درخواست محاکمه سران رژيم در دادگاه جنايی لاهه
هوارد برمن نماينده کنگره آمريکا خواستار پيگيرد قضايی سران رژیم ایران بعنوان جنایتکارجنگی و بخاطر کشتارهای دستجمعی در ایران دادگاهی نمودن سران جنایتکار رژیم ایران در دادگاه جنايی بين المللی لاهه شد. وی در نامه يی خطاب به هيلاری کلينتون، وزير خارجه آمريکا، با
اشاره به اظهارات خامنه ای و احمدی نژاد در مورد اسراييل، درخواست کرد ارائه قطعنامه يی در شورای امنيت با هدف محکوميت تحريک رژيم ايران به نسل کشی را در دستور کار خود قرار دهد و از شورای امنيت بخواهد به منظور پيگرد قانونی خامنه ای و احمدی نژاد، موضوع فوق را به دادستان دادگاه جنايی بين المللی لاهه ارجاع دهد.
آزادی خواهی و کشور کردستان :
صادق هدایت در پیام کافکای خود می گوید : « آنچه کافکا جستجو می کند ، برای آزادی خود و دیگران از قید بندگی و بردگی است . » الان که فکر می کنم ، می بینم همین « آنچه » بوده است که از همان کودکی مرا با همه چیز و همه کس بیگانه و جدا کرد و این احساس بیگانگی و جدایی بوده است که مرا به اینجا « اروپا » کشانده است . من در میان خانواده ای متوسط پرجمعیت کرد شیعه مذهب ب
ه دنیا آمده ام ، پدر و مادر من و همه ی خواهرها و برادران من به جز برادر کوچکم که به احتمال زیاد تحت تاثیر من بوده است ، مسلمان شیعه هستند ، خانواده ای که با اینکه با آنها اختلاف شدید و ژرف و عمیق باوری و سلیقه ای دارم ، ولی دوستشان دارم و خود را وامدار و مدیون آنها می دانم ، به ویژه پدر و مادرم . چون این آنها بوده اند که به دلایل بسیار پنهان و آشکار مرا به وجود آورده اند . کرد و کردستان هم که من یکی از آنها بوده و در میان آنها زاده و پرورش یافته ام ، یکی از دغدغه ها و دلمشغولیات من شده است و مانند چیزهای دیگر بسیار به آن اندیشیده و با آن درگیر بوده ام . و این دلمشغولی و مسئله ، ناگهانی و یک شبه به ذهن من نرسیده است . اگر روشن تر توضیح بدهم ، باید بگویم که ما خیلی از آدمها را می بینیم که در خانواده ای به دنیا می آیند که پدر و مادر و فامیل های آنها بی مذهب ، ضد مذهب و کتاب خوان و ... به دنیا می آیند و در چنین محیطی که از پیش برای آنها آماده و در دسترس بوده است ، پرورش یافته اند ، بنابراین اندیشه های آنها ریشه در خانواده داشته و به قول معروف ارثی بوده است .ولی من در میان خانواده ام چنین کسانی نداشته ام و چنین کسانی هم در دسترس من نبوده اند و از کسی الگو نگرفته ام . بنابراین هیچ یک از اندیشه های من ارثی نبوده ، بلکه همه ی آنها حاصل و نتیجه ی جستجوی های فردی خود من بوده است که بریدن از مذهب و خداباوری و گوشت نخوردن و ... از برجسته ترین آنهاست . درباره ی رسیدن به باور « کشور کردستان » نیز همین وضع بوده است . یعنی این باور و خواسته به طور ارثی به من نرسیده است . باز اگر بخواهم روشن تر توضیح بدهم . می بینیم بسیاری از کردها در خانواده ای به دنیا آمده و زاده شده اند که پدر و مادر ، خواهرها ، برادرها و یا یکی از خویشاوندان و دوستان و یا آشنایان دور و نزدیک آنها در میان یکی از احزاب کردی بوده است و شاید یکی از آنها را به خاطر چنین فکری از دست داده و اعدام شده ، زندان کشیده و یا در زندان به سر می برد و او بی آنکه بخواهد و یا به این موضع اندیشیده و یا فکری کرده باشد و با آن درگیر شده باشد ، به طور خود به خود در چنین جوی بزرگ شده و با آن برخورد داشته است . ولی من در چنین محیط و جوی نبوده ام . تا این ایده به من هم رسیده باشد . یعنی اینکه نه من و نه هیچ یک از خانواده ی من در میان احزاب کردی نبوده و نیستند . پس اگر اندیشه ی کشور کردستان در من نضج گرفته است . تنها و تنها حاصل جستجوهای شخصی خود من و حس آزادی خواهی و رهایی من ، بوده است ، پس اگر به گفته ی هدایت برگردم ، و از او الهام بگیرم ، باید بگویم : « آنچه من جستجو می کنم ، برای آزادی خود و دیگران از قید بندگی و بردگی است . » من به خاطر اندیشه ها و جهان بینی ویژه ای که دارم و خود را در میان همه ی انسانها بیگانه حس می کنم ، شاید هرگز دیگر به کردستان برنگردم . ولی تنها به این دلیل که کردها در همه ی کشورهایی که کردستان در میان آنها تقسیم شده است ، در حاشیه هستند و به حساب نمی آیند و هر روز کشته می شوند ، آزادی خواهی به من می گوید و مرا وادار می کند که خواهان « کشور کردستان » و رهایی و آزادی همه ی انسانها و به وِیژه کرد ها باشم . چون به هیچ عنوان امکان ندارد که مردم من در چهارچوبه ی کشورهای ترکیه و ایران و عراق و سوریه به آزادی برسند . به این دلیل که اگر می رسیدند ، تا به حال رسیده بودند . برای همین به حکومت فدرالی در چهارچوبه ی این کشورها هم کوچکترین باوری ندارم . چون کسی که در سایه و پناه خدا و متافیزیک نیست و خود را از بردگی این خراقات که بزرگترین خرافات هاست ، رها کرده است ، پناه بردن در سایه ی دیگرانی که او را به رسمیت نمی شناسند و در حاشیه رانده اند را در شأن و جایگاه خود نمی داند .
توضیح دو نکته ی مهم : اندیشه های من هرمی است که سه پهلو است . نکته ی اول : 1 ـ جهان بینی من که بیزاری از حکومت اسلامی و مذهب از پایه های آن است . 2 ــ گوشت نخوردن « وگان بودن » 3 ــ کرد بودن . پس بیشتر دوستان من از این سه گروه هستند .
نکته ی دوم : فحش دادن و بد بیراه گفتن را در شأن انسان آگاه و اندیشمند نمی دانم ، هر چند که خود من هم گاهگاهی از این دسته گلها به آب می دهم . برای همین از آنجا که معمولا به ندرت کامنت کسی را پاک می کنم . مسئولیت هر کامنتی تنها با خود آن شخصی است که آن را نوشته است و نه من . چون برای من هر زبان و فرهنگی جایگاه خود را دارد و در جای خود محترم است ، به شرطی که پایش را از گلم خود دراز تر نکند . چون در غیر این صورت آزادی دیگران را به زیر سؤال برده و به خطر انداخته است .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر