Pages

Subscribe:

Ads 468x60px

۱۳۹۱ مرداد ۲۹, یکشنبه

نامه ی فیروزه یگانه به افکار عمومی این نامه توسط خانواده اش یا بستگانش ارسال شده است.


نامه ی فیروزه یگانه به افکار عمومی این نامه توسط خانواده اش یا بستگانش ارسال شده است.
سلام من فیروزه یگانه هستم همان دختر محنتزده ای که در زیر فشار شکنجه و تجاوز جنسی مجبور به اعترافاتی شده ام هرگز در زندگیم از این چیزهای که بر زبان آورده ام خبر ندارم و انجام نداده ام  و خبر ندارم و در زندگیم کشور اسرائیل را با چشم خود ندیده ام.

در سال 1388 کشور ایران را ترک کردم به یکی از احزاب پیوستم چون این حزب متحد اتحادیه میهنی کردستان است که من هم صفوف آن حزب کاذب را ترک نموده بودم و خیلی چیزها را دیده بودم با چشم خودم حالا وارد جزئیاتش نمیشوم.  نام مخفف حزب ک. ر . ایران است.
ابتدا در ماه ژوئن امسال هنگامیکه مشغول دیدار با یون بودم در کمپ باریکه  و بعدا به شهر سلیمانیه منتقل شدم  در یک رسترانت مشغول به کار شدم  من و مریم ایزدی و نشمین زارع که از یک خانواده فقیر هم هستیم در سلیمانیه کارگری میکیردیم   در تاریخ 2/6/2012 چند مامور که روی صورتشون را پوشیده بودند من و دوستانم را دستگیر نمودند و چون با کاک مولود افند تماس تلفنی داشتیم ما را به یک اتاق بردند ناگهان تعدادی مامور جمهوری اسلامی آنجا بودند صورت ما را باز کردند و گفتند شما در یک نیروی زیرزمینی متعلق به موساد اسرائیل کار میکنید گریه کردم گفتم نه من با هیچ گروه هی کار نمیکنم دنبال یک لغمه نانم و میخواهم زندگی خانوده ام را  تامین کنم .
 مریم ایزدی به من گفت فیروزه فکر کنم توسط یک حزب ایرانی با همکاری اتحادیه میهنی کردستان به ایران فروخته شده ایم مریم گفت بگو که تو با کومه له آقای مهتدی بوده اید و از سیاست خسته شده اید که در حال حاضر دنبال زندگی عادی هستم شاید کمتر اذیتمان بکنند و مریم خودش عضو ارتش آزادیبخش ملی ایران در کمپ اشرف بر سر برده است و او هم از سیاست دست کشیده  منتظر انتقال به کشور ثالث بوده.
بله داستان اینجا آغاز شد ما را بردن برای منطقه ای در شهر سلیمانیه بنام گرده کان  که در آنجا یک زندان وجود دارد خیلی وحشتناک است آن زندان دیدم فردا صبح چند مامور آمدند که روی صورتشون را پوشیده بودند معلوم بود که مامورین دستگاه زانیاری هستند کردی حرف میزدند در حرفهایشان کلمات عربی وجود داشت مثل سونده کاربا از این حرفها فهمیدم که در زندان یکیتی هستیم در گردکان. روز 4/6/2012 همه موبایلها را از ما گرفتند داخل شماره ها را چک کردند هرکدام مان که شماره تلفن مولود افند در داخل موبایلمان بود به یک اتاق دیگر هدایت میکردند که دو خانم و 5 مرد مسلح صورتشون را پوشیده بودند دیده میشدند خانمها را بخوبی دیدیم  که ایرانی بودند در آنجا دیدم که مریم زرگر هم اونجا هستند ازش سئوال کردم که شما با کومه له بودین کی آمدین بیرون؟
مریم زرگر گریه میکرد به سئوال من جواب ندادند و من هم زیاد دنبالش را نگرفتم  خلاصه روز 6/6/2012 یک خانم ایرانی  نوجوان موبایلها را همراه خود بردند و دیدم به تمامی کسانی که شماره اشون در داخل موابیلها هستش بهش زنگ میزنند و دنبال دوستان ما هستند.
در تاریخ 8/6/2012 یک نوجوان نسبتا لاغر اندام که سر و صورتش هم خونی بود به داخل یک زندان منتقل نمودند که در اولین فرصت شناختمش که مولود افند سر دبیر ماهنامه اسرائیل کرد است در زندانی که مولود را داخلش منتقل نمودند بهزاد عبدولی  فئواد فرامرزی  مازیار ابراهیمی اونجا زندانی شده بودند فکر کنم در منطقه گردکان بود در طول زمانی که در زندان کردستان عراق بودیم مارا شکنجه و یا نزدند  فقط روز اول نیروهای دستگاه زانیاری خیلی ما را اذیت کردند و ما را مجبور نمودند چند عکس و فیلم نیمه لخت را با هم بگیریم گویا در اسرائیل گرفته شده است.
در حقیقت ما همه بخوبی یکدیگر را نمیشناختیم من در شهر سلیمانیه با مریم ایزدی آشنا شدم اما نشمین زارع بهزاد عبدولی و فئواد فرامرزی زمانی با هم عضو کومه له آقای مهتدی بودیم.
خلاصه در مورخ 13/6/2012 ما را بصورت چشم بسته بسوی مرز ایران منتقل نمودند در ساعت  2 و 45 دقیقه نصف شب به شهر مریوان رسیدیم آنجا همه ما را از هم جدا کردند مولود افند همراه با مازیار ابراهیمی بهزاد عبدولی فئواد فرامرزی را با مریم ایزدی به جای دیگر منتقل نمودند اینجا فهمیدیم که دیگر باید خود را برای یک شکنجه کشنده آمده کنیم در اولین شب زیاد هیچی نگفتند اما شب دوم یعنی تاریخ 14 و 15 /6/2012 دوم دیگر اذیت و آزارهای جسمی روحی و روانی آغاز شد.
 درروز سوم به طور وحشیانه ای به من تجاوز دستجمعی نمودند از صحنه فیلم برداری میکردند خیلی التماس کردم که به من تجاوز نکنید هیچ کسی به ناله های من گوش فرا نداد کتک کاری زدن لگد و مشت همراه با تجاوز جنسی بود و به من گفتند اعتراف میکنید یا دوست دارید این وضعیت ادامه داشته باشد؟ من هم قهر کردم گفتم مگر میشه که به چیزی اعتراف کنم که ازش بی خبرم؟
خلاصه وضعیت تا  20 روز خیلی وحشتناک بود در 20 روز بعد من و مریم زرگر نشمین زارع مریم ایزدی را برای یک صحنه سازی به بیرون بردند متاسفانه ما را بردند به داخل یک باغچه آنجا به طور خیلی زشت و وحشتناکی  به هر 3 نفرمان تجاوز کردند و فیلم برداری نمودند خیلی وحشت زده شدم بیهوش شدم وقتیکه بیدار شدم دیدم در بیمارستان وزارت اطلاعات هستم دو خانم و 3 مرد مسلح بالای سرم ایستاده اند.
بعد از تجاوز جنسی دستجمعی به من ما را بردند برای تهران متاسفانه نمیدانستیم رو بکجا ما را میبرند چرا چون چشم مان بسته بودند هیچ جای را نمیتوانستیم به بینیم.
10 روز  بعد همه ما را با هم جمع نمودند و برای ما سخنرانی نمودند فردی که برای ما سخنرانی میکرد خود را امیر معرفی میکرد و از ما خواست اگر اعتراف کنیم دیگر از شکنجه و تحقیقاتهای لازم معاف خواهیم شد و امیر تنها 20 دقیقه آنجا بودند یک دفعه 8 نفر نظامی مسلح با کلت وارد سالن شدند و دوباره به سلولهای زندان بازگردانده شدیم.
بعد از چند روز ما را همه با هم جمع نمودند مولود افند و مهرداد را با خود به جای دیگر بردند و در مصاحبه تلفویزیونی مولود و کسی دیگر بنام مهرداد از ما جدا نمودند و اونها را بردند برای یک اتاق دیگر.

ابتدا از ما خواستند در مصاحبه زیاد طفره نرویم و آنچه آنها میخواهند باید بیان کنیم ما هم ساکت نشسته بودیم چیزی نداشتیم برای گفتن هر کسی هم لبش را باز میکرد با لگد و کتک کاری روبرو میشد.
بعد از این حرفها دو خانم وارد سالن شدند و چند تا آمپل در دست داشتند گفتند بخاطر اینکه دچار بیماری نیشویم باید این امپلها را به ما بزنند  از مردها شروع کردند اولین امپلی که زدند به مازیار ابراهیمی بود بعد از مردها نوبت ما شد همین که امپل به من زدند تقریبا نزدیک به 2 دقیقه طول نکشید گیج شدم تنها چیزی که یادم هستش یک خانم و دو مرد بودند که یک دوربین تلویزیونی در دست داشتند و خیلی حالم بهم خورد خلاصه هی تعریف میکردم نمیدانستم چی میگم.
چهار روز بعد صحنه اعترافات را به ما نشاندادند گفتند در تلویزیون پخش شده و تمام دنیا دیده است صحنه اعترافات شما که ضربه بزرگی به صهیونیستها زده ایم همین که گفتم من هیچ چیزی را اعتراف نکرده ام با لگد و مشت مامورین زندان روبرو شدم.
من چند باری از مسولین زندان خواسته ام حد اقل به خانوده ام اجازه بدهند که با من ملاقات کنند جواب بله داده اند و برای این ملاقات شرط گذاشته اند که بشرطی به ما اجازه میدهند که با اعضای خانواده امان ملاقات کنیم که هیچ صدای از ما به بیرون از زندان منتقل نشود.

 به بخشید که در اکثریت نوشتهایم تاریخ میلادی را بکار برده ام فکر کنم اشکالی ندارد بهتر است تاریخ کشوری که فقط فقط شکنجه تجاوز جنسی  و تحمیل اعترافات ناخواسته بر انسان تحمیل میکنند تاریخش را باید فراموش کرد.
حالا از جامعه جهانی سازمانهای حقوق بشری درخواست میکنم که به ما توجه کنند از وجدانهای بیدار میخواهیم که با دقت کامل ویدئوهای موسوم به اعترافات ما را نگاه کنند که به هیچ عنوان در حالت طبیعی نبوده ایم و و بصورت گیجی گیج شده بودیم و از زبان و حرفهای که بر زبان آورده ایم اطلاعی نداریم  با ضرب یک داروی روانگردان بنام اعتراف گیری ما را به چنین حالتی برده و اعترافات اجباری آنهم اعترافاتی که زیر فشارهای شکنجه تجاوز جنسی و با ضرب داروی روانگردان انجام گرفته است هیچ صحتی ندارد.
دوستدار همه انسانهای شریف و صاحب وجدان فیروزه یگانه  زندان ویژه وزارت اطلاعات.
26/خرداد 1391

-------------------------------------

آلمان؛ تحقیق در باره فروش داروی اعتراف‌گیری به رژیم

رادیو آلمان: به گزارش "بیلد ام زونتاگ" اداره گمرک شهر آخن هم‌اکنون درباره شرکت "زیگبورگر شمینوویس" تحقیق می‌کند. این شرکت مظنون است که با قصد فروش داروی اعتراف‌گیری تیوپنتال به رژیم ایران، علیه بخشنامه مقابله با شکنجه آلمان عمل کرده است.
روزنامه "بیلد ام زونتاگ" در شماره روز یکشنبه (۱۹ اوت / ۲۹ مرداد) خود می‌نویسد، شرکت بزرگ معاملاتی دارویی "زیگبورگر شمینوویس" متهم است به اینکه در ماه مارس ۲۰۱۲ درصدد ارسال محموله‌ای حاوی ۵۰۰۰ آمپول تیوپنتال به ایران بوده است. پیش از این در ماه مارس خبر جلوگیری از ارسال محموله ۲ و نیم کیلوگرمی تیوپنتال و ضبط آن توسط گمرک آلمان در شهر بن منتشر شده بود. اما در آن هنگام خبری در این مورد که چه شخصی عامل ارسال محموله بوده در دست نبود.
طبق قوانین آلمان، فروش ماده مخدر تیوپنتال به کشورهای دیگر به مجوز ویژه اداره فدرال آلمان در امور اقتصاد و کنترل صادرات نیاز دارد. یک سخنگوی اداره گمرک آلمان در مورد جلوگیری از صادرات تیوپنتال به ایران، به "بیلد ام زونتاگ" گفت: «کالا بخاطر آن ضبط شد که مجوز صادرات نداشت.» بخشنامه مقابله با شکنجه در آلمان صادرات کالاهایی را ممنوع یا مشروط به صدور مجوزهای ویژه می‌کند که برای اجرای حکم اعدام، شکنجه یا اعمال دیگر مجازات‌های غیرانسانی، تحقیرآمیز یا وحشیانه مورد استفاده قرار می‌گیرند.
ماده تیوپنتال نیز از ۲۱ دسامبر ۲۰۱۱ تنها با مجوز رسمی دولت آلمان می‌تواند به کشوری دیگر صادر شود. این ماده از یک سو به عنوان جزیی از ترکیبی سمی استفاده می‌شود که آن را برای اعدام در برخی کشورها به محکومان به مرگ تزریق می‌کنند. از سوی دیگر، در کشورهایی با نظام‌های استبدادی استفاده از این ماده مخدر برای اعتراف‌گیری از زندانیان رایج است. حاکمیت ایران نیز از جمله نظام‌هایی است که در طول ۳۳ سال حیات خود بارها به استفاده از مواد و داروهای روان‌گردان در بازجویی از زندانیان سیاسی متهم شده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر