Pages

Subscribe:

Ads 468x60px

۱۳۸۹ مهر ۱۸, یکشنبه

سخنرانی آقای گلمراد مرادی در تاریخ 23 سپتامبر در نشست های جانبی شورای عالی حقوق بشر در خصوص نقض حقوق بشر یارسانیان در ایران


سخنرانی آقای گلمراد مرادی در تاریخ 23 سپتامبر در نشست های جانبی شورای عالی حقوق بشر در خصوص نقض حقوق بشر یارسانیان در ایران
در ایران زندگی برای ملت یارسانی اهل حق خیلی دشوار شده است چرا چون مردم یارسانی از دو طرف مورد ظلم و ستم قرار میگیرند یک از سوی دولت و فشارهای روزمره توسط دولت و از سوی دیگر توسط برادران کرد مسلمان خود نیز مورد ظلم و ستم قرار میگیرند و روز نیست که به مردم اهل حق توسط مسلمانان اهانت و یا توهین نشود.
با تشکر ساموئیل کرماشانی
------------------------------------------------------------------
نگهداری دو فعال کرد در سلول انفرادی پس از ۶۵ روز
زندان
با گذشت بیش از دو ماه از بازداشت دو فعال مریوانی، هیچ خبری از سرنوشت این دو شهروند کرد حاصل نشده و خانوادهای آنان تحت فشار نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی قرار دارند.
دو فعال کرد اهل شهرستان مریوان به نام‌های بختیار معماری و هژیر ابراهیمی که حدود دو ماه پیش از سوی ماموران امنیتی بازداشت شدند، هم‌چنان در سلول انفرادی بازداشتگاه اداره اطلاعات سنندج به‌سر می‌برند.
به گزارش کردیش پرسپکتیو، این دو شهروند کرد که ۶۵ روز را در سلولهای انفرادی و تحت شدیدترین فشارها سپری کرده‌اند تاکنون امکان برقرای هرگونه تماسی را با خانوادهای خود نداشته‌اند.
یکی از نزدیکان این بازداشت‌شدگان وضعیت این دو نفر را با توجه به مدت زمان طولانی نگهداری آنها در سلول انفرادی نگران‌کننده دانست.

این منبع هم‌چنین در ادامه افزود که خانوادهای دستگیر شدگان از سوی نیروهای امنیتی مبنی بر عدم مصاحبه‌ با رسانه‌ها تحت فشار قرار دارند و به همین خاطر هیچ اطلاع‌رسانی در خصوص وضعیت نامبردگان تاکنون صورت نپذیرفته است.
گفتنی است که مراجعه‌های مکرر خانواده‌های این دو زندانی به دادسرا و اداره اطلاعات سنندج تاکنون هیچ نتیجه‌ای در پی نداشته و مسئولان مربوطه از ارائه هرگونه توضیحی درباره وضعیت و اتهامهای منتسب احتمالی به این فعالان خودداری کرده‌اند.
------------------------------------------------
-
به جز طنین قدمهای گزنه‌ی سرمست
صدای پای کسی
سکوت مرتعش شهر را نمی شکند.
-------------------------------

احتمال اعدام زندانی متهم به محاربه در زندان ارومیه

خبرگزاری هرانا - حسین خضری، متولد سال 1361، زندانی محبوس در زندان مرکزی ارومیه، به اتهام محاربه به اعدام محکوم شده است و این حکم حتی مورد تایید مسئولان نیز قرار گرفته است. این زندانی سیاسی در حالی در سکوت خبری کامل در شرایط سخت زندان ارومیه به سر می برد که هر لحظه امکان اجرای حکم وی وجود دارد.

گزارشگر هرانا به مناسبت دهم اکتبر درباره ی وضعیت این زندانی سیاسی اعدامی و شرح آنچه که بر وی در طی این مدت رفته است با یکی از اقوام وی به گفتگو نشسته که متن این گفتگو را در زیر می خوانید:

بر اساس اخبار منتشر شده حکم اعدام آقای خضری تایید شده است، آیا این تایید مربوط به حکم دادگاه تجدید نظر است یا دیوان عالی کشور؟

حکم اعدام حسین بعد از اینکه دوران بازداشتش که به مدت هفت ماه در سلول انفرادی به طول انجامید و سپس تحویل زندان مرکزی ارومیه داده شد در سال 87 صادر شد. او در یک جلسه ی هفت الی هشت دقیقه ای که اولین و آخرین جلسه ی رسیدگی به اتهاماتش با حضور نماینده دادستانی و نماینده اطلاعات بود در شعبه یک دادگاه انقلاب مورد محاکمه قرار گرفت.

در آن جلسه وکیل حسین نیز حضور داشت؟

بله، اما با اینکه حضور داشت ولی نه وی و نه حتی به خودش اجازه ی دفاع داده نشد. حتی چند روز قبل تر از آن هم از طرف افراد ناشناس وکیلش تهدید شد تحت این عنوان که به چه جراعتی از یک ضد انقلاب دفاع می کند.

حکم اعدام چه زمانی ابلاغ شد؟

پس از چند روز از طریق وکیل که همان طور که گفتم فقط در ظاهر وکیل بود حکم اعدامی که برایش صادر شد را به شخص خودش ابلاغ کردند و با اینکه طبق قانون اساسی و قانون مجازات اسلامی و قوانین آئین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب می بایست احکام بالای 10 سال در محاکم دیوان عالی کشور رسیدگی شود ولی در زیر دادنامه اش قید شده بود که رای صادره بعد از 10 روز در دادگاه تجدید نظر استان شعبه دهم قابل رسیدگی است و این مسئله حتی مخالف قوانینی است که خودشان وضع کردند. وکیل نیز یکی دوباری به حکم صادره اعتراض کردند و خواستار آن بودند که طبق قانون این پرونده حداقل در محاکم دیوان عالی کشور مورد رسیدگی قرار گیرد ولی آن ها مخالفت کردند و گفتند که در پرونده های امنیتی به ما این اختیار را دادند که در استان رسیدگی کنیم.

اعتراض دیگری به این روند رسیدگی نداشتید؟

ما از طریق وکیل این طور متوجه شدیم که گویا به دادگاه های استان و وزارت اطلاعات استان اختیارات تام دادند که هر طور دلشان خواست در مورد این پرونده ها تصمیم بگیرند اما با این حال بعد از چند روز ما یک بیانیه اعتراضی نوشتیم به همراه برگه گواهی شکایت که خودش آن را نوشت به دلیل اینکه حسین از مامورین بازجو به شدت کتک خورده بود هیج یک از اتهامات وارده را قبول نداشت.

اتهامات مطرح شده چه بود؟

اتهاماتی که در کیفرخواست مطرح شده بود وی را یک محارب یعنی فردی که عملیات مسلحانه بر علیه نظام کرده و فردی که تبلیغ علیه نظام کرده می دانست. هم چنین یکسری اتهامات دیگر که حسین حتی روحش هم از آن خبر نداشت. ماموران نیز در طول هفت ماه نگهداری اش در بازداشتگاه به طور دست و پا بسته و چشم بسته انگشتش را بر روی ورقه هایی زده بودند که گویا وی این اتهامات را قبول می کند.

اما حسین در دادگاه بدوی این اتهامات را قبول نکرد و در لایحه تجدید نظری که به استان ارائه شده بود این اتهامات را رد کرد و گفت که بنده این اتهامات را قبول ندارم و در ثانی از دادگاه تجدید نظر استان هم تقاضا کرد که وقتی بدهند تا بتواند از ماموران بازجو شکایت کند.

علت این شکایت چه بود؟

هم به علت انواع شکنجه ها شیوه هایی که انجام شده بود چون خودشان همه جا می گویند که ما شکنجه نداریم، ما هیچ گونه رفتار غیر انسانی نداریم اما حسین را به مدت هفت ماه در سلول های انفرادی نگه داشتند که شش ماه از آن را در سپاه بود و یک ماه هم در بازداتشگاه وزارت اطلاعات و در طول این مدت با انواع شدید ترین شکنجه ها مورد بازجویی قرار گرفت تا برگه هایی را چشم بسته امضا کند مبنی براینکه همه اتهامات را قبول کرده و هیچ گونه بدرفتاری هم در این مورد صورت نگرفته. اصلا حسین می گوید هیچ وقت ظاهر بازجوهای خودش را ندیده چون چشمهایش بسته بود.

به این دلایل ما از دادگاه تجدید نظر تقاضا کردیم که تا زمانی که نتیجه این شکایت از مامورین بازجو کننده مشخص نشده حکمشان را صادر نکنند اما این شکایت با اینکه مربوط به سازمان نیروهای مسلح می شد و باید در آنجا رسیدگی شود، آن ها به دلیل هماهنگی هایی که با وزارت اطلاعات داشتند، پس از مدت ها این دست و آن دست کردند در نهایت نیز به شکایتش رسیدگی نکردند و دادگاه تجدید نظر استان هم که منتظر نتیجه آن شکایت نماند و رای خودش را در تائید دادگاه بدوی صادر کرد و گفته شد که این رای قطعی هست.

بعد از تائید حکم از سوی دادگاه تجدید نظر استان تنها راهی که از نظر حقوقی وجود داشت این بود که یک اعتراضی بکنیم به عنوان عدم صلاحیت رسیدگی دادگاه تجدید نظر استان و درخواست اعاده دادرسی با توجه به مسائلی که در پرونده وجود داشت.

این خواهشی که ما داشتیم چیزی بود که هر وکیلی اگه واقعا چشم می انداخت متوجه می شد ولی چون مرحله رسیدگی به پرونده مصادف با بعد از انتخابات بود و به دلیل شلوغی خیلی از پرونده ها در آنجا انباشته می شد، اصلا به این پرونده توجهی نکردند و یک روز درخواست اعاده دادرسی قطع شد و فقط گفتند رای تجدید نظر استان بجا و کامل هست و راه حقوقی و قانونی ای برای حسین باقی نگذاشتند که بتواند درد و مشکلاتی که دارد و بلاهایی که به سرش آوردند و اعمال غیر انسانی و غیر اخلاقی که در موردش به کار گرفتند به گوش مسئولین بالای کشور برساند.

با این تفاسیر اکنون پرونده ی آقای خضری در چه مرحله ای قرار دارد؟

بعد از این قضایا و بسته شدن تمامی راه های اعترضی، پرونده از انجا به اجرای احکام ارومیه منتقل شد و در حال حاضر نیز هیچ راهی وجود ندارد و حسین منتظر اجرای حکم هست...

اگر ممکن هست در مورد چگونگی بازداشت حسین توضیح دهید.

حسین در مرداد 87 توسط سپاه پاسداران نبی اکرم در ترمینال کرمانشاه بازداشت شد. از همان ابتدا او را به یک بازداشتگاه که در قلب یک پادگان نظامی قرار داشت منتقل کردند و بدون اینکه علت بازداشت را حتی به خودش بگویند به طور فجیع مورد شکنجه بدنی قرار گرفت به طوری که چندین بار بی هوش شد.

حسین بعدها می گفت که در آن روزها هیچ امیدی برای خارج شدن از آن زندان نداشت چون هیچ کس از سرنوشتش خبر نداشت، نه خانواده و نه دوستانش. 49 روز در آن بازداشتگاه نگهش داشتند در طول این مدت بارها از پله ها دست و پا بسته و چشم بسته به زیر زمینی که موتور خانه هم در آنجا قرار داشت منتقل می کردند و دست و پا بسته از سقف آویزانش می کردند.

با یک دستمال دهان و بینی اش را می بستند و هر وقت می خواست حرف بزند باید دست و پایش را تکان می داد. بارها به این صورت مورد شکنجه قرار گرفت. به وسیله ی شوک الکتریکی، باتوم و ... بر اثر این شکنجه ها 30% از بینایی اش را از دست داد، کلیه هایش در اثر ضربات مشت و لگد دچار خونریزی شد و بر اثر وضعیت نابسامان بازداشتگاه دچار عوفنت ریه شد به طوری که هنوز هم از این بیماری رنج می برد و مسئولان هیچ اقدامی هم برای بهبود وضعیتش انجام نمی دهند.

بعد از این شکنجه ها هم از بازداشتگاه سپاه کرمانشاه در تاریخ 28 شهریور به بازداشتگاه المهدی که در قلب سپاه ارومیه هست منتقل کردند.

بازداشتگاه المهدی چطور جایی است؟

بازداشتگاه المهدی یک بازداشتگاه علنی نیست و اصلا وجود خارجی ندارد و زیر نظر سازمان زندان ها نیست و نزدیک 4 ماه در همان بازداشتگاه و انفرادی کوچک نگهش داشتند آنجا هم بازجویی هایش دست کمی از بازداشتگاه کرمانشاه نداشته. از تاریخ 10 مرداد تا تاریخ 16 دی ماه 87 در سپاه ارومیه نگهش داشتند و در همین تاریخ و بعد از اتمام بازجویی ها مثل یک گوشت و استخوان تحویل وزارت اطلاعاتش دادند. تازه آنجا هم متوجه شد که اتهامات جدیدی بهش می زنند. از قبیل اینکه عضو سازمان های مخالف نظام همچون پ ک ک و پژاک است و مجبورش کردند که زیر این اتهامات را امضا کند.

بعد از این بازداشتگاه به وزارت اطلاعات تحویلش دادند و یک ماه هم در سلول های انفرادی و در اداره اطلاعات ارومیه در بازداشت بود و از آنجا نیز به زندان ارومیه منتقل شد و تازه بعد از هفت ماه توانست با خانواده اش تماس بگیرد و آن ها را از نگرانی در آورد.

یعنی در این زمان محدودیت ها کمی برایش کمتر شد؟

در این حد که از طریق خانواده توانست یک وکیل بگیرد و آن هم چند روز بعد از تشکیل رسیدگی دادگاه به پرونده به وکیل اجازه دادند برود و پرونده را ببیند و با امکانات کمی که زندان داشت کم کم معالجه شد و بعد از برگزاری دادگاه که کاملا تشریفاتی بود به اعدام محکوم شد.

خانواده ی حسین هم در طی این مدت تحت فشار بودند؟

ببینید در ارتباط با نحوه بازجویی ها و شکنجه هایی که قبل تر گفتم به سازمان قضایی نیروهای مسلح شکایت شد چون کسی که از او بازجویی کرده بود، حسین چهره واقعی اش را ندیده بود و اسمی ازش نداشت، ارگان سپاه و اطلاعات سر این شکایت هم خانواده اش را تهدید کردند و وکیلش را هم تهدید کردند که باید شکایت را پس بگیرد و گفتند که شکایت خدا را پیش خدا نبرد چون نتیجه ای نمی گیرد و سر این موضوع بود که در تاریخ 13 بهمن 88 حتی حسین را در نیمه های شب از زندان به اداره اطلاعات منتقل کردند و طوری وانمود کردند که می خواهند حکمش را اجرا کنند و همان جا هم بهش گفته بودند که باید اتهامات را جلوی دوربین دوباره قبول کنی و شکایتت را پس بگیری و اگر همه این کارها را انجام بدهد حکمش را نقض می کنند و بر اساس رعفت اسلامی با او برخورد می کنند که البته حسین این حرف ها رو قبول نکرده است.

هم چنین در طی این مدت پدر حسین دچار سکته مغزی شده چرا که فکر می کرد پسرش را بردند و اعدام کردند به همین دلیل به اداره ی اطلاعات رفته بود و گفته بود اگر بچه ام را اعدام کردید جنازه اش را بدهید اگر نکردید بگذارید ملاقات بکنم و بعد از آن جریان بود که سکته کرد و در بیمارستان امام خمینی فوت کرد.

در خبرها شنیدیم که آقای خضری را مدتی به مکانی نامعلوم منتقل کرده بودند، در این باره کمی توضیح دهید.

قضیه پرونده شکایت از سپاه هم بعد از اینکه شکایت پس گرفته نشد قرار منع تعقیب برای بازجویان پرونده صادر شد. بعد از آن حسین را در یک اقدام تنبیهی بدون اینکه حکم تبعیدی در پرونده باشد، به زندان قزوین منتقل کردند و بعد از 50 روز دوباره به زندان ارومیه منتقل کردند و همه ی این برخورد ها به خاطر شکستن اراده اش بود.

چه درخواستی را از نهادهای حقوق بشری و مردم دارید؟

من نمی دانم نهادهای حقوق بشری دنیا می توانند برای حسین کاری بکنند. من فقط می خواهم الان این حرف را بزنم که زندانیان سیاسی فقط در تهران نیستند زندانیان سیاسی بسیاری در کردستان و در بازداشتگاه های نا مشخص هستند.

سازمان های حقوق بشری از زندانی های سیاسی کرد خیلی کم یاد می کنند و الان درخواستی که من دارم این هست که همان حساسیتی که در مورد زندانیان در تهران وجود دارد و نگاه ویژه ای که به زندانیان بعد از انتخابات شکل گرفته است برای زندانیان سیاسی در شهرستان ها هم وجود داشته باشند.

اینجا تنها بحث حسین نیست. خیلی های دیگر هم هستند که وضعیتشان بد هست، همانطور که گفتم پرونده حسین در سایه شلوغی های انتخابات بدین شکل ماست مالی شد و از مردم ایران می خواهیم که فرزندان کرد خودشون را فراموش نکنند.

این نهادها بایستی فشار بیاروند به قوه قضائیه تا لااقل یک دادگاه علنی برگزارشود و این قبیل زندانیان بتوانند از خودشان دفاع کنند و حداقل و در یک دادگاه عادلانه محاکمه شوند .

---------------------------------

بافت تاريخي کرمانشاه همچنان در معرض تخريب‌

سه سال قبل با ساخت مجتمع‌هاي تجاري در بافت تاريخي کرمانشاه، تخريب‌هاي گسترده‌اي در اين شهر آغاز شد. همان‌زمان به بهانه‌هاي مختلف از جمله تعريض خيابان مدرس، بخش‌هايي از اين بافت با خاک يکسان شد اما هرگز ساخته نشد. امروز همچنان سرنوشت اين بافت تاريخي نامعلوم است و احتمال تخريب‌ها يا ساخت و سازهاي دوباره در آن وجود دارد.

خبرگزاري ميراث فرهنگي ـ گروه ميراث فرهنگي ـ سه سال قبل با ساخت مجتمع‌هاي تجاري در بافت تاريخي کرمانشاه، تخريب‌هاي گسترده‌اي در اين شهر آغاز شد. همان‌زمان به بهانه‌هاي مختلف از جمله تعريض خيابان مدرس، بخش‌هايي از اين بافت با خاک يکسان شد اما هرگز ساخته نشد. امروز همچنان سرنوشت اين بافت تاريخي نامعلوم است و احتمال تخريب‌ها يا ساخت و سازهاي دوباره در آن وجود دارد.

به گزارش CHN شهريور سال 1386 ماه تلخي براي کرمانشاه بود. بافت تاريخي اين شهر که از عبور خيابان مدرس دوپاره شده بود، اين‌بار پي‌کني شد. در اوايل اين ماه ساخت چهار مجمتع بزرگ تجاري ـ‌ اداري "گل"، "برليان"، "عقيق" و "پيروزه غرب" توسط شهرداري كرمانشاه در بافت تاريخي اين شهر آغاز شد.

به گفته يکي از کارشناسان ميراث فرهنگي تخريب‌هاي در اين شهر گسترده بود. هفت منطقه دستخوش اين تخريب‌ها شدند و بولدوزرها و لودرها به جان بافت تاريخي افتادند. اين در حالي است که به دليل بخش‌هاي رها شده امکان دوباره اين تخريب‌ها وجود دارد.

پيگيري‌ها آغاز شد اما نتيجه بخش نبود و ساخت مجتمع‌هاي تجاري ادامه پيدا کرد. در اين ميان تعريض خيابان مدرس که يک‌بار از شريان‌هاي بافت تاريخي کرمانشاه عبور کرده بود، زخم ديگري بر بدنه اين بافت وارد آورد.

تخريب بافت تاريخي كرمانشاه در حالي آغاز شده بود كه معاون ميراث فرهنگي استان كرمانشاه اعلام كرده بود قرار است در سال 1386 سه ميليارد ريال اعتبار به‌منظور مستندسازي و ساماندهي بافت‌ها و بناهاي تاريخي استان كرمانشاه اختصاص داده شود.

تخريب بافت تاريخي كرمانشاه در حالي رخ مي دهد كه معاون ميراث فرهنگي، صنايع‌دستي و گردشگري استان كرمانشاه چندي پيش اعلام كرده بود امسال سه ميليارد ريال اعتبار به‌منظور مستندسازي و ساماندهي بافت‌ها و بناهاي تاريخي استان كرمانشاه اختصاص داده شده است.

ساخت و سازهاي شهرداري كه از سال 78 در بافت تاريخي شهر و در خيابان مدرس حدفاصل ميدان آزادي و چهارراه مدرس (اجاق) آغاز شده بود به تخريب بخش مهمي از بافت اين شهر و ساخت و سازهاي ناهمگون با بافت تاريخي آن منجر شد. اين ساخت و سازها تخريب كامل خانه‌هاي تاريخي چون "عليمي" و "ميرعبدالباقي" را به دنبال داشت.

به گفته کارشناس ميراث فرهنگي 20 درصد از بافت 350 هکتاري کرمانشاه طي سال 1386 تخريب و بخشي از مناطق تخريب شده به حال خود رها شد.

اين کارشناس ميراث فرهنگي تاکيد مي‌کند که هنوز بخشي از اين قسمت‌هاي تخريب‌ شده به جاي خود باقي‌مانده‌اند و شايد در آينده مورد ساخت و ساز و يا طرح‌هاي عمراني جديد قرار گيرند.

بافت تاريخي کرمانشاه بيشتر به دوره پهلوي اول تعلق دارد و البته بخش‌هايي از آن نيز متعلق به دوره قاجاريه است. اين شهر امکان و بازارچه‌هاي تاريخي هم دارد.

کرمانشاه از شهرهاي تاريخي و فرهنگي ايران به شمار مي‌رود و پيدايش آن به قرن چهارم ميلادي باز مي‌گردد. اين شهر از آن دوران تا حمله اعراب به ايران به عنوان دومين پايتخت ساسانيان مورد توجه حکومت بود.

اوج شکوفايي کرمانشاه بعد از اسلام، در قرن يازدهم ميلادي يعني دوران سلجوقيان بود؛ زماني که اين شهر به عنوان مرکز فرمانداري ايالت کردستان در غرب خاورميانه برگزيده شد.

با گذشت يازده قرن از حمله اعراب به ايران، اين شهر در دوران قاجار مجددا شکل شهرنشيني خود را باز يافت و به‌دليل قرارگرفتن در تقاطع دو محور شمال به جنوب و شرق به غرب و نيز همجواري با کشور عراق و واقع‌شدن بر سر راه شهرهاي زيارتي کربلا و بغداد از اهميت بسياري برخوردار است.

اين شهر در جنبش مشروطه سهمي به سزا داشت و در جنگ جهاني اول و دوم به تصرف قواي بيگانه در آمد و پس از پايان جنگ تخليه شد. همچنين اين شهر در جنگ ايران و عراق، خسارات زيادي ديد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر