دوستان عزيز لطفا اين بستو به اشتراك بگزاريد...
تكايه ئه م بوسته بلاو بكه نه وه....
مظلوم تر از کرد كيست، رمز مقاومت و سرود ایستادگی
یادی از سمبل مقاومت کاک والی درودی
١٧ سال بدون یک روز مرخصی!
انهم در تبعيد زندان مخوف يزد,كابوسي كه فكرش نيزهرانساني را مبهوووت در خود وا ميدارد......
خاطره یکی از زندانیان که بصورت کامنت در سایت زمانه منتشر کرده است:
یاد این دوستان به خیر زمانی که در بند سیاسی زندان دیزل آباد کرمانشاه بودیم،این چهار نفر رو به زندان آوردند.والی و عمر زخمی بودند،محمد 18 سال کمتر بود علی هم بعلت ضعف جسمانی شدید نای حرکت نداشت.با اونها تو یه اتاق بودیم.والی هر روز صبح ساعت 5 از خواب بیدار میشد و نامهای خیالی به تنها دخترش اسرین(ئهسرین) مینوشت،نامهای سراپا احساس.هر کدام از این دوستان همانند کوه مقاوم و استوار بودند.هیچگاه چهره مظلوم محمد که هیچ کدام از اعضای خانوادهاش در ایران نبودند رو ، روزهای ملاقات فراموش نمیکنم، همه در سالن ملاقات بودند و محمد 18 ساله روی تختش به سقف نگاه میکردو اندوهناک و غمگین بود.هر گز آنروز را فراموش نمیکنم که والی و عمر بامسئول زندان رشیدیان جنایتکار درگیر شدند و آن خائن دستور داد سرو سبیل آنها را از ته بزنند و جلو نگهبانی(به اصلاح زندانیان، زیر هشت) با دستبند تا شب به میلهها ببندند. وداع با دوستان و تبعید آنها به یزد برای همهمون سخت بود،علی یادش به خیر میگفت بچه کوهستان چه به کویر!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر