Pages

Subscribe:

Ads 468x60px

۱۳۹۴ مرداد ۲۸, چهارشنبه

28مرداد جهاد جلاد خونخوار جماران خمینی دجال خونآشام علیه کردستان




28مرداد جهاد جلاد خونخوار جماران خمینی دجال خونآشام علیه کردستان
٢٨ مرداد، فرمان جهاد خمینی، "خلق کرد در بوتە آزمایش"
حسن رحمان پناه


شامگاه ٢۶ مرداد ١٣۵٨ خورشیدی، خمینی بنیانگذار رژیم فاشیستی اسلامی حاکم بر ایران از تلویزیون دولتی ظاهر و فرمان"جهاد" علیه مردم آزادیخواه و صلح طلب کردستان را صادر کرد. بهانه جلاد جماران برای اعلام "فتوای جهاد"، ظاهرآ "دستگیری و زندانی کردن تعدادی زن مسلمان در مسجد جامع شهر سنندج توسط کمونیست ها بود". خمینی این بهانه خودساختە را با چاشنی مذهبی آراست و با " فتوای جهاد" کە بر گرفتە از آیات قرآن بود به لشکرکشی علیه مردم کردستان که یک نیاز سیاسی و حکومتی بود اقدام نمود. این دروغ و توجیه ایدئولوژیکی جمهوری اسلامی در لشکرکشی به کردستان ، مشابه توجیه ایدئولوژیکی نازیسم در دوران زمامداری "ادولف هیتلر"در آلمان به منظور سرکوب و نسل کشی یهودیان(هولوکاست) و دیگر مخالفین در آن کشور در دوران جنگ دوم جهانی بود.
خمینی رهبر جنایتکار جمهوری اسلامی به قوای سه گانه، هوایی، زمینی و دریایی فرمان داد "که در کوتاهترین زمان ممکن غائله کردستان" را که از نظر او و دیگر سران حکومت اسلامی "وابسته به امپریالیسم آمریکا، رژیم بعث عراق و سران از قدرت ساقط شده حکومت سلطنتی بودند، سرکوب نمایند". متعاقب این فرمان، دیگر سران ریز و درشت جمهوری اسلامی، از لیبرال های وحشت زده از قیام ۵٧ که عملا عصای دست آخوندها و مذهبیون در سازماندهی حکومت ترور و سرکوب اسلامی بودند، تا همکارانشان در حزب توده که نور امید ضد امپریالیستی را در دستان آغشته به خون خمینی و دار و دسته اش می دیدند ، در رکاب آنان قرار گرفتند و به حامیان وقیح نظام خودکامه و یکە سالاراسلامی تبدیل شدند، تا سازماندهندگان بعدی انقلاب فرهنگی و ایجاد وزارت اطلاعات، از سروش و حجاریان تا سازگارا و اکبر گنجی و دیگر اصلاح طلبان ، سبز پوشان و حاکمان کنونی دولت "تدبیر و امید" حسن روحانی، با اسلحه و قلم و زبان در خدمت ضد انقلاب اسلامی برای سرکوب انقلاب مردم کردستان که همچنان سنگر مقاوم و رزمنده قیام شکست خوردە ایران بود، بسیج شدند.
یورش گسترده سپاه و ارتش از پاوه و نوسود با فرماندهی، فرماندهان سابقا ساواکی و به تازگی اسلامی شده، تا مصطفی چمران، قاتل مردم زجر کشیده “تل زعتر” در فلسطین ، با استفاده از مدرنترین امکانات نظامی از طریق زمین و هوا در ٢٨ مرداد یورش به کردستان آغاز شد.
سپاه سرکوبگر اسلام، با یورش گسترده و در نهایت قساوت و بی رحمی به جان مردم مقاوم، مبارز و آزادیخواه کردستان افتادند که تنها گناه آنها اداره زندگی عادی و روزانه خود به شکل انسانی و دموکراتیک و به دور از قانون شرع و اسلام بود.
همزمان با این یورش گسترده و همه جانبه، میدیای وابسته و مزدور، از صدا و سیما، تا روزنامه ها و مطبوعات دولتی، منبر مساجد و نماز جمعه ها، حوزهای ارتجاع و کارخانه های آخوند سازی، در هماهنگی واحد و یک صدا علیه مردم کردستان که به "کفار" نامبرده می شدند، به خط و در پشت لشکریان اسلام قرار گرفتند. واعظان مذهب شیعه درهای بهشت را بر روی شهدای اسلام باز و با قصر و قصور رویایی و دختران باکره و جویبارهای شراب و واگذاری کلید دربست این ویلاها، که از مغازهای سر کوچه تهیه شده و بر گردن جوانان نااگاه و فریب خوردە پاسدار و بسیجی آویزان میکردند، آنان را به قتلگاه کردستان اعزام و خود در بهشت دنیای مادی کنونی به عیاشی و خوش گذرانی پرداختند. همزمان با اعزام فوج و لشکرهای متعدد از سپاه اسلام به کردستان و بمباران شدید شهر و روستاهای این منطقه و قتل عام مردم بی دفاع این دیار، قصاب بی رحم و تشنه خون، موجودی جنونی و دیوانه به اسم "صادق خلخالی" با حکم شرعی و حکومتی خمینی به کردستان اعزام و دهها تن از مبارزین و انسان های بی گناه را به جوخه آتش سپرد. مبارزین زخمی را با بلانکارد به میدان تیر اعزام و آنان را گلوله باران کردند. شماری از روستاهای کردستان از جمله "قارنه و قلاتان،ایندرقاش، کانی مام سید،سرچنار و گولە و چندین روستای دیگر" را با پیر و کودک و زن و مرد قتل عام و دسترنج دهها ساله این مردم بی دفاع و زجرکشیدە را به یغما برده یا به آتش کشیدند. چنین رفتاری تنها با یورش مغول ها به ایران، فاشیست های آلمان در کشتار یهودیان و سازماندهی کشتار یهودیان در کوره های آدم سوزی، کشتار و نسل کشی آرامنه توسط ترک های جوان در ترکیه و انفال و قتل عام کردها در زمان حکومت بعث و صدام حسین در عراق و کشتار فلسطینیان توسط رژیم نژاد پرست اسرائیل، قابل مقایسه بود.
در برابر این یورش وحشیانه و ضد انسانی، مردم کردستان در صفی به هم فشرده و متحدانه به مقامت و دفاع سراسری پرداختند و طعم شیرین پیروزی را در مدت زمانی کوتاه به جام زهری تاریخی برای خمینی و دارودستەاش تبدیل و او را ناچار به سر کشیدن آن کردند. خمینی بعد از ٣ ماه با قبول شکست سپاه اسلام در برابر آراده متحدانه مردم کردستان ، با صدور فرمان رسمی آتش بس در ٢۶ آبان ۵٨ اولین شکست را از مردم مقاوم و متحد کردستان چشید.
چرا کردستان؟ چرا فرمان جهاد؟
با اولین جرقه های قیام ضد سلطنتی در پاییز ۵۶ و ادامه آن در تابستان و پاییز ۵٨، مردم کردستان که کینه عمیق و تل آنبار شده ایی از رژیم سلطنتی در دل داشتند، بلافاصله اعتراض و مبارزه دسته جمعی خود علیه رژیم خودکامه سلطنتی را در مدارس و مکان های تحصیلی شروع و به فاصله کوتاهی به خیابانها کشاندند. پاییز ۵٧ تا ٢٢ بهمن سالروز پیروزی قیام، کردستان یکپارچه در تحرک ،اعتراض و مبارزه بود. همزمان با سست شدن پایه های حاکمیت سلطنتی در کل ایران، در کردستان الترناتیو انقلابی و مردمی جای آن را میگرفت و خود اداره کردن توده ایی در بطن مبارزه روزانه شکل گرفته و گسترش می یافت. بعد از پیروزی قیام در روز ٢٢ بهمن ۵٨ دو فاکتور مهم در کردستان به نفع مردم و به زیان نظام تازه به قدرت رسیده عمل کرد.
۱- با پایان استبداد سلطنتی، شوراهای انقلابی و مردمی در اکثر شهرها و در بسیاری از روستاهای کردستان شکل گرفت و اداره امور روزانه جامعه کردستان را به پیش می بردند.
۲- بسیاری از مراکز مهم نظامی از جمله پادگان های مهاباد و سردشت و پادگان ژاندارمری سنندج و مراکز نظامی چندین شهر و پاسگاهای متعدد دیگر توسط مردم قیام کننده و مبارزین آن خلع سلاح شدند. با خلع سلاح این مراکز نظامی، در سطح وسیعی اسلحه در اختیار مردم قرار گرفت و مردم سازمان یافته، مسلحانه از دست آوردهای قیام دفاع و محافظت می کردند. این ۲ فاکتور عوامل مهمی علیه شکل گیری حاکمیت ارتجاعی جمهوری اسلامی در کردستان بودند. مضافآ اینکه جریان مذهبی و لیبرال که اساسا جمهوری اسلامی در اتکا با آنان ستون حاکمیت سیاسی و مذهبی خود را بنیاد نهاد، در کردستان از اعتبار و اتوریته و امکانات سازماندهی توده ایی بی بهره بودند.
جریان مذهبی که به لحاظ اندیشه فلسفی با اسلام تشیع خمینی در تضاد بود، خود به ۲ بخش تقسیم شد. بخشی اول مذهبی های بودند، که از همان آوایل پیروزی قیام و ایجاد فضای دموکراتیک در کردستان و شکل گیری نهادها و تشکلات دموکراتیک، در صدد سازماندهی نیروی خود بر آمدند. آنان نیز در اکثر شهرهای کردستان دفتر و مقراتی تحت نام"مکتب قرآن" دایر کردند که رهبر فکری و معنوی آنان " احمد مفتی زاده" بود که آشکارا بسوی جمهوری اسلامی و خمینی نظر داشتند و بعدا مقراتشان به مکانی برای تجمع مزدوران محلی در خدمت جمهوری اسلامی در آمد. این بخش نتوانستند در میان مردم کردستان اعتبار و نفوذی برای خود دست و پا کنند.
بخش دوم و غالب، جریانی بود که تحت هدایت و رهبری "ماموستا سید عزالدین حسینی" روحانی مبارز و اولین رئیس "هیئت نمایندگی خلق کرد" در مذاکره با رژیم بود که از فعالین مذهبی مخالف رژیم اسلامی و بخشی از روشنفکران لائیک تشکیل شده بود. این جریان که بعدا به "دفتر ماموستا" معروف شد در جنبش مقامت و روند تعمیق آن، در ضدیت کامل با حکومت اسلامی قرار داشت و در صف بندی احزاب سیاسی کردستان در جبهه جریان چپ و سوسیالیست بود که "کومه له" آن را نمایندگی می کرد و در مقابل جریان راست و ناسیونالیست که "حزب دمکرات کردستان ایران" نمایندە و سخنگوی آن بود، اکثرآ یا همیشه در کنار کومه له و در صف چپ و رادیکال جامعه کردستان قرار داشت.
جدا از فاکتور مذهبی که جمهوری اسلامی هرگز نتوانست با اتکا به آن جا پایی برای خود در جامعه کردستان باز کند، فاکتور مهم و اصلی دیگر حضور جریان چپ و کمونیست در کردستان در رهبری و سازماندهی مبارزات حق طلبانه مردم این منطقه بود. کمونیستهای کردستان که در "کومه له" متشکل شده بودند، اگر چه جوان،کم تجربه و سابقه زیادی در کار تشکیلاتی و سازماندهی توده ایی و امور اجتماعی نداشتند، اما به دلیل سیاستهای درست و اتکا به توده های کارگر و زحمتکش جهت عملی کردن آن، در مدت کوتاهی تودەگیر و در قسمت های وسیعی از کردستان، به ویژه در مناطق جنوب، به رهبران بلامنازع حرکت مردمی و ابتکارات جدیدی سازماندهی توده ایی و حافظ غیره قابل انکار منافع طبقاتی آنان تبدیل شدند. کومه له در مقابل روشهای سنتی و محافظه کارانه جریان ناسیونالیست – مذهبی کردستان (حزب دموکرات) سیاست و آرمان نوین و اشکال نوینی از سازماندهی انقلابی و توده ایی را جایگزین کرد که رمز موفقیت و رشد آن بود. مذهب را امر خصوصی افراد اعلام و آن را فاقد صلاحیت در اداره دولت و جامعه اعلام نمود. در این راستا سپاه مزدور " رزگاری" که جریان مذهبی و از پس مانده های ساواک و جیرە خوار رژیم فاشیست بعث عراق و خطری بالفعل برای جنبش انقلابی کردستان به حساب می آمد، خلع سلاح و از صحنه سیاسی و نظامی کردستان حذف کرد. با فرهنگ ارتجاعی و زن ستیز در افتاد و برابری زن و مرد را در همه عرصه ها ترویج و پراتیک کرد. نهادهای دموکراتیک از قبیل جمعیت های دفاع از حقوق مردم کردستان، اتحادیه های دهقانی، شورا و بنکه های محلات بویژه در شهر سنندج کە اجرا و پیشبرد حاکمیت مردمی از صفوف پایین جامعە و از تودەهای مردم را نمایندگی می کردند، نهادهای کارگری، زنان، معلمان و دیگر تشکل های دموکراتیک را ایجاد و عملا تحولی نوین در راه زندگی نوین در جامعه کردستان را با اتکا به نیروی کارگران و زحمتکشان و روشنفکران انقلابی ایجاد کرد. در مقابل قلدری و زورگویی پاسدارن و به منظور اجتناب از جنگی ناخواستە که رژیم در صدد تحمیل آن به مردم کردستان بود،مردم یک شهر(مریوان)را در کوچ تاریخی به بیرون شهر سازماندهی و هدایت نمود و راهپیمایی دیگر شهرهای کردستان در حمایت از آن حرکت عظیم و بی نظیر را که در تاریخ مبارزات مردم کردستان سابقه نداشت، سازماندهی کرد.
هر چند در طول این مدت قوانین مدون و نوشته شده ایی برای اداره جامعه کردستان وجود نداشت، اما عملا کردستان و به ویژه آن بخش هایی که جریان چپ در آن نیرومند بود، اداره جامعه توسط نهادهای توده ایی و مردمی و با اتکا با اراده جمعی مردم اداره می شد. در کردستان حتی یک زندانی سیاسی بخاطر ابراز عقیده و نظر وجود نداشت و آزادی کامل اندیشه و نشر بر قرار بود. معضلات اجتماعی از قبیل تن فروشی، پخش مواد مخدر، اعتیاد، دزدی و قتل به حداقل خود رسیده بود. کردستان جزیره آرامشی با ثبات سیاسی و امنیتی در قلب کشوری بود که فاشیسم در آن در حال استقرار بود.
لازم به ذکر است، مردم کردستان در اولین مضحکه نمایش انتخابات "آری یا نه" به جمهوری اسلامی که در روز ١٢ فروردین ۵٨ برگزار شد و خمینی به قول خودش "مشروعیت نظامش" را از آن "انتخابات" گرفته بود ، مردم کردستان آن نمایش ضد دموکراتیک را یکپارچه تحریم و از همان ابتدا دست رد بر سینه جمهوری اسلامی و بنیانگذار آن زدند.
به دلایل بیان شده، حاکمان مذهبی تازه به قدرت رسیده، تحمل این فضای آرام سیاسی و مردمی را نداشتند. آنان در دیگر نقاط ایران شعله های انقلاب را تقریبا خاموش کرده بودند. مردم مسلح را در اکثر نقاط کشور خلع سلاح نموده بودند. به فرمان خمینی، شوراهای کارگری و خودگردانی کارگران را در کارخانه ها خلع قدرت کردند. ترکمن صحرا را به خاک و خون کشیدند. دانشگاه را سرکوب، کتاب سوزان و قلم شکستن را راه انداخته بودند. زنان را برای قبول عبودیت مرد با اتکا به احکام شرع اسلام، در زیر چادر و حجاب اسلامی خفه و عملآ نصف جامعه را ناچار به راهی شدن در کنج آشپزخانه، بچه داری و نگهداری از جنس مذکر کرده بودند. در یک کلام فتیله انقلاب را پایین کشیده و سوسوهای نور آن در حال خاموشی بود. با خاکستری که از اجساد هزاران انسان شریف، مبارز و آزادیخواه تل انبار کرده بودند در حال خاموشی شعله هایی بودند که داشت تمام خاورمیانه را روشن می کرد. فضای گورستانی میرفت بر جامعه حاکم گردد و صدای پای فاشیسم از هر گوشه ایران شنیده می شد. کل این رویدادها به نفع جمهوری اسلامی و به زیان جنبش آزادیخواهانه کردستان بود که متحدان استراتژیک آن سرکوب شده بودند و راه برای سرکوب آن نیز بالفعل هموار گردیده بود. کردستان نسبت به کل ایران هنوز استثنا بود. انقلاب در این گوشه ایران هنوز زنده و شعله های آن زبانه می کشید. مردم بر سرنوشت خود حاکم و مسلحانه از دست آوردهای بدست آمده، شوراها و دیگر نهادهای مردمی و دموکراتیک پاسداری میکردند. این شرایط برای فاشیست های حاکم بر تهران قابل تحمل نبود. خمینی و مریدانش از آن نفرت داشتند. کردستان به درست "سنگر انقلاب ایران" نامیدە شد. نامی که هم اکنون نیز برازنده آن است.
علت صادر کردن فرمان جهاد خمینی، خاموش کردن آخرین شعله های انقلاب در این منطقه با توجیهات مذهبی _ ایدئولوژی "فرمان جهاد" بود. اما مردم کردستان سر تعظیم فرود نیاوردند، مقاومت کردند و سر بلند زیستند.
بعد از اعلام فرمان جهاد خمینی، کومه له در فراخوانی تحت عنوان "خلق کرد در بوته آزمایش" فرمان مقاومت صادر کرد و خود مسئولیت سازماندهی این مقامت تاریخی و توده ای را به عهده گرفت. در آن اطلاعیه تاریخی، کومه له از مردم کردستان خواست "با چوب، با سنگ، با مشت های گره کرده و با هر آنچه در اختیار دارند، متحدانه مقامت کنند". کمونیست ها عملآ در راس سازماندهی آن مقاومت قرار گرفتند و شایستگی آنرا از خود نشان داده و اعتماد توده ها را به سوی اهداف و برنامه های خود بیشتر جلب کردند. تندپیچی در تاریخ مبارزات مردم ایران و کردستان ایجاد شده بود، هرگونه تزلزلی نهایتش سقوط در ته دره بود. کارگران و ستمدیده گان کردستان و در پیشایش آنها کمونیستها ، هرچند تلفات سنگینی دادند، اما با مردم ماندند و سربلند این تندپیچ را پشت سرگذاشتند. بعد از ۳ ماه، جنبش مقاومت کردستان،با اعتراضات و تظاهرات سازمانیافته توده ای در شهرها و تعرض نظامی نیروی پیشمرگ در نقاط مختلف کردستان علیه ارتش و سپاه پاسداران عملآ از "بوتە آزمایش" سربلند بیرون آمد و پیروز شد. خمینی بعنوان صادر کننده "فتوای جهاد" و فرمانده کل قوا و سپاه اسلام، شکست مفتضحانەای خورد. کشتی خرافات مذهبی و ایدئولوژی جمهوری اسلامی که توجیە ، تدارک و سازماندهی جنگ علیە مردم مقاوم کردستان به گل نشست. خمینی اولین جام زهر شکست را از دست مردم کردستان تجربه کرد. نامبردە در رآس سیستم جنایتکار و خوفناک جمهوری اسلامی کە در وحشت گسترش پیروزی مردم کردستان بر دیگر مناطق ایران بود ، به منظور تمدید قوا و "فتح قلعە از درون" به کسب فرصت نیاز داشت و ریاکارانه اعلام آتش بس نمود. حزب دمکرات کردستان ایران از زبان دبیرکل وقت آن حزب، در یک میتینگ عمومی در میدان "چهارچراغ" مهاباد، به آن فرمان دغلکارانه رهبر جمهوری اسلامی "لبیک" و خمینی را "امام ضد امپریالیست و رهبر کبیر انقلاب خطاب کرد و بر او درود فرستاد". اما کومه له با تیز بینی سیاسی و شم تیز طبقاتی، ضمن استقبال از راه حل سیاسی مسئله کردستان، ریاکاری خمینی و رژیم اسلامی را افشا و بر وحدت صفوف مبارزاتی مردم تا تحقق خواسته هایشان و ممانعت از تفرقه افکنی جمهوری اسلامی میان نیروهای سیاسی تاکید نمود. تاریخ ثابت کرد حق با کومه له بود. "ناسیونالیسم خوش قلب و صلح طلب"، جنبش کردستان را به لبه پرتگاه برد، اما کمونیست ها از سقوط آن به ته دره جلوگیری کردند. جریان راست، لیبرال، مذهبی و ناسیونالیست که به نیروی تحول بخش و تغییرساز توده های مردم ستمدیده باور ندارد، چند بار دیگر، از جمله در دوران اصلاحات خاتمی، در یورش آمریکا به عراق و امید به تکرار آن سناریو در ایران و یا "ایجاد زون امنیتی در کردستان" در پیشگاه امریکا و متحدینش سرتعظیم فرود آوردند ودست آوردی نداشتند. در باخت موسوی و کروبی به احمدی نژاد و سر برآوردن "جنبش سبز" آمادگی خود را برای قربانی کردن جنبش حق طلبانه مردم کردستان نشان داد. برای پیروزی "اردوغان" پیام شادباش فرستادند و پیروزی این فاشیست پدرخواندە "داعش" را تبریک گفتند.
اما بار دیگر این کارگران اگاه ، کمونیست ها و مبارزین فداکار و راسخ قدم بودند که بدون توهم به رژیم و جناحهای در قدرت و خلع قدرت شده آن، جنبش انقلابی کردستان را آنگونه که شایسته آن بود هدایت و به پیش بردند و کماکان آن را به عنوان سنگر انقلاب ایران سربلند نگاه داشتند. لیبرالها و ناسیونالیت های کورد ، در دوران به قدرت رسیدن حسن روحانی و دولت " تدبیر و امید " ایشان نیز بار دیگر به دنبال بندهای نیمه و ناتمام از قانون اساسی سراپا ارتجاعی و ضدمردمی جمهوری اسلامی کە ٣٦سال است با اتکا به آن مردم ایران و کردستان را سلاخی میکند، رفتند کە گویا رئیس دولت امنیتی_نظامی در جریان انتخابات وعدە آنرا دادە بود و پیام فرستادند، اما این بار نیز دست خالی بازگشتند.
امروز جنبش انقلابی کردستان با سپری کردن ٣٦ سال از فرمان جهاد خمینی علیه خود، با اندوختن کوله باری از تجربه همراه با اتحاد و همبستگی، با خلق روشهای نوین مبارزاتی، با اتکا به توده وسیع کارگران آگاه و مبارز و ستمدیدگان شهر و روستا، با برپایی اول ماه مه ها، ٨ مارس ها، جنبش حمایت از کودکان، و بر پایی ٢ اعتصاب پیروزمند ١۶ مرداد ٨۴ و ٢٣ اردیبهشت ٨٩،جنبش انقلابی معلمان، با حمایت از حرکات و اعتراضات مترقی و مردمی از جمله حمایت متحدانه و یکپارچە از مقاومت سرافرازانه "کوبانی" در مقابل جنایتکاران دولت اسلامی داعش و حامیان منطقەای و جهانی آنان، کماکان در برابر جمهوری اسلامی می رزمد و امید بخش بسیاری از حرکت های اجتماعی و مبارزاتی در داخل ایران است. امروز بخش پیشرو و انقلابی جنبش کردستان و جریان چپ و کمونیست آن، به درست راه پیروزی که همانا خودسازماندهی کارگری و توده ایی با اتکا به نیروی خود در هم سرنوشتی با طبقه کارگر و دیگر جنبش های آزادیخواهانه سراسری در ایران و کل منطقە است را بدون توهم به جناح های بورژوایی چه در قدرت و چه در خارج از قدرت و جریانات امپریالیستی دریافته و کارسازترین و کم هزینه ترین راه پایان دادن به هر گونه ستم از جمله ستم ملی، که یکی از مطالبات برحق مردم کردستان است، از همین مسیر متحقق خواهد شد.
٢٨ مرداد به دلیل مبارزه، مقاومت ، اتحاد و ایجاد روشهای نوین و پیشرو مبارزاتی، در ایران و کردستان از "بوتە آزمایش" سربلند بیرون آمد. یاد تمام عزیزانی که در طول ٣٦ سال اخیر در سنگرهای مختلف مبارزه، در راه دفاع از حرمت و کرامت انسان و رسیدن به جهان آزاد و برابر، در برابر فاشیسم مذهبی جنگیدند و جان باختند را گرامی می داریم و بر استقامت و سرافرازی خانوادەهای گرامی شان درود می فرستیم .
نیمه دوم / مرداد /١٣٩٤

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر