضی دیگر شهروندان ایرانی، از جمله خودسوزی منجر به مرگ دستفروش ۳۴ ساله خرمشهری یونس عساکره[2] نشان میدهد که اعتراض و خشم فروخفته در مقابل سرکوب نهادهای حکومتی که سه دهه است ادامه دارد در نقطهای به حس استیصال و درماندگی و قطع امید نسبت به هرگونه تغییر و شنیده شدن صدای اعتراض مبدل شده و این خشم فرو خورده تحت شرایط خاصی در واکنشی آنی و یکباره به شکلی پیشبینی نشده بروز پیدا می کند.
خشم و اعتراض فردی از یک سو و استیصال و درماندگی از سوی دیگر و ترکیب آن با قطع امید فردی و اجتماعی نسبت به تغییر شرایط سیاسی که عامل اصلی در ایجاد و شکلگیری این سرکوبها و عواقب روحی- اجتماعی آنهاست، آستانه و حدّ ِ تحملِ فردی و اجتماعی را کاهش داده و از آنجا که مردم فکر میکنند دیگر زورشان به حکومت نمیرسد، به «خودزنی» متوسل شده یا به اَشکال مختلف با هم درگیر میشوند و این عصبانیت را در خانه و محل کار یا حتی در خیابان بر روی همدیگر خالی میکنند[3].
شکل گرفتن چنین حس و رفتاری به طور دسته جمعی میتواند به عصیانها و شورشهای لحظهای دامن بزند. وضعیتی که شعلهور شدن و «گُر گرفتن» آتش آن، غلیانِ احساسات را به همراه آورده و نیروی بُنیانکنی برای مدتی کوتاه ایجاد میکند. چنین نیرو و انگیزهای اگر بدون برنامه و سازماندهی باشد، نه تنها به نتیجه نمیرسد بلکه به آسانی مورد سوء استفاده کسانی قرار میگیرد که در کمین قدرت و سربازهای یک بار مصرف نشستهاند. وضعیتی که میتواند چرخه بازتولید استبداد و دیکتاتوری در ایران را باز هم ادامه دهد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر