Pages

Subscribe:

Ads 468x60px

۱۳۹۱ بهمن ۲۰, جمعه

بنه‌ماڵه‌یه‌كی‌ هه‌ژار‌و ده‌ستكورتی‌ چواركه‌سی‌، باوك بنه‌ماڵه‌كه‌ی‌ به‌ جێهشتووه‌. ماوه‌ته‌وه‌ دایكێك‌و دوو كچ‌و كورێك له‌ كه‌لاوه‌یه‌كدا ده‌ژین.


بنه‌ماڵه‌یه‌كی‌ هه‌ژار‌و ده‌ستكورتی‌ چواركه‌سی‌، باوك بنه‌ماڵه‌كه‌ی‌ به‌ جێهشتووه‌. ماوه‌ته‌وه‌ دایكێك‌و دوو كچ‌و كورێك له‌ كه‌لاوه‌یه‌كدا ده‌ژین.
 راپۆرتێكی‌ كانی‌ پریس له‌و باره‌و بخویننه‌وه‌:
 بازهم در گوشهای از شهر و در بین هیاهوهای روزانهای که داریم و اجازه نمیدهد به کس دیگری به غیر از خود فکر کنیم.خانوادهای 4 نفره سرمای زمستان را در خرابهای سپری میکنند و محتاج تمام مایحتاج زندگی هستند؛ روزگاری را سپری میکنند ،پدری که فرزندانش را رها کرده و مادری که دیگر تاب و توان راه رفتن را ندارد چه برسد به کار کردن و درآمد، اما با این حال مادر با چشمانی پر از غم و اشک به هر دری میزند تا اوضاع زندگی خود و فرزندانش را سر و سامانی بدهد.

 تنها سرمایه زندگی این زن یک پسر نوجوان و دو فرزند دختری است که دو دختران جوان هم هرروز در مغازه و مکان های عمومی از روی ناچاری در کنار نامحرم ها مشغول کار کردن هستند وپسر17 سال سن دارد و دختران یکی 20 سال و دیگری 22ساله است که امروز در کنار برج های سر به فلک کشیده طعم آوارگی و سرما و گرسنگی را می کشند.
 در منطقه زیبا شهر بوکان این خانه خرابهدرکنار ساختمانهای نوساز و سر به فلک کشیده وجود دارد ، خانه خرابهای که در و پنجرههای آن نشانی از دوره حجر دارد و هر لحظه ممکن است مانند تمام این ساختمانفرسوده ناگهان فرو ریزد ، صدای خش خش موش ها از سقف آن پیداست و این معضل در این شهر به یک عادت تبدیل شده است این خرابه نیز خراب تر و یک داستان تلخ برجای بگذارد و آن زمان است که میگویند یک خانواده 4 نفره ...
 برای تهیه گزارش همراه با عکاس به سراغ این خانواده رفتیم، مادر مایوس و پریشان حال در گوشه ای از خانه به کنجی چشم دوخته بود به دلیل فشارهای عصبی که بر آن وارد شده هاج و واج بود و دلش پر بود تا خواست حرف بزند اشک از چشمانش جاری شد ...
 وقتی فهمید ما خبرنگار هستیم با چشمانش التماس میکرد احساس کردم دارد جلوی اشکهایش را میگیرد تا هنوز بگوید امید ما به خداست. نامردیهای زمانه ما را به این روز انداخته است.
 دست و پاهایش پینه بسته و نگاهش همچنان از دردهایش میگفت...
 مادر خانواده دخترانش را کنار خود جمع کرده بود، سرش پائین بود با آنکه اشکهایش اجازه حرف زدن به او نمی داد فقط گفت از ما عکس و فیلم نگیرید و اگر هم گرفتید لطفا چهرههای ما را نشان ندید، چراکه در کوچه و خیابان ها دخترانم رامسخره میکنند و ماهم قول دادیم چهره آنها مشخص نشود.
 در ادامه وقتی کمی آرام تر شد علت وضعیت فعلی و بی خانمانی را پرسیدم، میگوید: شوهرم ما را رها کرده است دراین شهرستان نه مسئولان به ما توجه می کنند نه کاری برای من و دختران است ، البته از مقداری از کمک های کمیته امداد امام خمینی (ره) می گوید و ادامه میدهد اگر این کمک جزئی نبود از گرسنگی جان می دادیم البته ناگفته نماند حضانت دخترانم به عهده پدرشان بوده اما او یک سال و نیم است آن ها را بیرون انداخته و در این مدت پیش من روزگار می گذرانند ،بدون حمایت هیچ فامیل و پشتوانهای در حال زندگی هستیم ، تابستان با حضور در مزارع و باغات کارگری میکردیم وهر جوری بود خرج خانه را در میآوردیم اما در فصل سرما هیچ کاری نیست که انجام دهیم ...
 زندگی را با هزار مشکل سپری میکنیم و با گرانی های اخیر شرایط ما سختتر شد و این خانه هم اجاره ای است که ماهیانه هفتاد هزار تومان بابتش پرداخت می کنیم اما به دلیل بی پولی چند ماهی اجارهاش به عقب افتاده و همچنان به نان شب محتاجیم ...
 اشکهایش انگار تمامی نداشت همچنان اشک میریخت و از روزهای تلخ زندگی میگفت. یکی از دوستان که این زندگی جهنمی را به ما معرفی کرده و نشان داد برای آنها غذا و دیگر مایحتاج را فراهم کرده بود دختران جوان و هنرمندان با استعداد که هر دو دارای دیپلم بوده سرشان را پائین گرفته و از شدت خجالتی چیزی نمیگفتند.
 مادر اشکهایش را از روی گونهاش پاک کرد، وقتی نفس دوبارهای گرفت نان نداریم پول نداریم داریم از گشنگی و بدبختی تلف میشیم ...
 وی در ادامه می گوید:تنها من تحت پوشش کمیته امداد هستم واما بقیه فرزندانم خدمات خاصی از دولت دریافت نکردهاند، بادیدن قبض های آب، برق و گاز شبها خوابم نمی برد در این سرمای شدید آرزوی مرگ میکنم...
 دختران جوان تابلوهای نقاشی که آثار خودشان بود به ما نشان می دادند و در هنگام عکاسی در گوشهای پنهان می شدند و از ما خواستند عکسی از چهره آنها از روبرو منتشر نشود مادر با دیدن بچهها باز هم بغضش ترکید و نتوانست دیگر صحبت کند یکی از بچه میگفت مامان بگو دردهای ما بی انتهاست...
 راستی جایگاه این حدیث گهربار از پیغمبربزرگوار اسلام (ص) که فرمودند:به من ایمان نیاورده است آن کس که شب سیر بخوابد و همسایه اش گرسنه باشد. به من ایمان نیاورده است آنکس که شب پوشیده بخوابد و همسایه اش برهنه باشد، در کجای این شهرستان قراردارد، چه کسان یا مسئولانی به آن عمل می کنند...
 بر اساس این گزارش تکان دهنده از پایگاه خبری تحلیلی کانی پرس ؛ امیدواریم مسئولان مربوط در جهت حمایت از این خانواده محروم و مستضعف برآمده و هر چه سریعتر مشکل این خانواده را برطرف کنند...
 بازهم باید منتظر بود و دید.
وەرگیراو لە: پەیجی رۆژنامەنووس خالید محەمەدزادە

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر