Pages

Subscribe:

Ads 468x60px

۱۳۹۱ آذر ۲۲, چهارشنبه

حزب دموکرات کردستان ایران و تفکر کهنه شده اش دروغ و اغراقگویی این حزب بر کسی پوشیده نیست


حزب دموکرات کردستان ایران  و تفکر کهنه شده اش  دروغ و اغراقگویی این حزب بر کسی پوشیده نیست وجنگ برادرکشی مجازی    بر روی سایتهای اجتماعی 

شاخه نظامی حزب حیات آزاد کردستان بیانیه ای صادر نموده است که بخشی از آن حاوی هشدار به برخی دیگر از احزاب کرد است. توجیه این هشدار به این شکل بوده که اعضا و هواداران احزابی مانند کومله مهتدی و نیز دموکرات ها، به اشکال مختلف به تخریب وجهه پژاک می پردازند و برخی از آنها تا جایی پیش می روند که در فضای مجازی محل استقرار برخی از گریلاهای پژاک

در شرق کردستان را فاش می کنند. (نگارنده چندین بار شاهد چنین اقدامی بوده ام) اقدامی که می تواند به مثابه نوعی ارسال فرکانس برای جمهوری اسلامی برای شکار پژاکی ها تعبیر شود.
انتشار این بیانیه اگر چه واکنش رسمی احزاب مذکور را هنوز به دنبال نداشته است اما شماری از اعضای این دو حزب و بخصوص حزب دموکرات کردستان ایران، واکنش هایی به بیانیه پژاک داشته اند. می تواند گفت تقریبا همه آنها خواسته اند طوری القا کنند که پژاک تهدید نظامی را متوجه این دو حزب کرده است تا به این طریق بتوانند بخش های دیگری از جامعه کردستان را تحریک و درگیر کنند و از لحاظ سیاسی و روانی از این موضوع علیه پژاک استفاده کنند و این یک تاکتیک قدیمی و تکراری است. رفتار سیاسی این افراد در یک دهه گذشته برای یک لحظه هم از چهارچوب این تاکتیک خارج نشده است.
اما واقعیت کدام است؟ ریشه این اختلافات کجاست؟ راه حل چیست؟ به باور نگارنده این سطور، این اختلافات به به معنای به رسمیت نشناختن الفبای دموکراسی توسط احزاب کرد است. تاکتیک احزاب سنتی کرد به این شکل است که در مرحله اول رسمیت پژاک را زیر سوال می برند و موجودیت آن را رد می کنند. در ذهن رهبران احزاب کرد این اصل حاکم است که پژاک بالفعل و نیز بالقوه برای نفوذ ما تهدید محسوب می شود. پژاک در «قلمرو»یی که ملک مشاع ما است فعالیت می کند. پژاک می تواند آلترناتیوی برای ما باشد و همین نگرش به راحتی می تواند توجیه گر تمامی اقدامات رسمی و غیررسمی اعضای و هواداران احزاب سنتی کرد باشد. دقیقا همین نگرش جنگ خونین حزب دموکرات و کومله را دامن زد. یک از احزاب خود را نماینده بی چون و چرای مردم کردستان می دانست و دیگری را مزاحم، و دیگری هم آن یکی را مرتجع می دانست و در تلاش بود تا وجود خود را به هر قیمتی ولو دامن زدن به جنگ برادرکشی، تثبیت کند. و این چنین شد که صدها تن از شریف ترین جوانان کرد قربانی ذهنیت های تمامیت خواه و تندرو شدند. فایلی که هنوز عاملان اصلی آن مجازات نشده و حتی هنوز به خاطر ارتکاب جنایت علیه «خود» از خود و دیگران عذرخواهی نکرده و هنوز هم هرکدام بدون آنکه موضوع را آسیب شناسی کرده باشند، سعی می کنند اینجا و آنجا سهم خودشان را از ارتکاب آن جنایت کمتر و سهم دیگری را بیشتر نشان دهند.
در چنین بستری یک حزب دیگر به نام پژاک متولد شده است. ساده لوحانه است اگر قبول کنیم احزابی که دسته گل جنگ برادرکشی را به آب داده اند، وجود پژاک را به راحتی قبول می کنند. قطعا اگر دموکرات ها و کومله ها در کردستان ایران حضور نظامی داشتند، جنگ خونین دیگری بین آنها و پژاک درگرفته بود. اما حضور آنها در اردوگاه های جنوب کردستان، ماهیت دیگری به این جنگ داده است و آن را به راهروهای دنیای مجازی کشانده است. کمین ها و شبیخون هایی که جسم دیگری را از بین نمی برد اما جامعه کردستان را متلاشی می کند و فقط احمق ها نمی فهمند که تبعاتش برای امروز و فردای کردستان چیست.
اگر چه هر کدام از دو حزب کومله مهتدی و حزب دموکرات کردستان ایران و بادرجات کمتری حزب دموکرات کردستان، در ضدیت با پژاک مشابه هم عمل می کنند اما انگیزه های آنها تا حدودی متفاوت است.
حزب دموکرات کردستان ایران که قطعا همان حزب دوران شهیدقاسملو نیست و دچار بحران ها و چالش های زیادی شده، هنوز این ذهنیت را با خود یدک می کشد که قیم و برادربزرگ تمامی احزاب است و شرق کردستان بدون چون و چرا ملک مشاعش می باشد. رهبران این حزب قطعا به سادگی حاضر به پذیرش یک نیروی جوان و رادیکال مثل پژاک نخواهند شد. از دید آنها وجود پژاک دقیقا به معنای ناکارآمدی و به بن بست رسیدن خود آن احزاب می باشد. در غیر اینصورت چه نیازی بود که پژاک به وجود بیاید؟ آنها به خوبی می دانند که پژاک در سالیان گذشته کم و بیش توانسته پایگاه اجتماعی نسبتا قدرتمندی در مناطق مختلف کردستان کسب کند. این برایشان بدیهی است که سازماندهی پژاک با سرعت و در دامنه ای وسیع در جریان است. هم جاذبه نظامی دارد و هم در بطن جامعه خود را نشان می دهد. در دانشگاه ها حضور دارد، زندان ها را اشباع کرده، علاوه بر مناطق شمالی تر کردستان ، در جنوبی ترین نقاط شرق کردستان حضور و سازماندهی فعالانه ای دارد. کشف این واقعیات برای احزابی نظیر حزب دموکرات کردستان ایران و سایرین چندان سخت نیست. اما واقعیت این است که حزب دموکرات کردستان ایران از زاویه تمامیت خواهی با پژاک مخالفت می کند. مکانیسم ساده ای هم دارد؛ بسیج اعضا و هواداران علیه پژاک. به طوری که در فضاهای مجازی میزان اهمیت اعضای حزب دموکرات کردستان ایران به پژاک خیره کننده و سوال برانگیز است. بخصوص اگر استعدادهای شخصی برخی از اعضا برای جلب رضایت اعضای ارشدتر نمایان می شود. عدم فعالیت جدی سیاسی و نظامی از سوی حزب دموکرات و تمرکز این حزب روی فضای مجازی، منجر به این می شود که کمین ها و شبیخون های مجازی پیشمرگ های این حزب علیه پژاک، به شکل مستمر و مداوم، مشاهده شود. و در این زمینه به نظر می رسد که تقسیم کاری هم در بین خود اعضا صورت می گیرد. آتش بیاران این معرکه یک طیف محدود از اعضای حزب دموکرات هستند که در طی این سالها آششان به حدی شور شده که همگان آنها را می شناسند. این افراد رضایت رهبران حزب را هم دارند و واضح است که هواداران ساده تری که عملا هیچ فعالیت سیاسی جدی غیر از لایک و ساپورت مطالب یکدیگر یا شرکت در نظرسنجی های نمایشی برای نشان دادن میزان نفوذ ظاهری حزبشان ندارند، مورد استقبال قرار میگیرد و توجه دیگرانی در سطح خودشان را را به خودشان جلب می کند. جنگ روانی، مسئولیت حزبی این طیف است. برخی از آنها دشمنی دیرینه ای با گفتمان آپوییستی دارند. و این دشمنی هم یک موضوع شخصی است و اینکه با تحریک و چراغ سبز دائم رهبری حزب همراه است. تقریبا هرگز پیش نیامده که یکی از اعضای باسوادتر حزب، در قالب یک نوشتار غیرشعاری، غیرکلیشه ای و غیرسطحی، نقدی جدی را متوجه پژاک یا گفتمان آپوییستی کند. سطحی بودن و شعاری بودن و تکراری بودن مضمون نوشته های این طیف، دامنه مخاطبان و مشتریان چنین نوشته هایی را به هواداران خود حزب یا نهایتا حزب عبدالله مهتدی فروکاسته است. غیرسیاسی ترین افراد در فضاهای مجازی متوجه سازمانیافته بودن و غیرعادی بودن رفتار غیرسیاسی برخی از اعضای حزب دموکرات کردستان ایران شده اند. طبیعی است که نخبگان کرد و حتی مردم عادی کردستان، معیارهای چندوجهی تری دارند و از یک زاویه تنگ به قضایا نگاه نمی کنند. شاید اکنون وقت ان رسیده باشد که این حزب و احزاب دیگر از خودشان بپرسند که این همه دشمنی و تخریب پژاک چه دستاوری برایشان در پی داشته است؟ این پروژه دراز مدت حزبی به کجا انجامیده است؟ انرژي کلانی که حزب صرف دشمنی با پژاک کرده آیا می تواند نتیجه شیرین و خوشایندی برای حزب داشته باشد؟ آیا این بازی باخت- باخت نیست؟ جای تعجب است که حزبی که یک بار جنگ برادرکشی را تجربه کرده هنوز درک درستی از مسیر منتهی به جنگ برادرکشی ندارد. آیا راهی وجود ندارد که بدون تکرار این فاز خونین، با کمترین هزینه، این پرونده حل و فصل شود؟ در این شکی نیست که حتی اگر جنگی هم در آینده دربگیرد در نهایت نتیجه اش این می شود که آن طرفی که حاضر به پذیرش نیروی غیر از خود نبوده، نه تنها دیگری را به رسمیت می شناسد بلکه حاضر خواهد شد بیست سال بعد با یکی از شاخه های ده گانه آن حزب تجزیه شده توافق نامه امضا کند!! و تاریخ بار دیگر تکرار خواهد شد. آنانی که خود را ارشدتر می دانند، تنها هنگام ژست گرفتن و پز دادن نیست که می توانند سن و سال حزبشان را به رخ دیگران بکشند بلکه اگر خردی دارند و تجربه ای از اتفاقات تلخ گذشته دارند باید برای عدم تکرار آن در آینده از آن بهره بگیرند. تاریخ رهبرانی را که دو بار یک اشتباه را علیه مردمانشان تکرار کنند نخواهد بخشید. اینجا صحبت از یک لایه محدود و کوچک حزبی نیست که تقریبا همیشه توجیه گر است و هیچ وقت هم مهم نیست. بلکه قضاوت کلان تری در سطح جامعه وجود دارد.
اما از طرف دیگر کومله عبدالله مهتدی هم نقش بسیار پررنگی ایفا می کند.انگیزه آنها کاملا فرق دارد عبدالله مهتدی نگرانی بزرگتری دارد. او به دنبال تاسیس پژاک، و متعاقب انشعاب حزب دموکرات و نیز انشعابات پی در پی کومله، خود را یک حزب بازنده می پندارد و بر این باور است که پژاک و حزب دموکرات کردستان، توانسته اند پایگاه به مراتب بیشتری از کومله در کردستان کسب کنند. این احساس خطر ، سرفصل تمامی سیاست های خرد و کلان کومله مهتدی است. اصرار بر «عمده بودن» کومله مهتدی به همراه حزب دموکرات کردستان ایران، یک ترفند روانشناختی برای القای یک امرغیرواقعی به جامعه کردستان است . توافق نامه کومله مهتدی با حزب دموکرات از این منظر جای تامل دارد. چرا که کومله مهتدی اگر چه در عالم واقعیت چنین توانی در خود نمی بیند که معادلات را در داخل کردستان به نفع خود تمام کند اما بر این باور است که حداقل روی کاغذ می تواند کاریکاتوری از آن چیزی را که می خواهد اما نیست، قبل از همه به خود و بعد به رقبا و جامعه کردستان و اپوزیسیون ایرانی نشان دهد. «پژاک هراسی» یکی از برنامه های ثابت عبدالله مهتدی و حزبش بوده است. پژاک را باید سیاه کرد. در کردستان و حتی نزد غیرکردها. تا جایی که شده به شکل غیررسمی و در فرصت های ممکن هم در شکل رسمی! تصادفی نیست که تمامی افراد اعم از کرد و غیرکرد که چندصباحی در اردوگاه های کومله مهتدی اطراق می کنند، اولین تاثیری که می گیرند این است که پژاک را به هر بهانه ای باید کوبید. کافی است مواضع و نظرات افرادی را که به اردوگاه های کومله مهتدی رفته اند به عنوان مهمان، قبل و بعد از آشنایی با کومله مقایسه کنید و ببینید مواضع آنها چطور در قبال پژاک یکدفعه و در عرض چند هفته یا چند ماه تغییر یافته است!! حتی ساده ترین وغیرسیاسی ترین افراد، این واقعیت ساده را در فضای مجازی دریافته اند و برایشان سوال برانگیز است. و در این زمینه معمار و فرمانده چنین پروژه ای شخص عبدالله مهتدی است. هیچ شبی نیست که او کابوس پژاک را در خواب نبیند. او توانسته عمدتا با همکاری تعدادی از اعضای غیررسمی اش چنین پروژه ای را تدام بدهد.
اگر بیست سال پیش معیار احزاب سنتی برای نشان دادن میزان نفوذشان، میزان حضور عملیشان در جامعه کردستان بود ، اکنون میزان تلاشی که برای مهار پژاک می کنند، جای آن معیار قبلی را گرفته است. و این برای احزابی که دورانی رهبرانی همچون شهید قاضی محمد، شهید قاسملو و شهید فواد داشتند، فاجعه است و دلیل دیگری برناکارآمدی رهبران فعلی و به بن بست رسیدن سیاست های منفعلانه رهبران کنونی است.
یکی از شانس های مهم احزاب سنتی، اختراع فیسبوک بود!! تنها لحظه ای به این فکر کنید اگر فیسبوک نبود ، در طول پنج شش سال گذشته چه بلایی سر این احزاب می آمد؟؟ با وضعیت پارازیت و فیلترینگ و عدم فعالیت نظامی و حضور سیاسی احزاب سنتی کرد ، چه سرنوشتی متوجه آنها می شد؟؟
فیسبوک تبدیل به مکانی شده که احزاب سنتی می توانند به خودشان ثابت کنند که هنوز وجود دارند. کمین های مجازی علیه دیگری اثباتی است بر اینکه هنوز حزب می تواند عملیات انجام دهد!! تخریب حزبی که هنوز جوان است، اثباتی است به خودشان که آن فرهنگ سابق که تنها یکی از ثمره هایش جنگ برادرکشی بود، هنوز هم زنده و پویا است. و این برایشان رضایت بخش و نئشه آور است. اما واقعیت این است که همه اینها اگر چه در ظاهر ساده به نظر می رسد و مهر باطل رویش زده شده اما پیچیدگی هایی هم دارد. طبیعی است وقتی خلاقیت های انفرادی با یک خواست گروهی ادغام می شود آنهم در یک جامعه سیاست زده و به شدت غیردموکراتیک، پدیده ای متولد می شود که برای تحلیل آن نمی توان از روش های معمول و ساده ای بهره جست. بلکه مکانیسمی می طلبد که تمامی بیماریهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی بخشی از جامعه را که در برخی از احزاب تبلور یافته، کشف و مورد مطالعه قرار دهد. جنگ برادرکشی کومله و دموکرات درزمانی صورت گرفت که نیرویی تحت عنوان پژاک وجود نداشت. آن زمان که کومله حزب دموکرات را نیرویی مرتجع و عشیره ای می خواند، پژاکی وجود نداشت که همه کاسه کوزه ها را برسرش بشکنند، آن زمان که حزب دموکرات کومله را نیرویی بیگانه از واقعیت های کردستان و یک مشت جوان که کله شان بوی قرمه سبزی می دهد می پنداشت، پژاک وجود نداشت. آن زمان که این دو حزب اعضای ناراضی و منتقدشان را سرکوب و دگراندیشان خوشنام کرد را تخریب می کرند آیا پژاک وجود داشت؟ چه شده که یکباره آنانی که آش برادرکشی را برای جامعه کردستان پختند و هیچگاه هم طلب بخشش نکردند، اکنون حزبی را متهم به دامن زدن به برادرکشی می کنند که عملا کاری به کار آن احزاب ندارد و فقط انتظار دارد اگر به رسمیتش هم نمی شناسند، تخریبش نکنند و اینجا و آنجا زیرآبش را نزنند!!
یکی از مهارت هایی هم که این احزاب و اعضایشان به دست آورده اند این است که یکباره تمامی اتهاماتی را که متوجه خودشان است و دهه هاست خودشان با آن شناخته شده اند ، متوجه پژاک می کنند. و این چیزی غیر از فرار به جلو نیست. پژاک در بیشتر موارد واکنشی رفتار کرده است. پژاک به خوبی فرهنگ سیاسی این احزاب را می شناسد. حزبی که تا دیروز کومله را به رسمیت نمی شناخت، اکنون یکی از کومله ها را به رسمیت می شناسد اما اینبار همه آنانی که تا دیروز یکدیگر را به رسمیت نمی شناختند دسته جمعی پژاک را به رسمیت نمی شناسند!! همان انتقاداتی که کومله از حزب دموکرات می کرد، اکنون خود کومله با شدت بیشتری( با این تفاوت که کومله مهتدی غیر از رسانه و غیر از کنفرانس هایی نظیر پراگ و استکهلم در جایی وجود خارجی ندارد) علیه پژاک فعالیت می کند. همه آنانی که تا ابد لکه جنگ برادرکشی بر روی پیشانیشان خواهد ماند، تنها نیرویی را متهم می کنند که مطلقا تجربه اسلحه کشیدن روی همزبانش را در کارنامه اش نداشته است.
این موارد به این معنا نیست که پژاک یک نیروی کامل و بدون اشتباه و غیرقابل نقد است یا یک حق ویژه ای دارد. اما آنانی پژاک را نقد می کنند که خود هنوز متهم اند!! آنانی پژاک را متهم به دامن زدن به جنگ برادرکشی می کنند که خود گوی سبقت را قبلا از همه ربوده اند!! انانی پژاک را متهم به تهدیدمنتقدان می کنند که قبلا خودشان تمامی منتقدانشان را سر جایشان نشانده اند و حتی همین اواخر خبری در مورد وجود زندان مخفی در اردوگاهشان منتشر شد. و شواهد کافی هم در این زمینه وجود دارد. این واقعیات بر مردم کردستان آیا پوشیده است؟؟
وقتی یک نیروی فعال و جدیدی وارد عرصه سیاسی می شود، باید به هر شکل ممکن جلوی فعالیتش را مسدود کرد. هیچ نیرویی حق ندارد از «ما» فعال تر و پررنگتر باشد. این منطق حزبی به مرور تبدیل به یک فرهنگ سیاسی شده است و تمامی رفتارهای خرد و کلان حزبی و حتی زندگی روزانه اعضای احزاب براساس آن تنظیم می شود. روزی که یک استاتوس، یک خبر، یک گزارش، یک مصاحبه علیه پژاک منتشر نشود، عملا یک روز بی دستاوردی بوده از دید اعضای احزاب سنتی. مهم هم نیست که به چه بهانه ای. قدرت گرفتن حزب اتحاد دموکراتیک در سوریه، بهبود روابط پژاک و پ ک ک با اقلیم کردستان یا هر چیزدیگری. به مرور این تخریبات روزمره تبدیل به بخشی از هویت سیاسی احزاب مذکور می شود. برخی از اعضای آنها بدون اینکه خودشان حواسشان باشد، به افرادی متعصب، عصبی پرخاشگر، موذی مبدل می شوند. (البته در کنار این اعضا بدون شک این احزاب اعضای شریف و سالمی دارند که چندان از این وضعیت خرسند نیستند). شاید چند همفکر حزبیشان برایشان کف بزنند و به عنوان نیروهایی خادم شناخته شوند اما جامعه بزرتر از یک محفل و یا یک یک حزب و یا حتی چندحزب است. تمامی این رفتارهای درحافظه جمعی ثبت خواهد شد. تمامی ترفندهای روانشناختی، سیاسی و رسانه ای عملا به بن بست می رسد و غیر از ارضای احساسات افرادی که در اصل از پایه محاسبتاتشان اشتباه است، نتیجه ای دربرنخواهد داشت.
چه باید کرد؟ در حالی که جامعه کردستان درگیر مشکلات فراوانی است، چنین مباحثی تنها مشکلات این مردم را مضاعف تر می کند. اکثریت مردم کردستان، علاقه ای به چنین دعواهایی ندارند. مردم کردستان درگیر مشکلات اقتصادی، معشیقتی، سیاسی و امنیتی هستند و از احزاب انتظار دارند اگر توانایی رفع این مشکلات را ندارند، بر آنها هم نیافزایند. به باور نگارنده، اشتباهاتی از سوی همه طرف های درگیر وجود داشته اما نوع اشتباهات با هم تفاوت دارد. انکار، یکی از اشکال حاد خشونت محسوب می شود. و به هیچ عنوان قابل مقایسه با خشونت کلامی ای نیست که گاها برخی از هواداران پژاک در واکنش به حجم تخریبات افراد وابسته به سایر احزاب از خود نشان می دهند. اگر چه این نوع رفتار هم جای انتقاد جدی دارد. اکنون وقت آن رسیده که روشنفکران کرد از تمامی طرف های درگیر درخواست کنند تا به جنگ رسانه ای علیه یکدیگر یک بار برای همیشه خاتمه دهند و رسما از تریبون های حزبی اعلام کنند که از این به بعد هر شخصی به نمایندگی از یک حزب یا به عنوان عضو یک حزب، به تخریب یا انکار وجود و فعالیت دیگری بپردازد، محکوم است و نظرش نظر حزبی نیست. مشابه همان کاری که اتحادیه میهنی کردستان و حزب دموکرات کردستان عراق کردند. یا همان تصمیمی که احزاب کرد غرب کردستان در اربیل اتخاذ کردند و با اینکه کاملا اجرایی نشده اما نشانه های مثبتی هم مشاهده می گردد.
احزابی که حاضر به این انجام این حداقل نیستند، قطعا مسئول هستند. همینکه تا کنون چنین اقدامی صورت نگرفته سوالات جدی ای را در ذهن می پروراند و معنادار است. البته راه دیگری هم وجود دارد. جاده یکطرفه ای که به پرتگاه می خورد. قطاری که ترمز ندارد فقط راننده را به قعر دره پرت نمی کند. تمامی مسافران را هم به کام مرگ می کشاند!




علی محمدی




روژاه هه لات تامیز

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر