ملتی کە بجای تشویق تنبە شدە!، فاتح آرش
ملتی کە درد و رنج کشیدە معنی و مفهوم واقعی آنرا میداند و اگر از لحاظ فکری سلامت و دارای عقل سلیم بودە امکان دارد
بتواند گذشتە خود را چون آینەای در ادامە روند زندگی خود در آیندە بکار گیرد، ملت کورد یکی از معدود ملت هایی است در خاورمیانە کە مورد ستم مضاعف قرار گرفتە اما خوشبختانە مثبت فکر کردە و توانستە از آن بمانند یک وسیلە برای مبارزە عادلانە و همە گیر در راستای منافع همە تودەها اعم از کورد و غیرە کورد آنرا مورد استفادە قرار دهد و در این راستا چە مصیبت هایی متحمل نشدە. تقریبآ یک قرن است کە شعار این ملت آزادی و دموکراسی می باشد و در این مسیر هم بەطریق مختلف مورد تهاجم و سرکوب قرار گرفتە،
آنهارا عوامل بیگانە، تجزیە طلب و بە کرات هم بی دین و ملحد لقب گرفتە.
چیزی کە کردها خواهان آن بودە و می باشند دموکراسی در چارچوب کشوری خود و برای همە مردم آن دیار است و در این راە هم بە هزاران مبارز را فدا کردە.
باید گفت کە یک قرن است کە کردها خواهان دمکراتیزە شدن کشورهای میباشند کە خود شهروندان آنند، دموکراسی از قدرت و نوع تقسیم آن صحبت میکند، همچنان دموکراسی در مورد تحمل، برخورد و دید ما در ارتباط با همدیگر صحبت می نماید و می گوید کە همە انسانها از آزادی و حقوق انسانی مثل هم برخوردارند. در یک جامعە دموکراتیک چرخهای اقتصاد کشور در جهت درست بەگردش در می آیدو همە انسانها از ارزش انسانی و پتانسیل مثل هم جهت تاثیر گذاری برجامعە برخوردارند، مردم هستند کە تصمیم میگیرند کە چطور کشورشان ادارە شود. مردم در یک کشور دموکراتیک بیشتر در قبال جامعە متعهد می باشند، اما مثل اینکە قوم یا اقوام حاکم این تئوری آزامایش شدە را قبول ندارند و بجای تشویق و تشکر از کوردها کە سال هاست فرزندان خود را قربانی استقلال سیاسی و انسانی همە تودەهای جامعەای کە خود هم بخشی از آن تشکیل میدهند کردە ولی متاسفانە آنهارا تجزیە طلب می نامندو سرکوب میکنند.
چیزی بە نام تئوری و تجربە داریم کە هر دو در موارد خاص بکار میروند ولی باید گفت کە تجربە در بیشتر مواقع می تواند صحیح تر باشد، کوردها ملت یا قومی هستند کە با تجربە سرکوب، استثمار، تفکیک و تبعیض را آزمودەاند، این تفکیک و تبعیض عاملی شدە تا بە این نتیجە برسند کە دموکراسی راە رهایی و عامل کارگری جهت زدودن و گسیختن زنجیر استثمار است اما طرف مقابل (حاکمان) یا عدەای معدود از ملت ها یا اقوام کشورهایی کە کوردها هم شهروندان آن دیار محسوب می شوند این تجربە را با نظریە درهم آمیختە و سعی در مخدوش کردن واقعیت در جهت خدمت بە استثمار کل تودەها داشتە و دارد، متاسفانە در اکثر مواقع اقلیتی از ملت (قوم) حاکم توانستە روی تعداد بیشتر تاثیر منفی گذاشتە و عدەای بیشتری را علیه خود و در راستای خدمت بە استثمار کل جامعە کە همان کورد یا دموکراسی ستیزی باشد بکار گیرد بطور خلاصە بگویم علت وجود روابط قدرت نظریە ها و مکانیزم ها تعریف و تشریح هویت هاست، قوم حاکم بر جامعە، یعنی گروەهایی کە قدرت تفسیر و تعریف هویت ها را دارند می توانند پارامترهای نظریە و تجربە را تعیین کنند، ملت های حاکم هستند کە همیشە از موقعیتی بالاتر و دیگران را از زاویە پایین تری تعریف می نمایند چون از قدرت برخوردارند واقعیت را در مغزها وارونە جای می دهند، بطور مثال بە تورکیە کشور همسایە ایران سفر میکنیم و بە شهر بزرگ و تمامآ کردنشین دیاربکر میرویم، ملت حاکم این شهر را تا چند سال قبل یک شهر ترک و همە ساکنان آنرا ترک زبان میخواند، من چند سال پیش شخصآ بە دیاربکر سفر کردە و روی دروازە قسمت قدیمی شهر عکس آتاتورک و نوشتەای چنین دیدەام" خوشا بە حال آنکە کە می گوید ترک هستم" در واقع این پایە اصلی و تعریفی است از قانون اساسی ترکیە کە بطور واضح حقوق شهروندان خود را تفسیر و تعریف می کند و همە هموطنان را ترک می نامد و کوردهای آن کشور با جمعیت تقریبآ ٢٠ میلیون را انکار می کند، این استلال غیرە واقعی تا مدت زمان پیش در ترکیە هم خریدار چندی داشتە و زمینە ساز خیلی از کشمکشهای قومی یام نژادی در آن کشور بە مدت زیادی بودە، این نظریە دور از واقعیت عللی بودە جهت انکار قوم های دیگر و ذوب هویت آنها. من فکر میکنم اگر جامعە ترکیە دموکراسی می بود چیزی بە نام حزب کارگران کردستان ( پی کا کا) وجود نداشت. در این مورد میتوان خیلی چیزها جهت تجزیە و تحلیل نام برد ولی از آن صرفنظر می کنیم چون شما هم اطلاعات کافی در مورد وضع کلی کوردها در ترکیە دارید. بە عراق برویم و یادآوری کوتاهی بر وضع کوردهای آن کشور در دوران صدام حسین داشتە باشیم، بطور کل برای من قادسیە صدام یعنی قتل و عام کوردها، در مورد بمباران شیمیایی حلبجە و زندەبگورکردن ١٨٠٠٠٠ (یکصدوهشتاد هزار) کورد در دو مقطع زمانی اگر خود اطلاع کافی ندارید تحقیق در آن مورد کار سادەای یست، شعار اومە عربی و غیرە هم جای بحث و گفتگو می باشد. بە ایران برمیگردیم کە همە مااز عملکرد شاە تا دوران صدارت امام خمینی و امامان موجود خیلی چیزها میدانیم بهترین نمونە دستور جهاد علیە کوردها در سال ١٣٥٨ می باشد کە جان صدها کورد بیگناە را گرفت و قسمتی از کردستان را با بمب و راکت بە ویرانە تبدیل کردند، کشتن کوردها مباح و جهاد بود، در ایران سرمایە کشور عادلانە تقسیم نمی شود بە فلیم کول برها کورد نگاە کنید، در ایران طرح ذوب زبان کوردی در دستورکار حاکمان در قدرت می باشد و سیاستمداران قوم حاکم در قبال این اقدام نژادپرستانە ساکت یا بطوری آنرا تایید می کنند، در ایران تعداد زیادی از ملت حاکم خود هم از خیلی جاهات حقوق شهروندیشان پایمال و بطور عیان می بینند کە سیرتکاملی کشور روبە افت است اما عکس العملی نشان نمی دهند چون علت وجود روابط قدرت نظریە وجود دارد.
زمانیکە کوردها از فدرالی شدن جامعە صحبت می کنند وطن خواهانی اینجا و آنجا جوانە زدە و سعی در ریشە دوانی خارق العادە دارند، فدرالیسمی کە کوردها از آن سخن می میگویند یک خواست دموکراتیک و امری در جهت پیشرفت کل کشور می باشد، من فکر میکنم کە در آیندە نە چندان دور بیشتر کشورهای پیشرفتە امروزە، حتی کشورهایی کوچک و تک ملیتی بەمنظور تحرک بە تکامل و پیشرفت جامعە بە سیستم فدرالی روی خواهند آورد، مدتها قبل سیاستمداران و دوستداران چنین جوامعی آن فردا را مدنظر داشتە و خشت زیر بناء آنرا گذاشتە، تبلیغات شوم ایران تجزیە می شود در اصل شعاریست جهت مقابلە با دموکراسی و آزادی. آنهایی کە بە کشورهای دمکراتیک سفر کردەاند، بخصوص کشورهای اروپایی این را خوب میدانند کە هر شهری با شهر دیگر مرز مشخص با ذکر نام شهرداری خود دارد و در بیشتر عرصە هایی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خودمختار یان مستقل عمل می کنند و اسمی از تجزیە کردن هم وجود ندارد، دموکراسی یا فدرالی بودن جامعە بە زیان و با منافع خیلی ها تضاد دارد چون در راستای منافع عموم تودەها است، با توجە بە ارزش این ایدە بە عنوان تمرکز زدایی در کشور، اصول اساس فدرالیسم برمبنای رشد جامعە و فراهم کردن رقابت سالم پیش میرود، اینجا مردم ارزش بیشتری از ساخت اسلحە جهت کشتن آنها دارند، این نکته واضح است کە منابع مالی نیز برخلاف امروزە به صورت محلی و منطقەای مورد استفادە قرار می گیرد، فدرالیسم بر اساس مسئولیت های محلی و منطقەای گام در جهت حفظ همبستگی بین مناطق کشور برای جلب حمایت و توانایی رای دهندگان و پاسخگویی مقامات محلی بە تقاضا آنهاست، ایدە فدرالیسم بەمعنی انکار نکردن مردم، فرهنگ و ارزش ها و کاهش تفاوت بین مناطق مختلف می باشد، فدرالی بودن بەمعنی رای اکثریت در بحث های آزاد در مناطق فدرال و قدرت اجرایی تصمیمات آنهاست. آیا این خواست می تواند ضرر و زیانی بجزء پایین کشیدن یک نفر بمثابە قدرت خدایی و دخیل کردن مردم در تصمیم گیری داشتە باشد؟
بە یک نظریە از فیلسوف دانمارکی پتیر زینک... رجوع میکنم کە میگوید، "ما همە در همین جهان زندگی می کنیم اما برداشت هر کدام ما از واقعیت متفاوت است، واقعیت عینی چنین میگوید کە روانشناسان پایه کار خود را بر روی نظریه استوار می کنند. تئوری یک عقیدە است کە روانشناس بە آن معتقد می باشد، بسیار هم مهم است کە قبول کنیم کە ممکن است اشتباە کنیم و بەپذیریم کە ممکن است نظریە دیگران بە همان اندازە یا بیشتر مفید باشد کە ما بە خود معتقدیم. تنها اعتقاد بە عقیدە خود ماهیت تعصب شمارا بیان می کند و راە گشای درگیری و جدال خواهد بود، ولی شک و تردید در عقیدە خود راە جهت تحمل و ارزیابی مجدد از مواضع را باز میکند، ما اختلاف نظر داریم و هر دو می توانند صحت داشتە باشند آنرا بە درگیری تبدیل نکنید".
اتحاد و همبستگی را میتوان در کشوری دنبال کرد کە کرامت و حقوق انسانها باهم برابرند. باید قبول کرد کە ایران کشوریست کە ساکنان آن صاحب هویت های اتنیکی مختلف هستند، جهت مثال عرب، فارس، کورد، ترک و غیرە این گروە های قومی در ایران از روشهای متنوع و متفاوت استفادە می کنند و باید با آن بطور طبیعی نگاە کرد و سعی در حفظ این امر طبیعی و پرارزش داشت، فکر ادغام ضربە مهلکی در جهت همبستگی ملی و عاملی پراکندگی خواهد شد، در خاتمە دوست داشتم کە نظر شما را هم در این مورد می دانستم!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر