یک گروه فاشیست کردها و ارمنیها را تهدید به قتلعام نموده است
-------------------------------------------
این نامه توسط یکی از دوستان از داخل بدستم رسیده است که کوتاه است در زیر می آید.
سلام من م د هستم در تهران یک چیز باورنگردنی دیده ام چند روزیست خیلی با خودم میپیچم وای در چه مملکتی زندگی میکنم. دیروز عصر بود با یکی از افراد گارده ویژه بیت رهبری برخورد نمودم اسمش ف موسوی است زمانی با هم درس خوانده ایم چیزی برایم تعریف نمود قلبم داشت می ایستاد خیلی دردم گرفت.
من ایشان را خیلی وقت بود ندیده بودم دیدم که از من کمک میخواست که از راه یک قاچاقچی بتواند از کشور فرار کند ازش خواستم خوب شما پول خوبی دارید زندگی خوبی دارید چرا میخواهید فرار کنید؟ در جواب گفت خیلی چیزها در این مملکت هستش ملت ساده و عادی ازش خبر ندارند.
من هم خیلی کنجکاو شدم گفتم بگو من و تو مثل برادر هستیم بگو خودت را راحت کنید اگر برای دوستی مثل من تعریف نکیند پس میخواهید برای چه کسی تعریف کنید.
او گفت آخ نمیدانم چطور تعریف کنم فاجعه است فاجعه در مملکت ما چند روز پیش به خاطر این تخلفات فرزند محسن رضایی زد زیر فرار دیگر تحمل چنین وضعیتی را نداشتند حالا من هم میخوام فرار کنم باور کنید این لعنتی را نمیتوانم تحمل کنم.
باز گفتم دی بگو من را کشتی چی شده؟
در جواب گفت بین خودمان باشد به کسی نگی ها بدبختم میکنند اگر بدانند من این چنین چیزها را دیده ام با دو فرد دیگر؟
گفتم دیگر بگو با این همه اسرار پدرم را در آوردی بگو من را کشتی.
او گفت حالا میگم
در چند روز پیش به نزدیکی کوه دماوند رفته بودیم من با یاران دیگر که گارد حفاظت ویژه ی رهبری هستیم ما بیرون از ساختمان بودیم ایشان یعنی رهبر به داخل ساختمان توسط دوتا خواهر هدایت شدند خلاصه چند لحظه ای صبر کردم گفتم حالا من با رهبر خیلی میانه ای خوبی دارم برم ازش بخواهم شاید به من اجازه بدهند پوکی هم بزنم.
من گفتم پوک چی مگر تریاک میکشید؟
گفت آری منگقل و قلیان را زده بود حسابی نشه شده بود وقتیکه متوجه شدم دیدم وایی کی و چه کسانی دارند بر این مملکت حکم میکنند چی دیدم خدا دیدم که رهبر با 4 تا دختر 5 و 7 ساله بازی میکند آقای خامنه ای لخت شده و اونها طوری آموزش داده شده اند که مثل سوپر پورنوگرافیهای حرفه ای با ایشان ور میرفتند او هم میگفت آفرین هی می گفت آفرین.
خلاصه کمی نزدیک شدم دیدم اون نامرد دارد با یکی از آنها سکس میکند گفتم خدا اینها بچه هستند وای بچه بازها دارند با نام اسلام بر این کشور حکومت میکنند. بعد کمی با خودم فکر کردم گفتم امام خمینی که رهبر ایشان است در کتاب تحریر الوسیله خود نوشته است میتواند با بچه شیرخوار لمس شهوانی نمود گفتم خوب من دیگر این کشور را باید فراموش کنم اگر هم به قیمت جانم تمام شده باشد دیگر نمیخواهم در این کشور لعنتی زندگی کنم.
خلاصه خدا حافظی نمود اما چیزی که خیلی برای من نگران کننده بود پر چشمانش شده بود از اشک.
سلام من م د هستم در تهران یک چیز باورنگردنی دیده ام چند روزیست خیلی با خودم میپیچم وای در چه مملکتی زندگی میکنم. دیروز عصر بود با یکی از افراد گارده ویژه بیت رهبری برخورد نمودم اسمش ف موسوی است زمانی با هم درس خوانده ایم چیزی برایم تعریف نمود قلبم داشت می ایستاد خیلی دردم گرفت.
من ایشان را خیلی وقت بود ندیده بودم دیدم که از من کمک میخواست که از راه یک قاچاقچی بتواند از کشور فرار کند ازش خواستم خوب شما پول خوبی دارید زندگی خوبی دارید چرا میخواهید فرار کنید؟ در جواب گفت خیلی چیزها در این مملکت هستش ملت ساده و عادی ازش خبر ندارند.
من هم خیلی کنجکاو شدم گفتم بگو من و تو مثل برادر هستیم بگو خودت را راحت کنید اگر برای دوستی مثل من تعریف نکیند پس میخواهید برای چه کسی تعریف کنید.
او گفت آخ نمیدانم چطور تعریف کنم فاجعه است فاجعه در مملکت ما چند روز پیش به خاطر این تخلفات فرزند محسن رضایی زد زیر فرار دیگر تحمل چنین وضعیتی را نداشتند حالا من هم میخوام فرار کنم باور کنید این لعنتی را نمیتوانم تحمل کنم.
باز گفتم دی بگو من را کشتی چی شده؟
در جواب گفت بین خودمان باشد به کسی نگی ها بدبختم میکنند اگر بدانند من این چنین چیزها را دیده ام با دو فرد دیگر؟
گفتم دیگر بگو با این همه اسرار پدرم را در آوردی بگو من را کشتی.
او گفت حالا میگم
در چند روز پیش به نزدیکی کوه دماوند رفته بودیم من با یاران دیگر که گارد حفاظت ویژه ی رهبری هستیم ما بیرون از ساختمان بودیم ایشان یعنی رهبر به داخل ساختمان توسط دوتا خواهر هدایت شدند خلاصه چند لحظه ای صبر کردم گفتم حالا من با رهبر خیلی میانه ای خوبی دارم برم ازش بخواهم شاید به من اجازه بدهند پوکی هم بزنم.
من گفتم پوک چی مگر تریاک میکشید؟
گفت آری منگقل و قلیان را زده بود حسابی نشه شده بود وقتیکه متوجه شدم دیدم وایی کی و چه کسانی دارند بر این مملکت حکم میکنند چی دیدم خدا دیدم که رهبر با 4 تا دختر 5 و 7 ساله بازی میکند آقای خامنه ای لخت شده و اونها طوری آموزش داده شده اند که مثل سوپر پورنوگرافیهای حرفه ای با ایشان ور میرفتند او هم میگفت آفرین هی می گفت آفرین.
خلاصه کمی نزدیک شدم دیدم اون نامرد دارد با یکی از آنها سکس میکند گفتم خدا اینها بچه هستند وای بچه بازها دارند با نام اسلام بر این کشور حکومت میکنند. بعد کمی با خودم فکر کردم گفتم امام خمینی که رهبر ایشان است در کتاب تحریر الوسیله خود نوشته است میتواند با بچه شیرخوار لمس شهوانی نمود گفتم خوب من دیگر این کشور را باید فراموش کنم اگر هم به قیمت جانم تمام شده باشد دیگر نمیخواهم در این کشور لعنتی زندگی کنم.
خلاصه خدا حافظی نمود اما چیزی که خیلی برای من نگران کننده بود پر چشمانش شده بود از اشک.
----------------------------------------
رژیمهای فاشیست بنام سکولار و جنون مذهبی یعنی باید گفت رژیمهای که مبتلا به دو نوع جنون مزمن یکی جنون مزمن نژادپرستی و دیگری جنون مزمن مذهبی اسلامی چه میخواهند از جان جوانان ملت کرد؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر