Pages

Subscribe:

Ads 468x60px

۱۳۸۹ فروردین ۱۲, پنجشنبه

مفهوم جنبش سبز و رژیم ایران..... روانتجاوز دیده و خلقیات ایرانی

مفهوم جنبش سبز و هیاهوی وزارت اطلاعات
رژیم و جنبش سبز ایران با به راه انداختن هیاهو در داخل و خارج تقریبأ رژیم توانسته است حرکت و مسیر اپوزیسیون خارج از کشوری را به بیراهه بکشاند و نوعی خودخواهی و مقام پرستی و وابستگی درونی بین افراد و رهبری درست کند که خیلی وقت است وزارت اطلاعات دنبال این تفکر بوده و هست درست کند که بعضی از رهبران سیاسی علنآ امدند و همبستگی خود را با جنبش سبز نشانداند و بعضی از سیاست مداران کرد هم پا از حد خود فراتر نهاده اند و این درخواست را مطرح میکردند گویا باید کردها دست به اعتراض بزنند و با جنبش سبز همراه بشوند که هنوز برای خیلیها مسیر این جنبش نامفهوم است
البته این را فراموش نکینم باید بین کروبی موسویی و خاتمی که خودشان مهره ی نظام هستند و بوده اند فرق گذاشت چرا چون در مفهوم یک نارضایتی ملی و به خاطر خفغان و انختناق در داخل کشور و کشت و کشتار مردم و سرکوب شدید دانشجویان یک حرکت مردمی و ملی علیه رژیم وجود دارد اما برای برون رفتن از این بحران هم موسوی و هو کروبی در اصل یکی از نجات دهندگان نظام در سال گذشته بودند و خیلی از افراد وزارت اطلاعات توانستند با نفوز خود در درون جنبش سبز تا حدی حرکت گرم جنبش سبز را تقریبأ فروبنشانند.
و این طرح وزارت اطلاعات که حتی در بین بعضی از اپوزیسیون خارج از کشوری نفوز پیدا کرده اند و به داخل این احزاب رخنه کرده اند یک جو خواست خویش را در داخل این احزاب یا به کمک دوستان آنها و یا برای به بیراهه کشاندن جنبش و نزدیک شدن تفکر احزاب به تفکر رژیم برای درست کردن بت از یک رهبر و نوعی وابستگی اقتصادی در بین کادرها و رهبران احزاب تا حدی توانسته است نفوز خود را تا حمق درون اپوزیسیون نفوز کند یکی از ویژگیهای که وزارت اطلاعات مثل فرهنگ در بین بعضی از احزاب پخش نموده است این است در اروپا این احزاب مجاهدین خلق را دشمن خود میدانند تا رژِیم و جنایتهای رژیم را فراموش کنندو تا حدی دارند این جنایتها را فراموش میکنند و کم کم دارد فرهنگ وزارت اطلاعات در بین بعضی از این احزاب جای پای خود را باز میکند و در نشستهای مخفیانه خویش از اعضا و کادرهای خود درخواست میکنند که هم اعضای پژاک را به سازمان امنیت کشورهای اروپای معرفی کنند و هم اعضای دیگر اپوزیسیون ایرانی مثل سازمان مجاهدین خلق ایران من شخصأ با چند نفری از اعضای کومه له یعنی حزب کومه له برخورد نمودم که بلافاصله این اتهام را مطرح نمودند که گویا فلان کسی چند ماهی با سازمان مجاهدین خلق
بوده است و به این فرد را در چند مرحله پیاپی به دوستان کرد که که خیلی از آنها زمانی با وزارت اطلاعات رژیم همکاری نموده اند معرفی نموده و در شهری که زندگی میکند به همه گوش زده نموده است که فلان کس مجاهدین است آیا نمیدانم مجاهدین چکار کرده اند و چرا اینها دست به این لجنپراکنی و همان هیاهوی وزارت اطلاعات را تکرار میکنند و نوعی خوش خدمتی به وزارت اطلاعات بهتر نیست این افراد و حزبشان بروند و در ایران برای وزارت اطلاعات کار کنند که همین کار را در اینجا انجام میدهند و خود را مدافع خلق کرد میدانند بله نباید از هیچ چیزی چشم پوشی نمود چرا چون رودربایسی کردن خود یک خیانت میباشد باید به طور کلی اسم و نام این احزاب منتشر بشود و به مردم معرفی بشود اینها این ادعا میکنند که گویا مجاهدین کرد کشته اند اما دوستان عزیز بر اساس گزارش صلیب سرخ جهانی که امده است در درگیری بین نیروهای مجاهدین و پاسدارانی که با لباس کردی به عراق آمده بودند 7 کرد کشته شده است اما در بین همان احزاب در جنگ برادر کشی نزدیک به 2000 نفر کشته شده است و در بین دو حزب عمده دیگر نزدیک به 150000 نفر کرد کشته شده است خوب چرا بیوجدانی تا این حد و نوکری برای وزارت اطلاعات کاری است مسخره و بی کفایتی سیاسی و رسوای سیاسی برای این احزاب و طرفدارانشان که دست به چنین لجنپراکنی ای میزنند.
در یک جمله کوتا ما دارای فقر فرهنگی و فقر فکری هستیم فقر فکری این است که خوش باور هستیم تیزبین نیستیم و به این آسانی تسلیم هر بادی میشویم هر کسی بدون مدرک و هیچ برگه ای اگر امد و گفت فلان کسی این کار را کرده است به کمال میل قبول میکنیم و دست به تحقیق نمیزنیم بدانیم آیا این فرد چرا این حرف را گفته است و برای چی؟ مهم این است به همان قدر که کنجکاو هستیم در باره شایعات و تبلیغاتهای دشمن هم کنجاو باشیم به خوبی دنبال حرف طرف را بگردیم و پی گیری کنیم.
برای ما روشن میشود این حرف دقیقأ حرف وزارت اطلاعات رژیم میباشد.
ساکوئیل کرماشانی
------------------------------------------------------------------------------
ضروری دانستم در زیر این نوشته بلای یک مقاله روانشناسی بگذارم شاید خیلیها مفهوم آن را بدانند. خلقیات ایرانی و روانتجاوزدیده.


روانتجاوزدیده و خلقیات ایرانی.
آنچه من در باره آن مینویسم تحقیقی است در باره ایرانیها و کردهای ساکن ایران البته نه همه آنها تعدادی از آنها
این اشتباه است اگر یک ملت و یا ملیتی مورد خطاب قرار بدهیم دچار اشتباه میشویم این روانتجاوز دیده همه گیر است
با میتومانی مبتلا هستند.
آنچه من در گذشته در باره آن نوشته ام که برای دست یابی به احوال فرد روانی باید از آنهای به پرسید که با فرد برخورد روزمره دارندو از راه آنها اطلاعات در باره فرد بدست آورد و یا با کسانی سئوال و پرسش کرد که با فرد در ارتباط هستند این موضوع امروز قابل قبول نیست چرا چون در تحقیقات نشاداده شده است که هیچ کس به هیچ عنوان زبان خوب علیه دیگری نمی گشاید چرا چون بغییر بستگان خود انسان آنهم مادر برادر و خواهر از دیگران سئوال نمودن غییر قابل قبول است و مردود است از نظر ورانشناسی.
دیگران هرگز کلمه خیر در دهن نداشته و ندارند باید برای آگاهی با خود فرد مستقیم برخورد نمود.
روانتجاوزدیده و خلقیات ایرانی . وقتیکه دست به نگارش و نوشتن مقاله قوز بالا قوز بردم میدانستم همانطور که نوشتن این مطالب برای من خالی از درد و مقاومت و انکار نیست و خواندن آن هم برای خواننده چندان راحت نخواهد بود. زمانی که سید محمد جمالزاده در سالهای 1340 ابتدا در مجله مسائل ایران و سپس در کتابی تحت عنوان خلقیات ما ایرانیان اقدام به جمع آوری داوریهای خارجیان و هم خودیها در باره ایرانیان نمود و خود گفت این کار من نه تنها تعبییر به خدمت نخواهد شد بلکه در نظر بسیاری از هموطنان ما حکم گناه و خیانت را پیدا خواهد کرد ولی این کار باید روزی صورت گیرد. اگر انسان از تاریخ خودش جدا کردنی بود و اگر میشد که شخصیت فرد انسان را بدون دانستن شرح حال و گذشته و احوال و حوادث زندگی او تحلیل کرد آن وقت ممکن بود که به تحلیل روانی ملتی نیز بپرادزیم و بدون اینکه چیزی از گذشته آن ملت بدانیم این مرتکب خطا میشدیم ولی از جائی که هیچ رفتاری و هیچ خصوصیات خلقی و تصادفی نیست و از جائی که راه دست یابی به خصوصیات رفتاری فرد مراجعه به آرائی آنهایی است که با او در ارتباط هستند و از نزدیکان خانواده فرد هستندمیتوان چیزی بدست آورد و لذا یکی ار راه های دست یابی به نیمرخ شخصی ملت و ملیتهای ایرانی هم بررسی اظهار نظرهای است که در باره او شده است جمالزاده در خلقیات ما ایرانیان صفحه 25 مینویسد. خارجیان عمومأ ما ایرانیان را ملتی با تیز هوش و حاضر جواب و خوش بیان و مجلس آرا و تو دل برو میدانند ولی این صفات بیشتر جنبه ظاهری دارد و چندان ربطی به احوال باطنی و یا اخلاق ندارد. در مورد کاراکتر و اخلاق عقیده عمومی بر آن است که ایرانیان فاقد صفاتی مانند راستی حقیقت گوی حقیقت جویی امانت فداکاری جرأت شجاعت و شهامت و نیکوکاری و خیر خواهی و وجدانمردی هستند. نویسنده در صفحه 34 همین کتاب به نقل از روزنامه اطلاعات اسفند 1343 مینویسد شما ندیده اید حتمأ شنیده اید که داریوش بزرگ در لوحه زرین خود دعا کرده است که خداوند کشورش را از دروغ حفظ کندو معلوم نیست چه شده که دعایش وارونه مستجاب شده خدا آفت دروغ را بر ملت او مسلط ساخته است و ما ایرانیان سلام و علیکمان دروغ و کسبمان دروغ آشتی مان دروغ و خلاصه همه چیزمان دروغ است.در صفحه 147 همان کتاب در نقل قولی از نامور در شماره 6 شهریور 1311 شفق سرخ چنین آمده است ایرانیان دروغ میگویند فریب میدهند و مانند خاکشیر به هر مزاجی میسازندو در مقابل هر بادی تسلیم میشوند و این کار را زبردستی و زرنگی میدانند حقایق را زیر پا گذاشته و برای رضایت خاطر کسی که خود را محتاج به او و او را قویتر از خودتصور میکنند و بله قربان و صحیح است میگویند. اگر از میان اظهار نظرهای خارجیها در باره ویژگیهای منفی روانی ایرانی بخواهیم معدل بگیریم محور مشترک ترسیم کنیم با تابلوی زیر مواجه خواهیم شد که ایرانی.
1= دروغ زیاد میگویند و حتی با خودیها صادق نیستند.
2= خجول هستند و شرم حضور دارند.
3= تودار و مرموز هستند.
4= طرفدار افراط تفریط و پیرو قانون همه یا هیچ هستند و میانه روی و تعادل را نمیشناسند.
5= ظار و باطنی متفاوت دارند و در برابر قدرت خوش رقصی میکنند و به ضعیفتر از خود بیرحم هستند.
6= بی اعتماد به دیگران و بیگانه هراس هستند و مبتلا به جنون دروغ و گزافگوی هستند.
7= فضول و کنجکاو به دیگران هستند و به همان میزان که میکوشند تا از کار دیگران سر در آورند تلاش میکنند که کسی از کار آنها سر در نیاورد.
8= هیچ حرف و مخالفتی را تلقی نمیکنند و به چانه زدن و سماجت در همه امور عادت دارند.
9= طفره میروند و اهل سر همبندی و اهمال کاری هستند.
10= هر چه را دوست ندارند به راحتی انکار میکنند.
11= لاف و گزاف زیاد میزنند و دچار خود بزرگبینی و خودشیفتگی و خودمداری هستند.
انصافأ راحت نیستند و پریشان حال و همه راه را بنبست میدانند در جلو خویش. البته و مردم و ملتهای که در منطقه عراق و ایران و کشورهای دیکتاتوری زندگی میکنند باز به مرض خود سانسوری مبتلا هستند انسانی و یا ملتی که این خصوصیات را بخود بخورد بدون اینکه دچار خشم و انکار و مقاومت گردد چه ایرانی باشد و چه غییر ایرانی ولی با خشم و انکار و مقاومت نمیشود دیگران را بی اعتبار و یا عوض کرد. شاید باید سئوال بنیادی را مطرح کنیم تا مسئله چه برای خودمان و چه برای دیگران بعد تازه ای پیدا کند.
در میان داوریهای خارجیان نسبت به خصوصیات روانی ملیتهای ایرانی من با یکی از همه بیشتر موافقم و آن گفته را ونسان مونتی است در کتاب ایران او میگوید در پشت پرده روح ملتی پنهان است که از دوران طفولیت منهوب و درهم کوفته است بله سئوال و ادعای من هم در این نوشتار این است که آیا مجموعه ی خصوصیاتی که در بالا به عنوان خلقیات ایرانی و از زبان خودیها و بیگانگان ذکر شده است خصلت فردی و انحصاری ایرانی است با خصوصیات و منش روانتجاوزدیده و روح سرکوب شده است؟ به این سئوال روانشناسی و علوم رفتاری باید پاسخ بگوید و در این مورد میتوان به صدها مقاله و کتاب منتشر شده در باره ویژگیهای روانی انسانهای تجاوزدیده اشاره نمود که نگارنده سالهاست دل مشغول این کار است ولی تا جایی که در حوصله این نوشتار میگنجد به چند نکته اشاره میکنم چارلز وایت فیلد در کتاب پر سر و صدای شفای کودک درون صفحه 59 مینویسد در شرایطی سخت و نا امن رشد انسان باید در تنازع بقا باشد و انسانی که برای بقا میجگند بسیاری از روشهای مدارا و مماشات و تکنیکهای دفاعی را می آموزد. افراد تجاوزدیده و تحت فشار بقای خود را از طریق سهل انگاری و بی اهمیت جلو دادن مشکلات سر پنهان کامل و سماجت و چانه زدن خوش خدمتی و تظاهر انکار احساسات خود و دروغ تامین میکنند. آنچه بقول آنا فروید 1936 مکانیسمهای نا سلامت دفاعی برای انسان سلامت است روش های عادی ارتباط برای افراد تجاوزدیده با دنیای اطراف خویش است. مارگریت مالر روانکاو مشهور نیم قرن اخیر 1988 مینویسد برای خود واقعی در کودک انسان فضای رشد او بایست آغشته از عشق احترام و آزادی ابراز احساسات کودک باشد. محیطی که آرزوهای کودک جدی تلقی گردد و به او فرصت تجربه و اشتباه داده شود محیطی که کودک برای نشان دادن آنچه که هست هراسی نداشته باشد تا سالمتر رشد کند
باور داشتن به خدا و یا به مذهب بمثابه زندانی کردن عقل خویش میباشد چون شما به چیزی باور دارید وجودش غیر باقبل قبول میباشد.
حال کمی در باره یک فرد که چند ماه پیش ما من ملاقات نمود.
ج! سلام خوبی؟
من! سلامت باشید عزیز من خوبم شما خوب هستی؟
ج=! خوبم اما میخوام یک چیز را به شما بگویم من در نظر دارم به شهر یوتبوری نقل مکان کنم بعدأ در آنجا با رادیوها مصاحبه میکنم کم کم میرم بالا و رهبر میشوم بعدش ریئس جمهور خوب.
من=! خوب این خواب کی دیده اید؟ که که با مصابه رادیوها میخواهید رهبر و ریئس جمهور بشوید؟
او=! مسخره میکنید حالا میبینید.
خوب ادامه این مطلب موکول میکنم برای نوشتهای آینده.
زند باد آزادی
درود به دموکراسی
سلام بر کردستان
ساموئیل کو کرماشانی




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر