Pages

Subscribe:

Ads 468x60px

۱۳۸۹ شهریور ۱۳, شنبه

بر اساس اخبار منتشر شده، چهارتن از اعضای کومله ی زحمتکشان کردستان روز پنج شنبه یازدهم شهریور ماه جاری در کمین نیروهای سپاه و بسیج افتادند و کشته شدند.



بر اساس اخبار منتشر شده، چهارتن از اعضای کومله ی زحمتکشان کردستان روز پنج شنبه یازدهم شهریور ماه جاری در کمین نیروهای سپاه و بسیج افتادند و کشته شدند. معاون سیاسی و امنیتی استانداری کردستان با تایید این خبر
گفته است؛ چهارتن از اعضای کومله جناح عمر ایلخانی زاده پیش از هر اقدامی در اطراف سنندج توسط نیروهای امنیتی شناسایی شده و در درگیری کشته شده اند. به گفته ی ایرج حسن زاده این چهارتن به منظور ایجاد نا امنی، ترور و سرقت از بانک وارد منطقه شده بودند.
در همین حال در موارد مشابهی که پیش تر رخ داده، کومله اعلام کرده است که افراد خود را صرفا برای انجام امور تبلیغاتی به داخل کشور اعزام میکند. به‌گفته‌ی منبع آگاه در حزب کومله اسامی افراد کشته شده در درگیری روز پنچ شنیه سعدی سنه, امجد شیرزادی، آزاد کامیاران و زاگرس است که به ادعای کومله برای انجام کارهای تبلیغاتی به کردستان اعزام شده بودند.

به خانواده و یاران این چهار جوان جانباخته کومه‌له زحمتکشان کردستان صمیمانه تسلیت می گویم و یادشان را گرامی میدارم.

اعتراض
با ادامه یافتن قربانی شدن جوانان مبارزی که به نیروهای پیشمرگ احزاب کردی میپیوندند سوالاتی در ذهن من پیدا شده است:چه‌کسی جوابگوی مرگی چنین بی رحم است؟ به "که"، "کی" و به "چه" و "کجا" باید اعتراض‌کرد؟ به جمهوری اسلامی که به اقرار مقاماتش این چهار جوان قبل از آنکه "اقدامی مرتکب" شوند، را برگبار گلوله بسته؟ یا از سازمان متبوعه این جوانان؟ هرچند با این اقرار جمهوری اسلامی مرتکب جنایت شده و قبل از اقدام و ارتکاب"جرم" آنها را بگلوله بسته و بقتل رسانده است و این یک قتل عمد محسوب میشود و هر کس بانی و مجری آن باشد خود مجرم و کشتن کسی که اقدامی مرتکب نشده در هر قانونی جنایت محسوب می‌شود. اما چه انتظاری از نرمش جمهوری اسلامی نسبت به یک گروه مسلح میتوان داشت، در شرایطی که دستگاه امنیتی - قضائیش، فعالان مدنی که بدون سلاح و استفاده از حزب سیاسی و قهر خواستار تغییرات ابتدایی و رعایت حقوق شهروندی هستند را هم بر نتافته و به طناب اعدام می سپارد. باید به رهبران سیاسی و نظامی «کومله زحمتکشان کردستان» اعتراض کرد که در مدت یکسال ۱۶ تن از بهترین فرزندان کردستان را با بی تدبیری و بی سیاستی حال به‌هر بهانه‌ای به سلاخ خانه جمهوری فرستاده است، و هر بار نیز که کسانی را اینگونه گسیل نموده در همان ابتدا به کمین ازپیش آگاه و آماده جمهوری اسلامی افتاده. وارد بحث درست بودن حضور نظامی و جنگ مسلحانه و ....نخواهم شد ولی برای هر هدفی نه تنها ۱۶ قربانی بلکه حتی مسولیت قربانی شدن یک نفر نیز در این روزگار و شرایط پاسخگویی میطلبد. سر تاسف تکان دادن برای من و بسیاری کفایت ندارد. همچنین بسیار کنچکاوم بدانم به پدر و مادران این جوانان چه پاسخی دارند بدهند؟ همان پاسخهای پیشین؟ الزام حضور نظامی در سنندج و اطراف آنرا چگونه استدلال می کنند؟ آیا این ادعا صحیح است که این ۱۶ تن بخاطر نشان دادن حضور نظامی در کردستان جان خود را از دست داده‌اند؟

عکس بالا متعلق به سعدی سنه یکی از چهار قربانی دیروز....
-----------------------------------------------------------------------------------------

روز 11 شهریورماه 1358 مصادف با 2 سپتامبر 1979 را به عنوان روز ژنوساید ملت کرد در کردستان ایران نامگذاری کرده است که با آن حاصل سیاستهای مخرب و جنگطلبانهی جمهوری اسلامی از بدو انقلاب به مثابه یک نظام ضدبشری و ضدارزشهای انسانی عیان شد.
فاجعه قارنا و نیز قتلعام مردم مدنی روستاهای قلاتان، ایندرقاش، سوزی، قرهگول، کانی مام سید، سوکند و ... که مورد هجوم قرار گرفته و زنان، بچهها و پیرمردان را نیز دربرگرفت، از نمونه های ژنوساید کرد به شمار میروند

اينکه آيا کشتار قارنا بر اساس قوانين بين المللي (1984) ژينوسايد محسوب مي شود، را با نگاهي به ماده‌ي دوم قانون ممنوعيت ژينوسايد بررسي مي کنيم. بر اساس اين ماده هر نوع کشتار دسته جمعي قومي، مذهبي، اخلاقي، نژادي و نيز تلاش براي از بين بردن زبان و فرهنگ يک گروه و فشار با هدف از بين بردن گروهي از مردم و کوچ اجباري با اهداف مذکور نمونه‌هايي از ژينوسايد يک گروه ميباشند و تعداد قربانينان تنها شناسه ژينوسايد نمي باشد.

با توجه با اين ماده کشتار قارنا ژينوسايد حکومت مرکزي عليه ملت کرد ميباشد که در همين راستا مرکز "چاک" روز 11 شهريورماه مصادف با 2 سپتامبر را به عنوان روز ژنوسايد ملت کرد در کردستان ايران نامگذاري کرده است و آن را حاصل سياستهاي مخرب و جنگ‌طلبانه‌ي جمهوري اسلامي، از بدو انقلاب به مثابه يک نظام ضدبشري و ضدارزشهاي انساني ميداند.

در پايان اسامي جان‌باختگان جنايت قارنا و قلاتان را که در دسترس مي باشند، مشاهده‌ می‌کنيد:


قربانيان قارنا:

1- ملامحمود بهترزاده 2- سيدرحمان طاهري 3- سيدمحمدطاهري 4 - سيداسماعيل طاهري 5 - حاج سيدعلي طاهري 6 - سيدکريم اروندي 7 - امينه شريفي اذر 8 - حاجي رحمان شريفي اذر 9 - عثمان شريفي اذر 10- مصطفي عزيزي 11 – محمدعزيزي 12 - محي الدين ابروشن 13 - حاج شريف ابروشن 14 - رحمان ابزن 15 - رحمان سليماني 16 - رحيم سليماني 17 - كريم سليماني 18- قادرسليماني 19 - عبدالله احمدپور 20 - عمرباسي 21 – جعفرباسي 22 - مصطفي باسي 23 - محمدشيرو 24 - سليمان حمزه پور 25- ابراهم پويا 26 - ابراهيم رسولي 27 - علي( چوپان روستا) 28 - حسن( نوجوان 13 ساله اهل روستا مجور علي آباد ) 29 - زينب رامين 30 - خانم خاتوزين رامين 31- کريم رامين 32- احمدرامين 33 - رحمان رامين 34- خسروافشين 35 - رسول خسروي 36 - رحمان خسروي 37 - سعيدخسروي 38 - عبدالله خسروي 39 - مرادخسروي 40 - مصطفي خسروي 41- ابوبكرشيشمان 42 - جعفرشيشمان 43 - علي شيشمان 44 - عزيزمرزنگ 45 - احمد سعادتپور


قربانيان قلاتان:

1-رمضان پنهار 11 ساله 2- حاجي سيد حسن قدمي 70 ساله 3- حاج محمد بايزيدي 75 ساله 4- حاج رسول عبدالله 60 ساله5- عبدالله قربان 50 ساله 6- عثمان درويش سليم 60 ساله 7- محمد كردي 50 ساله 8- عثمان اماني 30 ساله،‌محمد امين عباسي 30 ساله 9- حسن حمزه كوكه 22 ساله 10- احمد گلابي 21 ساله 11- جلال بيدوخ 18 ساله 12- عبدالله آه لياني 19 ساله 13- اسمعيل حميدي 15 ساله 14- قادر كورستمي 35 ساله 15- رحمان مينه مورك 35 ساله.
------------------------------------------------------------

بتول آزاده

تکمیل لیست قتل عام سال ۱۳۶۷

بر اساس داده های جدید

سه شنبه ۹ شهريور ۱۳۸۹ - ۳۱ اوت ۲۰۱۰

khavaran-madaran-s.jpg
امسال ۲۲ سال از آن روزهای دلهره وهراس می گذرد، روزهای انتظار و بی خبری از عزیزان، روزهای سرگردانی و دربدری در پشت درهای زندان ها.. و در زندان ها باز می شود، اما نه، ملاقاتی در کار نیست، درها باز می شوند تا ساک هایی به مادران، فرزندان، پدران، همسران و خواهران و برادران تحویل داده شود و با قصاوت به آن ها گفته شود که از بستگان شما چیزی به جز این ساک ها بر جا نمانده است، دلهره و هراس جای خود را به بهت و حیرت می دهد، باور کرونی نیست ، مگر چنین جنایت بزرگی با چنین ابعادی امکان پذیر است...
به آنان حتی اجازه نمی دهند که اشکی در غم از دست دادن عزیزانشان نثار کنند، همه چیز ممنوع است، هیچ اثری نباید از عزیزان در بند وجود داشته باشد ...
تنها شایعات در فضا موج می زند و خانواده ها را به گورستان خاوران می کشاند. در آن جا پیشتر هم میهنان بهائی به خاک سپرده می شدند. خانواده های داغدار، آن جا با گورهای دسته جمعی مواجه می شوند. هزاران انسان را شبانه با چنان سرعتی در گورهای دسته جمعی دفن کرده اند که هنوز این جا وآ نجا دست عزیزی و تکه شلوارعزیز دیگری از زیر خاک بیرون مانده و بربریت رژیم عدل اسلامی را به رخ می کشد .
خاوران از این پس به معیادگاه داغ دیدگانی تبدیل می شود که یکی از بستگانشان در تهران به قتل رسیده است. در شهرستان ها وضع به گونه دیگری ست. چون در آن جا فشار و سرکوب رژیم به صورتی ست که هر گونه حضور بر سر گور کشف شده ای را هم غیر ممکن کرده است. یکی از بستگان برای ما می نویسد که تنها در تاریکی شب ها ما می توانستیم آن هم به دور از چشم مزدوران حکومت، دقایقی بر مزار فرزندمان ظاهر شویم.
طی این سال ها رژیم بارها وبارها تلاش نموده این امکان تجمع را از خانواده ها ی جانباختگان بگیرد. او می اندشد با پاک کردن صورت مسئله، خود مسئله رانیز حل خواهد کرد، زهی خیال باطل.
این زخم وجود دارد و التیام نیافته، این زخم تنها در گلستان خاوران و صدها و هزاران گور بی نام ونشان در سراسر ایران نیست. این زخم تنها بر دل مادران و خانواده این جان باختگان نیست، این زخمی است بر دل میلیو نها انسان طالب آزادی و عدالت و تا زمانی که تمامی مسئولان این جنایت ضد بشری در یک دادگاه با صلاحیت به محاکمه کشیده نشوند و تمامی ابعاد این جنایت روشن نگردد که جدا از حق طلبی و اجرای عدالت، درسی باشد برای هم امروز و آینده این سرزمین التیام نخواهد یافت. و ما آن روز را انتظار می کشیم ... و هنوز را...
در این یک سال به سان سال های گذشته نامه های چندی از دوستان و هم بندان و خانواده های این قربانیان قتل عام سال ۶۷ به دستمان رسیده و دردناک تر و البته امید بخش تر نیز نامه هائی ست که از فرزندان خردسال یک ساله و چند ماهه آن روز آن ها. که امروز رشید پسران و دختران دادخواه و عدالت طلب این میهن اند دریافت می داریم که به سهم خود در تکمیل کار ما مفید واقع شده اند، اما همگی آگاهیم که هنوز مجموعه عناصر بر مسند نشسته در حکومت آن روز و امروز جمهوری اسلامی به جز آقای منتظری که اظهاراتش نقش به سزائی داشته است، در این مورد مهر سکوت بر لب زده اند. ما همان طور که پیشتر هم نوشته ایم منبع اصلی اطلاعاتمان مراجعه به سازمان ها سیاسی ای است که افرادی به عنوان عضو و یا هواداری از آن ها به قتل رسیده اند و البته پس از انتشار کتاب، رسیدن شواهدی که خود به طور بلا واسطه یا یکی از بستگان بوده اند و یا همبند و بالاخره همکار یا همشهری و ...
در مراجعه مستقیم ما به سازمان ها و احزاب، در حالی که همگی همکاری لازم را با ما داشتند. متاسفانه از سازمان مجاهدین خلق ایران ما جوابی دریافت نداشتیم. بره مین اساس در مورد وابستگان این سازمان، ما مبنای کار خود را لیستی قراردادیم که در نشریه آن ها منتشر شده است (شماره (۹) ليستي كه از جانب “ سازمان مجاهدين خلق ايران ” در نشريه شماره ۴۲۷/۲۰/۱۱/۷۷ منتشر شده است.)
تا زمانی که اطلاعات موثق تری، درستی یا نادرستی آن ها را مورد سئوال قرار ندهد ما متعهد هستیم آن مبنا را بنا به میل خود مورد تغییر قرار ندهیم.
از جمله این تغییرات سئوال و تصحیحی است که چندین بار از ما شده است مبنی بر این که در جریان این قتل عام، تیر باران وجود نداشته است. همان طور که ملاحظه می شود این شیوه به قتل رساندن در مقابل اسامی اعضاء و هواداران سازمان مجاهدین آمده است.
ناگفته نماند که ما در این سال ها از جانب خانواده ها و به ویژه همبندان این بخش از قربانیان نیز شاهدانی داشته ایم و اطلاعات موثق آن ها در تکمیل برخی مشخصات نقش مفیدی داشته است.
در انتها بار دیگر منابع اولیه که به همراه مقدمه کتاب هم آمده بود را باز چاپ می کنیم.
از همه کسانی که در تکمیل این لیست برای رسیدن به یک «سند» قابل اتکاء با ما همکاری کرده اند& صمیمانه تشکر می کنیم و چشم به راه داده های بیشتر هستیم.

بتول آزاده
۲۰ مرداد ۱۳۸۸
IRAN_a500@yahoo.fr
در ستون منبع وملاحظات :
شماره ( ۱ ) ليستي است كه از طرف “ كميته موقت دفاع از زندانيان سياسي ايران ، كانون ايرانيان لندن” سال 67 و “ كانون حمايت از زندانيان سياسي ، آخن” ، سال ۶۷ منتشر شده .
شماره (‌۲ ) ليستي كه از جانب “ سازمان كارگران انقلابي ايران” منثشر شده .
شماره ( ۳ ) ليستي كه از جانب “ سازمان اتحاد فداييان خلق ايران” منتشر شده .
شماره ( ۴ ) ليستي كه از جانب “ حزب توده ايران ” منتشر شده .
شماره ( ۵ ) ليستي كه از جانب “ سازمان فداييان خلق ايران، اكثريت” منتشر شده .
شماره ( ۶ ) ليستي كه از جانب “كانون حمايت از زندانيان سياسي ايران (‌داخل كشور ) در سال ۶۷” منتشر شده .
شماره ( ۷ ) كتاب اسامي شهداي حزب دمكرات كردستان ايران منتشر شده .
شماره ( ۸ ) ليستي كه در نشريه “‌ويژه فدايي” شماره ۱۹ در سال ۱۳۶۷ متشر شده.
شماره ( ۹ ) ليستي كه از جانب “ سازمان مجاهدين خلق ايران ” در نشريه شماره ۴۲۷/۲۰/۱۱/۷۷ منتشر شده .
شماره (۱۰ ) ليستي كه از جانب “ سازمان فداييان خلق،اقليت ” منتشر شده .
در اين ستون هر جا به حرف “‌ش” همراه با يك عدد ( مثل : ش ۲ ) آمده بدين معني است كه شهادت شهيد در قتل عام سال ۶۷ از طرف شاهدي كه در زندان بوده و يا خانواده شهيد مورد تاييد قرار گرفته است .

*******

اسامی جانباختگان کشتار سال ۱۳۶۷ در زندان های جمهوری اسلامی
(لیست جدید شهریور ۱۳۸۹)
الف
ب - ت
ج - خ
د - ژ
س - ض
ط - ف
ق
میم
ن - ی


با ما با آدرس زیر تماس بگیرید
iran_a500@yahoo.fr

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر