حکومت عراق از انتقال ليفتراکهای اشرف به ليبرتی ممانعت می کند
خبری از زندان ليبرتی:
حکومت دست نشانده عراق به دستور رژيم آخوندی از انتقال ليفتراکهای اشرف به ليبرتی ممانعت می کند تا مجاهدين مجبور به حمل بارهای سنگين بر دوش و دستهای خود شوند تا شايد از اين طريق روحيه رزمنده آنها درهم بشکند.
طبق توافقات مکتوب شده بين دولت عراق با مارتين کوبلر حکومت عراق متعهد شده بود به جای انتقال ليفتراکها از اشرف روزانه دست کم 3 ليفتراک را 5روز در هفته از ساعت 8 صبح تا 6 بعدازظهر در اختيار مجا
هدان ليبرتی برای حمل و نقل بارهای سنگين بگذارد. اين به معنی 600ساعت در مجموع در هر ماه است.
اما اين تعهد حکومت عراق هم مانند ساير تعهداتش انجام نشده و حکومت فقط به 5/2درصد از اين 600ساعت در 7ماه گذشته بسنده کرده است تا ولی فقيه ابله ارتجاع را که برای درهم شکستن مجاهدين به اين چيزها دلخوش کرده است راضی کند.
در نمودار زير که در اختيار کوبلر و حکومت عراق است به دقت نشان داده می شود که مجاهدان اشرف در ليبرتی در 7ماه گذشته از مجموع ۴۲۰۰ساعت فقط 108ساعت يعنی حدود 5/2 درصد از زمان مقرر را توانسته اند از ليفتراک ها برای حمل بارها استفاده کنند.
منبع خبر: سایت سازمان مجاهدین خلق ایران
اما اين تعهد حکومت عراق هم مانند ساير تعهداتش انجام نشده و حکومت فقط به 5/2درصد از اين 600ساعت در 7ماه گذشته بسنده کرده است تا ولی فقيه ابله ارتجاع را که برای درهم شکستن مجاهدين به اين چيزها دلخوش کرده است راضی کند.
در نمودار زير که در اختيار کوبلر و حکومت عراق است به دقت نشان داده می شود که مجاهدان اشرف در ليبرتی در 7ماه گذشته از مجموع ۴۲۰۰ساعت فقط 108ساعت يعنی حدود 5/2 درصد از زمان مقرر را توانسته اند از ليفتراک ها برای حمل بارها استفاده کنند.
منبع خبر: سایت سازمان مجاهدین خلق ایران
-----------------------------------
مجاهدين: برای شروع بهار ايرانی آماده می شويم
روزنامه الشرق الأوسط گزارشی از مراسم جشن اورسور اواز درج کرد و نوشت:
15سال پس از قرار دادنش در ليست سازمانهای تروريستی وزارت خارجه آمريکا، و به دنبال يک کارزار قضايی که سالها ادامه يافت، هيلاری کلينتون وزير خارجه آمريکا مبادرت به خارج کردن نام سازمان مجاهدين خلق ايران_ اپوزيسيون، از ليست مذکور کرد.
يک عضو کميسيون خارجه شورای ملی مقاومت ايران به «الشرق الأوسط» گفت، اين تحول ”امکان تحرک گسترده برای سازمان را فراهم می کند ”، و «فع
اليت آن را در خود آمريکا و در هر جا که در آن مهاجران ايرانی باشند، و همچنين در داخل ايران تقويت خواهد کرد».
موسی افشار «پيروزيی» را که «مجاهدين خلق» محقق کردند، از يک طرف، «نتيجه کارزار قضايی» در آمريکا توصيف کرد، چرا که دادگاه عالی به دولت يک مهلت چهارماهه برای تصميم گيری داد، که وزارت خارجه به حکم دادگاه گردن گذاشت و از طرف ديگر، اين سازمان، که با رژيم حاکم در ايران از آغاز شکل گيريش مخالف است، خروج نامش از ليست آمريکا را به دلايل سياسی به دنبال تنش در رابطه بين غرب و ايران به خاطر پرونده اتمی ايران و حمايت تهران از رژيم سوريه می داند.
به گفته افشار، در سال۱۹۹۷ غرب- آمريکا و اروپا- خواستند پيام نزديکی به محمد خاتمی ر ئيس جمهور رژيم ايران -که نامگذاری «مجاهدين خلق» به عنوان يک سازمان تروريستی را برای غرب شرط تعيين کرده بود- بفرستند، و امروز غرب با حذف «مجاهدين خلق» از ليست آمريکا، يک پيام معکوس می فرستد.
در هر صورت، به نظر «مجاهدين خلق»، تحول جديد به اين سازمان «ديناميزم جديدی» خواهد داد، کما اين که فعاليتش را تقويت خواهد نمود، و به او برای فعاليت بهتر ياری می نمايد. به گفته مقام ياد شده، هدف مستقيمی که آنان برای آن تلاش می کنند «تأمين نيازهای مينيمم برادرانمان در کمپ ليبرتی (در عراق) است که تعدادشان بالغ بر ۳۳۰۰تن می باشد؛ مانند آزادی حرکت و کار، و تأمين ارتباط با خارج، و فراهم کردن کشورهايی که ميزبانی آنان را قبول کنند».
در عرصه سياسی، «مجاهدين خلق» می خواهند از طريق تجديد سازماندهی صفوفشان در داخل، که سالهاست در معرض پيگرد و سرکوب از طرف مقامات ايرانی می باشند، بر موج جديد «آغاز بهار ايرانی»، سوار شوند. در سال ۲۰۰۹، افراد سازمان در ميان اولين کسانی بودند که به خيابانها ريختند، و بسياری از آنان اعدام شدند.
سازمان چرخش غرب را به خاطر نقشی که در افشای جزييات برنامه هسته يی ايران و تأمين تصاوير و اطلاعات از داخل داشت کسب کرد، امری که اجازه داد اين پرونده به آژانس بين المللی انرژی هسته يی و بعد از آن به شورای امنيت برود.
سازمان مجاهدين روز شنبه اين «پيروزی» جديد را، در اورسوراواز واقع در شمال پاريس جشن گرفت. مريم رجوی، پرزيدنت شورای ملی مقاومت ايران، تصميم آمريکا را «عادلانه و شجاعانه و سخت» توصيف کرد. اين سازمان در بيانيه اش اشاره کرد که «ما اميدواريم که خود و اهدافمان را هر چه بيشتر و بهتر» به جامعه جهانی و مردم آمريکا بشناسانيم. سازمان گفت که تصميم آمريکا «سخت بوده و نياز به شجاعت سياسی داشته است»، و اميدهايش را به اين که تصميم آمريکا در تسهيل يافتن کشورهايی برای ميزبانی اعضای متمايل اين سازمان برای خروج از عراق کمک کند ابراز داشت.
موسی افشار گفت برچسب تروريستی «فعاليت مقاومت ايران در آمريکا و اروپا را محدود کرده بود»، لذا حذف آن «نتايج زيادی خواهد داشت»، همان طورکه «حرکت و فعاليت اين سازمان را تسهيل خواهد کرد».
«مجاهدين خلق» ولايت فقيه که خمينی آن را در ايران برپا داشته است رد کردند، و خواهان بازگرداندن حاکميت به مردم از طريق انتخاباتی آزاد و شفاف، مطابق با آنچه اسناد و تبليغات سياسی آنان تأکيد می کنند هستند.
منبع انعکاس خبر: سایت سازمان مجاهدین خلق
موسی افشار «پيروزيی» را که «مجاهدين خلق» محقق کردند، از يک طرف، «نتيجه کارزار قضايی» در آمريکا توصيف کرد، چرا که دادگاه عالی به دولت يک مهلت چهارماهه برای تصميم گيری داد، که وزارت خارجه به حکم دادگاه گردن گذاشت و از طرف ديگر، اين سازمان، که با رژيم حاکم در ايران از آغاز شکل گيريش مخالف است، خروج نامش از ليست آمريکا را به دلايل سياسی به دنبال تنش در رابطه بين غرب و ايران به خاطر پرونده اتمی ايران و حمايت تهران از رژيم سوريه می داند.
به گفته افشار، در سال۱۹۹۷ غرب- آمريکا و اروپا- خواستند پيام نزديکی به محمد خاتمی ر ئيس جمهور رژيم ايران -که نامگذاری «مجاهدين خلق» به عنوان يک سازمان تروريستی را برای غرب شرط تعيين کرده بود- بفرستند، و امروز غرب با حذف «مجاهدين خلق» از ليست آمريکا، يک پيام معکوس می فرستد.
در هر صورت، به نظر «مجاهدين خلق»، تحول جديد به اين سازمان «ديناميزم جديدی» خواهد داد، کما اين که فعاليتش را تقويت خواهد نمود، و به او برای فعاليت بهتر ياری می نمايد. به گفته مقام ياد شده، هدف مستقيمی که آنان برای آن تلاش می کنند «تأمين نيازهای مينيمم برادرانمان در کمپ ليبرتی (در عراق) است که تعدادشان بالغ بر ۳۳۰۰تن می باشد؛ مانند آزادی حرکت و کار، و تأمين ارتباط با خارج، و فراهم کردن کشورهايی که ميزبانی آنان را قبول کنند».
در عرصه سياسی، «مجاهدين خلق» می خواهند از طريق تجديد سازماندهی صفوفشان در داخل، که سالهاست در معرض پيگرد و سرکوب از طرف مقامات ايرانی می باشند، بر موج جديد «آغاز بهار ايرانی»، سوار شوند. در سال ۲۰۰۹، افراد سازمان در ميان اولين کسانی بودند که به خيابانها ريختند، و بسياری از آنان اعدام شدند.
سازمان چرخش غرب را به خاطر نقشی که در افشای جزييات برنامه هسته يی ايران و تأمين تصاوير و اطلاعات از داخل داشت کسب کرد، امری که اجازه داد اين پرونده به آژانس بين المللی انرژی هسته يی و بعد از آن به شورای امنيت برود.
سازمان مجاهدين روز شنبه اين «پيروزی» جديد را، در اورسوراواز واقع در شمال پاريس جشن گرفت. مريم رجوی، پرزيدنت شورای ملی مقاومت ايران، تصميم آمريکا را «عادلانه و شجاعانه و سخت» توصيف کرد. اين سازمان در بيانيه اش اشاره کرد که «ما اميدواريم که خود و اهدافمان را هر چه بيشتر و بهتر» به جامعه جهانی و مردم آمريکا بشناسانيم. سازمان گفت که تصميم آمريکا «سخت بوده و نياز به شجاعت سياسی داشته است»، و اميدهايش را به اين که تصميم آمريکا در تسهيل يافتن کشورهايی برای ميزبانی اعضای متمايل اين سازمان برای خروج از عراق کمک کند ابراز داشت.
موسی افشار گفت برچسب تروريستی «فعاليت مقاومت ايران در آمريکا و اروپا را محدود کرده بود»، لذا حذف آن «نتايج زيادی خواهد داشت»، همان طورکه «حرکت و فعاليت اين سازمان را تسهيل خواهد کرد».
«مجاهدين خلق» ولايت فقيه که خمينی آن را در ايران برپا داشته است رد کردند، و خواهان بازگرداندن حاکميت به مردم از طريق انتخاباتی آزاد و شفاف، مطابق با آنچه اسناد و تبليغات سياسی آنان تأکيد می کنند هستند.
منبع انعکاس خبر: سایت سازمان مجاهدین خلق
---------------------------------
منوچهر هزارخانی: روایتی دیگر از همان داستان
روایتی دیگر از همان داستان
منوچهر هزارخانی
منوچهر هزارخانی
دستگاه تبلیغاتی ارباب بی مروت دنیا می خواهد یک واقعه مهم را در سایه یک اتفاق کمتر مهم قرار دهد و بی رنگ کند و تازه همان اتفاق کمتر مهم را هم، با شامورتی بازی، بی اهمیت و پیش پا افتاده جلوه دهد. واقعه مهم، به نظر من، عبارت است از کوچ اجباری و کم و بیش مسالمت آمیز ساکنان اشرف به زندان لیبرتی؛ اتفاق کمتر مهم در آوردن نام مجاهدین است از لیست سازمانهای تروریستی، و شامورتی بازی مربوطه هم نسبت دادن این اتفاق است به لابیگری ”عده یی از شخصیتهای آمریکایی“در قبال دریافت پول از سازمان مجاهدین! مقاله نیویورک تایمز جا انداختن همین روایت جعلی را مد نظر داشت.
(۱) کوچ دادن اجباری ساکنان اشرف به لیبرتی، حلقه آخر(تا این جا) از سلسله ”تدابیر“ سیاسی ـ نظامی ـ امنیتی برای از میان بردن تشکیلات مجاهدین بود. انتظار داشتند بعد از سه سال محاصره همه جانبه اشرف و شکنجه دادن روانی ساکنانش با صدها بلندگوی عربده کش و فحاش و بعد از گذشتن از هفتخوان کنترل بارها و بازرسی بدنی و آزار و اذیتهای ضمن آن، از میان آنهایی که زنده به لیبرتی می رسند، دست کم چند صد نفری ببرند و خواهان پناه بردن به آغوش ”اسلام عزیز“ شوند. از پیش هم برای این بریدگان فرضی هتل گرفته بودند. اما این انتظار برآورده نشد. سیر تا پیاز این جابه جایی اجباری را که چند ماه طول کشید و حوادث بزرگ و کوچکی را در برداشت، در اطلاعیه های دبیرخانه شورای ملی مقاومت می توان خواند یا دوباره خواند. در این جابه جایی اجباری و توام با شکنجه، جنبش مقاومت آسیب دید، تلفات انسانی داشت، خسارات مالی فراوانی را تحمل کرد. اما از پا در نیامد. هر چند برای از پا درآوردنش همه دست به کار بودند، از مزدوران سپاه قدس و کمیته سرکوب اشرف در نخست وزیری عراق تا... نماینده ویژه دبیرکل ملل متحد که خود را ”تسهیل کننده“ معرفی میکرد و به واقع هم ”تسهیل کننده“ زورگویی و سرقت و قتل عام مالکی در اشرف شد. فرستاده بودنش تا رفتار شرافتمندانه طاهر بومدرا در یونامی را جبران کند، چون شرافتمندی بومدرا در رعایت حقوق بشر فراتر از استانداردهای قابل تحمل بین المللی بود. ”تسهیل کننده“، اما، حرفه یی جنـگ اعصاب است. پوستی به کلفتی پوست کرگدن دارد و وجدانی به نازکی پوست پیاز. بعضیها اعتقاد داشتند خوشرقصی می کند و از این طریق دارد پله های نردبانی را می سازد که قرار است او را به دبیرکلی سازمان متبوعش برساند. خود من، اما، برای پیدا کردن شناخت بهتر از نوع شخصیتی که به راحتی نفس کشیدن دروغ میگوید و به سادگی آب خوردن چشم بر جنایت می بندد، از هر دری وارد شدم سرانجام به نقطه واحدی رسیدم، به گزارش مشهور هانا آرنت ”درباره روزمرگی شر“ در تقریبا نیم قرن پیش. یادتان هست؟ باری، حضور جناب ”تسهیل کننده“ با انگ ”نماینده ویژه دبیرکل ” و شانتاژهای روزمره اش برای کشاندن مبارزان اشرفی به جاده تسلیم، به خطر این جابجایی زورکی، جنبه حیاتی می بخشید. اما هدایت کننده قافله مقاومت در این گردنه مرگبار مریم بود که جسم و جانش را فرسود، همه فشارها را که از هر طرف وارد می آمد به جان خرید تا قافله را با حداقل ضایعاتی که امکان داشت به مقصد برساند. و موفق شد. این، پیروزی بزرگ مقاومت بود، هر چند نگرانی ناشی از عواقب نامعلومش هنوز اجازه نمیدهد تمام اهمیتش جلوه گر شود.
(۲) در قیاس با آن، حذف نام مقاومت از لیست سیاه وزارت خارجه آمریکا اهمیت کمتری داشت چون تعیین کننده هستی و سرنوشت مقاومت نبود، به عکس، با اعتبار و حیثیت لیست گذاران بازی می کرد: اگر پس از آن همه تأخیر در اجرای حکم دادگاه، باز وزارت خارجه به رای دادگاه بی اعتنایی میکرد و لیست گذاری را ادامه می داد، دعوای حقوقی ادامه می یافت، ولی این بار با ضایعات بیشتر برای آن وزراتخانه.مقاومت در این دعوای حقوقی ـ و هر دادرسی واقعی دیگر ـ ضرر نمی کرد و هیچ گاه ضرر نمیکند. برای روشن شدن چرائیش من سؤال ظاهرا بی ربط دیگری را پیش می کشم: همه می دانند که آقای ویدال کوادراس، دوست و پشتیبان صادق مقاومت ایران، کمیته یی متشکل از هزاران پارلمانتر و مشاور و کارشناس حقوقی تشکیل داده که عمده کارش تا کنون کمک حقوقی برای احقاق حق ساکنان اشرف بوده است. اما او چرا اسم کمیته اش را گذاشته است ” درجستجوی عدالت” و نه پشتیبانی از مقاومت یا اشرف؟ من این سؤال را از خود او نکرده ام، ولی جوابش به نظرم کاملا واضح است : اگر عدالت موجود و جاری باشد. بزرگترین پشتیبانی از هر مقاومت عادلانه یی فراهم آمده است. آقای ویدال که عمری را در محافل بین المللی و در سطح بالا گذرانده است. بهتر از هر کس می داند که در آن ”بالا” ها عدالت حکم کیمیا را دارد! و به دنبال آن صحنه یی در خیالم شکل می گیرد که در آن جمعی از دوستان جهاندیده آقای ویدال دورش جمع شده اند و از سر خیرخواهی، می خواهند قانعش کنند که: یافت می نشود، گشته ایم ما. و آقای ویدال جواب می دهد : آن چه یافت می نشود، آنم آرزوست.
هدایت کارزار حقوقی در سطح بین المللی از طریق تظاهرات، کنفرانسها، بسیج ها و آکسیونهای بی شمار، بخش مرئی، جلو چشم و علنی تلاشهای مریم بود که اینک، چون موفقیتش چشم انداز روشنی را در مقابل مبارزان جنبش مقاومت گشوده، بیشتر هم مورد استقبال و توجه قرار گرفته است.
(۳) به نظر من ـ که بارها هم تکرارش کرده ام ـ پشتیبانان بین المللی صادق و صمیمی مقاومت ایران، برای مجاهدین لابی نمی کنند، از معتقدات خودشان و اصولی که به آن پای بندند دفاع می کنند. افسری که به اشرف فرستاده شده تا پایگاه نظامی تروریستها را کنترل کند، و او در آن جابه جایی تروریستها با مبارزان راه آزادی مواجه می شود و از نزدیک آنها را می شناسد، قضاوتش البته فرق می کند با قضاوت کارمند خنگی که تمام شناختش از مقاومت منحصر به پرونده های آخوند ساخته یی است که در وزارت خارجه به خوردش داده اند (من از قضاوتهای شخصی بر پایه شناخت شخصی حرف می زنم، قضاوت هایی که به لوله نفت وصل اند، حکایت دیگری دارند). آن افسر از ظلمی که مسئولان کشورش در حق مبارزان راه آزادی میکنند بر می آشوبد. آن سیاستمدار آمریکایی که از بالای تریبون سخنانش را با ”من یک اشرفی هستم” به زبان فارسی، شروع می کند، به خاطر آن نیست که چند هزار دلار پول گرفته تا برای مجاهدین تبلیغ کند، دارد به زمامداران آخوند دوست و آخوند باز کشورش اعتراض می کند که هنوز فرق مبارزه راه آزادی و تروریست را نمی دانند ولی به خود اجازه می دهند برای همه تعیین تکلیف کنند. این مدافعان و پشتیبانان ارزشمند مقاومت را در واقع باید جزء جنبش مقاومت دانست. برخی از آنها به سبب مأموریتشان یا به انگیزه کنجکاوی یا علاقه شخصی توانسته اند از خلال تماسی که با اشرفیها داشته اند، مقاومت را بشناسند، ولی همه آنها از خلال کار مشترکی که با مریم داشته اند و دارند، به برحق بودن مبارزه جنبش مقاومت رسیده اند. این، حدس و گمان من نیست، خودشان با صدای بلند اعلامش می کنند. مقامات بی نام و نشانی که تهمت لابیگری به ازای گرفتن پول به کسانی می زنند که از مقامهای مسئول سابق کشور خودشان بوده اند، در واقع دارند اعلام می کنند که مقامات و مسئولان کشورشان قابل خریدند؛ در این صورت باید ثابت کنند که خودشان به خصوص اگر در
مصاحبه از ذکر هویتشان سرباز میزنند، مشمول این حکم نیستند.
http://www.hambastegimeli.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر